بسیجی خواندن چاوز نتیجه آرمانگرایی کاسبکارانه است/تحریمها نه کاغذ پارهاند، نه فلجکننده
خبرگزاری تسنیم: یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری خرداد ماه آینده در بازدید از خبرگزاری تسنیم و در تبیین سیاست خارجی خود گفت: بسیجی خواندن چاوز نتیجه آرمانگرایی کاسبکارانه است. تحریمها نه کاغذ پارهاند، نه فلجکننده.
دکتر محمدباقر قالیباف؛ شهردار 52ساله تهران؛ یکی از جدیترین کاندیداهای ریاست جمهوری خرداد ماه آینده است. این استاد ژئوپلیتیک دانشگاه تهران روز یکشنبه از خبرگزاری تسنیم بازدید کرد که در پایان آن مصاحبهای نیز انجام شد. با توجه به اهمیت دو حوزه سیاست خارجی و اقتصادی در مباحث انتخاباتی این روزها ترجیح داده شد که مصاحبه را بر این دو حوزه متمرکز کنیم تا فرصتی برای طرح دقیقتر و مفصلتر دیدگاههای دکتر قالیباف در این دو حوزه فراهم شود. آنچه میخوانید بخش اول گفتوگوی مفصل ما با شهردار تهران است.
رقابت هوشمندانه و مقاومت مقتدرانه دو بال پیروزی ما هستند
تحریمها نه کاغذ پارهاند، نه فلجکننده
مذاکره نه تابو است و نه راهحل همه مشکلات
سیاست هستهای ما مقاومت هوشمندانه برای تأمین خواستههایمان است
راه ما نه وادادگی و نه ماجراجویی است
نفی شعاری هولوکاست به منافع انقلاب و فلسطینیها ضربه زد
بسیجی خواندن چاوز نتیجه آرمانگرایی کاسبکارانه است
گره زدن همه مشکلات به مسائل خارجی اشتباه است
انسجام داخلی، ائتلاف منطقهای و رقابت جهانی اولویتهای آینده سیاست خارجی ماست
وقتی تسنیم را دیدم احساس شعف کردم
متن این گفتوگو بهشرح ذیل است:
تسنیم: خوشآمد میگویم، مفتخریم میزبانی دکتر قالیباف شهردار محترم تهران را داریم.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. برای بنده هم افتخاری است که امروز توفیق پیدا کردم تا در خبرگزاری تسنیم حاضر شوم. البته بنده بهعنوان یک مخاطب مطالب و اخبار خبرگزاری تسنیم را پیگیری میکنم، ولیامروز وقتی مجموعه نیروهای جوان، متخصص و متدین این خبرگزاری را از نزدیک دیدم، واقعاً خوشحال شدم که چنین سرمایهای در اینجا گردهم آمده است که میتواند منشأ اثر باشد. وقتی اینجا را دیدم احساس شعف کردم. ازاینباب به همه دوستان عزیزم تبریک میگویم. یک کاری در شأن انقلاب اسلامی دنبال میشود؛ انشاءالله در حوزه محتوا و رفتار نیز اینگونه خواهد بود و تداوم پیدا خواهد کرد.
تسنیم: با توجه به اینکه در حال نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری هستیم؛ جامعه و نخبگان در انتظار آن هستند که کاندیداهای حاضر در صحنه دیدگاهها و رویکردهای خود را در حوزههای مختلف با مردم در میان بگذارند تا شاهد انتخابی معنادار باشیم. در همین راستا نگاه ما این بود که با توجه به اهمیت دو حوزه سیاست خارجی و اقتصادی، صحبتهای این جلسه را بر این دو حوزه متمرکز کنیم تا امکان آشنایی هرچه بیشتر مردم با دیدگاهها و برنامههای شما در این حوزهها فراهم شود، بهعنوان آغاز بحث سؤال اول بنده آن است سیاست خارجی از نظر شما چه جایگاه و اهمیتی دارد؟
در ارتباط با بحث سیاست خارجی اگر بخواهم اشاره کلی داشته باشم باید بگوییم که قدرت ملی هر کشور و حکومتی برآیندی از تواناییها و ظرفیتهای اقتصادی، نظامی، فرهنگی و سیاسی اعم از سیاست داخلی و سیاست خارجی است. سیاست خارجی در معنای ساده آن تعاملات یک کشور و دولت آن به محیط بیرونی خود است و اهمیت این تعاملات با محیط بیرونی به آن واسطه است که هم میتواند منبع افزایش قدرت ملی، احساس امنیت، ارتقای موقعیت منطقهای و جهانی، نقشآفرینی در معادلات مختلف، ایجاد ظرفیتهای نوین اقتصادی و فرهنگی برای یک کشور باشد و هم منبع افول و کاهش قدرت، ایجاد تهدیدات جدید، کاهش اعتبار و منزلت یک کشور در محیط جهانی. تفاوت یک سیاست خارجی خوب و قدرتمند با یک سیاست خارجی بد و ضعیف هم در توانایی یا عدمتوانایی آن در تأمین همین اهداف است. سیاست خارجی قوی عامل قدرت کشورها و سیاست خارجی ضعیف عامل ضعف کشورهاست.
در اینجا برای ادامه بحث باید تفکیکی میان «سیاست خارجی» و«دستگاه دیپلماسی» قائل شد. بعضی وقتها این تفکیک را انجام نمیدهیم که باعث خلط مبحث میشود. یعنی بهمحض آنکه میگوییم سیاست خارجی، منظورمان میشود همان وزارت خارجه و دیپلماسی. در حالی که دستگاه دیپلماسی یک نهاد مجری است و دستهای از سیاستهای کلان را اجرا میکند؛ این نهاد و دستگاه طبیعتاً در معرض تغییر و تحول است؛ حال آنکه سیاست خارجی در معنای اصول و چارچوبهای تعامل یک کشور با محیط پیرامونی دارای سطح قابل ملاحظهای از ثبات و تداوم است و با رفتوآمد دولتها و مجریان دستگاه سیاست خارجی تغییر اصولی نمیکند. دولتها میتوانند با شکل دادن به یک دیپلماسی عقلانی و کارآمد مسیر تحقق اهداف را هموار کنند ویا آنکه با ناتوانیهای خود به تحقق اهداف ضربه بزنند.
