سجده شکر رهبر انقلاب/ درباره انقلاب اسلامی هنوز کم اثر داریم ، باید بیشتر کار شود
خبرگزاری تسنیم: «وقتی شما با کمترین و بهترین کلمات، معانی و مفاهیم عمیق را منتقل میکنید، از عمق جان لذت میبرم. گزارش دفتر خودمان و گزارشی را که آقای مؤمنی فرستاده بودند، صبح مطالعه میکردم. در پایان سجده شکر بهجا آوردم از این همه اتفاقات خوب».
بهگزارش گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پایگاه اطلاعرسانی khamenei.ir گزارشی از دیدار دستاندرکاران دفاتر ادبیات مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی را بهقلم مهدی قزلی منتشر کرده است.
متن کامل این گزارش بهشرح ذیل است:
«کمی دیر رسیدم به جلسه. گویا ابتدا قرار بود این دیدار، نشست گزارش «رمان انقلاب» باشد به رهبر انقلاب که با کوتاهشدن دست «امیرحسین فردی» از دنیا، برنامه تغییر کرد به دیدار و گزارش دفاتر ادبیات و هنر مقاوت و ادبیات انقلاب اسلامی. همانطور که امیرحسین فردی محور رمان و داستان انقلاب بود، ستون خیمه این دو دفتر هم سرهنگی، بهبودی و کمری و ... هستند. ایکاش حوزه فکری بکند برای ساختار این دفاتر که با فقدان افراد محوری، کارها از رونق نیفتد.
دیدار اردیبهشتی و اخوانی دفاتر با آقا با سلام و تشکر محسن مؤمنی شروع شد. او از طرف خانواده مرحوم فردی هم مأمور به تشکر از آقا برای پیام تسلیت ایشان بود. پس از سلام و تشکر، فیلمی کوتاه پخش شد که یکجور گزارش کار مصور و موجز از فعالیتهای این دو دفتر بود. رهبر انقلاب فیلم را بهدقت همراه با بقیه نگاه کردند. حاضران در جلسه حدود 30 نفر میشدند که اعضای این دو دفتر و البته معاونان و مدیران حوزه بودند. یک سمت رهبر انقلاب، آقایان سرهنگی و بهبودی و کمری و محسن مؤمنی نشسته بودند، سمت دیگر هم حاجآقای خاموشی و آقای حمزهزاده.
از فیلم اگر قرار بود فقط یک جمله را انتخاب کنم، همین جمله سرهنگی را انتخاب میکردم که: «چیزی که نوشته نشود، انگار اصلاً وجود نداشته». بعد از فیلم، باز هم محسن مؤمنی رشته کلام را به دست گرفت که: «مهمترین موضوع حوزه هنری، انقلاب اسلامی است؛ انقلاب اسلامی نهفقط بهعنوان اتفاقی در ظرف زمان، بلکه در حوزه مفهوم و گفتمان».
مؤمنی تأکید کرد که با همکارانش تلاش میکنند، چهره «آدم اهل این انقلاب» را ترسیم کنند. مؤمنی به انتقاداتی اشاره کرد که به ادب و هنر انقلاب میشود و گفت با تمام این انتقادات، با طی مسیری پر پیچ و خم، سبک هنر انقلاب دیگر دارای شأن غیرقابل انکار شده است و نمونهاش جریان شعر انقلاب است. اهمیت این شأن و سبک هم در امیدوارشدن هنرمندانِ وابسته و دلبسته به انقلاب است، چرا که در دورههایی حتی مسئولان درجهیک فرهنگ کشور هم نظرشان این بود که جنگ و انقلاب دیگر تمام شده و ادب و هنری هم ندارد و قائل به تعطیلی این دفاتر بودند. امروز اما میبینیم با وجود افت نسبی رونق نمایشگاه کتاب و عدم رضایت عمومی ناشران از استقبال مردم، غرفه حوزه هنری از رشد فروش تیراژی و ریالی برخوردار باشد که باعث امیدواری است.
