سمیعی: "احضاریه" مؤذنی با ترسیم تجدید زندگی در پیاده‌روی اربعین تأویل آن را گفته است

سمیعی: "احضاریه" مؤذنی با ترسیم تجدید زندگی در پیاده‌روی اربعین تأویل آن را گفته است

رمان "احضاریه" به روایتگری درباره شخصیتی شیزوفرنیک که تعلقات مذهبی و قصد زیارت کربلا را در اربعین دارد می‌پردازد و ابتکاری در رمان‌نویسی دینی محسوب می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، رمان به‌عنوان فرمی از داستان‌نویسی که با فرهنگ عمومی رابطه‌ای پررنگ و وثیق دارد، مملو از محتوا و درون‌مایه‌های نظری، فلسفی، دینی و... است. بررسی ابعاد و نکات نهفته در لابه‌لای سطور هر رمان به‌نوعی رمزگشایی از هر داستان محسوب می‌شود. این نیتی است که سلسله‌جلسات "به‌روایت رمان" در صدد دنبال کردن آن است تا میان فرهنگ عمومی و حوزه اندیشه ارتباطی جدی‌تر برقرار کند.

رمان "احضاریه" از جمله رمان‌های موفق و برگزیده‌ای است که به موضوع زیارت و پیاده‌روی اربعین می‌پردازد. علی مؤذنی در این رمان، اربعین را دستمایه پرداختی به شئون غیبی و ماورایی زندگی کرده است. با توجه به ایام نزدیک به اربعین حسینی(ع) اولین جلسه از نشست‌های "به‌روایت رمان" با حضور علی‌رضا سمیعی (شاعر و نویسنده)، مهدی کفاش (نویسنده و منتقد ادبی) و محمدرضا صادقی (نویسنده و منتقد ادبی) به بررسی رمان "احضاریه" پرداخته است.

*سمیعی: اولین کتابی که در سلسله جلسات "به‌روایت رمان" دنبال می‌کنیم، رمان "احضاریه" علی مؤذنی است که با احوالِ اوقاتی که در ایام نزدیک به اربعین حسینی(ع) قرار داریم نیز مناسبت دارد.

احضاریه را بلافاصله پس از آنکه مطالعه می‌کنید، ابتدا گمان می‌برید که انگار با رمان سفری مواجهید به‌خصوص با توجه به این نکته که نویسنده رمان (علی مؤذنی) به سفر اربعین رفته است اما بلافاصله پس از اینکه داستان را می‌خوانید با مونولوگ‌های طولانی و استفاده از فرم‌هایی مواجه می‌شوید که این نکته را گوشزد می‌کند که نویسنده در روایت سفر اربعین که نوعی سیر آفاقی است قصد دارد سیر انفسی نیز انجام بدهد. سفرنامه‌هایی همچون "ناصر خسرو" نیز تقریباً همین کار را انجام داده‌ و ضمن بیان سیر آفاقی به سیر انفسی نیز پرداخته‌اند.

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم ,

نکته‌ای که در رمان احضاریه نهفته این است که شما با فرم‌هایی در این رمان روبه‌رویید که این نکته را به ذهن می‌رساند که مطالب این رمان از سیر آفاقی و انفسی بیشتر است. اگر دوستان موافق باشند قدری درخصوص این نکته صحبت کنیم.

خلاصه ای موجز از رمان احضاریه

*کفاش: من قصد دارم ابتدا خلاصه‌ای را از رمان احضاریه بیان کنم. کتاب احضاریه داستان سفر مسعود محبی به اربعین است. این داستان دو خط روایت را دنبال می‌کند. ماجرا از سفر مسعود به حرم امام رضا(ع) آغاز می‌شود و سپس به سفری که مسعود درباره‌اش دو دل است و خودش را شایسته آن نمی‌داند منتهی می‌شود و به نوعی احضار می‌شود. در اینجا اتفاق جذابی می‌افتد که نوعی جا‌به‌جایی شخصیت است یعنی در فضای مکاشفه‌ای که رخ می‌دهد ما با شخصیتی مواجه می‌شویم که دقیقاً مشخص نیست چه کسی است. از اینجا به بعد ما داستانی را با دو شخصیت دنبال می‌کنیم یعنی فردی که نویسنده و ستون‌نویس نشریه‌ای است که ما نمی‌دانیم آن نشریه چیست، قصد دارد درباره پیاده روی اربعین مطلبی بنویسد. در این میان، خواهرش (عارفه) نیز با او همراه می‌شود و دائماً نوعی جابه‌جایی شخصیت در این رمان رخ می‌دهد. لازم است در اینجا به این نکته اشاره کنم که این نوع جابه‌جایی شخصیت‌ها که در رمان احضاریه صورت گرفته است می‌تواند جزء اولین اتفاقات مهم در فضای داستان‌های دینی محسوب بشود.