یک نکته دیگر اینکه بعضاً میشنویم که احساس میکنند همه مشکلات کشور به سیاست خارجی گره خورده است، این هم یک نگاه غلطی است. سیاست خارجی یکی از مهمترین مؤلفههایی است که ممکن است در اقتصاد ما و سیاست داخلی ما هم تأثیر داشته باشد؛ ولی تقلیل همهچیز به سیاست خارجی و سرنوشت آن درست نیست. این دو نکته ای بود که می خواستم به آن اشاره کنم.
تسنیم: شما یک دسته اصول ثابت و نسبتاً پایدار برای سیاست خارجی قائل هستید که با آمدن و رفتن دولتها و تغییرات دستگاه سیاست خارجی تغییر نمیکند، بر این اساس اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کدامند؟
در یک نگاه کلی اصول سیاست خارجی ایران برآمده از انقلاب اسلامی و ارزشها و آرمانهای مطرح شده در انقلاب و گفتمان امام راحل و مقام معظم رهبری بوده و هست. پیروزی انقلاب اسلامی در حالی صورت گرفت که ایران عصر طاغوت بهعنوان یکی از حلقههای مهم امنیتی و نظامی بلوک غرب در جهان شناخته میشد. ازاینرو بود که استقلال و شکلدهی به یک بلوک مستقل از کشورهای مورد طمع غرب و شرق یکی از مهمترین ارزشهای مورد تأکید انقلاب و بالاخص امام راحل بود. حمایت از مستضعفین، پیوندگسست از غرب و شرق، ایستادن روی پای خود، تلاش برای تحقق وحدت کشورهای اسلامی از دیگر ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی بودند که با استقرار انقلاب، در قانون اساسی ما مدون و مصرح گشت و از آن پس بهعنوان آرمانها و اصول جهتدهنده به سیاست خارجی ما عمل کرده است.
این آرمانها در حالی مطرح شدند که ایران بهعنوان کشوری مستقر در یک منطقه جغرافیایی ویژه، در مرکز بخش مهمی از تعاملات و تحولات جهانی بین المللی قرار داشته است. همسایگی با کشورهایی که دائماً دستخوش دگرگونی و بیثباتی بودهاند، قرار داشتن در نقطه ارتباطی شرق و غرب، تسلط بر مهمترین آبراه جهان و محل عبور بخش عمده نفت مورد نیاز جهان و نهایتاً دارا بودن بخش مهمی از ذخایر نفت و گاز جهان باعث شده است تا ایران از نقش تأثیرگزاری در تحولات منطقهای برخوردار باشد و ناشی از این موقعیت ژئوپلیتیکی از منافع و اولویتهای خاصی برخوردار باشد که تدوین یک سیاست خارجی هوشمندانه نمیتواند به ملاحظات ناشی از این موقعیت بیتوجه باشد.
من نگاهم این است که ارائه چارچوبی که دربردارنده همزمان آرمانهای برآمده از انقلاب اسلامی و واقعیات برآمده از موقعیت ژئوپلیتیکی باشد همواره یکی از مهمترین مسائل سیاست خارجی ایران بوده و هست. در حالی که دستگاه سیاست خارجی ایران در برخی مقاطع میل بهسوی تقویت آرمانگرایی بدون توجه به ملاحظات و محدودیتهای ژئوپلیتیکی داشته است و به دام شعارگرایی و اصالت دادن به تخاصم شده است؛ در برخی دورهها نیز گرایش بهسوی بیتوجهی به آرمانها و اصول کلان جهتدهنده به سیاست خارجی و بهنام عقلانیت و واقعبینی بوده است. نتیجه طبیعی هر دو گرایش تلاطمهایی در سیاست خارجی ما بوده است که بهواسطه آنها تأمین اهداف نظام و منافع ملی دچار مشکل شده است. پیشفرض این دوگانه نیز قرار دادن آرمانگرایی مقابل واقعگرایی و باور به اصول مقابل عقلانیت بوده است.
در موقعیت کنونی هم این دوگانگی دیده میشود. من معتقدم برخی رویکردها صرفاً آرمانگرایی است که مدعیان آن بیشتر شعاری هستند و شعار میدهند؛ بدون اینکه به اقتضائات عملی سیاست خارجی موفق توجه داشته باشند. عدهای هم در دستگاههای دیپلماسی ما از گذشته تا امروز معتقد بوده و هستند که ما برای داشتن یک سیاست خارجی موفق باید واقعگرا باشیم و از سیاست خارجیمان آرمانزدایی کنیم. متأسفانه تعبیرشان از واقعگرایی هم تسلیم شدن بود به واقعیتهای عرصه جهانی. مرعوب شدن در برابر غرب و بیگانگان و وادادگی سیاسی و ارزشی نتیجه مستقیم واقعگرایی بیآرمان است.
اگر از منظر این دوگانگی به آسیب شناسی عملکرد دستگاه سیاست خارجیمان در طی دهههای گذشته بنگریم میبینیم که این با رویکرد انقلاب اسلامی و هم با گفتمان امام و رهبر انقلاب تطابق ندارد. نگاه امام(ره) یک آرمانگرایی واقعبینانه و عقلانیت توأم با آرمانخواهی بود. ما معتقدیم آن چیزی که انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد، یک سیاست خارجی بر مبنای آرمانگرایی واقعبینانه است. ما در عین اینکه باید واقعبین باشیم و مقدورات و محذوراتمان را بشناسیم، ولی حرکتمان و مسیرمان مبتنی بر آرمانهایمان باید باشد. آرمانگرایی واقعبینانه بهمعنای آرمانگرایی عقلانی است. تحقق آرمانها از رهگذر اتخاذ روشهای عقلانی و واقعبینانه ممکن میشود؛ وگرنه ما در دامان رفتارهای هیجانی و شعاری میافتیم، بدون آرمانگراییها؛ ما به دامان تسلیم مقابل شرایط و دست شستن از اصول و مبانی هویتی انقلابمان خواهیم غلتید. راه ما نه وادادگی بهاسم عقلانیت و واقعبینی و نه ماجراجویی و شعارزدگی بهاسم آرمانگرایی است.