مؤمنی صحبتش را کوتاه کرد و جلسه را به سرهنگی سپرد. آقای سرهنگی سلامی ساده کرد و بیحاشیه رفت سر اصل مطلب: «بهخاطر همه محبتهایی که به دفتر و حوزه هنری دارید، تشکر میکنم. شما از گذشته دفتر خبر دارید. جسارت میکنم و چند کلمه درباره امروز دفتر و فردای خودمان میگویم. ما امروز روزهای خوبی داریم. شاید در 25 سال گذشته هیچوقت دست ما اینقدر از خاطرات پر نبود. هم نگاه جامعه خودمان بهسمت این ادبیات و خاطرات چرخیده و هم نگاه بینالمللی. فرهنگ هم از راه تجارت و مهاجرت از مرزها عبور میکند و هم از طریق جنگ و طریق جنگ، یک بخشش همین محصولات است و خاطرات. امروز حال خوبی داریم، ولی باید بهجای خوشحالی به فکر فردا باشیم».
سرهنگی ادامه داد که: «با دانش و تجربهای که در این 25 سال انباشته شده، هر دو ادبیات مقاوت و انقلاب باید راه خودشان را بهسمت قسمتهای پژوهشیتر باز کنند. دفترها هم صاحباثر هستند و هم صاحبنظر. دوستانِ هر دو دفتر برای ورود به مرزهای فکری و اندیشهای برنامههایی دارند که بعضی را انجام دادهاند. حالا دنبال تأسیس سومین دفتر هم هستیم؛ دفتر ادبیات اسارت. داربستش را هم زدهایم تا ببینیم کی از آن بالا میرویم. ما حدود 5 هزار نامه از اسیران عراقی به مسئولان خودمان داریم. همینطور چندین هزار نامه از اسیران خودمان به خانوادههایشان. ارتش هم خیلی خوب با ما همکاری کرده و بهجرأت میتوانم بگویم که قوانین و مقررات حاکم به اردوگاههای آنها از کنوانسیونهای ژنو هم متعالیتر بوده است».
سرهنگی هم مثل مؤمنی، کوتاه و مختصر حرفهایش را زد؛ بدون مقدمه طولانی و تعارف و بدون مؤخرهای شبیه به انشاهای دوران مدرسه که: پس ما نتیجه میگیریم فلان و بهمان!
اصلاً جلسه اخوانیتر از این بود که بخواهد صرف حواشی بشود.
علیرضا کمری نفر بعدی بود. صحبتهایش را دستهبندی کرده بود و کاغذی که دستش گرفته بود، نشان میداد حرفهای بسیاری دارد. نخست اشارهای کرد به سابقه شکلگیری دفتر و انتخاب اسم توسط آقای بهبودی برای آن و درآمدن دفتر ادبیات انقلاب از دل دفتر ادبیات مقاوت و بعدتر، درستشدن نام و نهادی بهنام مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری. او توضیح داد در انتخاب همین نام هم معلوم میشود که کار دفاتر کمی رویه پژوهشیتر گرفته تا کنار تولید متن، امر فکرکردن و پژوهش هم محل توجه باشد.
کمری تأکید کرد که جنگ را باید اندیشید و مطالعه کرد؛ کاری که از نیمه دوم سال 1367 آغاز شد. کارهای دفتر را هم دستهبندی کرد: «اول تصحیح متنهای بازمانده از اهل جنگ، دوم نقد و بررسی آثار موجود، سوم توجه و اهمیتدادن به دانش اطلاعرسانی، کتابشناسی و کتابداری که نهایتاً منجر به تأسیس کتابخانه تخصصی جنگ شده، چهارم مرجعپژوهی در آثار جنگ.
آقای کمری ادعا کرد که دفتر ادبیات مقاوت و پایداری گرانیگاهی شده برای اهل پژوهش در حوزه جنگ. تازه همه این حرفها شد مقدمه او برای رسیدن به حرفهای اصلیتر که مؤمنی تذکر داد بحث را جمع کند. کمری هم تیتروار نکاتی را گفت؛ از جمله اینکه: تجربه جنگ سزاوار این است که بیشتر از حوزه ادبیات مورد توجه قرار بگیرد و بیش از ادبیات ظرفیت دارد. او تأکید کرد که زمینههای مختلف علوم انسانی باید جنگ و تجربههایش را مورد توجه قرار دهد.
نکته بعدیِ آقای کمری، تعدد نهادهای مختلف در مورد جنگ بود که پراکنده و غیرمرتبط هستند و احتیاج دارند به مرکزیتی برای متمرکزکردن و هماهنگکردن آنها. آخر سر هم تأکید کرد که تحقیق و پژوهش با تعارف به جایی نمیرسد و از آقا خواست که جلسات شبانه گپ و نشست ــکه 17ــ18 سال پیش دایر بودــ دوباره احیا شود تا آنها بتوانند در زمانی موسّع درباره همه مسائل با ایشان به جمعبندی برسند.
