![عاشورای سال 59 به مریم کاظم زاده چه گذشت؟](https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1402/07/04/1402070412103984628422822.jpg)
![عاشورای سال 59 به مریم کاظم زاده چه گذشت؟](https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1402/07/04/1402070412103984628422822.jpg)
![قصه سفرههای هفت سین جنگی!](https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1402/12/21/1402122114393388729596902.jpg)
قصه سفرههای هفت سین جنگی!
هفت سینمان همان سفرهی غذایمان بود. جایی نبود که سفره ثابت پهن کنیم و بگذاریمش و برویم. هرشب کنار غذایمان از سر ذوق چیزهایی به سفره اضافه میکردیم. نزدیک عید که می شد، سبزه سبز می کردیم.
![ماجرای یک عکس/ می خوام با تفنگ بابام برم بجنگم!](https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1402/08/20/1402082012584915128749092.jpg)
ماجرای یک عکس/ می خوام با تفنگ بابام برم بجنگم!
مریم کاظم زاده در خاطراتش می نویسد: روبروى مقر سپاه بلاتکلیف ایستاده بودم، بند دوربین به گردنم بود و کیف لنزها جلوى پام. بچه هاى اراک و همدان با وانت بارى خودشونو رسونده بودند سرپل ذهاب.
![خاطره فراموش نشدنی «مریم کاظم زاده» چه بود؟](https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1402/07/04/1402070412103984628422822.jpg)
خاطره فراموش نشدنی «مریم کاظم زاده» چه بود؟
به سر کوچه که رسیدم نور چراغ قوهای را از روبرو دیدم. نفسی کشیدم و ایستادم.می لرزیدم. صدایش را شنیدم شهید ابراهیم هادی بود: خواهر شمایید؟
![مریم کاظم زاده: من به دکتر چمران و اصغر وصالی دروغ گفته بودم](https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1402/05/30/1402053005273523228185882.jpg)