هاشمزاده: ادبیات در سینمای امروز ایران جایگاهی ندارد
خبرگزاری تسنیم :هاشمزاده گفت:سینمای اقتباسی در دنیا، پشتوانه بزرگی به نام سینما دارد و ۹۲ درصد فیلمهای اسکار گرفته بر اساس یک رمان بزرگ دنیا ساخته شده اند، در حالی که ادبیات در سینمای ایران جایگاهی ندارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، نشست نقد و بررسی فیلم و رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» نوشته «کن کیستی» و کارگردانی «میلوش فورمن»، پس از نمایش فیلم با حضور قاسمعلی فراست و ناصر هاشمزاده در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.این فیلم در ایران با نام «دیوانه از قفس پرید» شناخته میشود.
قاسمعلی فراست در ابتدای جلسه در خصوص سینمای اقتباسی در ایران و جهان گفت: نخست باید ببینیم که اقتباس در ایران به چه معنایی کاربرد دارد و یا چه تعریفی از سینمای اقتباسی وجود دارد؟ معتقدم که سینمای اقتباسی در ایران متفاوتتر از تمام دنیا است. اما سوالی که در این بحث پیش میآید این است که آیا یک فیلم قابلیت نمایش تمام رمان را دارد؟ آیا زبان رمان و زبان فیلم بعد از ساخت یکی میشود؟
وی در ادامه افزود: فضای ادبیات و فضای فیلم فضای خاصی است که شاید نتوان هیچ وقت آن دو را به یکدیگر تبدیل کرد. زبان ادبیات زیبا است و نمیدانم چگونه میتوان این زیبایی را در یک فیلم سینمایی نشان داد؟ رمان این فیلم را من در مدت 3 روز مطالعه کردم و فیلم این رمان در دو ساعت تمام شد. بسیاری از مطالبی که باید عنوان شود و یا توضیحاتی که باید داده شود در فیلم حذف میشود.
فراست با توجه به زیباییهای سینمایی در یک فیلم گفت: البته درست است که زیباییهایی زیادی برای فیلم وجود دارد مثل موسیقی، تصویر، صدا و غیره اما باید دانست که زمانی که فردی رمان را مطالعه میکند خود خیالبافی میکند و وارد دنیای تصورات خویش میشود اما فیلم خود خیالبافیها و تصورات کارگردان است. با تمام زیباییهایی که یک فیلم میتواند به داستان رمان اضافه کند اما باز داستان زیباییهای خود را دارد و نمیتوان این دو را جای یکدیگر قرار داد.
بنا براین گزارش هاشمزاده درباره تاثیرات این فیلم بر روی جامعه ایرانی و آمریکایی در زمان اکران گفت: این فیلم سینمایی علاوه بر اینکه در جامعه آمریکایی تاثیر داشت، زمانی که در ایران نیز پخش شدنیز تاثیرات بسیار زیادی در جامعه ایرانی گذاشت و مردم مثل نقش اصلی این داستان که «مک مورفی» است میخواستند شرایط خود را تغییر دهند. در آمریکا نیز زمانی که این فیلم سینمایی به اکران درآمد زمانی بود که آمریکا یک نظم را بر مردم اجبار میکرد و مردم میخواستند عصیان کنند.
هاشمزاده در خصوص نویسنده رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» کن کیستی، گفت: کن کیستی رمانی نوشته است که جنونآمیز است و جنونی که میخواد نظم را بر هم بزند. باید از خودمان بپرسیم که چه تفاوتی بین رمان و و فیلم سینمایی هست؟ نویسنده این رمان هرگز این فیلم سینمایی را ندید زیرا خودش اهل جنون بود و گاه جنونش فراتر از عقلانیت پیش میرفت.
وی در ادامه بیان داشت: کن کیستی در آن سالها بعد از جنگ وارد آسایگشاه سربازان روانی از جنگ برگشته میشود و رفتارهایی که با این افراد میشود را از نزدیک میبیند و پس از آن نیز رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را مینویسد.
نویسنده فیلمنامه «سیب و سلما» درباره روایت داستان و فیلم سینمایی گفت: در رمان، رئیس یا همان سرخ پوست راوی داستان است اما فیلم را سوم شخص روایت میکند و از دید یک نفر دیگر داستان بیان میشود، خواننده داستان را با قدرت تخیل خود میخواند و فیلم را با قدرت تخیل کارگردان میبیند.
وی در ادامه افزود: رمان توصیفهای زیبایی دارد که فیلم هیچگاه نمیتواند این توصیفها را به تصویر بکشد و توصیفها را تا حد امکان به تصویر تبدیل میکند. سینما یک قاب محدود دارد اما زمان هیچگاه محدود نیست و میتواند همه زوایای یک داستان را به خوبی به خواننده نشان دهد.