رهبر انقلاب موافقتشان را با برگزاری آن جلسات اعلام کردند و به مسئولین دفتر تذکر دادند که برنامهریزی شود.
خانم جمشیدی بعد از آقای کمری صحبت کرد: «جنگ آزمایشگاه علوم انسانی است. ما باید یاد بگیریم چطور از جنگ سؤال کنیم که علم از آن دربیاید. این برای ما یک امر وجدانشده است که جنگ سرمنشأ علوم بسیاری است». خانم جمشیدی هم کوتاه و مؤثر صحبت کرد. کلمات در بهترین شکل ممکن در خدمت انتقال مفاهیم بهکار میرفت و این نشان از ادیب بودن جمع داشت.
بعد از جمشیدی، خانم سیدهاعظم حسینی صحبت کرد. سلام خانوادههای شهدا و ایثارگران را رساند و گفت خیلی تلاش میکند که سُرور و ابتهاجش را از این دیدار کنترل کند. سیده اعظم حسینی پدیدآورنده کتاب «دا» است؛ کتابی که بههمت او کتاب شده. او هم نکاتش را کوتاه و دستهبندی ارائه کرد: عدم بهرسمیت شناختن حقوق مؤلفان و پدیدآورندگان حوزه جنگ، در دسترس نبودن اسناد و مدارک جنگ که یا در اختیار مراکز نظامی است یا در اختیار کسانی که با آن بهمثابه کالای تجاری رفتار میکنند، بیرغبتی و کمحوصلگی کسانی که در صحنههای جنگ حضور داشتهاند و بهخاطر عدم درک صحیح از اهمیت موضوع، در بازگویی آن نمیکوشند. خانم حسینی از گفتن بقیه حرفهایش امتناع کرد تا نوبت به بقیه هم برسد.
بعد از خانم حسینی، آقای بهبودی رشته کلام را به دست گرفت. بعد از سلام، از اتفاقات نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت و نهضت 15 خرداد بهعنوان مهمترین وقایع انقلابی معاصر یاد کرد که اولی با کودتای 3 اسفند 1299 کارش تمام شد، دومی با کودتای 28 مرداد 1322 نافرجام ماند و نهضت بهظاهر ناکام 15 خرداد هم به سرانجام 22 بهمن 57 رسید. هر سه این نهضتها قابل بررسی است و از حیث تفاوت قابل مقایسه.
آقای بهبودی ادامه داد که: «امسال در 50اُمین سالگرد 15 خرداد هستیم. بهمناسبت اظهار نگرانیای که سال پیش درباره این حوزه فرموده بودید، نکاتی را به عرض میرسانم. وقتی انقلاب پیروز شد، در نقطه صفر بودیم و شاید مبهوت از سرعت اتفاقات. یکدفعه دور و اطرافمان پر شد از آثار ترجمهای که بیشترشان خاطرات سفرای داخل ایران بود و البته بعضی هم مال محققین دانشگاهی خارجی. دهه 60 به همین منوال گذشت، ولی در دهه 70 کمی اوضاع عوض شد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و ... به وجود آمدند و با رشد و بلوغ محققین و پژوهشگران در پایان دهه 70 توازنی بین آثار داخلی و خارجی برقرار شد. دهه 80 دوره چربش آثار داخلی نسبت به آثار خارجی بود اسناد منتشر شد. منابع کافی و وافی برای نگارش تاریخ وجود دارد. الآن دست ما برای این کار دست بالاست. بین مؤسسات مختلف رقابت درگرفته برای انتشار کتاب که خیلی خوب است. تاریخهای محلی انقلاب در حال نگارش است. الآن انقلاب اسلامی حیثیت ملی ما شده است، چون اتفاقات آن دوره در سیستان و هرمزگان و مازندران و کردستان همه شبیه هم است.
ما کار بسیار سختی پیشِرو داشتیم، یک سرِ این انقلاب در آسمان بود و یک سرش در زمین. زبان آکادمیک نمیفهمید که «انقلاب ما انفجار نور بود» یعنی چه و ما باید با او با زبان علمیتر صحبت میکردیم. با توجه به جمیع جهات، موقعیت امروز ما از دیروز خیلی بهتر است و فردا خیلی بهتر از امروز خواهد بود».