جلوه بیرونی آرمانگرایی واقعبینانه خروج از دو قطبی وادادگی صِرف و تخاصم است و تعریف سیاست خارجی و رفتارهای دیپلماتیک باید بر اساس رقابت در عرصههای مختلف برای تأمین منافع ملی و نیز مقاومت هوشمندانه در برابر سلطهطلبیها و زورگوییها باشد. در واقع باید بهسمت یک سیاست خارجی هوشمند برویم که بهجای اصالت دادن به تخاصم صرف ویا وادادگی و تسلیم، بر اساس اصول و ارزشهایمان و با در نظر گرفتن امکانات و محدودیتهایمان، رقابت را با هدف تحقق اهدافمان محور فعالیتهایمان قرار دهیم. مقام معظم رهبری هم ضمن آنکه بارها وادادگی را تقبیح کردهاند؛ اساسا آرمانگرایی بدون توجه به واقعیات و بدون بهکارگیری سازوکارهای منطقی و معقول را خیالپردازی میدانند.
موضوع مهمی که وجود دارد این است که عدهای تصورشان بر این بوده که اصول و ارزشهای برآمده از انقلاب ما را برای شکل دادن به یک سیاست خارجی موفق و عقلانی محدود میکند؛ در حالی که توجه نمیکردند و نمیکنند که قدرت و محوریت یافتن امروز ایران در معادلات منطقهای و جهانی حاصل انقلاب ما بوده است. بنده بر این اعتقادم این بزرگترین ظرفیت انقلاب اسلامی است. استقلال و هویتی که انقلاب به ایران داد باعث شده تا ایران همواره بهعنوان یکی از موضوعات مطرح در سیاست خارجی آمریکا باشد، بدون انقلاب و پیام آن آیا ایران میتوانست به قدرتی تعیین کننده در منطقه خاورمیانه بدل شود؟ این دوستان توجه نمیکنند که وقتی ایران واقعیتهای موجود را بپذیرد و از درِ پذیرش نظم موجود درآید، دیگر چندان موضوعیتی برای غرب و قدرتهای بزرگ نخواهد داشت.
تسنیم: در مسئلهای که اشاره کردید «در بحث سیاست خارجی استراتژیها تغییر نمیکند» کاملاً با شما موافقم. در سؤالم میخواهم درباره تاکتیکی که برای رسیدن به آن سیاست خارجی خاص اتخاذ میکنید بدانم. وقتی بحث سیاست خارجی مطرح میشود اولین سؤالی که به ذهن متبادر میشود بحث هستهای ایران است. با توجه به اینکه در 10 سال گذشته موضوع پرونده هستهای جمهوری اسلامی یکی از مهمترین موضوعات سیاست خارجی بوده است که حتی یک سری تأثیراتی در داخل داشته است. دولتهایی هم که میآمدند، بعضاً روند پرونده هستهای ایران یک سری تغییرات میکرده است هرچند این تغییرات تاکتیکی بوده است. برنامه شما برای مدیریت پرونده هستهای ایران چیست؟ در واقع چگونه میخواهید منافع ملی ایران را در موضع پرونده هستهای ایفا کنید؟
اولین موضوعی که باید توجه کنیم این است که سیاست خارجی قرار است منافع ملی، امنیت ملی و عزت ما را تأمین کند و باید متضمن پیشرفت در کشور ما شود. البته وقتی میگویم پیشرفت، غرضم این است که تا پیشرفت اتفاق نیفتد عدالت اتفاق نخواهد افتاد. اگر کسی آمد و گفت من عدالت را پیاده میکنم و از پیشرفت حرفی نبود، دارد توزیع فقر و نکبت را در کشور با شعار عدالت بهصورت ناعادلانه دنبال میکند. اول باید بدانیم سیاست خارجی باید منافع ملی، عزت ما و پیشرفت کشور را تضمین کند. بحث هستهای در حال حاضر مهمترین موضوع در سیاست خارجی ماست؛ ولی این برجستگی نباید مانع از آن شود که موضوعات و ظرفیتهای دیگر در سیاست خارجی را فراموش کنیم؛ سیاست خارجی ما از ظرفیتهای بیشمار موجود استفاده نمیکند و خود را در یک حصار تنگ گرفتار کرده است. در حوزههای دیگر هم فرصتهایی وجود دارد که بیتوجهی به آنها باعث میشود زمان بگذرد و این فرصتها از دست بروند؛ تحقق سیاست خارجی کارآمد نیازمند فعال کردن ظرفیتهای مغفولمانده است. اتفاقاً معتقدم توجه به این ظرفیتهای مغفولمانده و فعال کردن آنها میتواند به ما در پیشبرد و تأمین منافع اساسیمان در موضوع هستهای هم کمک کند.
تسنیم: مشخصاً برنامه حضرتعالی درباره پرونده هستهای چیست؟ آیا همین روند را ادامه میدهید یا تاکتیک دیگری دارید؟
پرونده هستهای یک پرونده ملی و کلان است که طبعاً همه دولتها در چارچوب کلان نظام حرکت میکنند. در موضوع هستهای باید تمایزی میان سطح استراتژی و سطح تاکتیک بگذاریم. استراتژی حرکتی نظام در موضوع هستهای مشخص است: مقاومت با هدف تأمین منافع در چارچوب حقوق قانونی. دستگاه سیاست خارجی در مقام مجری این چارچوب از طریق مجموعهای از رفتارها و اقدامات باید در مسیر تحقق این اهداف حرکت کند. دیدگاه من این است که در سطح تاکتیکی ما در دورهای بهسوی رویکردی انفعالی که برآمده از اعتماد به غربیها بود حرکت کردیم که نتیجهای حاصل نشد و طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد. این تجربه به ما نشان داد که طرف مقابل چندان قابل اعتماد نیست و حسننظر ایران را تعبیر به ضعف کرده در پی تحمیل اراده خود بدون عمل به تعهدات خود است. واکنش افکار عمومی و محیط سیاسی ما به این تجربه، حرکت بهسوی اتخاذ رویکرد مقاومت برای تأمین اهداف بود که طی 8 سال گذشته دنبال شده است که نتیجه آن تأمین چرخه سوخت و غنیسازی تا 20 درصد بوده است که واقعاً دستاورد بزرگی است و نقطه اتکای ما در مواجهه با غرب. لذا معتقدم استراتژی مقاومت در مسئله هستهای، رویکردی مستحکم و هوشمندانه بوده است؛ ولی ضعف عمده ما در سطح تاکتیکی بوده است. آرمانگرایی شعاری و وادادگی در پرونده هستهای به ما ضربه زد. معتقدم به یک دیپلماسی کارآمد هستهای در سالهای آینده نیاز داریم.
بنده معتقدم که در سطح تاکتیکی ناشی از تعبیر غلطی ویا حداقل ناکاملی که از مفهوم مقاومت و آرمانگرایی وجود داشت؛ اقداماتی صورت گرفت و سخنانی گفته شد که نهتنها کمکی به ما در پیشبرد برنامههایمان نکردند؛ بلکه حتی به طرف مقابل فرصتهایی را برای ایجاد اجماع علیه ما داد. سخنان جنجالی ولی کمفایده و رفتارهای شعاری و نمایشی به ما ضربه زد و موضع برحق ما را تضعیف کرد. موضع قانونی ما تنها از طریق یک دیپلماسی هوشمند و عقلانی قابل تحقق است. زمانی میگفتند تحریمها کاغذ پارهاند و اکنون میگویند فلج کنندهاند و عامل همه مشکلاتند. این عدمعقلانیت از کجا نشئت میگیرد. نگاه عقلانی میگوید که تحریمها نه کاغذ پارهاند و نه رفع آنها حلال همه مشکلات.
دیدگاه من این است که راهبرد اصولی و معقول در برنامه هستهای مقاومت با هدف تأمین حقوق هستهایمان است؛ ولی پیشبرد این سیاست و تحقق عملی آن باید در چارچوبی معقول و هوشمندانه صورت گیرد، موفقیت راهبرد مقاومت هوشمندانه هم از سویی نیازمند اجماع و وحدت داخلی، تقویت اقتصاد ملی برای کاهش اثرپذیری از فشارها و از سوی دیگر توجه به ظرفیتهای مغفولمانده در عرصه سیاست خارجی، پرهیز از رفتارهای هیجانی و سخنان پرطنین ولی کمبهره که بهجای ایجاد فرصت برای ما، به دشمن اجازه تبلیغ و شانتاژ میدهد، میباشد. من از این چارچوب بهعنوان مقاومت هوشمندانه تعبیر میکنم. مقاومت هوشمندانه ایستادگی بر منافعمان بهطریق عقلانی است. این مقاومت هم زمینه داخلی دارد که مهمترین آنها تحقق انسجام داخلی و تقویت قدرت اقتصادیمان است و هم بعد خارجی. در این دومی ما نیازمند پرهیز از حرکتهای هیجانی، حرکت هوشمندانه مطابق با قواعد بین المللی، ایجاد ائتلافهای منطقهای و جهانی حول اهدافمان و نهایتاً تداوم مذاکرات برای ایجاد توافقهای معقول و تأمینکننده منافعمان هستیم.
در اینجا مقاومت ما برای آن است که طرف مقابل از فشار بر ایران ناامید شود و به مذاکره متوازن تن دهد. در غیر این صورت امید چندانی به مذاکره نیست. مقاومت ما تا ناامیدی دشمن از فشارها ادامه خواهد یافت .در این شرایط بهجای دلبستن و خوشبینی به مذاکره، باید به داخل و تقویت اقتصادمان بپردازیم. اساساً معتقدم برای داشتن یک سیاست خارجی موفق و قوی نیازمند انسجام ملی، اقتصاد پویا و جامعه قدرتمند هستیم. وگرنه موضع ما در تعاملات بین المللی ضعیف خواهد بود.
تسنیم: ممکن است ما تعلیق را بپذیریم؟
پذیرش ویا عدمپذیرش تعلیق غنیسازی چیزی نیست که بتوانیم امروز در مورد آن تصمیم بگیریم. نظام در مرحلهای تصمیم گرفت که تعلیق داوطلبانه غنیسازی را بپذیرد تا صداقت طرف مقابل سنجیده شود؛ ولی وقتی مشخص شد که طرف مقابل صداقت ندارد و در پی محروم کردن ایران از حقوق خودش است، جمعبندی آن بود که تعلیق باید شکسته شود که البته اقدامی غیرقانونی نبود. ایران داوطلبانه تعلیق کرد تا گام بعدی را طرف مقابل بردارد؛ ولی طرف مقابل قدمی برنداشت و این اقدام ما را تعبیر به ضعف کرد؛ لذا اقدام معقول شکستن تعلیق بود. طی 8 سال گذشته هم هیچگاه احساس نکردهایم که طرف مقابل دنبال حل موضوع بهصورت اصولی و در نظر گرفتن منافع طرفین است؛ در بسیاری از مواقع احساس کردهایم که رویکرد غرب تسلیمسازی ایران و محروم کردن ما از حقوق خود است، ابزارش هم تحریم است که دنبال کردهاند. هدف تحریم چیزی نیست جز آنکه ما را به تسلیم مقابل زیادهخواهی غیرقانونیشان بکشانند؛ وگرنه ایران مخالف مذاکره جدی و اصولی با درنظر گرفتن نگرانیهای دوطرف نیست. ولی این طرف مقابل است که مذاکره مطلوب را مذاکره ای میداند که ایران خواستههای آنها را بپذیرد تا آنها اعتمادشان جلب شود. شما پیششرطهای مطرح شده در اجلاس بهار سال گذشته را ببینید؛ آنها میگویند: شما سوخت غنیشده 20درصدی را به خارج منتقل کنید، غنیسازی را متوقف کنید و اجازه بازرسیهای مورد تقاضای آژانس حتی در محیط نظامی را بدهید تا ما بررسی کنیم ببینیم برنامه شما صلحآمیز هست یا نه؟ آنها مدعیاند که پس از جلب اعتمادشان در چارچوب قوانین آژانس خواهند پذیرفت ایران غنیسازی داشته باشد. هیچ عقل سلیمی این روند را نخواهد پذیرفت که تمام داشتههای خود را پشت میز مذاکره به طرف مقابل تقدیم کند تا نظر او را جلب کند. غرب باید بداند ایران هیچگاه به روند قبل از 2005 باز نخواهد گشت به این معنی که پیش از تأمین خواستههایش دست به تعلیق بزند. پیششرط مذاکرات موفق آن است که غرب بپذیرد که بدهبستان باید متوازن و البته همزمان باشد. اگر این اصل پذیرفته شود و در رفتار طرف مقابل دیده شود؛ جمهوری اسلامی ایران آماده مذاکرات جدی است. اینکه ما آیا تعلیق را میپذیریم یا نه و اساساً در چه سطحی آن را میپذیریم؛ موضوعی است که در موقعیت زمانی و مکانی خاص و رفتار طرف مقابل، جواب آن را تعیین میکند و موضوعی از پیش تعیین شده نیست.
تسنیم: این را درست میدانید که عدهای از نامزدهای انتخابات حل تمامی مسایل جامعه را منوط به حل مسئله هستهای میدانند؟
من این را کاملاً اشتباه و دادن آدرس غلط میدانم. اینکه بگوییم مشکلات اقتصادی تنها زمانی حل میشوند که موضوع تحریمها حل شود، معنای دیگرش آن است که بپذیریم همه مشکلات اقتصادی فعلی ما ناشی از تحریمها و مسائل سیاست خارجی است. این حرفی است که عدهای الآن در داخل مطرح میکنند تا نقش خود و سوءمدیریت اقتصادی را در شکلگیری وضعیت کنونی اقتصادی پنهان کنند. در دوران بعد از اصلاحات میدیدیم که عدهای میگفتند اگر مشکل ما با آمریکا حل شود؛ سایر مشکلات هم حل میشود؛ در حال حاضر هم دیده میشود برخی آشکار یا پنهان عنوان میکنند که صرفاً یک تعامل کامل با آمریکا مشکلات ما را حل میکند. این نگاه همان نگاه غلطی است که من در ابتدا به آن اشاره کردم. عدهای مشکلات امروز را به تحریمها ربط میدهند تا نقش سوءمدیریت اقتصادی خود را کمرنگ کنند. زمانی تحریمها را کاغذپاره خواندند، ولی امروز منفعلانه پای خود را از مشکلات بیرون میکشند. حال آنکه با مروری بر روند سیاستگذاری اقتصادی سالهای گذشته مشخص میشود که سلسلهای از سیاستهای غلط اقتصادی از جمله تزریق خودسرانه پول به جامعه، افزایش نقدینگی، رشد عجیب و غریب واردات و سیاستهای پولی و مالی نامتوازن، باعث تشدید آسیبپذیری اقتصاد ما شد که دشمن از آن استفاده کرد و تمرکز خود را روی تحریمها برد تا ما را به زانو دربیاورد، حال آنکه اگر ما هوشیار بودیم و بهجای تضعیف پایههای اقتصادمان آسیب پذیریهایمان را دفع میکردیم؛ دشمن دیگر نمیتوانست از ضعفهای ما بهرهبرداری کند.
رویه دیگر افرادی که مشکلات فعلی را به تحریمها ربط میدهند کسانی هستند که با سادهسازی موضوع حل همه مسائل را به حل مسئله هستهای گره میزنند. این یک نوع عوامفریبی است. حل مشکلات اقتصادی امروز از طریق اتخاذ مجموعهای از سیاستهای عقلانی و هوشمندانه اقتصادی ممکن است که در این زنجیره سیاست خارجی و موضوع هستهای یکی از حلقهها، البته یک حلقه بسیار مهم، است. من عرض کردم مذاکره نه تابو است و نه راهحل همه مشکلات. مذاکره یک ابزار برای تحقق اهداف است و موفقیت آن منوط به موقعیت طرفین است. اگر ما از موضع قوی وارد مذاکره نشویم آنوقت به رقیب برای تحقق اهدافش کمک کردهایم.
در موضوع آمریکا هم این دیدگاهها دیده میشود. من عنوان کردم که سیاست خارجی ما بهجای تأکید یکسویه بر تقابل یا ائتلاف، باید روی رقابت جدی برای تأمین منافع ملی متمرکز شود. تقابل با آمریکا به خودی خود ارزش نیست؛ همانطور که ائتلاف و کرنش کردن نمیتواند منافع ما را تأمین کند. این همان دو نگاه افراط و تفریطی است. ما باید همان نگاه آرمانگرایی واقعبینانه را داشته باشیم. رقابت هوشمندانه و مقاومت مقتدرانه دو بال پیروزی ما هستند. وگرنه الآن چقدر کشورهای دنیا را مثال بزنیم که سفارت آمریکا در آنجا است، روابط رسمی آمریکا هم برقرار است. تبادلات اقتصادی هم دارند اما آن ملت بدبخت هستند؟ در همین خاورمیانه، قفقاز و آمریکای جنوبی وجود دارند. افرادی که میآیند و میگویند رابطه ما با آمریکا برقرار شود مشکلات حل میشود، این یک کار عوامانه، عوامپسند و یک کاری در طراز شخصیت برجسته نظام اسلامی که خود را در معرض کار بزرگی بهعنوان نامزد انتخابات قرار داده، نیست و من این را درست نمیدانم.
تسنیم: آقای دکتر، الآن شما بحث تعامل و تقابل با آمریکا را مطرح کردید. همان طور که مستحضر هستید از ابتدای پیروزی انقلاب، گفتمان جمهوری اسلامی مطابق با گفتمان حضرت امام(ره) مبنی بر تقابل با استکبار جهانی بوده است. در همین راستا سازش با آمریکا همیشه در نگاه حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری مذموم بوده و مغایر با عزت و مصلحت و حکمت شناخته شده است. مقام معظم رهبری در بیانات خود در ابتدای سال جدید نیز فرمودند که به مذاکره با آمریکا خوشبین نیستند، دولتها هم اول معمولاً اینگونه شروع میکنند که یک نگاه تقابلی با آمریکا دارند، اما هنگامی که به اواخر دولتها نزدیک میشود بهسمت مذاکره با آمریکا میروند. رویکرد شما درباره مذاکره با آمریکا چیست و آیا موافق مذاکره با آمریکا هستید؟
ببینید، عرض کردم آرمانگرایی غیرعقلانی و بیتوجه به واقعیتها، در وهله اول در قالب طرح شعارها و رفتارهای هیجانی متبلور میشود. ولی نکته جالب این است که این رفتارهای هیجانی و شعاری چون پایهای در واقعیت ندارد و بر اساس استواری قرار نگرفته در گذشت زمان تغییر شکل میدهد و به عکس خود بدل میشود. اگر نگاه کنیم، نمونه آن را در همین دولتهای متعدد دیدیم. اینکه یک وقتی میآییم و یک شعارهای تندی میدهیم، یعنی فقط روحیه تقابلی و در اوج شعارزدگی را دنبال میکنیم؛ نمونههای آن را ما در سفرهای اولی که به نیویورک اتفاق افتاد، میبینیم. نتیجه آن چه شد؟ نتیجهاش در سفر آخر جز این نبود که آنجا از روی عجز و تسلیم، حرفهایی بزنیم که هیچ سنخیتی با مبانی نظام و انقلاب نداشته باشد. این نتیجه آرمانگرایی شعاری است که در فضای سیاستزده طرح شده است. آرمانگرایی کاسبکارانه فاقد اصالت و هویت لازم است و اغلب دچار سیاستزدگی و اهداف روزمره سیاسی است که بهواسطه فقدان اصالت بهسرعت دچار استحاله و به عکس خود بدل میشود.
من میوه تلخ آرمانگرایی کاسبکارانه و وادادگی بیآرمان را معضل سیاستزدگی در سیاست خارجیمان میدانم. سیاستزدگی یعنی اینکه سیاست خارجیای را که قرار است امنیت ما را تأمین و پیشرفت کشور را هموار کند، خرج مسایل گروهی، جناحی و سیاسی، آن هم مسایل بسیار نازل و سطح پائین در کشور میکنیم؛ این هم نتیجه است. مثلاً قضیه هولوکاست ما را به کجا رساند؟ ما هیچگاه با یهود مخالف نبودیم، یک دین است؛ آنجایی که ما مخالفت کردیم با صهیونیستها بوده است. ما 30 سال حامی اصلی آرمان فلسطین بودهایم ولی بهواسطه هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضدیهود بودن بکند. ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح میشود. این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینیها داشت. ببینید وقتی ما آن زمان بهاسم آرمانگرایی؛ موضوع هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد؛ زمانی دیگر سخن از بسیجی بودن و بازگشت و رجعت آقای چاوز را مطرح کردیم. این نتیجه و برآیند آرمانگرایی خامی است که در طی زمان استحاله شده است.
تسنیم: شما به هولوکاست معتقدید؟
آن را از تاریخدانها سؤال کنید، آن اصلاً موضوع بحث من نیست. من میخواهم بگویم وقتی لازم نیست و تأمین کننده منافع ما نیست، میآییم این را مطرح میکنیم. حتی یک ذهنیت درست میشود و یک بهانه در دست دشمنترین دشمن انقلاب اسلامی که صهیونیستها هستند میدهیم و آرمانهای فلسطین را تحت تأثیر قرار میدهیم. دفاع از آرمان فلسطین جزیی از اصول سیاست خارجی ماست؛ نفی هولوکاست که جزیی از آن نیست و بنا به ماهیت جنجالی خود بهجای کمک به ما برای پیشبرد اهداف و آرمانهایمان، به دشمن فرصت میدهد تا مظلومنمایی کند، علیه ما اجماع درست کند و موضع بهحق ما را در موضوعی مانند موضوع هستهای تحت تأثیر قرار دهد. من میگویم با طرح سخنان کمثمر پرهزینه، زمینه سوءاستفاده دشمنان را فراهم ساختیم. منشأ این موضعگیریها هم سیاستزدگی است. اینها بیشتر مصرف داخلی دارد تا مصرف خارجی. ما از سیاستزدگی در عرصه سیاست خارجی بسیار آسیب دیدهایم. سیاستبازان نباید جایی در سیاست خارجی ما داشته باشند چون منافع ملی را قربانی رقابتهای سیاسی داخلی میکنند.
تسنیم: فارغ از این موضوع که دولتهای دیگر اشتباه کردند ویا سیاستهای آنها درست بوده است خودتان چهکار میکنید، آیا حاضر هستید با آمریکا مذاکره کنید یا خیر؟
من گفتم مذاکره نه تابوست و نه راهحل همه مشکلات. مذاکره یک ابزار است. ما با آمریکا جایی که لازم باشد حتماً مذاکره میکنیم. مذاکره با آمریکا هیچگاه برای ما خط قرمز نبوده است. سال 86 در مرکز مطالعات خاورمیانه این نکته را مطرح کردم که بهجای تعریف رابطهمان با آمریکا در قالب تقابل صرف یا تعامل صرف باید بهسوی رقابت با این کشور برای تأمین منافعمان حرکت کنیم. تفاوت رویکرد رقابتی با رویکرد تقابلگرایی و ائتلافگرایی در این است که نه مذاکره به خودی خود بد و نه به خودی خود خوب و مطلوب است. مذاکره با هر کشوری (از جمله آمریکا) تنها ابزاری برای تأمین منافع و تحقق آرمانها است، مذاکره اگر در قالبی متوازن و برابر صورت گیرد تأمین کننده منافع و آرمانهای ماست؛ در غیر این صورت ارزشی ندارد. آن موقع مثالی که زدم گفتم حوادثی در خاورمیانه اتفاق میافتد و ظرفیتهای انقلاب اسلامی در آنجا ایفای نقش میکنند. آیا میتوانیم مقابل مسلمانان افغانستان، فلسطین و عراق بیتفاوت باشیم؟ آرمان ما اقتضای دفاع از مظلوم را دارد. تأمین منافع ملی ما و پیگیری آرمان دفاع از مظلوم اقتضا میکرد که ما در افغانستان و عراق وارد مذاکره با آمریکا شویم. من در آن مقاله عنوان کردم که عدمشرکت ما در مذاکرات بن که مربوط به تعیین سرنوشت افغانستان بود، اشتباه بود؛ چراکه باعث شد تا نقش کمی در تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و دفاع از مردم مظلوم افغانستان ایفا کنیم. اما در عراق نشستیم و با آمریکاییها مذاکره کردیم. آن موقعی که من این مطلب را گفتم هنوز از سوی حضرت آقا این بحث مطرح نشده بود که مذاکره کنیم. حدود 6 ــ 7 ماه پیش از آن بود که من این نکته را گفتم و نظرم این بود که این کار انجام شود...
