امام(ره) انقلاب را با فکری استوار از فلسفه و قلبی مطمئن از عرفان رهبری کرد
خبرگزاری تسنیم : آیتالله خامنهای گفت: امام زیر بنای فکری خود را با فلسفه محکم کرد و آن را با جمال عرفان آراست و توانست انقلاب را با فکری استوار از صلابت فلسفه و «قلبی آرام و مطمئن» از عرفان رهبری کند.
آیتالله سیدمحمد حسینی خامنهای، رئیس «بنیاد بینالمللی حکمت اسلامی صدرا» است و علاوه بر فعالیتهای متعدد سیاسی و اجتماعی، کارنامه درخشانی در دفاع از فلسفه، حکمت و عرفان اسلامی و نشر و ترویج آن دارد که از جمله آنها سالها تدریس در حوزه و دانشگاه و تألیف دهها اثر در این حوزه است که برخی از این آثار به چند زبان بینالمللی ترجمه شده است.
وی در حوزههای علمیه مشهد و قم از محضر درس علمای بزرگی چون حضرات آیات سیدمحمد هادی میلانی، شیخ هاشم قزوینی، میرزاجواد تهرانی، بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی استفاده کرده است.
آیتالله خامنهای به سؤالات خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، درباره تفسیر عرفانی سوره فاتحه امام خمینی، اندیشههای فلسفی، عرفانی و تفسیری ایشان و چگونگی امکان جمع میان فلسفه و عرفان در اندیشه بزرگانی نظیر حضرت امام(ره) پاسخ داده است:
* تسنیم: فلسفه در نگاه حضرت امام خمینی(ره) چه جایگاهی دارد و اصولاً جمع میان فلسفه و عرفان در اندیشه بزرگانی نظیر حضرت امام(ره) چگونه صورت گرفته است؟
بسم الله الرحمان الرحیم. اصولاً هم فلسفه و هم عرفان، علوم و در واقع راههایی برای درک دقیق جهان هستی هستند و از نظر فلسفه اسلامی و مکاتب باستانی همانند آن، راهی برای رسیدن به توحید و شناخت مبدأ عالم هستند، به طوری که انسان با تکیه بر این معرفت و شناخت دقیق، بتواند اعمال خود را در زندگی بهتر و حکیمانهتر انجام دهد و خدا را بهتر بشناسد و او را با معرفت عبادت کند.
امام خمینی رحمة الله علیه، در هر دو علم دست داشت. هم در فلسفه استاد بود و هم در عرفان، و این دو راه و روش و دانش را برای تأمین سلامت دین خود و شناخت بهتر خداوند آموخته بود و به آن اهمیت میداد. شما در زندگی سیاسی امام(ره) به خوبی دیدید که به علت اتکال و اعتمادی که به توحید الهی داشت، چطور راه به آن دشواری و خطرناک را طی نمود و چگونه کشتی انقلاب و سرنوشت ملت ایران را از گردابها و توفانهای نابودکننده حفظ کرد.
معنی اجتهاد در اصول دین شمارش آن با انگشتهای دست نیست!
همه میدانیم که برای هر مسلمان واجب و لازم است که پیش از ورود به عبادات و فروع دین، قبلاً پایههای اعتقادی خود را در اصول دین محکم کند، چون میدانید که در فروع دین و مسائل شرعی تقلید جایز است، ولی در اصول دین تقلید به هیچ وجه جایز نیست و معنی اجتهاد در اصول دین هم، شمارش اصول دین با انگشتهای دست نیست، بلکه باید با استدلال و تفکر و بحث و اجتهاد به آن رسید و این کار فلسفه است؛ بنابرین مشخص است که جایگاه فلسفه در نزد امام خمینی(ره) چه بوده و چرا امام بیشتر و فقها و علمای شیعه به فلسفه اهمیت میدهند.
اما موضوع جمع بین فلسفه و عرفان در نزد بزرگان، که گاهی به نظر ابتدایی ناسازگار و آشتیناپذیر میآید، در واقع موضوعی قابل حل و شدنی است، چون ماهیتاً و در هدف بین آنها اختلاف نیست. فلسفه در حوزه عقل و استدلال و منطق است و عرفان در حوزه عشق و شهود و ارتباط بیواسطه باطنی.