صحبتهای آقای بهبودی که تمام شد، آقا پرسیدند: من چه اظهار نگرانیای کرده بودم؟ بهبودی گفت: در مقایسه با ادبیات جنگ، شما برای ادبیات انقلاب کمی نگران بودید. رهبر انقلاب با خنده گفتند: اگر نگرانیای هم بوده برای کارهای شما نبوده، چون همین مقداری هم که دارد کار میشود، کار شماست.
نوبت به آقای فخرزاده رسید؛ مسئول واحد تاریخ شفاهی. توضیح داد که در سال 1372 کار را شروع کردهاند و سه برنامه را پیگیری کردهاند؛ اول ثبت خاطرات افراد مختلف که حدود 6500 ساعت مصاحبه با 905 نفر شده است. دوم انتشار 35 کتاب از همین مصاحبهها و سوم ساماندهی و مدیریت اطلاعات جمعآوریشده برای ارائه به محققان: «اوایل خاطرات را فردمحور جمعآوری میکردیم و بعدتر موضوعمحور شدیم؛ مثل 15 خرداد، تسخیر لانه جاسوسی، جنبشهای دانشجویی داخل و خارج از کشور. اولین نتیجهاش کتاب جنبش دانشجویان تبریز شد و ماجراهای نوفللوشاتو در حضور 4ماهه امام خمینی».
بعد از آن نوبت محسن کاظمی شد. آقای کاظمی اگر فقط با کتاب خاطرات عزت شاهی هم شناخته شود، بهنظرم بسیار پرارج و قرب باید باشد. او هم درباره تاریخ شفاهی صحبت کرد که وجه غالب تاریخ امروز است هم در ایران و هم در دنیا: «تاریخ شفاهی در دنیا هم مدیون جنگ است. بعد از جنگ جهانی دوم در دانشگاه کلمبیا جریانی راه افتاد برای ثبت خاطرات جنگ. در ایران هم همین طور است، با این تفاوت که هیچوقت دانشگاهها وارد این عرصه نشدند و نهادها و سازمانهای انقلابیتر بار این کار را به دوش گرفتند. بااینحال، وضع تاریخ شفاهی ما باید از این بهتر شود. مثلاً فقط دو ساعت از مرحوم مرتضاییفر مصاحبه وجود دارد که این یک ضایعه است. ضدانقلاب و اوپوزیسیون بیکار نیستند. آنها که عرصه سیاسی را بهکل باختهاند، حاضر نیستند عرصه تاریخ را هم ببازند. از طرفی چون دستشان خالی است، با دروغ مشغول تاریخسازی و تسویهحسابهای گروهی و لااقل پاسخدادن به شبهات هستند.
تاریخ شفاهی در دنیا در دانشگاهها متمرکز است. الآن از محدوده جغرافیای کشورها هم خارج شده و منطقهای شده است؛ مثلاً تاریخ شفاهی منطقه آمریکای لاتین. پروژههای این دانشگاهها هم با ثبت تاریخ شفاهی همان دانشگاهها شروع میشود. در ایران فقط دانشگاه اصفهان بههمت دکتر نورایی کارهایی کرده و کلّاً دانشگاهها نسبت به این موضوع بیمهر بودهاند. ما هم انجمنی هیئتی و اخوانی بهنام انجمن تاریخ شفاهی در حوزه راهانداختهایم که بهدلیل بوروکراسی پیچیده، ثبت هم نشده. کارهایی هم انجام دادهایم و نشستهایی هم برگزار شده که خبر بعضی از آنها بینالمللی شده است. حتی گروهی از کسانی که در آمریکا کار تاریخ شفاهی میکردند، با دیدن کارهای ما تعجب کردند و گفتند: با اینکه شما 30 سال از ما دیرتر شروع کردهاید، ولی عقبتر از ما نیستید.» آخر صحبت هم درخواست کرد که «شفاهیکارها» دیداری با ایشان داشته باشند.
آخرین نفر هم دکتر غنییاری بود که درباره دانشنامه سیاسی زندانهای دوره پهلوی توضیح داد و اینکه این دانشنامه مبتنی بر تاریخ شفاهی است و به سرانجام رسیده. همینطور دانشنامه قیام 15 خرداد که تازه شروع شده است.
جلسه که رسید به اینجا، همه توجهها جلب شد به رهبر انقلاب؛ جلسه سادهای که روی صندلیهایی ساده در سالنی ساده برگزار میشد و پذیراییاش هم چای و آب و شیرینی خشک ساده بود.