هاشمزاده با توجه به شیوه روایت داستان در فیلم گفت: فیلم نشان میدهد که نظمی که وجود دارد آدمی را از بین میبرد و باید این نظم از بین برود. مرفی میخواهد این نظم آزاردهنده را از بین ببرد و خودش قربانی این آزادی میشود. در جامعه آن زمان، آمریکا همه پس از دیدن این فیلم فکر میکردند که آزادی چقدر زیبا و خوب است و باید از این نظم حکومت آمریکا رها شوند.
این نویسنده سینمایی در خصوص شخصیتهایی که در داستان روایت شدند، گفت: خانم راچد زن بسیار منفوری است و او نماینده این نظم است، زمانی که مرفی در حال خفه کردن این زن است با این حال که هیچ کدام از ما آدمکش و یا قاتل نیستیم اما در دل میخواهیم تا مرفی این زن را بکشد و آزاد شود.سینما در فیلم نشان میدهد که باید این نمودار نظم و انظباط را از بین برد
هاشم زاده درباره شخصیت مک مرفی گفت: او فردی است که به خاطر انجام ندادن کار اجباری در اردوگاه زندانیان، خودش را به جنون میزند تا بتواند از انجام این کار رهایی یابد اما درست در بلایی بدتر و سختتر از اردوگاه کار اجباری گرفتار میشود. اما هرچه تلاش میکند موفق نمیشود اما بعد از تلاشهایش برای فرار به دیوانههای آسایشگاه میگوید که حداقل من تلاش خودم را انجام دادم و این یعنی اگر کاری از دستمان بر نمیآید برای برهم زدن نظم و انظباط، حداقل باید تلاش کرد.
در ادامه این نشست فراست در خصوص تفاوتهای رمان و فیلم گفت: در رمان برای کارهایی که از طرف این افراد انجام میشود جواب وجود دارد مانند اینکه در فیلم توضیح داده می شود که یکی از این افراد به قایقرانی علاقه دارد و میتواند قایق را براند اما در رمان هیچ توضیحی برای این قایق سواری در اقیانوس وجود ندارد و مخاطب از خود میپرسد که چطور شد که اینها برای ماهیگیری به دریا آمدند و ماهی گرفتند؟ این تفاوتها در داستان و فیلم وجود دارد و این در حالی است که خود رمان بسیار تصویری و خیال انگیز نوشته شده است و بسیار سخت است که بخواهیم این رمان خیالانگیز را به تصویر و فیلم تبدیل کرد.
فراست افزود: مک مرفی در رمان یک قهرمان است زیرا موقعیت فرار را دارد اما به دلیل اینکه در همان لحظه دوستش خودکشی میکند، مرفی از پنجره بیرون نمیرود و باعث میشود تا در دام پرستاران گیر بیافتد.
هاشمزاده درباره قهرمان این داستان یا همان مک مرفی خاطر نشان کرد: کن کیسی به فکر قهرمان پردازی نیست اما کارگردان به فکر این قهرمانپروری در داستان خود است. کیسی در رمان خود بیان میکند، پس از اینکه سرخ پوست یا رئیس مرفی را میکشد تا روح او را با خود همراه کند یکی از دیوانهها که از خواب بیدار میشود به او میگوید حالا که او را کشتی از اینجا بیرون برو همان طور که مرفی میخواست با شکستن پنجره فرار کند. در حالی که در فیلم خود رئیس این کار را انجام میهد و مشکلی که اینجا هست این است که وقتی دیوانهها بلند می شوند باید جسد مرفی را ببینند که فرار نکرده است و کشته شده است.
وی افزود: این بدین معنی است که قهرمان شکست خورده و نابود شده است در حالی که داستان میگوید که دیوانههای دیگر فهمیدند که مرفی کشته شده و رئیس به جای او فرار میکند و این مطلب عقلانیتر است. البته باید در اینجا گفت که رئیس نمیخواهد بدون مرفی از آن آسایگاه بگریزد به همین دلیل چون او به روح اعتقاد دارد مرفی را میکشد تا بتواند جسم خود و روح مرفی را فراری دهد.
هاشمزاده درانتها در خصوص سینمای اقتباسی گفت: سینمای اقتباسی پشتوانه بزرگی به نام ادبیات دارد و 92 درصد از فیلمهای بزرگی که جایزه اسکار را گرفتهاند برگرفته از داستانهای بزرگ دنیا بودهاند در حالی که سینمای ما تکیهکاه ادبیاتی ندارد. ادبیات خود به خود در صحنه سینمای ما جایگاهی ندارد و باید به جایگاهی برسیم که بتوانیم از ادبیات، سینمای خوبی را خلق کنیم.
انتهای پیام/