فلسفه گام اول و عرفان گام دوم معرفت است
عرفان وقتی به کار میآید که حکیم از کار برهان و بینش عقلی فارغ شده باشد و از راه استدلال که در واقع مقدمه شهود و قوه و قدسیه است و از راه معرفتی که با فلسفه به دست آورده، مجذوب ذات اقدس الهی و وجود مطلق لمیزلی شود و مراد و مقصود قدسی او را به سوی خود بکشاند و ورای برهان و قیاس و بدون واسطه، خود را در مقابل عظمت الهی، فانی و فقر محض ببیند. فلسفه گام اول و مقدمهای برای ورود به عرفان است و عرفان گام دوم معرفت و مقدمه برای فهم قرآن میباشد.
امام(ره) با دو بال عقل و عشق ساحت وجود را طی میکرد
امام خمینی(ره) زیر بنای فکری و شخصیتی خود را با فلسفه محکم و استوار کرده و بعد از آن به عرفان پرداخت و آن را با جمال عرفان آراست و همین سبب شد که در زندگی خود بهترین راه را انتخاب کند و در عرصه سیاست و اجتماع بتواند راه بسیار دشوار انقلاب را با فکری استوار از صلابت فلسفه و «قلبی آرام» و مطمئن از عرفان رهبری کند. یکی از ویژگیهای حکمت متعالیه ملاصدرا جمع بین فلسفه و عرفان است و امام پیرو مکتب حکمت متعالیه بود و با دو بال عقل و عشق الهی ساحت وجود را طی میکرد و «چنین کنند حکیمان چو کرد باید کار».
* تسنیم: گرایش امام خمینی(ره) در تفسیر قرآن چگونه است؟ آیا ایشان در این عرصه نیز همچون عرصه فلسفه، تحت تأثیر ملاصدرا هستند؟
حضرت امام(ره) در تفسیر قرآن مجید، که نماد آن تفسیر سوره فاتحه بود، هم نشان دادند که از مکتب ملاصدرا پیروی میکنند و در لابلای کلمات قرآن، در جستوجوی اشارات پنهان حق تعالی به مردم بصیر و هوشمند میباشند.
* تسنیم: در خصوص تفسیر عرفانی سوره حمد امام خمینی(ره) چه نکاتی قابل توجه است و این تفسیر چه تفاوتی با تفاسیر دیگر دارد؟
تفسیر سوره حمد امام خمینی(ره) چون تفسیری عرفانی است، طبعاً به سراغ مفاهیم و حقایقی میرود که در تفاسیر دیگر نیست. در تفسیر عرفانی، کار فهم کلام الهی از الفاظ میگذرد و به لایه عمقی آن میرسد که به آن تأویل میگویند. لزوم تأویل بر اساس اعتقاد به وجود «بطون» یعنی لایههای تودرتو در قرآن است؛ چون از اهل بیت علیهم السلام مکرر به اینکه آیات قرآنی دارای هفت «بطن» (باطن) و حتی هفتاد بطن است، اشارات و تصریحاتی هست.
«بطن» که در لغت به معنی شکم و کنایه از درون انسان است و در اینجا به معنی باطن بکار رفته و مقصود از اینکه قرآن دارای معانی ماوراء ظاهر آیات یا همان باطن و معانی ظریف است، این نیست که هر آیه چند معنی مختلف دارد، بلکه مقصود آن است که آیات قرآنی همانطور که در آیه نور، ذات باریتعالی را تمثیل و تشبیه میکند، به شعله چراغی که در چراغدان و چراغدانهای تو در توست (با الفاظی چون مصباح و مشکات و زجاجه و ...)، کلام او هم در عین اینکه فقط یک معنا دارد ولی بحسب لطافت ذهن و ظرافت طبع خواننده قرآن، این معنا دارای درجات و مراتب مختلف و لایههای متعدد است تا هر کس بقدر توان خود از قرآن استفاده کند و این عین حکمت است.