وضعیت‌های نمایشی رمان احضاریه

*صادقی: لازم است به خبری اشاره کنم که مرتبط با رمان احضاریه است، چهارشنبه (27شهریور ماه سال 1398) اختتامیه جشنواره کتاب عاشورایی بود و رمان احضاریه برگزیده این جشنواره شد؛ اما آنچه باید درباره احضاریه گفت اینکه ما در این رمان حداقل با پنج وضعیت نمایشی مشهور مواجهیم: 1-وضعیت نمایشی دستیابی؛ نویسنده برای اهدافش از استدلال استفاده می‌کند و منافع و تجربه زیستی را دنبال می‌کند، منافع آرمانی را دنبال می‌کند و گاهی هم استدلال‌هایش به سمت جدل و منازعه کشیده می‌شود. بخشی از این جدل و منازعه را بین شخصیت نویسنده در داستان با خواهرش (عارفه) مشاهده می‌کنیم.

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم ,

2-وضعیت ایثار در راه آرمان‌ها 3-وضعیت فداکاری نسبت به خواهر، خواهرزاده و دامادش که بیشتر این فداکاری به سبب رابطه خویشاوندی است. 4-وضعیت جنایت؛ که شخصیت در زد و بندی که با شوهر خواهرش برای نبردن خواهر به کربلا انجام می‌دهد قابل مشاهده است. 5-وضعیت پشیمانی؛ که پس از خیانت به خواهرش برای نبردن او به کربلا، برایش شکل می‌گیرد.

احضاریه از پیرنگ و ساختار مشترکی بهره گرفته است یعنی هم از وضعیت حلزونی یا دوّار و هم از وضعیت شاخه‌ای یا خطی استفاده کرده است. شاید افزودن بخشی از شاخه‌های داستانی اضافه باشد به‌ همین سبب است که ما شاخه‌هایی همچون مشهد، تهران، کربلا، نجف و رفت و برگشت‌های زیادی میان اینها را در داستان مشاهده می‌کنیم.

*سمیعی: به اصطلاح فیلمسازان، لوکیشن‌های متعددی در داستان هست.

*صادقی: دقیقاً؛ این گستردگی و تنوع لوکیشن‌ها، کار مؤذنی را دشوار کرده است. به‌خصوص اینکه مؤذنی وقتی دو نوع پیرنگ (حلزونی و شاخه‌ای) را با هم تلفیق کرده موجب شده است تا با دشواری‌های متعددی در داستانش مواجه بشود.

شخصیت اصلی داستان مسعود محبی است اما عارفه نیز شخصیت پررنگی است. وقتی می‌توان مدعی شد که شخصیت مطرح در داستان ضعیف است که ناظر به پیرنگ بگوییم که چه چیزی برای مخاطب نیاز بوده و مؤلف بدان اشاره نکرده است در حالی که چنین کمبودی در احضاریه به ندرت قابل مشاهده است. توالی شخصیت‌ها و ارائه آنها به‌قدر کافی در داستان مطرح شده است.

امکان سخن گفتن درباره امام معصوم(ع)

*سمیعی: موقیعت‌های نمایشی زیادی در این داستان هست و از فرم‌های زیادی هم در آن استفاده شده است. استفاده از موقیعت‌های نمایشی قطعاً کار دشواری است و نمی‌دانم نویسنده احضاریه تا چه حد از پس این کار دشوار برآمده است. علی مؤذنی مسئله‌ای در این داستان دارد و آن اینکه چرا وقتی می‌خواهیم درباره شخصیت مقدس داستان بنویسیم باید نه درباره خود او بلکه اطراف آن شخصیت مقدس سخن بگوییم. مثالی که شاید بتوان بیان کرد سریال امام علی(ع) است که معمولاً درخصوص شخصیت‌های حول حضرت روایتگری صورت می‌پذیرفت و نه مستقیماً درباره خود ایشان.

