آهنج: من راستش را گفتم
خبرگزاری تسنیم : محمدرضا آهنج تاکنون مجموعههای پربینندهای چون «به دنیا بگویید بایستد»، «عملیات ۱۲۵» و «راستش را بگو» را کارگردانی کرده است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از محمدرضا آهنج این روزها شاهد پخش مجموعه تلویزیونی «راستش را بگو» هستیم. سریالی که با وجود انتقادات بسیار شیوه تازهای را در عرضه سریالسازی کشورمان رقم زد که شاید به زعم برخی خوش نیامد و در مقابل بسیاری هم آن را پسندیدند. در مدت پخش، نقدها و گفتوگوهای بسیاری پیرامون این مجموعه انجام شدو حرفهای متعددی رد و بدل شد از این رو سعی کردم تا با استفاده از بیشترین نقدهایی که به مجموعه وارد شده به سراغ آهنج بروم تا حداقل از حرفهای تکراری بپرهیزم.
گفتوگویم با محمدرضا آهنج را در ادامه میخوانید:
*تسنیم: روابط مورد نقد در این مجموعه به دوبخش تقسیم میشود؛ نخست روابطی که ملقب به روابط غیر اخلاقی بین خانمها و آقایان است و دوم روابطی که قابل باور نیست. بطوریکه اگر بخواهیم به صورت مصداقی به یکی دیگر از کارهایتان رجوع کنیم؛ مجموعه «به دنیا بگویید بایستد» و روابط بین سربازان بود که بسیار قابل باور بود اما در این مجموعه همذاتپنداری قدری دشوار است.
آهنج: این نوع روابط به نوع اثر و متن برمیگردد، حالا خوشحالم که شما مثل بسیاری از منتقدان عمل نکردید و برای روابط در سریال حد و مرز مشخص کردید. اگر چه من به عنوان کارگردان اعتقاد دارم که ما به هیچ عنوان خلاف عرف و شرع عمل نکردیم اما من به واقع عرض میکنم که دوستانی که نسبت به روابط شخصیتها انتقاد دارند آیا امروزه به دانشگاه ها سر زدهاند یا اینکه بر اساس بخشنامه های صدا و سیما و وزارت علوم میخواهند بر کار ما نقد کنند؟!
اگر به بخشنامهها و خط قرمزهای صدا و سیما میخواهید رجوع کنید، بله ما پارا فراتر گذاشتیم و چندین قدم هم جلوتر از خط قرمزها رفتیم که البته این امر هم نه برای عمد بلکه برای واقعی بودن شرایط بود. اما اگر قصد نهیب و سرزنش دارید بهتر است به دانشگاههایمان رجوع کنیم.
با این حال من در همه بخشهای این مجموعه سعی کردم که این جمع هیچگاه زیر یک سقف نروند و به لحاظ عرفی و شرعی خدشهای در ذهن بیننده ایجاد نکند اما با همه این باز هم از اینکه برخی چنین مسائلی را مطرح میکنند، میرنجم. به نظرم برخی با طرح چنین مباحثی قصد فرار از واقعیات را دارند.
*تسنیم: فرار از واقعیات همان صداقت و راستگویی است که مجموعه به دنبالش بود یا نشان دادن و تمایز خوبیها از بدیها؟
آهنج: مصداق بارز فرار از واقعیت مبحث پلیس است. در اینجا قصد به چالش کشیدن پلیس را ندارم اما مردم ما به صورت روزمره با پلیس در ارتباطند و پلیس خوب و بد را از هم تشخیص میدهند و این مسئله به اینجا میرسد که ما ساخت سریالی را در همین اواخر میبینیم که یک فرد را با لباس و ابزار پلیس نشان میدهیم.
چنین تصاویری خلاف آب حرکت کردن است و به اعتقاد من رسانه ملی با سالها تأخیر به اینجا رسیده و خودش را از مضامین و تصاویر کلیشهای رها کرده و به مخاطب تأکید کرده که این طرف ماجرا را هم ببینند.
*تسنیم: نشان دادن برخی از مشاغل و اصناف و ویژگی آنها جزو جدانشدنی مجموعههای تلویزیونی است اما کدهای نادرست و تا حدی غلط میتواند بییننده را تا حد زیادی گمراه کند. به عنوان نمونه فکر نمیکنید نشان دادن فردی خبرنگار آن هم با آن خصوصیات که تا حد زیادی با خصوصیات خبرنگاران حرفهای فاصله دارد، خدشه به این شغل وارد کند؟
آهنج: این نخستین باری است که بعد از پخش این مجموعه چنین مسئلهای مطرح میشود و از این رو بدون تعارفات مرسوم از نکتهبینی شما ممنونم. من در ابتدا با صراحت میگویم که به هیچ عنوان قصدم توهین به قشر خبرنگار و روزنامهنگار نبوده و نیست و اگر هم حتی به اندازه خیلی اندک هم اینچنین تداعی شده همینجا عذرخواهی میکنم. من و شما هردو از خانواده رسانهایم و باید بد و خوب یکدیگر را نقد کنیم. اما بحث من در مورد خبرنگاران در این مجموعه به چهار خبرگزاری و دو روزنامه نیست. بحث من کلیت این مبحث بوده که در میان قشر زحمتکش و متعهد جماعت خبرنگار، افرادی هم هستند که چنین کارهایی را انجام میدهند.
