زواریان: نسبیت رمان غربی با قطعیت دین قابل جمع نیست


خبرگزاری تسنیم : نویسنده ادبیات دینی می‌گوید: یک مسیحی یا یهودی خدا و پیامبرش را در حد یک انسان معمولی در رمان وارد می‌کند، اما برای من که آن‌ها را در جایگاه مطلق می‌بینم، امکان پرداخت هنری وجود ندارد.

نشست بررسی «جایگاه دین در ادبیات داستانی» با حضور مهدی کاموس و زهرا زواریان در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. زهرا زواریان نویسنده ادبیات دینی کودک و نوجوان در این نشست در سخنانی گفت: در گفتمان ادبی جامعه امروز ادبیات داستانی نقش پررنگی دارد و چون جامعه ما جامعه‌ای دینی برگرفته از انقلاب دینی است،‌ ادبیات داستانی دینی نیز از جایگاه بالایی برخوردار است‌، اما در عمل خروجی‌های ضعیفی ارائه می‌شود. شاید در دوره‌ای، به لحاظ کمّی شاهد تعداد بیشتری از آثار بودیم، اما پس از آن، افولی در این زمینه داشته‌ایم که اگر این افول به دلیل گرایش به کیفیت باشد، شاید یک پیشرفت محسوب ‌شود.

وی ادامه داد:‌ اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 کار در مجله «کتیبه» با موضوع امام حسین(ع) از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به من پیشنهاد شد، در آن زمان تردید داشتم که این کار را بپذیرم یا نه‌، چون تصور می‌کردم در این زمینه آثار فراوان وجود دارد و کار ما شاید تکرار مکررات باشد. به همین منظور شروع کردم به جستجو درباره آثار خوب و شاخص و ماندگار. در کمال ناباوری مشاهده کردم آثاری که بتوان از آن‌ها به عنوان اثر شاخص درباره امام حسین علیه السلام نام برد، بسیار اندک است.

زواریان تصریح کرد:‌ به نظر من واژه «داستان دینی» سرتاسر ابهام است، چون فرم رمان و داستانی که ما می‌شناسیم، شکلی غربی است. محصول مدرنیته است و فردیت و عقل‌گرایی در آن حاکم است. داستان و رمان ارائه فردیت نویسنده و نگاه وی به دنیای پیرامون است. حالا فکر کنید آیا ژانر رمان که هم فردیت درونش قوی است و هم عقل‌گرایی، با دین جمع می شود یا نه؟ این پرسش مهمی است که ما  نویسنده‌ها در این سالها تلاش کرده‌ایم بتوانیم این دو را با هم جمع کنیم.

 

وی افزود: نظریه‌ها از آثار به وجود می‌آیند، یعنی اول نویسنده‌ها اثری خلق می‌کنند و بعد دیگران براساس آن نظریه می‌دهند. پس مسئولیت نویسنده‌ بیشتر است، باید هم دنیای دین را بشناسند و هم بتوانند روح آن معانی را در درون خود هضم کنند. نویسنده‌ای که می‌خواهد کار دینی کند، باید بتواند معانی و روح مطلب را با زوایای پنهان درونش آمیخته و یکی کند، ادبیات را بشناسد و با هارمونی خودبسنده‌ای این‌ها را با هم ترکیب کرده، اثری از دل این ترکیب، از او بجوشد. مثل آبی که از درون چشمه‌ای می‌جوشد. تصنعی و ساختگی نیست. به نظر من این شکلی از داستان و رمان که در حال حاضر در کشور ما رایج است، شاید نتواند این مظروف را در خودش جای دهد.

زواریان به این سخن شهید آوینی مبنی بر اینکه آیا ظرف باید متناسب با مظروف خود باشد؟ اشاره کرد و گفت:‌ نویسنده باید چه کند؟ طبیعتاً‌ باید بتواند برخی قالب‌ها را بشکند و ساختارشکنی کند. این ساخت‌شکنی نیاز به جسارت و تهور دارد‌، ما در حوزه ادبیات دینی به شدت محبوس در یک فضای دیکته شده هستیم و کسانی که متولی امر هستند، آن قدر آدم‌های باز و روشنی نیستند که بتوانند این ساخت شکنی‌ها را تاب بیاورند. اینجاست که اولین مانع به نام مجوز سد راه نویسنده می‌شود. بعد هم بر فرض اگر مجوز گرفت، مشکلات دیگری برایش به وجود می‌آید.