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم , نکته به‌خصوصی که درباره رمان احضاریه مطرح است اینکه این رمان برخلاف غالب روایت‌ها که مستقیماً به خود اشخاص مقدس نمی‌پردازند، به‌صورت مستقیم روبه‌روی شخصیت مقدس نشسته و سعی کرده با او راجع به او سخن بگوید. پرسش این است که ما چطور می‌توانیم راجع به شخصیت مقدسی سخن بگوییم؟ اساساً چه فرم‌های ادبی به ما کمک می‌کنند تا بتوانیم درباره شخصیت مقدسی سخن بگوییم؟

شاید بتوان گفت فرم‌هایی همچون تاریخ، شعر، تذکره‌ها و... برای پرداخت مستقیم به شخصیت مقدس کمک کننده‌اند. این مدد گرفتن از فرم‌های مختلف در ضمن یک فرم دیگر موجب ظهور دشواری‌های جدی می‌شود که تا حدودی در رمان احضاریه نیز مشخص است. بهتر است قدری در این خصوص سخن بگوییم که پرداختن به فرم‌های مختلف در ضمن یک فرم ادبی دیگر چه دشواری‌ها، اقتضائات و تحدیدهایی را به همراه دارد؟

*کفاش: معتقدم که علی مؤذنی در اثر احضاریه از دیگر آثارش نتوانسته جلوتر برود. برای نمونه مؤذنی کتابی دارد به نام "ظهور" که درباره شهید زنگی‌آبادی است. در این کتاب با شخصیتی به نام کریم صفائی مواجهیم که شخصیت روایتگری است که از قِبَل روایت او می‌خواهیم شهید زنگی‌آبادی را بشناسیم. در این اثر، علی مؤذنی قلمش عفیف است مثلا به همسر شهید زنگی‌آبادی اشاره می‌کند و اینکه او با روایت زندگیش در نزد نویسنده‌ی خانمی راحت‌تر است در حالی که در احضاریه تقریباً عکس این را مشاهده می‌کنیم. این نشانگر آن است که علی مؤذنی با زمانه جلو آمده است!

 

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم ,

 

در کار بعدی مؤذنی که فیلم "72 تن" است مجدد این را مشاهده می‌کنیم که مکاشفه‌ای برای شخصیت اصلی فیلم رخ می‌دهد، به دشت کربلا می‌رود، ماجراهایی در آنجا برایش پیش می‌آید و از طرف دیگر در زمانه خود ما حضور دارد و تخلف مالی انجام می‌دهد.

من ناظر به این دو اثر قبلی مؤذنی معتقدم که او در احضاریه جلوتر از آثار قبلیش نیست. روش مؤذنی در هر سه اثری که ذکر کردم شکل ثابتی دارد یعنی مدام از مکاشفه استفاده می‌کند و بدان واسطه، مرز میان واقعیت و حقیقت را باریک‌تر می‌کند. یکی از تازگی‌های اثر احضاریه، فضای زیست خانوادگی است که در روایت سبک زندگی حضرت امیرالمومنین(ع) و خانواده مطهرشان بیان شده و از نوعی زبان حال در این بخش استفاده کرده است.

برخی از اشکالات فنی رمان احضاریه

احضاریه شخصیت‌های ثابتی را به ما معرفی می‌کند که نکات مفصلی درخصوصشان نمی‌دانیم مثل خضیمة بن ثابت که پیامبر(ص) راجع به او فرمودند «او می‌تواند در محکمه به‌جای دو نفر شهادت بدهد.» معرفی تقریباً مفصل این تیپ شخصیت‌های تازه نشانگر سواد و مطالعه نویسنده است.

علی مؤذنی با اینکه سعی کرده تا در بخش‌هایی از داستان، کفه ترازو را میان دو نوع روایت تاریخی و زبان زمان‌مند کنونی حفظ کند اما در بخش‌هایی از داستان کفه سنگین‌تری به روایت تاریخی اختصاص داده است. در روایت تاریخی هم گاهی سعی کرده است تاریخ را با زبان حال بیان کند یعنی برای نمونه شخصیت عارفه را در تاریخ، کنار حضرت زینب(س) قرار داده و سعی کرده از زبان عارفه بگوید که حضرت زینب(س) چگونه بود؛ اما در اینجا نوعی ضعف به خرج داده و آن اینکه، رفتار معصومی همچون حضرت زینب(س) را طوری توصیف کرده که ایشان در سنین کودکی بسان بزرگسالان رفتار کرده است و همین رفتار را (به تعبیر کتاب احضاریه، اَدا) تا بزرگسالی ادامه می‌دهد. در اینجا قطعا باید دچار تردید شد زیرا بعید است که شخصیت معصوم اینگونه رفتار کند.