آقا بسمالله گفتند و شروع کردند: «خیلی جلسه پرفایدهای بود برای من و خیلی استفاده کردم. این را هم بدانید اگر امر دایر باشد به اختیار شخصی خودم که جلسه با امثال شما داشته باشم یا جلسه سیاسی و اقتصادی و ... حتماً اولویت اول و دوم و سومم جلسه با شماها خواهد بود».
سجده شکر بهجا آوردم از اینهمه اتفاقات خوب
شنیدن این جمله روی صورت همه حاضران لبخند کاشت. شاید هم از گرایشهای رهبر انقلاب به حوزه فرهنگ همین انتظار هم میرفت. آقا ادامه دادند که: «وقتی شما با کمترین و بهترین کلمات، معانی و مفاهیم عمیق را منتقل میکنید، از عمق جان لذت میبرم. گزارش دفتر خودمان و گزارشی را که آقای مؤمنی فرستاده بودند، صبح مطالعه میکردم. در پایان سجده شکر بهجا آوردم از اینهمه اتفاقات خوب.
و اما نکاتی که از بین صحبتهای شما یادداشت کردم و نکاتی که از قبل نوشته بودم؛ من طرفدار تحقیق علمی هستم، ولی نکاتی در کار شما هست که نباید از آن غفلت کرد. مثلاً استدلال قیاسی در کار علمی پذیرفته نیست، ولی در کار خاطره گاهی لازم است. مثلاً گاهی خاطرهای از نظر زمانی و مکانی با اطلاعات صحیحی همخوان نیست، خوب حتماً باید اصلاح شود. مسئله شما اصلاح متون تاریخی نیست و باید ابتکارات و خلاقیت خودتان را هم بهکار ببرید.
مسئله بعد اینکه کار را بهسمت دانشگاه پیش ببرید، ولی شما محدود به دانشگاه نیستید. دلیل اینکه خارجیها کار را بردند داخل دانشگاه، این بوده که نهادهای جهادی و انقلابی مثل حوزهی هنری نداشتند. از امکان دانشگاه استفاده کنید، ولی کار را رها نکنید. خودتان را تقویت کنید و پیش بروید. زبان دانش و خرد را هم حفظ کنید، ولی طبیعت کار ادبی شما با زبان احساس و صمیمیت هم رابطهای دارد. این دو را با هم جمع کنید.
موافق حفظ حقوق نویسندگان هستم
در صحبتها شنیدم در مورد حقوق مؤلف و پدیدآورنده صحبت شد. من به این حقوق اعتقاد دارم. هرچند مواد خام کتاب متعلق به صاحب خاطره است، ولی آنچه آن خاطرات و مواد خام را جذاب و خواندنی و کتاب میکند، تلاش نویسنده است. من وقتی کتابی را که آقای بهبودی زحمت کشیده و درباره حقیر نوشته بود، خواندم، متوجه شدم خودم حتی با کمک اطرافیان هیچوقت نمیتوانستم چنین کاری را انجام دهم. من از کارِ هنرمندانه این نویسندگان لذت میبرم، ضمن اینکه خانمها هم زیاد شدهاند بین این نویسندگان. همینجا هم باید از آقای سرهنگی تشکر کنم که دفترشان نیروسازی هم داشته. من موافق حفظ حقوق نویسندگان هستم، ولی در مورد چگونگیاش نظری ندارم.
درباره انقلاب اسلامی هنوز کم اثر داریم و باید بیشتر کار شود
چیزی فرمودید که ماجرای 15 خرداد را با انقلابها و نهضتهای داخلی مقایسه کنید، این البته کار خوبی است، ولی قیاس با انقلابهای خارجی را هم مد نظر داشته باشید. در مورد مشروطه و ملیشدن صنعت نفت هم رمان و تاریخ زیاد است، ولی ما درباره انقلاب اسلامی هنوز کم اثر داریم و باید بیشتر کار کرد.
دو نکته اساسی درباره حوزه هنری و دفتر ادبیات انقلاب هست. اول اینکه شما ظرفیت برآمده از انقلاب را مورد توجه قرار دادید، در برابر جمعی که انقلاب را بایکوت کردند. روشنفکرانی که اهل ادبیات و شعر و ... بودند، در تصمیمی نگفته و ننوشته بنا گذاشتند انقلاب و بعد جنگ را ندیده و مکتوم بگذارند. کارهای شما یک ادعانامه تاریخی است در برابر سکوت آنها. جریانهای معاند با کارهای شما باید به تاریخ جواب بدهند. اینها میخواستند نگویند تا اینجور به چشم بیاید که انگار اصلاً اتفاقی نیفتاده.