تسنیم: ... آقا فرمودند به نتیجه نمیرسد اما من مخالفتی هم ندارم.
در مشهد سال 87 فرمودند که سفیر ایران در عراق با سفیر آمریکا در عراق با هم مذاکره کنند. ما از آن مذاکره ضرر کردیم ویا منفعت بردیم؟ نتیجه آن مذاکره شده یک دولت اسلامی؛ این مذاکره میشود همان رقابت هوشمندانه در عین حفظ مواضع. مذاکرهای متوازن و برابر که طرفین به اهداف خود میرسند. حالا ما بگوییم با آمریکاییها حرف نمیزنیم، این معلوم نیست که لزوماً تأمین کننده اهداف انقلابی ما باشد. یا از آنطرف بیاییم بگوییم حل همه مشکلات کشور در گروی مذاکرات با آمریکا است؛ آن غلط است و این هم درست نیست. ما در سیاست خارجی صفر و صدی نداریم. مذاکره بهعنوان راهی برای تأمین اهداف، آرمانها و منافع ملی همواره در دستورکار است، نه باید آن را رد کرد و نه تقدیس. موفقیت مذاکره هم منوط به این است آمریکاییها بپذیرند که با جمهوری اسلامی ایران بهصورت برابر و متوازن گفتوگو کنند؛ نه از موضع بالا. اینکه حضرت آقا میفرمایند: من خوشبین نیستیم، بهواسطه آن است که آمریکاییها روحیه خودبرتربینی دارند و همواره تلاش دارند تا بدون توجه به موقعیت و منافع و اولویتهای طرف مقابل مذاکره کنند، این چیزی که جمهوری اسلامی ایران نمیپذیرد. ولی ما با مذاکره اصولی، برابر و راهگشا مشکلی نداریم.
تسنیم: در حال حاضر جهان شاهد تحولی بسیار مهم بهنام بیداری اسلامی است که الآن دو سال از آن میگذرد. بدون تردید بیداری اسلامی مسئله بسیار مهمی است که مرهون نظرات حضرت امام(ره) درباره تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی و همچنین ضرورت مقابله با دیکتاتورهای دستنشانده غرب است. الآن میخواهم بدانم شما چه برنامهای برای حمایت از جریان بیداری اسلامی در منطقه دارید، جریانی که ما در کشورهای بحرین، مصر، تونس، لییبی و عربستان شاهد آن هستیم؟
اتفاقی که در کشورهای اسلامی افتاد، واقعاً بازتاب و حاصل موجی از بیداری اسلامی بود که با انقلاب اسلامی آغاز شد، با رویدادهایی که در لبنان و فلسطین و عراق افتاد ادامه یافت و نهایتاً در سایر کشورهای اسلامی به اوج رسید و ما مطمئن هستیم که این روند ادامه خواهد یافت. بیداری اسلامی صورتگرفته هم از منظر آرمانها و هم از منظر منافع ملی، یک فرصت فوقالعاده برای ما بوده و هست. به همین دلیل بود که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا به حمایت از طرح مطالبات مردمی و خیزش ملتها پرداخت. طبعاً تحقق نتیجه مطلوب در این حوزه نیازمند تدوین یک سیاست خارجی نیرومند بوده و هست. ولی دستگاه سیاست خارجی ما در این حوزه خوب عمل نکرده است. در حالی که سیاست نظام بر مقوله بیداری اسلامی متمرکز شده است اما ما باز براساس سیاستزدگی و با پالسهای بیربط در حوزه سیاست خارجی، به آن بیداری انسانی میگوییم. این تضادها جز اینکه به انقلاب اسلامی ضرر بزند و ما را در تحقق اهدافمان دچار مشکل کند نتیجه دیگری ندارد.
بههرصورت من اعتقادم بر این است که بیداری اسلامی صورتگرفته فرصت بسیار خوبی برای ماست تا تعاملات منطقهای خودمان را بهویژه با دولتهای برآمده از اراده مردم بهبود ببخشیم. ببینید، یکی از آرمانهای انقلاب ما تحقق وحدت اسلامی بوده است. در عین حال موقعیت منطقهای و ژئوپلیتیک ما هم اقتضای آن را دارد که ما دارای روابط مطلوب و پایدار با کشورهای منطقه باشیم، این روابط تنها محدود به حوزه سیاسی نیست و میتواند در حوزه اقتصادی و فرهنگی هم دنبال شود. در حال حاضر از این ظرفیتها بهخوبی استفاده نمیشود. اتخاذ نوعی رویکرد منطقهگرایی در سیاست خارجی ایران میتواند مسیری مطلوب بهسوی تحقق اهداف و آرمانهای اسلامی، تأمین منافع ملی و تحقق همگرایی منطقهای ایجاد کند. در اینجا وقوع بیداری اسلامی یک فرصت برای پیشبرد سیاست منطقهگرایی از سوی ایران است که بهرغم وجود دشواریهای در مقابل آن از امکان تحقق بالایی برخوردار است و میتواند فرصتهای جدیدی را برای ما ایجاد کند.