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم ,

مؤذنی در صفحه 184 رمان سؤالی را مطرح می‌کند که سؤال خواننده است «شوشتری احضارم کرد و گفت ما و خوانندگانت را گرفته‌ای؟ شانه بالا انداختم که منظورت را نمی‌فهمم. شوشتری گفت که من از تو حال و هوای اربعین را خواستم در حالی که تو تاریخ اسلام می‌نویسی.» این پرسش همان پرسشی است که مخاطب اگر داستان را بخواند و به همین صفحه مذکور از کتاب که برسد از خودش خواهد پرسید اما نویسنده پیش‌دستی کرده و خودش این سؤال را مطرح می‌کند.

به‌خاطر انقطاع‌های متعددی که میان بخش‌های مختلف روایت احضاریه صورت گرفته است، معتقدم که این داستان بیشتر از آنکه درخصوص اربعین باشد، داستان زیارت محسوب می‌شود یعنی مسئله زیارت هم در بخش سفر مشهد این داستان و هم در بخش سفر زیارتی در عراق صورت می‌پذیرد. معتقدم که دو نوع خط روایت مطرح در کتاب یعنی خط روایت زینب(س) در نوشته‌های مسعود و عارفه و خط روایت سفر مسعود به کربلا با همدیگر پیوند نمی‌خورد. مثلاً صفحه 65 تا صفحه 115 یک فصل تاریخی و در صفحه 163 تا 189 هم یک فصل تاریخی مجزا داریم و دیگر نمی‌توانیم هیچ اثری از روایت را مشاهده کنیم.

*صادقی: اساساً این مطلب را متوجه نمی‌شوم که چرا باید دو خط روایت، لزوما پیوند ناگسستنی داشته باشند؟ چه دلیلی دارد؟ البته برخلاف آقای کفاش معتقدم که مؤذنی دو خط روایت را توانسته به همدیگر پیوند بدهد یعنی شخصیت مسعود گویی در انتهای داستان در نسبت با عارفه مسخ می‌شود و کأنّه مکاشفه‌ای دیگر صورت می‌پذیرد. روایت تاریخی که در عرض روایت اول مطرح می‌شود بدین دلیل است که گویی بسان بهانه‌ای است تا مقصود نویسنده در داستان دنبال بشود. اینکه آقای کفاش می‌گوید نیازمند بهانه بیشتری برای این کار بودیم، متوجه وجه این ادعا نمی‌شوم.

درخصوص نکته‌ای که شما (خطاب به سمیعی) راجع به پرداختن به شخصیت معصوم(ع) عنوان کردید باید بگویم که مطلقاً نمی‌شود سراغ معصوم رفت زیرا از یک‌سو عقاید عمومی این اجازه را نمی‌دهند که به سراغ تصویر کردن و بیان روایت درباره معصوم برویم و از سوی دیگر در تکنیک شخصیت‌پردازی اگر قرار است که به سراغ تصویرسازی از شخصیتی برویم یا باید او را سیاه به تصویر کشید یا خاکستری حال آنکه شخصیت معصوم (علیه السلام) کاملا سفید است.  برخلاف شما (خطاب به سمیعی) معتقد نیستم که مؤذنی به‌صورت مستقیم به معصوم پرداخته بلکه او هوشمندی کرده و با استفاده از کنارهم قرار دادن روایات موجود، صحنه‌ای حول معصوم به تصویر کشیده است نه آنکه از جانب خودش تصرفی در روایت‌ها بکند، اگر هم در جایی روایتی میان معصومین در داستان مشاهده می‌شود نتیجه و بسط طبیعی همان روایت است.

احضاریه و استفاده از تکنیک پست مدرن

نکته قابل توجه این است که در انتهای داستان (20صفحه پایانی) ما با نوعی تکنیک پست مدرن مواجهیم زیرا جابه جایی شخصیت در ضرب‌آهنگ تندی رقم می‌خورد که مخاطب را مجذوب خودش می‌کند. این تکنیک پست مدرن در خدمت داستان قرار گرفته است. در کار مؤذنی، محتوای داستان کاملاً بر فرمش غلبه دارد.

*سمیعی: من همچنان فکر می‌کنم که ضرورت‌های داستانی گاهی مزاحم آن مقصودی است که مؤذنی به دنبالش است. معتقدم که علی مؤذنی اساساً تجربه‌گراست و می‌خواهد از کنار تجربه‌ی استفاده از فرم‌های مختلف به آنچه می‌خواهد دست یابد.