ببینیند "میلان کوندرا" بشر را به دو بخش تقسیم میکند؛ انسان قبل از اختراع دوربین و انسان پس از اختراع دوربین! و این نشانگر آن است که انسان پیش از اختراع رسانهها موجودی ساده و صادق بوده و انسان پس از اختراع دوربین و رسانهها تزویر، دروغ، ریا و خودنمایی را بخشی از خودش کرده است.
تا همین چند وقت پیش بسیاری از این روزنامهها و سایتهای زرد را میدیدید که هر لحظه با عنوان کردن بخشی دروغ یا راست، در حال برهم زدن آرامش افراد بودند. از این رو تردیدی نداشته باشید که بحث ما بحث کلی درباره رسانهها و شاغلین در آن نبود روی صحبت ما با رسانههای مسموم بود که از سر ناصواب تیتر درست میکنند.
*تسنیم: اما قبول دارید که این تفاسیر برای مخاطبان خاص و تحصیل کرده قابل درک است و میلیونها بیننده معمولی شاید چنین درکی را نداشته باشند.
آهنج: بدون شک، هم من و هم نویسنده قصدمان به چالش کشیدن واقعیات جامعه بوده است. اگر من میخواستم جامعهای در زیر پوست شهر(مترو) را به درستی نشان دهم که روزانه میلیونها شهروند با مشاغل مختلف در رفت و آمد هستند نمیتوانستم فالفروشان و دستفروشان را به جهت زیبایی تصویر نشان ندهم. چراکه این قشر هم چه خوب و چه بد واقعیت جامعه ما هستند. ما بایستی آستانه صبر و تحملمان را بالا ببریم و با حقیقت کنار بیاییم.
*تسنیم: انتخاب و استفاده از بازیگران از بخشهایی است که خوب و بد بودن آن میتواند ویترین یک مجموعه را جذاب یا غیرجذاب سازد. شما همواره در کارهایتان از بازیگرانی استفاده کردید که یا تازهکار بودند یا اصلا کاری انجام نداده بودند اما در این مجموعه از بازیگرانی استفاده کردید که تقریبا همه آنها تعداد کارهایشان از انگشتان دو دست بیشتر بود این امر علتش جذب بیشتر مخاطب بود یا دلایلی فنی داشت؟
آهنج: به نکته درستی اشاره کردید اما از این زاویه نگاه کنید که در این مجموعه بازیگران میبایست اطلاعات و حرفهای بسیاری را با فضاها و حسهای متفاوت و متعدد بیان میکردند. از این رو اگر میخواستم مجموع چنین مباحثی را به بازیگران ناآشنا و غیرحرفهای میسپردم بدون شک درصد ریسک کار بسیار بالا میرفت و ممکن بود کار زمین بخورد.
*تسنیم: پس قصدتان ایجاد یک فضای نمایشی بود که مخاطب بداند که این فضا واقعی نیست و نمایشی است؟ فکر نکردید بهرهگیری از بازیگری مثل نیوشا ضیغمی مخاطب کاملا به غیر واقعی بودن مضمون میرسد؟ به هرحال این بازیگر در بین مخاطبان به عنوان یک بازیگر سینمایی شناخته میشود.
آهنج: هیچگاه قصدم گول زدن مخاطب نبوده اما در مرحله نخست تصمیمم آن بود که یک فضای کاملا نمایشی را به صورت واقعی نشان دهم و این به اعتقاد من فقط از عهده افرادی بر میآمد که امتحانشان را جلوی دوربین پس داده باشند و به عنوان یک طبیب در حوزه فیلمسازی، وقتی فیلمنامه را خواندم، تنها تجویزم پربازیگر بودن بود. چراکه نیاز بود بازیگران علاوه بر آشنایی با دوربین ارتباط تصویری و قاب تصویر را هم بشناسند و در حال حاضر هم خدا را شکر میکنم که همه نقشها از سوی بازیگران به خوبی ایفا شد و هرکسی از پس نقشش به خوبی برآمد. در رابطه با نیوشا ضیغمی هم باید بگویم که ایشان جزو بازیگرانی است که قابلیتهای بسیار بالایی دارد و به صراحت میگویم که ضیغمی از انتخابهای برتر ما بود و در این نقش بهترین.