رشته تخصصی من ژئوپلیتیک است و بر اساس تخصص خودم عرض میکنم که از منظر ژئوپلیتیکی ما انبوهی از فرصتها را در منطقه در اختیار داریم. در حوزه منطقه ــ چه جنوب غرب آسیا، چه شمال آفریقا، منطقه قفقاز و آسیای میانه ـــ هویت دینی و نیز هویت تمدنی و زبان فارسی خالق فرصتها و ظرفیتهای طلایی است که در اختیار سیاست خارجی ما برای استفاده در راستای امنیت ملی است. این نیازمند تحقق یک سیاست خارجی منسجم، هوشمند، واقعبین و استوار بر عقلانیت است که از بهترین ابزارها برای تحقق آرمانها؛ منافع ملی و رفع تهدیدها استفاده میکند؛ نهآنکه با آرمانگرایی شعاری، اقدامات هیجانی و دارای مصرف داخلی و سخنان بیفایده، تحقق آرمانها، منافع ملی و عزت ملی را دچار خدشه میکند.
بنده بر این اعتقادم دنیا باید بداند که حتماً یکی از سیاستهای ما مبارزه با تروریسم است و ما اساساً خود از بزرگترین قربانیان تروریسم هستیم. این نیازمند یک دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی بسیار قوی است که ما در تحقق آن دچار مشکل بودهایم و نتوانستهایم موضعمان را تبیین کنیم. در سطح منطقهای دستگاه دیپلماسی باید تلاش کند تا ایفاگر یک نقش محوری در تحقق صلح و برقراری امنیت منطقهای با حضور بازیگران منطقهای باشد. ما نباید به دشمنانمان اجازه دهیم که در تلاش خود برای معرفی ایران بهعنوان یک تهدید علیه کشورهای منطقه موفق شود. آمریکاییها دائم تلاش میکنند که بر ایرانهراسی بدمند. اسرائیل از این فضا بهشدت استقبال میکند تا از تیررس خشم ملتهای منطقه خارج شود. ایجاد تنازعات قومی، تأکید بر شکافهای مذهبی و قومی، سیاستی صهیونیستی است که ما نباید اجازه دهیم که به گسلهای اساسی جهتدهنده به سیاست منطقهای بدل شوند. ایران باید تعهد و علاقه خود را برای همکاری و دوستی با همه کشورهای اسلامی و همسایگان با بالاترین سطح به گوش آنها برساند و زمینههای تقویت روابط جدی را با این کشورها فراهم آورد. این میتواند ضمن رفع برخی تهدیدات، زمینههای مثبتی نیز برای ما برای عبور از فشارهای تحریمی غرب و ایجاد فرصتهای جدید عمل کند.
ما باید به همه کشورهای اسلامی و اهلسنت منطقه بگوییم که خودمان پرچمدار تقریب مذاهب هستیم و نه بهدنبال اختلاف، این از فرصتهایی است که در سیاست خارجی باید دنبال کنیم .آیا ما بیداری اسلامی را در این چهارچوب دنبال میکنیم؟ شما ببینید که ما چند سال است تقریب مذاهب را دنبال میکنیم، اما متأسفانه دستگاه دیپلماسی ما به تقریب مذاهب بهعنوان یک سیاست فعال نگاه نمیکند.
بههرحال موقعیت جغرافیایی ایران موقعیت خاصی است، در حوزه اقتصادی، انرژی، ترانزیت، ظرفیت انسانی، ظرفیت اقتصادی، سیاست و ... ظرفیتهای ژئوپولیتیکی فراوانی وجود دارد و فرصتهای بسیار بزرگی داریم. من بهعنوان یک متخصص در این زمینه ــ در حوزه ژئوپولیتیک که حداقل بیش از دو دهه بر این موضوع مطالعه میکنم ــ میگویم امروز در حوزه دیپلماسی کشور، ما فاقد نگاه و رویکرد ژئوپلیتیکی هستیم.
تسنیم: رؤسای جمهوری که سکان مدیریت سیاست خارجی را بهعهده داشتند توجه خود را بر یک منطقه خاص معطوف کرده بودند، مثلاً دولت سازندگی بیشتر توجه خود را روی حوزه کشورهای خلیج فارس گذاشت، دولت اصلاحات بیشتر روی تنشزدایی با غرب تمرکز کرده بود ویا برای دولت کنونی آمریکای لاتین مهم است. اولویت سیاست خارجی شما چیست؟
بنده اولویتهای سیاست خارجی را در سه سطح میدانم: انسجام داخلی، ائتلاف منطقهای و رقابت جهانی. یعنی ما برای شکل دادن به یک سیاست خارجی موفق باید به تقویت انسجام و توان داخلیمان بپردازیم، بهجای تخاصم در سطح منطقهای بهسوی شکل دادن به ائتلافهای منطقهای حرکت کنیم و نهایتاً اینکه در سطح بین المللی رویکردمان را معطوف به رقابت با هدف تأمین حداکثر منافعمان کنیم. بهنظرم ما توجه نکردهایم که بدون انسجام داخلی و اقتصاد قوی نمیتوانیم در عرصه بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم. منطقهگرایی راهبرد ما برای تحقق ائتلافهای منطقهای است. وقتی میگویم منطقهگرایی منظورم جنوبغرب آسیا، شمال آفریقا، منطقه قفقاز و منطقه آسیای میانه است. اینجا حتماً حضوری مؤثر و کاملاً سازنده خواهیم داشت و این از ظرفیتهای طلایی ما است. منطقهگرایی چارچوبی است که با استفاده از ظرفیتهای آن میتوان از موضعی قویتر وارد تعامل و رقابت با قدرتهای بزرگ نیز شد. آمریکای لاتین از منظری برای ما اهمیت دارد، مانند تأمین برخی نیازها ویا تقویت روابط جنوبــجنوب؛ ولی اولویت ما منطقه است که ظرفیت بزرگی است. حرکت بهسوی فعال کردن حداکثری ظرفیتهای همکاری منطقهای، ایجاد بلوکهای جدید همکاری در منطقه از نظر من نقطه ثقل یک سیاست خارجی موفق است. سطح بعدی مسئله نوع تعامل ما با قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا و اتحادیه اروپا و نهایتاً محور شرقی یعنی روسیه، چین و هندوستان است. طبعاً منطق مواجهه در هر حوزه و با هر بلوک باید متفاوت باشد؛ چون نوع رویکرد و برخورد این کشورها با ما متفاوت است.در جایی باید رقابت کرد؛ در جایی مقاومت و نهایتاً در جایی ائتلاف. ولی جوهر سیاست خارجی ما باید رقابت باشد.
انتهای پیام/*