اولین حکم امام برای احیای بخش‌خصوصی/ تهدید ۶ وزیر به استعفا در مخالفت با بانک اسلامی


میرمحمدصادقی

خبرگزاری تسنیم: علاء میر‌محمدصادقی که می‌گوید، هواپیمای حامل امام خمینی را با پول خود بیمه کرده است، از اولین حکم امام برای احیای بخش خصوصی و تهدید ۶ وزیر دولت موقت به استعفا در مخالفت با بانک اسلامی گفت.

علاء میر‌محمدصادقی که اکنون درآستانه ورود به هشتمین دهه زندگی‌اش قرار دارد، از سال‌های آغازین دهه 40 تحت تأثیر اندیشه‌های امام خمینی وارد مبارزات انقلابی شد. او که تاجری سرشناس محسوب می‌شد، درسال 1347، با راه‌اندازی صندوق قرض الحسنه مسجد لرزاده، شرایطی فراهم کرد تا انقلابیون، منبع کوچکی برای تأمین مالی مبارزات خود داشته باشند. او و دوستان بازاری‌اش درطول سال‌های منتهی به انقلاب با تکیه بر رهنمودهای امام خمینی، همواره بر مبارزات انقلابی پای فشردند تا سرانجام به هدف رسیدند. میر‌محمد‌صادقی که در حال حاضر نائب رئیس اتاق بازرگانی تهران است، در این گفت‌و‌گو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم به تشریح تأثیر اندیشه‌های امام بر مبارزات خود و دوستانش پرداخته است.

نام شما نه‌تنها با انقلاب،که با تاریخ 30 سال گذشته اقتصاد هم گره خورده است. براساس آن‌چه عنوان می‌شود، شما در زمره افرادی قرار داشتید که درابتدای انقلاب، با حکم امام خمینی(ره) به گروهی پیوستید که وظیفه داشت اتاق بازرگانی را احیا کند. درحالی که فضای آن روزها مخالف احیای اتاق بازرگانی بود، امام خمینی بر اساس چه ضرورتی چنین حکمی صادر کردند؟

میر‌محمدصادقی: حقیقت این است که به‌دلیل گستردگی دامنه اعتراض‌ها و نارضایتی از رژیم پهلوی، انقلاب اسلامی خیلی سریع پیشرفت کرد و به نتیجه رسید. شکل‌گیری فضای جدید در کشور اگرچه مورد حمایت مردم بود اما ازآنجا که ذات فعالیت‌های اقتصادی با تغییرات ناگهانی مغایرت دارد، بسیاری از سرمایه‌داران و کارآفرینان، پول خود را برداشتند و کشور را ترک کردند.

یکی از واقعیت‌های آن روزها هم این بود که افراد سرمایه و دارایی خود را برداشتند و خارج شدند.این استدلال وجود داشت که اگر نهادی همچون اتاق بازرگانی منحل شود، امکان این‌که فرار سرمایه تشدید شود، بسیار زیاد است بنابراین عده‌ای از دلسوزان کشور گزارش‌هایی تهیه کردند مبنی براین که لازم است اتاق بازرگانی مجدداً شکل بگیرد تا جلوی فرار سرمایه‌ها گرفته شود. به همین دلیل  در سال 1357 بلافاصله پس از پیروزی انقلاب هیأتی به‌فرمان حضرت امام(ره) اداره امور را در دست گرفتند. مرحوم آقای حاج‌طرخانی، آقای مهندس سیدعلی‌نقی خاموشی، آقای اسدالله عسگراولادی، آقای میرفندرسکی، آقای محمدعلی نوید و آقای ابوالفضل احمدی و بنده در این هیأت جای داشتیم.
زمانی که انقلاب به پیروزی رسید، عده‌ای سعی داشتند اتاق بازرگانی را حذف کنند وآن را نهادی وابسته به اقتصاد سرمایه‌داری می‌دانستند درحالی که امام خمینی(ره) اتاق بازرگانی را نهاد بخش خصوصی می‌دانستند و تأکید داشتند که اگر اتاق نباشد، راه خروج سرمایه هموارتر می‌شود.
من معتقدم در سالهای پس از انقلاب و تحت شور و هیجانی که خواه‌ناخواه به‌دنبال داشت، اتاق بازرگانی با نگاه ویژه امام و تلاش نمایندگان ایشان توانست با سعی و فداکاری موجودیت خود و موقعیت بخش خصوصی را حفظ کند و رفته‌رفته به مقامات دولتی و به جامعه بشناساند که پیشرفت هر جامعه در گروی داشتن بخش خصوصی قوی و سیستم آزاد و دادن نقش رهبری و ارشادی و نظارت به سازمان‌های دولتی است. این خلاصه‌ای از اتفاقات مربوط به حکم امام و تشکیل هیأت 7نفره‌ای است که وظیفه داشت بخش خصوصی را احیا کند.

خواسته مشخص امام خمینی(ره) از شما و بقیه همکاران شما در هیأتی که تشکیل شد چه بود؟

من بارها صحبت‌های امام خمینی را شنیده بودم و با توجه به شناختی که از نزدیک از ایشان داشتم می‌دانستم ایشان طرفدار توسعه بخش خصوصی هستند به همین دلیل استنباطم این بود که ما با هدف حفظ موجودیت و شاکله بخش خصوصی به اتاق بازرگانی می‌رویم و می‌دانستیم که خواسته امام، همین است.

تشکیل این هیأت هم جریان‌های خاص خودش را دارد. واقعیت قضیه این است که ما می‌خواستیم قطع جریان عادی اقتصاد، به انقلاب لطمه نزند. اعتصابات از سال 56 آغاز شده‌ بود و درحال گسترش بود و ما در بازار می‌دیدیم که اعتصاب‌ها اگرچه به‌نفع انقلاب است اما برای اقتصاد کشور هزینه دارد بنابراین سعی کردیم  چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از طریق دوستانی که داشتیم و بعد از انقلاب، ازطریق اتاق بازرگانی، تبعات فرار سرمایه و آثار اعتصاب‌ها و بحران‌های کارگری را به حداقل برسانیم. نظر امام هم همین بود وایشان بارها بر این موضوع تأکید داشتند.
موضوعی که باید به آن تأکید کنم این است که نشست‌های ما، مدت‌ها پیش از پیروزی انقلاب آغاز شده بود با این استدلال که اعتصاب‌های متعدد، اگرچه کمک به پیروزی انقلاب است اما اقتصاد کشور را فلج و فرار سرمایه را تشدید می‌کند. یک‌بار به‌یاد دارم که در آذرماه 57 بود که به‌اتفاق آقایان خاموشی، عالی‌نسب، کُرداحمدی و دیگر دوستان، نشستی داشتیم و بر این موضوع تأکید کردیم که باید کاری کنیم تا جریان اعتصاب‌ها به‌نفع مردم تمام شود. به‌هرحال گزارش این دیدارها به بزرگانی مثل آقای بهشتی می‌رسید و امام هم از طریق ایشان در جریان فعالیت‌های ما قرار می‌گرفتند.
در جلسه‌هایی که برگزار کردیم، پیشنهاد شد که  با امام(ره) تماس بگیریم تا ایشان چند نفر را مسئول تنظیم اعتصابات کنند. رابط اصلی جریان بازار با امام خمینی، مرحوم بهشتی بودند که با امام تماس گرفتند و هماهنگ کردند. بعد از تماس آقای بهشتی، حضرت امام آقای باهنر و آقای سحابی را به‌عنوان نماینده تعیین کردند تا اعتصاب‌ها زیر نظر ایشان باشد.

ازطرف دیگر قرار شد این بزرگواران هم افرادی را برای همکاری انتخاب کنند. به همین دلیل جلسه‌های دیگری برگزار شد و تصمیم گرفتیم محلی برای این کار در‌نظر‌ بگیریم. نامی هم برای این کمیته انتخاب کردیم با عنوان "کمیته تنظیم اعتصابات" که در خیابان عباس‌آباد آغاز به‌کار کرد. افراد زیادی از چهره‌های مطرح سیاسی کشور آن‌روزها عضو این کمیته شدند، مثلاً  آقای بازرگان و آقای هاشمی رفسنجانی مسئول  سامان‌دهی اعتصاب‌های صنعت نفت شدند. بعضی از دوستان دیگر مثل آقایان سحابی و باهنر و آقایان معین‌فر، ممکن، آقای عالی‌نسب، آقای کُرد‌‌احمدی، مهندس خاموشی، بنده، آقای لولاچیان و آقای محمدعلی نوید و چندین نفر دیگر مسئول تنظیم اعتصابات سایر اصناف و بازار شدیم.
در‌حالی‌که انقلاب به نقاط حساسش رسیده بود، ما هم ضمن فعالیت‌های انقلابی و تشکیلاتی، در نشست‌های دوره‌ای و منظم "کمیته تنظیم اعتصابات" شرکت می‌کردیم. دوستان به‌تناسب موقعیتی که در کمیته داشتند گاهی سفر هم می‌رفتند، به‌طور مثال آقای هاشمی رفسنجانی که مسئول امور اعتصاب‌های صنعت  نفت بودند به مناطق نفت‌خیز و پالایشگاه‌ها رفتند؛ بقیه دوستان هم به‌تناسب تخصص و ارتباطاتی که داشتند به کارخانجات و صنوف مختلف مراجعه می‌کردند و بعضی را تشویق به اعتصاب می‌کردند یا این‌که بعضی را ترغیب می‌کردند که دست از اعتصاب بردارند تا  آذوقه مردم و مایحتاج کشور دچار اشکال نشود.

همه این اتفاقات درحالی رخ می‌داد که موتور انقلاب روشن شده بود و داشت مردم را به سرمنزل خود می‌رساند. در این شرایط کار "کمیته تنظیم اعتصابات" بسیار حساس و مهم بود اما به‌این‌دلیل که در این کمیته افراد بزرگی مسئولیت داشتند، کار به‌بهترین شکل ادامه می‌یافت تا اینکه روز 22 بهمن، انقلاب به پیروزی رسید.

چند روز قبل از پیروزی انقلاب، مهندس بازرگان از طرف امام مسئول و مأمور تشکیل کابینه دولت موقت شد. به‌دلیل حضور و نقش ویژه‌ای که اعضای "کمیته تنظیم اعتصابات" در انقلاب داشتند، هرکدام به‌عنوان مسئول یا وزیر یا متصدی یکی از بخش‌های دولت انتخاب شدند بنابراین زمانی رسید که افراد معدودی در "کمیته تنظیم اعتصابات" باقی ماندند از جمله من که کار روزانه‌ام رسیدگی به شکایات و مراجعات مردم بود.
همان‌طور که اشاره کردم با مأموریت‌هایی که آقای بازرگان به اعضای "کمیته تنظیم اعتصابات" دادند، کمیته تقریباً خالی شد و فقط چند نفری از دوستان ما باقی ماندند، بااین‌حال هرروز مراجعات به کمیته تنظیم اعتصابات بیشتر می‌شد. عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند می‌خواهیم: سر کار برویم اما مدیر کارخانه اجازه نمی‌دهد. یا برخی می‌گفتند: چه‌زمانی باید به اعتصاب پایان دهیم؟ و پرسش‌هایی از این دست.
عده‌ای هم از بازار می‌آمدند و می‌گفتند: ما مشکلات زیادی داریم، تعهدات خود را انجام ندادیم اگر فروشگاه‌ها را باز کنیم، طلبکاران مطالبات طلب‌ها را می‌کنند، چه کنیم؟ به‌هرصورت همه طالب راهنمایی و کمک بودند.
من و بعضی از دوستان احساس کردیم که این مسائل در سطح کلان است و ضرورت دارد "کمیته تنظیم اعتصابات"  از افراد دیگری کمک بگیرد و چون دولت هم آن‌چنان شکل نگرفته، نیاز است هیأتی باشد و مسائلی را حل کند. بنابراین با آقای کاظم موسوی که معاون وزیر آموزش و پرورش بود و در کمیته تنظیم اعتصابات حضور داشت، مشورت کردیم و به توصیه ایشان تصمیم گرفتیم نامه‌ای برای حضرت امام بنویسیم و چاره‌اندیشی کنیم.
به‌این‌ترتیب نامه‌ای نوشتیم و من و آقای لولاچیان نامه را امضا کردیم. قرار شد نامه را همان روز خدمت امام ببریم و من مأمور شدم که این مأموریت را به سرانجام برسانم. شب، نامه را به مدرسه رفاه بردم. آقای مطهری پرسیدند: چه نامه‌ای است؟  و من همه ماجرا را توضیح دادم و از آقای مطهری خواستم کمک کنند تا این جریان به سرانجام برسد.
مرحوم مطهری ضمن این‌که قول مساعد دادند، گفتند: نامه را به من بدهید، من جواب می‌گیرم و برمی‌گردانم. ما در آن نامه، آقایان بهشتی و موسوی اردبیلی را برای حل مشکلات مردم پیشنهاد کرده بودیم تا هیأتی را انتخاب کنند و هیأت مربوطه کار را انجام دهد. یکی دو روز بعد از طرف آقای مطهری پیام رسید که امام زیر نامه ما را امضا کرده‌اند و مرقوم فرموده‌اند که: حضرات آقایان اقدام کنند. من همان شب نامه را  به منزل مرحوم شهید بهشتی بردم. شهید بهشتی گفتند: شما پیشنهاد کنید چه‌کسانی را انتخاب کنیم؟
من با بعضی دوستان مشورت کردم و فهرستی را تهیه کردیم و خدمت آقای بهشتی بردیم. ایشان با تغییرات مختصری گفتند: خوب است. و فهرست را تأیید کردند ولی چون نام آقای موسوی اردبیلی هم بود گفتند: فهرست را ایشان هم ببینند. آقای موسوی اردبیلی هم فهرست را دیدند و تأیید کردند. بنابراین از همان زمان هیأتی هفت‌نفره انتخاب شد. مرحوم حاج‌طرخانی، مهندس خاموشی، آقای اسدالله عسگراولادی، آقای میرفندرسکی، آقای نوید و آقای ابوالفضل احمدی و بنده عضو این گروه شدیم و چون ساختمانی نداشتیم، آقای خاموشی گفتند: ساختمان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن خالی است، برویم آن‌جا. بنابراین از آن تاریخ کمیته منتخب امام در اتاق بازرگانی منصوب شد.

اتاق بازرگانی که منحل نشده بود؟

نه، ولی عده‌ای که تفکرات چپ‌گرایانه داشتند، با اتاق مخالف بودند. وقتی ما به اتاق رفتیم، کارکنان اتاق وحشت کردند که انقلابی‌ها آمدند تا اتاق را منحل کنند یا تصوراتی این‌چنینی. من اعتراف می‌کنم که اگر امام عنایت نمی‌کردند و چنین هیأتی تشکیل نمی‌شد، شاید اتاق بازرگانی اکنون وجود نداشت. درحقیقت بخش خصوصی کشور امروز مدیون تصمیم امام در آن شرایط سخت است. ما در گذر زمان تفکرهای مخالف تشکل‌های مربوط به بخش خصوصی  را ازبین بردیم. عده‌ای می‌گفتند این‌ها ــ‌هیأت 7نفره‌ــ کار بلد نیستند و اتاق را ازبین می‌برند اما در گذر زمان ثابت شد که اگر این افراد نبودند، اتاق بازرگانی منحل می‌شد. ما همه کارت بازرگانی داشتیم و قبل از انقلاب به صادرات و واردات مشغول بودیم،  و با صنعت کشور غریبه نبودیم. ما سال‌ها قبل از انقلاب مرکز بازرگانی داشتیم، دوستانی هم که در فهرست بودند همه اهل بازرگانی و صنعت بودند اما به‌دلیل ارتباطی که با شخصیت‌های انقلابی از جمله امام خمینی داشتیم، مورد غضب حکومت بودیم، نمی‌گذاشتند در سطوح بالا تجارت کنیم.

با امام(ره) چگونه ارتباط داشتید؟
جدا از این‌که در سال‌های دهه 40 با خطابه‌ها و نوشته‌های ایشان آشنا بودم، بارها به منزل امام در قم رفته بودم. در نجف هم دو، سه مرتبه ایشان را زیارت کردم. امام(ره) وقتی که در پاریس هم بودند خدمت ایشان رسیدم.
روزی که امام قرار بود به ایران برگردند، هیچ‌کدام از شرکت‌های بیمه حاضر به بیمه‌کردن هواپیما نبودند اما من اعلام کردم که حاضرم هواپیمای ایشان را بیمه کنم که خوشبختانه حل شد. درمورد رابطه کاری هم، معمولاً امام به نظرات ما که سابقه‌ای طولانی در مبارزه داشتیم احترام می‌گذاشتند. اگر موضوعی پیش می‌آمد که نیاز داشتند نظر بدهیم، معمولاً به نظرات ما توجه نشان می‌دادند، به‌طور مثال زمانی که طرفداران توسعه بخش دولتی می‌گفتند همه کارها باید در دست دولت باشد ما با مراجعاتی که به دفتر امام داشتیم مراتب نگرانی خود را اعلام می‌کردیم. به‌خاطر دارم که  امام در یکی از سخنرانی‌های مشهورشان اعلام کردند که دولت فقط کارهایی را که مردم نمی‌توانند انجام بدهند، انجام دهد و نظر امام این بود که اگر مردم می‌توانند کاری را انجام دهند دولت نظارت و هدایت داشته باشد. این نظر امام در اغلب جاها منتشر شد که آن‌زمان تازگی داشت.
یکی دیگر از موضوعاتی که ما خدمت امام(ره) رسیدیم مسئله بانک‌ها بود. بانک‌ها از جهت بهره اجحاف زیادی در حق مردم می‌کردند. ما خدمت امام رفتیم و گله کردیم؛ حضرت امام نارحت شدند  و گفتند: شماها خودتان اقدام کنید تا بهره از کشور رخت بربندد؛ کسی به‌فکر ما نیست اینها اعتقادی به این مسئله ندارند. ما البته به‌مجرد این‌که انقلاب پیروز شد، در اسفند 1357 و اوایل سال 1358 به‌فکر مطرح‌کردن تقاضای تأسیس بانک اسلامی بودیم.
حدود 20 نفر سرمایه‌گذار اولیه بودیم که برای تأسیس بانک اسلامی، اعلام آمادگی کردیم. این گروه با اشاره شهید آیت‌الله دکتر بهشتی، شهید مطهری و موسوی اردبیلی اعلام آمادگی کردند. آقایان بهشتی، مطهری و موسوی اردبیلی تشویق می‌کردند: الآن که موقعیت است، خوب است بانک اسلامی تأسیس شود. لذا هیأتی خدمت امام رفتند که خود من هم حضور داشتم. آقای انصاریان، آقای اعتمادیان که الآن مشاور رئیس جمهور هستند و چند فرد دیگر. خود من هم بودم، در قم خدمت امام رفتیم. مرحوم مطهری هم بودند. خدمت ایشان گفتیم می‌خواهیم این کار را انجام دهیم، ایشان گفتند: کار خوبی است، انجام بدهید. خدمت ایشان عرض شد: اگر چنین بانکی تأسیس شود، شما آنجا حساب باز می‌کنید؟ ایشان گفتند: بله. و قرار شد حساب شماره یک به‌نام امام باشد. قبول کردند یک سهم هم به‌نام امام باشد. بنابراین وقتی امام وجود بانک اسلامی و داشتن یک سهم 100 تومانی را تأیید کردند، افراد تشویق شدند و برای دریافت مجوز به بانک مرکزی مراجعه کردند.

کار به جای خوبی رسید اما عده‌ای با بانک اسلامی مخالفت کردند. به‌هرصورت سرمایه‌گذاران اولیه و همان  20 نفر اولیه، مجموعاً حدود 10 میلیون تومان دادند و 190 میلیون تومان برای خرید مردم در نظر گرفته شد. در دو مرحله که آگهی شده به‌جای 200 میلیون، مردم 400 میلیون تومان پذیره‌نویسی کردند. البته بعداً در هیأت مؤسس بحث شد و گفتند: چون قرار بود سرمایه اولیه 200 میلیون تومان باشد، باید پول مردم را پس بدهیم. با چه‌زحمتی مقداری را که اضافه واریز کرده بودند به مردم برگرداندیم.

مقدمات تأسیس بانک اسلامی با سرمایه اولیه فراهم شد. در همان زمان دولت موقت خیلی از مؤسسات را ملی کرد. صنایع، بانک‌ها و بیمه‌ها هم ملی شدند. گفتند بخش خصوصی حق ندارد تصدی این کارها را به‌عهده داشته باشد. ما مراجعه کردیم و گفتیم بانک مراحل اولیه را طی کرده و در حال تأسیس است. در خیابان فردوسی محلی گرفته بودیم اما دولت موقت مخالفت کرد.

به‌چه‌دلیل؟

گفتند: اگر شما بخواهید بانک تأسیس کنید باید ملی شود. ما سرمایه مردم را می‌گیریم، بانک را هم در اختیار خواهیم گرفت. یعنی یک بانک دولتی باشد. ما به امام مراجعه کردیم و خدمت ایشان شرفیاب شدیم. گفتیم دولت موقت چنین می‌گوید، ما هم بانک را تأسیس کرده‌ایم، چه‌کار کنیم؟ امام فرمودند این بانک استثناست. بانک‌هایی که قرار شد ملی شوند، آنهایی بودند که کار ربوی می‌کردند. بانک اسلامی فعالیت غیرربوی می‌کند. در مقابل دولت موقت موضع گرفتیم که به‌هیچ‌عنوان قبول نمی‌کنیم بانک اسلامی، ملی شود. جلسات متعددی با هیأت دولت و افراد مختلف گذاشتیم.

به‌تدریج این بانک، مسئله روز شده بود در مخالفت عده‌ای با دولت موقت. این مطلب وسیله‌ای شده بود که بانک‌های قبلی مثل بانک انگلیس، بانک هلند و بانک روسی هم مدعی شوند که به‌شیوه قبلی برگردند. نهایتاً دولت موقت به شورای انقلاب اعلام کرد که در صورت تشکیل بانک اسلامی، 6 نفر از وزرا استعفا می‌کنند. این مسئله را دکتر سحابی به ما گفتند. دکتر سحابی از طرف شورای انقلاب و دولت موقت مأموریت داشت که با ما صحبت و ما را راضی کند که از تأسیس بانک اسلامی دست بکشیم. ایشان گفتند: از این کار صرف‌نظر کنید! شورای انقلاب هم پیام فرستاد که دولت را زیر فشار نگذارید!
درهرصورت وزرا روی نظر خود ایستادند و گفتند به‌صورت یکسان باید اداره بانک‌ها در اختیار دولت باشد. بعد از آمدن پیام شورای انقلاب ــ‌که شاید با امام هم تماسی داشتند‌ــ جلسه‌ای گذاشتیم که: راه‌حل پیدا‌کنید! سر و صدای زیادی هم در مورد بانک اسلامی راه افتاده بود. درهرصورت ما به‌توصیه آقای بهشتی از مواضعی که داشتیم کوتاه آمدیم اما هنوز هم معتقدم اگر مطابق نظر امام عمل می‌شد، وضع بانکداری ما خیلی بهتر از این بود.

انتهای پیام/*

دهۀ «رکود، عبرت، تجربه»
پربیننده‌ترین اخبار اقتصادی
اخبار روز اقتصادی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon
بانک ایران زمین