* تسنیم: مرحوم حاجآقا سیدمصطفی خمینی(ره) در کتاب تفسیر خود از حضرت امام خمینی(ره) نقل میکند که ایشان معتقدند که نمیتوان به ذات کلام الهی دست یافت. آیا این اعتقاد موجب نفی فهمپذیری و تفسیرپذیری قرآن نمیشود؟
کلام الهی را نباید مانند کلام بشری دانست و احکام زبان محدود و ناقص و آموختنی بشر را معیار کلام خداوند متعال دانست. ذات باری تعالی چون هستی مطلق و نامحدود است، کلام یعنی مفهوم و مقصود او نیز باید نامحدود و نامعدود باشد؛ ولی چون باید به گوش بشر مادی و به این جهان مادی برسد، مراحلی را طی کرده و مرتبه به مرتبه تنازل میکند تا قابل فهم و درک برای بشر باشد و مردم به قدر شعور و ادراک خودشان از آن بهره بگیرند.
«حادث چگونه درک نماید قدیم را»
چون انسانها همه در یک درجه فهم و شعور نیستند، هر کس بهقدر فهم خود از آن استفاده میکند. به قول ملاصدرا مثل آنست که از شاخه گندم، انسانها نان و دانه آن را میخورند و حیوان گیاه و علف آنرا، و نباید انتظار داشت که همهکس تمام مطالب و اشارات ظریف کلام الهی را بفهمند و این امتیاز فقط مخصوص پیامبر اکرم(ص) است و اوصیای او؛ و اساساً منطقی و عقلانی نیست که ادعا شود که شخص عارف و آگاهی در میان انسانها هست که بتواند به ذات کلام الهی دست یابد، چون بقول معروف: «حادث چگونه درک نماید قدیم را».
از طرفی این حقیقت که «دست کسی به فهم ساحت مطلق الهی نمیرسد، چون ذات او قابل فهم و دسترسی نیست» نباید به معنای تفسیرناپذیری قرآن تعبیر شود، بلکه بالعکس در هرمنوتیک قرآنی و اسلامی ما اساساً قرآن و کلام الهی برای ارشاد و هدایت بشر آمده و کلام و کتابی که برای ارشاد بشر آمده، نمیشود که برای بشر قابل فهم نباشد.
درک و فهم قرآن حدیقف ندارد
اما اصل فهمپذیری قرآن اینطور نیست که همه کس، در هر حد فهم و دانش، و در هر میزان طهارت باطن بتوانند همه مقاصد قرآن را درک کنند. آن دسته از عوام که کلمات آشنای عربی را میشنوند بقدر آشنائی با زبان مطالبی را میفهمند، ادبائی که تبحری در زبان و ادب عربی دارند صنایع و هنرآمیزیهای قرآن را درک میکنند، اهل مباحث منطقی یا عقلی، فنون علم منطق و نیز فلاسفه و متکلمین مطالب فلسفی و حکمی آن را به چنگ میآورند و خلاصه هر ماهر در هر علمی از علوم انسانی و فلسفه تاریخ و جامعهشناسی و روانشناسی و... گرفته تا علوم تجربی چون علم هیئت و فیزیک کیهانی و پزشکی فقط میتوانند بقدر ظرفیت خود مطالبی در حوزه دانش خود به دست آورند.
اما درک و فهم قرآن حدیقف ندارد و هنگامیکه که انسانهای ریاضت دیده و با طهارت باطن، به قرآن میرسند، بر خلاف آن همه دانشمند که شمردیم که در سطح این اقیانوس شنا میکردند، اهل باطن به عمق این دریا فرو میروند و مانند غواصان مروارید به حقایقی میرسند که برای دیگران فهم و درک آن ممکن نیست. این است که میگویند فهم عمیق قرآن کار هر کس نیست، اما به هر حال هر کس به قدر ظرفیت و قابلیت و استعداد خود از قرآن چیزی میفهمد و بهقدر کوزه خود از این دریا بهره میبرد.
انتهای پیام/