به گزارش خبرگزاری تسنیم از ورامین، دشت ورامین، یکی از حاصلخیزترین و در عین حال آسیبپذیرترین دشتهای کشور است. در حالیکه این منطقه قرنها با قناتها، شبکههای بومی آبیاری و کشاورزی متعادل، حیات خود را حفظ کرده بود، امروز با بحرانی چندوجهی درگیر است؛ از افت شدید سطح آبهای زیرزمینی تا فرونشست زمین و کاهش تولید محصولات زراعی.
ایران در اقلیم خشک و نیمهخشک قرار دارد و محدودیت بارش همواره بخشی از واقعیت طبیعی این سرزمین بوده است؛ اما آنچه امروز بحران را تشدید کرده، بینظمی مدیریتی، مصرف بیضابطه منابع و نبود سیاستهای سازگار با تغییرات اقلیمی است.
آب و خاک ورامین در خط قرمز اقلیم
در دو دهه اخیر، سطح آب زیرزمینی در ورامین بیش از 30 متر افت کرده و دشت در زمره مناطق بحرانی فرونشست قرار گرفته است.
مصرف بیش از حد منابع آب برای کشاورزی، برداشتهای غیرمجاز و نبود نظارت مؤثر، موجب شده خاکهای زراعی ترک بخورند و قنوات تاریخی یکی پس از دیگری خشک شوند.
در حالیکه نهادهای مختلف از «بحران آب» سخن میگویند، همچنان طرحهای غیرکارشناسی حفر چاه، تغییر کاربری اراضی کشاورزی و توسعه صنایع آببر ادامه دارد.
این روند، نه تنها منابع آب بلکه آینده اقتصادی و اجتماعی منطقه را نیز تهدید میکند.
مدیریت جزیرهای و ساختار معیوب حکمرانی
مسئله اقلیم در ایران قربانی پراکندگی تصمیمگیری است.
امروز وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، محیط زیست و استانداریها هر یک بخشی از وظایف اقلیمی را در اختیار دارند اما هماهنگی میان آنها وجود ندارد.
در ورامین نیز برنامههای کاهش مصرف آب یا اصلاح الگوی کشت، بدون پشتوانه اجرایی و ابزار نظارتی باقی ماندهاند.
تا زمانی که حکمرانی منابع طبیعی بر پایه یک سیاست واحد و علمی شکل نگیرد، بحرانها تکرار خواهند شد و تصمیمها مقطعی خواهند ماند.
کشاورزی ناپایدار، قربانی اصلی تغییر اقلیم
بخش کشاورزی ورامین که زمانی قطب تولید گندم، ذرت و صیفی کشور بود، امروز زیر فشار کاهش بارش و فرسایش خاک قرار دارد.
الگوی کشت متناسب با شرایط اقلیمی تدوین نشده و سیاستهای حمایتی از کشاورزان، بر پایه دادههای علمی نیست.
مصرف بیرویه کودهای شیمیایی و سموم، همزمان با کاهش مواد آلی خاک، بهرهوری را کاهش داده و چرخه تولید را مختل کرده است.
در شرایطی که خشکسالی به واقعیت دائمی تبدیل شده، ادامه این روند به معنای از دست رفتن پایداری کشاورزی منطقه است.
زیرساختهای ناکافی در سازگاری با اقلیم
در اغلب مناطق دشت ورامین، سیستمهای آبیاری سنتی هنوز غالباند و سهم روشهای نوین مانند آبیاری قطرهای از 20 درصد فراتر نمیرود.
در نبود سرمایهگذاری هدفمند، کشاورزان توان مالی لازم برای نوسازی زیرساختها را ندارند.
همچنین طرحهای مقابله با فرونشست و بازچرخانی پساب کشاورزی، بهدلیل کمبود اعتبارات و نبود مدیریت واحد، نیمهکاره ماندهاند.
این در حالی است که کشورهایی با اقلیم مشابه، از طریق بازچرخانی آب و استفاده از فناوریهای کممصرف توانستهاند آسیبها را تا 40 درصد کاهش دهند.