*کفاش: من به عنوان نویسنده یا قصد نگاشتن داستان دارم و یا قصد بیان تاریخ. اگر روایتی واجد قدرت تاریخی باشد آنگاه داستانی کردنش از داستان فرو می‌کاهد و چیزی هم به داستان اضافه نمی‌کند. داستان میدان تخیل است و در این تخیل نیز بسیار بی‌رحم است. ما در احضاریه داستانی داریم درخصوص یک شخصیت و شخصیت‌های پیرامونی که به آنها پرداخته نمی‌شود. جابه‌جایی در مورد یک شخصیت داریم که متأسفانه هیچ دلیل منطقی برای این جابه‌جایی وجود ندارد. اساساً تناسخ متعلق به نگاه ما نیست و برای باورهای فرهنگی ملت پرجمعیت دیگری است اما در داستان بدان پرداخته شده است.

 

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم ,

 

برخلاف آقای صادقی اصلاً معتقد نیستم که احضاریه روایتی پست‌مدرن است. این داستان کلاسیکی با وحدت‌های سه‌گانه است.زمان در کجای این داستان شکسته شده است؟! ما نهایت چیزی که داریم، فلش‌بک است که با شکسته شدن زمان متفاوت است. موقعیت زمانی و جغرافیای داستان، محدود است و لامکانی و لازمانی در این اثر مشاهده نمی‌شود که بخواهیم ادعا کنیم این داستان پست‌مدرن است. ما در واقعیت داستان اصلاً با عدم قطعیت مواجه نیستیم بلکه قطعیتی در آن است که از ابتدا تا انتهایش قابل مشاهده است.

داستان احضاریه حول یک شخصیت شیزوفرنی است

داستان احضاریه حول شخصیتی می‌گذرد که دچار شیزوفرنی است. شیزوفرنی بیماری ناشی از ناتوانی عروق مغزی در فرداست. ابتلایش حدود 80 درصد ریسک ژنتیکی دارد. از عوارض این بیماری آن است که مبتلایانش صداها و تصاویری را احساس می‌کنند و همواره دچار این حسّند که گویی دیگران افکارشان را تحت کنترل دارند (شبیه ماجرای حاج ناصر در داستان احضاریه) نشانه شیزوفرنی، سوء‌ظن شدید، ترس از دسیسه دیگران، ترس از تاریکی، عدم تعادل، توهم و... است. انسان‌های مبتلا به این بیماری دچار اجتماع‌گریزی می‌شوند. می‌توان با این نگاه، بسیاری از نقاط داستان احضاریه را دوباره مطالعه کرد. البته معقتدم این کار مؤذنی کاملاً بدیع است که به زندگی فردی مذهبی از منظر گرفتاری‌های شیزوفرنیک می‌پردازد.

*صادقی: اگر مکاشفه عارفه که در ابتدای داستان بیان شده است همراه با مقدمه و ریتم آرام‌تری پرداخته می‌شد شاید بهتر بود و حاج ناصر داستان نیز باورپذیرتر می‌شد.

*کفاش: اصلاً ما دلیلی در داستان نداریم که چرا حاج ناصر فردی است که خیلی از امور را می داند! علی مؤذنی دوست دارد روی غیب کار کند اما در این داستان برای پرداخت به این موضوع، مبتلا به رویا و خواب می‌شود. نکته قابل توجه این است که هیچ‌کدام از شخصیت‌های داستان صاحب شغل نیستند یعنی روال زندگی عادی در هیچ‌کدام از آنها قابل مشاهده نیست.

ادبیات داستانی , اربعین حسینی| راهپیمایی اربعین , کربلا , امام حسین (ع) , موکب تسنیم , سمیعی: به عنوان نکته پایانی قصد دارم این را اضافه کنم که در روز تاسوعا و عاشورا جنایتی رخ داده و گویی زمان می‌ایستد یعنی زمان از جنایتی که رخ داده شوکه می‌شود. ما نوعی بی‌نظمی در تاسوعا و عاشورا داریم، این 2 روز گویی روز نظم و ترتیب نیست و نوعی بی‌رویه‌گی در آن مشاهده می‌شود و روزی است که گویی همه چیز از هم پاشیده و به‌نوعی زندگی ایستاده است؛ اما وقتی به اربعین می‌رسیم انگار تمام زندگی دوباره حول حزن شکل می‌گیرد، در مسیر پیاده‌روی اربعین همه با هم سخن می گوییم، می‌خندیم، غذا می‌خوریم و... یعنی تمام روال زندگی عادی خود را گویی مجددا برپا می‌کنیم اما این‌بار حول یک حزن. اینکه مؤذنی پیاده‌روی اربعین را به زندگی تبدیل کرده است گویی تأویل همان اربعین است که همانا زندگی در سایه حزن است. بر همین اساس، شاید ارزش این را داشته باشد که ما منتقدان کمتر بهانه‌گیری کنیم و خودمان را به داستان بسپاریم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران