بعد از انقلاب مجال تنفس در فضای جدید ادبی ایجاد شد


خبرگزاری تسنیم : محمدرضا سنگری معتقد است انقلاب اسلامی، ادبیات فارسی را از بن‌بست و ناامیدی نجات داد و سبب شد تا مجال تنفس برای رویکردها و ژانرهای جدید در ادبیات فارسی ایجاد شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدرضا سنگری،‌ استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، از جمله اساتیدی است که پژوهش‌های متعددی از وی در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی در قالب کتاب و مقاله به رشته تحریر درآمده است. «پژوهشی درباره شعر انقلاب» و مجموعه سه جلدی «شناختنامه ادبیات انقلاب اسلامی» از جمله تلاش‌های وی در این عرصه است. علاوه بر این، او جزء آن دسته از اساتیدی است که پایه‌گذار گرایش ادبیات مقاومت در برخی از دانشکده‌های ادبیات بوده‌اند. با وی در خصوص ادبیات انقلاب اسلامی، کاستی‌ها و نقاط قوت به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

* تسنیم: آقای سنگری! برای شروع به ادبیات انقلاب اشاره کنید. برخی از کارشناسان و حتی اساتید دانشگاه قائل به ادبیاتی مستقل با عنوان ادبیات انقلاب نیستند. آیا با توجه به جریان‌های فکری مختلف در ادبیات سه دهه اخیر، می‌توانیم برای ادبیات انقلاب، ادبیات مستقلی قائل باشیم؟

تصور یک انقلاب بدون ادبیات ممکن نیست. اولین نمود هر انقلابی که رخ می‌دهد در ادبیات پدیدار می‌شود. نسل انقلاب برای اینکه پیام خود را به گوش دیگران برساند از شعار استفاده می‌کند و این شعار ساختار خاص خود را دارد که بعداً طلیعه ادبیات انقلاب را پی‌ریزی می‌کند. به عبارت دیگر، همیشه در هر جامعه‌ای که انقلاب اتفاق می‌‌افتد، عده‌ای از نویسندگان و شاعران پیام انقلاب را در قالب شعر و داستان بیان می‌کنند، از این رو امکان ندارد انقلابی اتفاق بیفتد، بدون اینکه ادبیات داشته باشد.

علاوه بر این، قبل از اینکه انقلاب اسلامی اتفاق بیفتد، ادبیاتی با محتوا و ساختاری شبیه ادبیات انقلاب اسلامی نداشتیم. پیش از پیروزی انقلاب همانند سه دهه اخیر، تمام 5 گونه ادبیات اعم از شعر، داستان و... در ادبیات فارسی وجود داشته است، اما اگر گونه‌های ادبی پیش و پس از انقلاب را با هم مقایسه کنیم، متوجه تحول و تفاوت محتوایی و ساختاری خواهیم شد. پس از انقلاب ما با جهت‌گیری فکری در مردم روبرو هستیم که این جهت‌گیری خود را در ادبیات سه دهه اخیر نشان داده و این مهمترین وجه تمایز ادبیات انقلاب با قبل از خود شده است.

ادبیات انقلاب در دهه 70 و 80 افق روشنی را تجربه کرده است

همچنین در کنار تحول محتوایی، ما با تحول ساختاری و خلق اثر ماندگار و شاخص در برخی از شاخه‌های ادبیات روبرو هستیم. آثاری که به نسبت گذشته درخشان‌تر و بهتر نوشته و عرضه شده‌اند. اگر بخواهیم ادبیات انقلاب اسلامی در سه دهه اخیر را مورد بررسی و تأمل قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که ادبیات انقلاب با توجه به موارد گفته شده، در دهه 70 و 80 افق رو به رشدی را تجربه کرده است. سطح عصر انقلاب در این دو دهه در افقی است که قطعاً نسبت به گذشته شاخص است. این موضوع در برخی‌ از شاخه‌های ادبیات مانند ادبیات دینی و آئینی نمود بیشتری دارد. به عنوان نمونه نمی‌توانیم در طول تاریخ ادبیات فارسی به اندازه سه دهه انقلاب، باروری و باورمندی در حوزه شعر انتظار نمونه‌ای پیدا کنیم.

بماند اینکه یک عرصه‌های جدیدی نیز خلق شد که در گذشته نبوده است. پدیده‌هایی به نام وصیت‌نامه که یک گونه ادبی است و قبلاً به آن پرداخته نمی‌شد، در این دوران رشد کرد و بالید. حتی تعداد زیادی از این وصیت‌نامه‌ها در هیئت کتاب چاپ شد. این در حالی است که وصیت‌نامه  پیش از انقلاب هویت ادبی ندارد و صرفاً به عنوان یک موضوع افتصادی با محتوای سفارشات معمولی زندگی دیده می‌شود، اما وصیت‌نامه در ساختار ادبی، پدیده انقلاب است؛ یا حتی خاطر‌ه‌نویسی که افق آن قبل از انقلاب به وسعت این سه دهه نبوده است.

* تسنیم: آیا تصور برخی از اساتید و کارشناسان مبنی بر اینکه جریان ادبیات انقلاب اسلامی نسبت به ادبیات آزاد در ایران،‌ جریان ضعیف‌تری دارد، صحیح است؟

می‌توانیم دو تعبیر از ادبیات انقلاب داشته باشیم. نخست، ادبیاتی که با محوریت انقلاب اسلامی به رشته تحریر درمی‌آید و وفادار به گفتمان انقلاب اسلامی است. دوم؛ ادبیاتی که در عصر انقلاب ظهور می‌کند و نوشته می‌شود. خواه با موضوع انقلاب اسلامی باشد، خواه با موضوعات دیگری مانند ادبیات اجتماعی، آئینی و ... . به طور کلی باید گفت که ادبیات انقلاب همسو با آرمان‌های انقلاب است، اما نباید این نوع ادبیات را ادبیات انقلابی بدانیم.

 کسی که در جریان و همسو با انقلاب است، فرقی نمی‌کند که در چه حوزه‌ای فعالیت می‌کند. باید بر این اساس ادبیات بعد از انقلاب را سنجید و بررسی کرد. بسیاری از سروده‌های قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی و حتی فاضل نظری بیان آرمان‌های انقلاب نیست، اما اینها شاعرانی هستند که با جریان انقلاب اسلامی همسو هستند. حالا ممکن است موضوع سروده‌ها فرق داشته باشد و ما با خیزش انقلابی در اشعار مواجه نباشیم، اما باید آثار آنها را در بستر انقلاب بدانیم. اگر بخواهیم از این منظر بررسی کنیم، نظر این نوع کارشناسان رد می‌شود.

* تسنیم: اصلاً این جریان ادبی نسبت به گذشته شاخصه خاصی دارد یا متکی به گذشته کار می‌کند؟

بله. ادبیات انقلاب شاخصه‌هایی دارد که یکی از ویژگی‌های بارز آن تکنیک نجابت است. ادبیات این سه دهه وقاری دارد که در ادبیات پیش از آن دیده نمی‌شود. بی‌پروایی‌هایی پیش از انقلاب در ادبیات رسوخ کرده بود که در این دوره دیده نمی‌شود.  علاوه بر این، زبان ادبیات، زبان محکم و متینی است که از برخی بی‌مبالاتی‌هایی که در داستان‌ها و شعرهای پیش از سه دهه بود، خالی است. داستان‌ها، عفاف عاشقانه‌ای دارند. 

نکته دوم این است که ادبیات این دوره را باید ادبیات امیدوار دانست. ادبیات قبل از انقلاب بن بست رسیده بود. اگر بخواهیم یک تور بیندازیم و بیشترین و پربسامدترین واژرگان این دوره را شکار کنیم، کلماتی مانند «بن‌بست»، «مرگ»، «زمستان»،  «تاریکی» و حتی میل به خودکشی و یا احیاناً مسائل جنسی به دست خواهد آمد. اما اگر بخواهیم شعر انقلاب را بررسی کنیم انچه که شکار می‌شود همه‌اش امید و نشاط است. شاعر و ادیب انقلاب معتقد به ظهور، روشنایی  و امیدواری است. تاریکی و بن بست را نمی بیند.

نویسندگان انقلاب به دنبال چنگ انداختن به فرصت‌های جدید هستند

ویژگی دیگر این است که این ادبیات در عین وابستگی به گذشته  و وفاداری به شیوه قدما از منظرهای مختلف، نگاه رو به جلو دارد. ادبیات گذشته را تأیید می‌کند و در عین حال رو به سوی آینده و مضمون‌آفرینی دارد. اگر  ادبیات سه دهه را بررسی کنیم، می‌بنیم که آنقدر نوآوری در این ایام اتفاق افتاده است که جای شگفتی دارد. طبق بررسی‌هایی که من کردم در این ایام 70 مورد نوآوری را می‌توانیم در ساختار و محتوای منابع ببینیم. از این رو می‌توانیم بگوییم که نویسندگان عصر انقلاب هم وفادار به سنت هستند و هم به دنبال چنگ انداختن به فرصت‌های ناب و جدید.

* تسنیم: این موضوع حتی در نثر به ویژه در ادبیات داستانی هم دیده می‌شود؟

در حوزه نثر عصر انقلاب هم این فرصت را می بینیم. یکی از ویژگی‌هایی که می‌توانیم در حوزه نثر انقلاب اسلامی ببینیم، گره‌خوردگی زندگی‌نامه با خاطره و داستان است. گاه چنان این‌ سه نوع با هم ادغام می‌شود و یا به هم نزدیک می‌شود که تشخیص و تفکیک آنها و تعیین یک ژانر برای اثری دشوار است. نمونه کامل آن را می‌توانیم در کتاب «دا» ببینیم که به گمان برخی از کارشناسان خاطره است و به عم برخی دیگر این اثر گاه به ساحت داستان و رمان نزدیک می‌شود. در این سه دهه زندگی‌نامه داستانی آنقدر تولید شده که مبدل به یک ژانر شده است. در هیچ دوره‌ای از تاریخ ادبیات خاطره‌نویسی و زندگی نامه اینقدر شکفته نبوده است؛ البته ما هنوز در حوزه رمان اثر قابل عرضی نداریم. 

* تسنیم: آیا این تصور درست است که در حوزه نثر، خاطرات ما در سه دهه گذشته بر ادبیات داستانی غلبه داشته است؟

بله، درست است. در  سال 88 که بررسی کردم از شش هزار و 735 اثر در حوزه دفاع مقدس، 2 هزار اثر به خاطره‌نویسی اختصاص داشت. با این وجود باید گفت که خاطره یک‌سوم تولیدات ادبی ما در این دوره را عهده‌دار بوده است که عمدتاً نیز در حوزه دفاع مقدس به رشته تحریر درآمده‌اند. 

* تسنیم: حالا این یک نقطه قوت است یا ضعف؟

اگر به چرایی این موضوع پاسخ دهیم، ارزش مسئله بیشتر خواهد شد. ملتی خاطرات خود را بیان می‌کند که برای او ارزشمند باشد. ما همیشه موضوعی را که طرح می‌کنیم که مایه افتخار ما باشد. مردم هرگز در مورد موضوعی که حیثیت آنها را زیر سؤال ببرد، صحبت نمی‌کنند. به همین خاطر است که ما در ادبیات معاصر عراق، با خاطره‌نویسی روبرو نیستیم. چرا عراقی‌ها خاطرات خود از روزهای جنگ را نقل نمی‌کنند؟ چون برای آنها افتخارامیز نیست. این در حالی است که ما هنوز بعد از گذشت چند سال از اتمام جنگ، با خاطرات آن دوران زندگی می‌کنیم. روایت خاطرات به صورت شفاهی در شب‌های خاطره و همچنین همت برای نوشتن آن در قالب کتاب سبب شده است تا تعداد خاطرات از دیگر ژانرها بیشتر باشد. این گذشته پرافتخار ما بوده است که سبب شد تا این همه خاطرات نوشته و یا برای دیگران روایت شود. 

* تسنیم: آقای دکتر! شما ادبیات انقلاب را در سه دهه بررسی کردید و هم به نقاط قوت آن آشنا هستید و هم نقاط ضعف آن را می‌شناسید. به نظر شما نقطه ضعف ادبیات انقلاب در کجاست؟

طبیعی است که هر چیز خوبی، آفاتی هم به همراه داشته باشد. ادبیات درست مانند میوه رسیده است که باید مواظب آن باشیم تا آفت نبیند. نکته اول این است که پالایش دقیق در عرصه ادبیات اتفاق نیفتاده است. شعری سراییده می‌شود، بدون اینکه از فیلتر نقد و بررسی عبور کرده باشد و یا یک اثر داستانی خلق می‌شود، بدون اینکه با هر اثر برتر دیگری سنجیده شود. شاید بتوان به طور قطع گفت که از میان صدهزار اثری که منتشر می‌شود، تنها 20 اثر را می‌توان برای نمونه یاد کرد که حرفی برای گفتن دارند. همین امر سب می‌شود تا بعدها خرده‌گیری کنند که ادبیات سطحی و شتاب‌زده داریم. شتاب در چاپ سبب شده است تا چنین رویکردی نیز در ادبیات انقلاب ایجاد شود.

برخی از عرصه‌ها را در ادبیات انقلاب جدی نگرفتیم!

نکته دیگر این است که شکل مناسب عرضه برای تولیدات را نداریم.  توزیع و بسته‌بندی اثر مناسب نیست. مسلئه سوم این است که ما به برخی از عرصه‌ها میدان دادیم و برخی دیگر را جدی نگرفتیم. به عنوان نمون به شعر که در هویت ادبی ما پیوند خورده، توجه می شود، اما به ادبیات داستانی چنین رویکردی نداریم. مثلاً حوزه‌هایی مانند سفرنامه، یادداشت روزانه و تا حدی خاطره کم‌توجه‌ایم. این سبب می‌شود تا برخی از حوزه‌ها رشد کند و برخی دیگر به حالت سابق باقی بماند. 

اگرچه این موضوع را در شعر هم می‌توانیم ببینیم. به عنوان نمونه، شعر فاطمی و شعر عاشورایی به دلیل برگزاری مراسم سوگواری در ایام فاطمیه و محرم بیشتر از دیگر حوزه‌های شعری مانند شعری برای امام هادی(ع) پرداخته شده است.  می‌توانیم برای شعر عاشورایی صد شعر شاخص پیدا کنیم، اما برای شعر امام صادق(ع) کمتر اثری را می‌توانیم ببینیم که شاخص باشد و یا کمتر شاعری را می‌توانیم نام ببریم که به این موضوع پرداخته باشد.

انتهای پیام/