*تسنیم: درباره دانیال عبادی هم همین اعتقاد را دارید؟ بازیگری که چندین کار ضعیف سینمایی در کارنامه کاریاش بود چطور رضایت شما را برای حضور در این مجموعه جلب کرد؟
آهنج: حق دارید که اینچنین برداشتی داشته باشید. معتقدم دانیال عبادی از جمله بازیگرانی است که در هیاهوی سینما گم شد و رزومه قابل دفاعی نداشت اما در این کار و بازی در نقشش نشان داد که در سینما از او به خوبی بازی گرفته نشده بود وگرنه بازیگر مستعد و خوبی است و از این به بعد هم شما شاهد اتفاقات خوبی در زمینه بازیگری از ایشان خواهید بود.
*تسنیم: در حوزه فیلمنامه و متن در جایی خواندم که شما به برداشت نویسنده از مجموعه تلویزیونی «lost» اشاره کرده بودید؛ یک داستان اصلی با چندین قصه کوتاه، آیا چنین برداشتی در تلویزیون ما با بینندگانی که عادت به سریالهای رادیویی دارند ریسک نبود؟ به هرحال چنین سریالی از شبکه ای مثل «fox» که جهانی است، پخش میشود و سریال «راستش را بگو» از شبکه یک سیما.
آهنج: بحث برداشت از سریال «lost» اذعان رستگاری، نویسنده کار بود که من نقل قول کردم. در مورد سوال شما هم باید بگویم که جواب اصلی این موضوع را بهتر است بیننده بدهد اما با تعاملی که با ایشان داشتیم فکر میکنم جوابش را درست پس داده است. از همان ابتدا سعی کردم تا هرچیزی را درست اکسان گذاری کنم تا مخاطب پس نزند. البته نمیخواهم ادعا کنم که همه مخاطب بودند و هیچ مخاطبی ریزش نکرد اما تردیدی ندارم که مخاطب جدی کار وقتی مجموعه را دنبال میکرد لحظهای رویش را برنمیگرداند چراکه داستان را از دست میداد.
تا کی میخواهیم به دنبال سریالسازی کلیشهای و به قول شما رادیویی باشیم. وقتی من به عنوان فیلمساز ادعا میکنم که قادرم فیلم جذابی بسازم میبایست کار جذاب و متفاوتی را میساختم اگرچه ریسک کار بالا بود.
اگر این موضوع را درج و درک کنیم به بسیاری از سوالات پاسخ داده خواهد شد که فیلم ما خبر از بیخبری نمیدهد، خبر از بیدردی نمیدهد. بخشی از کار به مدد تصویر و بخشی هم به مدد داستان است اگر کسی درکش کند حتی یک فریم از فیلم را از دست نخواهد داد.
*تسنیم: با این تفاسیر، به نظر میآید که همه سعیتان بدعت در کار سریالسازی و پرهیز از کلیشهها به هرقیمتی بود. به عبارت دیگر ترجیح دادید ریسک کنید اما رادیویی و آپارتمانی نسازید.
آهنج: دقیقا. من نمیخواستم سریال رادیویی بسازم که بعد از اتمام پخش، مخاطب از خودش بپرسد که این مجموعه چه چیزی به من داد و خودش را به خاطر دیدن و وقت گذاشتن، سرزنش کند. معتقدم اگر نمیخواهیم در امر سریالسازی، بدعت داشته باشیم. ضمن احترام به سایر همکاران نیمی از تولیدات سریالی را تعطیل کنیم و با تقویت بیشتری آثار را رادیویی کنیم.
*تسنیم: در بسیاری از آثار نمایشی و غیرنمایشی تهیهکنندهها و کارگردانها اشکالات یا خط و ربط کارشان را به مدیران ارشد و ... ارجاع میدهند و از غیرواقعی بودن بخشهایی از کارشان به دلایل متعدد از جمله محدود بودن و ...گله میکنند. در اینجا برای پرسشم، از عنوان مجموعهتان وام میگیرم و میپرسم که در مجموعه «راستش را بگو» "محمدرضا آهنج"، به عنوان کارگردان، "چقدر راستش را گفت"؟!
آهنج: من قصدم به منبر رفتن نیست و نیتم جانماز آب کشیدن نبود. واقعا فاصله بین نسلها بحثی بسیار مهمی است و فساد اخلاقی و دروغ مبحثی بسیار جدی. نباید بگذاریم تا قبحش در جامعه ریخته شود. من در این مجموعه خواستم بگویم که آرمانشهر ما چه بود و چه شد؟ آیا به عنوان جامعه مسلمان غم یکدیگر را میخوریم؟ آیا از دروغ گفتن پرهیز میکنیم یا با استفاده از آن، سر خود و دیگران کلاه میگذاریم؟ با صراحت میگویم که در کلیه مراحل ساخت این مجموعه هیچکس مرا مجبور به انجام کاری نکرد و من راستش را گفتم.
شاید این حرف به ضررم تمام شود اما هیچ مدیری به معنای واقعی مرا در مرحله تولید حمایت نکرد. به حال حاضر کاری ندارم که مدیران صادقی مثل آقایان فرجی، سیفی آزاد و اکبری ما را پشتیبانی کردند اما در حقیقت در ابتدای کار بسیار تنها بودیم.
گفتوگو از سیدکامران علمدهی
انتهای پیام/