زواریان با اشاره به اینکه نوشتن در ژانر ادبیات دینی دشوار است،‌گفت:‌ یکی از دشواری‌ها کمبود منابع است‌، منابع تاریخی که بتوان به آن‌ها استناد کرد، بسیار کم است. آن چه یک کار ادبی را از کاری تاریخی متمایز می‌کند، نگاه نویسنده بعنوان خالق اثر، به آن موضوع خاص است. نگاه من به عنوان هنرمند به حادثه‌ای باعث می‌شود که اثری هنری خلق شود. حادثه کربلا در کتاب‌های تاریخی به وفور است، ولی وقتی قرار است من هنرمند درباره آن داستانی بنویسم، باید از منظر نگاه من آن ماجرا روایت شود. آنچه یک اثر را هنری می‌کند، نگاه خاص هنرمند و خلاقیت او در به کارگیری عناصر هنری و ادبی در ساخت و ابداع اثر است. باید نگاه ویژه هنرمند در اثر بارز باشد. ما در آثارمان متأسفانه فاقد این نگاه ویژه هستیم. به همین خاطر کارها بسیار شبیه به هم و سطحی و غیرخواندنی شده است.

 

وی در پاسخ به این پرسش که اگر این نگاه نویسنده با واقعیت تاریخی مغایر بود،‌تکلیف چیست؟ گفت:‌ ما یک سری مستندات داریم که شاخص هستند‌، البته خود مستندات هم عاری از اشتباه نیستند،‌ ما وقتی به یک سند مراجعه می‌کنیم که یک روایت را به ده شکل مطرح کرده،‌ نویسنده دچار مشکل می‌شود،‌ به نظر من در جامعه باید گفتمان‌های دینی بیشتر از آنچه وجود دارند،‌ رشد پیدا کنند. باید مجالی فراهم شود که علاقمندان به این موضوع جدی‌تر و عالمانه‌تر درباره آن گفت‌وگو کنند.

زواریان هم چنین در مقابل سخنان کاموس درباره اینکه داستان دینی داستانی است که بر اساس عقل وحیانی باشد،‌گفت: ما یا قائل به عقل مدرن هستیم یا به عقل وحیانی. این دو مقوله‌ای کاملا جدا از یکدیگر هستند. در دوره مدرن عقل وحیانی جایگاهی نداشت و اساسا رابطه انسان و خدا قیچی شده بود. موجودیت آسمان مورد پرسش قرار گرفت و نگاه ابزاری به عقل بود. این در حالی است که ادبیات ابزار نیست. اساساً نباید به ادبیات به عنوان ابزار نگاه کنیم. رمان به صورت سفارشی و از بالا به وجود نیامده، بلکه رمان محصول یک تفکر و تمدن است. حالا ما می‌خواهیم آن محصول را که برخواسته از شرایط خاصی بوده، در تمدن خودمان به عنوان ابزار استفاده کنیم.

وی هم چنین گفت: ما اکنون مشکلمان این است که به لحاظ هستی‌شناختی نه جایگاه خود را به عنوان نویسنده می‌شناسیم و نه جایگاه کاری که انجام می دهیم، رمان یک جایگاه هستی‌شناختی دارد که ما به آن توجهی نمی‌کنیم. چون اساساً نگاه بسیاری از نویسندگان ما به رمان از منظر هستی‌شناختی نیست. بسیاری آن را به عنوان ابزار استفاده می‌کنند، اگر نویسنده بخواهد درباره  یک معصوم داستانی بنویسد، باید از او بپرسیم‌ که آیا امام شخصیت است، یا تیپ؟ ما در رمان باید شخصیت‌پردازی کنیم، آیا حضرت علی(ع) را می‌توان شخصیت‌پردازی کرد؟ حضرت محمد (ص) را می‌توان شخصیت‌پردازی کرد؟

زواریان افزود:‌ ما بتدریج مجبور می‌شویم که از فضای رمان فاصله بگیریم و اثری خلق کنیم که منتقدان به آن ایراد می‌گیرند و آن را زیر سؤال می‌برند. می‌گویند این اثر، ادبی نیست. چون رمان نیست. از نظر آنها رمان باید شخصیت‌پردازی داشته باشد. باید زوایای پنهان شخصیت‌اش را کاوش کند. باید تعارض‌های درونی را بیرون بکشد و تصویر کند. اما آیا این امکان برای توصیف شخصیت ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد؟ آیا می‌توان معانی و روح عرفان شیعی را در قالب تنگ رمان و داستان کوتاه جای داد؟ آیا این نیست که رمان محصول تفکر نسبیت غرب است و در دین ما به نحوی قطعیت وجود دارد و این دو با هم جمع نمی شوند!

وی به «مرشد و مارگاریتا» و سایر آثاری که در حوزه ادبیات دینی مسیحی نوشته شده‌اند،‌ اشاره کرد و گفت: در این نوع ادبیات، شخصیت‌پردازی حتی در زمینه قدیسین وجود دارد،‌ اما آنها راحت‌ترند. آنها مسیح را پسر خدا می‌دانند و به او تجسم عینی می‌بخشند. او را در زندگی روزمره نشان می‌دهند. عواطف و نیازهایش را به تصویر می‌کشند و حتی تا جایی پیش می‌روند که «آخرین وسوسه‌های مسیح» را می‌نویسند. اما ما در ادبیات داستانی خودمان موظفیم بر اساس اعتقادی که داریم؛ مقدسات را حفظ کنیم و اساساً نمی‌توانیم درباره اولیاء و بزرگان وارد مقولات خاصی شویم. یعنی نگاه ما بیشتر تئولوژیک است، نه آنتولوژیک. باید این پرسش را مطرح کنیم که آیا می‌توانیم رمان دینی بنویسیم؟ اگر می‌توانیم چگونه باید این مسیر را طی کنیم؟

زواریان تصریح کرد: «میلان کوندرا» می‌گوید، رمان رویدادگی من در جهان هستی است و این من دچار مشکلات و تعارضاتی در دنیای پیرامون خود می‌شود که پناه می برد به رمان. ولی آیا اینجا  فرد مسلمان شیعه ـ به عنوان نویسنده دینی ـ که جواب بسیاری از سوال‌ها را دارد، می‌تواند مثل کوندرا رمان بنویسد؟ نویسنده غربی که رمان دینی می‌نویسد، برداشت‌‌های خود از کتاب مقدس را می‌نویسد. او کُشتی گرفتن خدا با پیامبرش را که در کتاب مقدس آمده، به راحتی در رمانش به تصویر می‌کشد. او برای خود منعی قائل نیست. پیامبر و حتی خدا را در حد یک شخص عادی فرو می‌کاهد و او را مانند هر بشر دیگری توصیف می‌کند. بسیاری از رمان‌های دینی که در جهان غرب نوشته می‌شود، چنین‌اند. رمان‌های زیادی با محوریت امر قدسی داریم که به امور مادی تنزل یافته‌اند. اما برای من، به عنوان یک مسلمان که خدا برایم امر مطلق است و معصوم در جایگاه قطعیت نشسته است، چه اندازه امکان پرداخت هنری از این منظر، با فرمول‌های امروزی وجود دارد؟ آیا ما می‌توانیم نگاهی آنتولوژیک به این موضوعات داشته باشیم؟ آیا جای پرداخت به این موضوعات در داستان کوتاه و رمان وجود دارد؟

زواریان در پایان سخنان خود گفت:‌ باید درباره ادبیات دینی آسیب‌شناسی و نقد وجود داشته باشد. باید بتوانیم از دل این گفت‌وگوها به منظرهای تازه‌ای دست یابیم.

انتهای پیام/