فرهنگ مصرف؛ عامل پنهان بحران
اگرچه تغییرات اقلیمی پدیدهای جهانی است، اما رفتارهای محلی در مصرف منابع نقش مستقیم در تشدید آن دارند.
در مناطق شهری ورامین، سرانه مصرف آب خانگی بیش از میانگین کشوری است و در بخش کشاورزی نیز بخش زیادی از آب بهدلیل تبخیر یا آبیاری غیراصولی هدر میرود.
فرهنگ صرفهجویی و درک عمومی از محدودیت منابع هنوز نهادینه نشده و آموزشهای زیستمحیطی در سطح مدارس و رسانهها بسیار اندک است.
اصلاح این رفتارها، نیازمند برنامهای مستمر و مشارکتی میان مردم، دهیاران، شوراها و دستگاههای اجرایی است.
کمبود نظارت و بیتعهدی در اجرا
اگرچه طرحهای متعددی برای مدیریت اقلیم در کشور تدوین شده است، اما در مرحله اجرا اغلب دچار رکود یا توقف میشوند.
در ورامین نیز بسیاری از پروژههای مقابله با فرونشست یا تغذیه مصنوعی آبخوانها، بهدلیل نبود هماهنگی و تخصیص ناقص بودجه به نتیجه نرسیدهاند.
نبود ضمانت اجرایی برای قوانین محیط زیست، موجب شده مصوبات روی کاغذ بماند و دستگاهها از پاسخگویی شفاف طفره روند.
ضرورت مشارکت محلی و دانش بومی
در حالیکه نهادهای دولتی با رویکرد بالا به پایین برنامهریزی میکنند، تجربه نشان داده بهرهگیری از دانش بومی و مشارکت مردم محلی، اثربخشترین راه مقابله با بحران اقلیم است.
در گذشته، کشاورزان ورامین با نظام قنات و تقسیم عادلانه آب، تعادلی پایدار ایجاد کرده بودند. بازگشت به همین روحیه مشارکتی میتواند مسیر جدیدی در سازگاری با اقلیم بگشاید.
ترویج آموزشهای اقلیمی، تقویت تعاونیهای کشاورزی و استفاده از ظرفیت نخبگان محلی، باید محور برنامههای توسعه پایدار باشد.
وقت تصمیمگیری علمی و بیتعارف است
دیگر نمیتوان بحران اقلیم را با شعار یا توصیه عمومی کنترل کرد.
اگر فرونشست زمین با سرعت کنونی ادامه یابد، بسیاری از اراضی کشاورزی دشت ورامین برای همیشه از دست خواهند رفت.
در چنین شرایطی، قانونگذاری، برنامهریزی و نظارت باید بر مبنای دادههای علمی و پایش دقیق اقلیم صورت گیرد، نه تصمیمهای مقطعی یا سیاسی.
بیتعارفی باید پذیرفت که اقلیم ایران وارد مرحلهای بحرانی شده و هر تأخیر، به معنای هزینهای جبرانناپذیر برای نسل آینده است.
باید:
حکمرانی منابع طبیعی را از تصمیمگیریهای جزیرهای نجات دهیم و متولی واحد برای سیاست اقلیم تعیین کنیم.
الگوی کشت، مصرف آب و مدیریت پساب را بر اساس دادههای اقلیمی بازنگری کنیم.
سرمایهگذاری در زیرساختهای آبیاری نوین و انرژیهای تجدیدپذیر را در اولویت قرار دهیم.
آموزش و فرهنگسازی زیستمحیطی را از سطح مدارس تا شوراهای محلی گسترش دهیم و بدانیم که اگر امروز تصمیم نگیریم، فردا دیگر فرصتی برای احیای زمین باقی نخواهد ماند.
ایران با وجود منابع علمی، ظرفیت فنی و نیروی انسانی کارآمد، میتواند الگوی منطقهای در سازگاری با تغییرات اقلیمی باشد، اما تنها در صورتی که دانش بر سیاست غلبه کند و مدیریت علمی جایگزین مصلحتگرایی شود.نجات ورامین و دشتهای خشک جنوب شرق استان تهران، بخشی از نجات آینده ایران است.
یادداشت از لطیف محمدزاده، پژوهشگر ترویج و آموزش کشاورزی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران
انتهای پیام/