نکته دوم هم این است که شما توانستید با این کارِ طولانی و مستمر یک حرکت عظیم فرهنگی در مملکت راه بیندازید. شما با این کارها کشور را از کارهای وارداتی در حوزه جنگ و انقلاب مستغنی کردید. تولید محتوا کردید؛ برعکس جریان روشنفکری که همه کارهایش مبتنی بر ترجمه است، حتی وقتی تاریخ ایران مینویسند. این سنت غلط را شما بههم زدید.
چیز دیگری که در چشم من اهمیت دارد و آن را تحسین میکنم، این است که در کار پایداری کردید. گاهی کسی کار خوبی را شروع میکند، ولی رنگ و بوی کارهای دیگر جذبش میکند. در قرآن هم مکرر درباره ثبات و استقرار توصیه شده است. باز هم توصیه میکنم همه عمرتان را بگذارید برای این کار، هم در جریان فرهنگی جامعه مؤثر است و هم آخرت دارد.
به مسئله نشر و توزیع کارها اهمیت دهید/ چاپها باید برسد به سی چهل هزار جلد
به مسئله نشر و توزیع کارهایتان اهمیت بدهید. نمایشگاه کتاب چند روز است. باید کاری کنید همیشه استقبال از آثارتان وجود داشته باشد. باید فضا را پر کنید. اصلاً یک قرارگاهی برای نشر و توزیع درست کنید. زمینه هم زیاد دارید؛ اینهمه جوان بسیجی، اینهمه دانشآموزان خوب، حلقههای مستعد، حوزههای علمیه، این مخاطبین بالقوه را دریابید. من غصهام میشود که میگویند تیراژ دوــسه هزار جلدی. چاپها باید برسد به سیــچهل هزار جلد. امیدوارم به تیراژ میلیونی در چاپ و تیراژ برسید.
جریان ترجمه را برگردانید بهسمت بیرون از مرزها
مسئله ترجمه هم مهم است. کتابهای شما اگر ترجمه شود، خیلی مخاطب بینالمللی دارد. یکی از عواملی که فرهنگ و سبک زندگی غربی در کشور ما حضور دارد، ترجمه آثار آنهاست که همهاش علمی هم نبوده؛ رمان، نمایشنامه، سفرنامه و ... هم بوده. جریان ترجمه را برگردانید بهسمت بیرون از مرزها.
فوریتها را در نظر بگیرید
مسئله فوریتها را هم جدی بگیرید. کار شما قوامش به آدمهاست. آدمها هم در معرض مرگ و میر و فراموشی هستند. مطالب را جمع کنید از آدمها؛ هرچند بعداً تنظیم کنید.
مطالعات تطبیقی و مقایسهای را بین جنگ خودمان و دیگران انجام بدهید. از کارهای خوب و آدمهای خوبتان هم در مراسمهایی تجلیل کنید. چند سال پیش جلسه شب خاطرهای با همین شماها داشتم. بعد از آن در کتابخانهام با یکی از شاعران بزرگ جلسهای داشتم. در آن جلسه آن شاعر گفت: شعری بخوانم. گفتم: من شاعر نیستم که شعر بخوانم، ولی اگر بودم در وصف کسانی که در این شب خاطره شرکت کردند، قصیده میگفتم».
وقتی میدانید کاری خوب و درست است، اقدام کنید!
آقا رسیده بودند به آخر صحبتها. وقت اذان هم نزدیک بود. جلسه مفید و پرمطلب و کمحاشیه با بلندشدن آقا از روی صندلیشان رو به اتمام بود. یکی دو نفر برای ایشان نامه و کاغذ بردند. دور رهبر انقلاب پر شد. کسی هجوم نیاورد. همه بهرسم ادب و برای خداحافظی جلو آمدند. کاظمی گفت: رتبه ما در تاریخ شفاهی آسیا دوم است. آقا بیدرنگ جواب دادند: در دنیا باید اول باشید. یک نفر از لزوم وجود کتابخانههای تخصصی گفت. آقا جواب دادند شما حوزه هنری و سازمان تبلیغات هستید، شما باید کاری کنید؛ «إذا عَلِمتَ فَاعمَل». وقتی میدانید کاری خوب و درست است، اقدام کنید!
بالاخره دقایقی مانده به اذان جلسه تمام شد و آقا رفتند. جمع خندان با هم خوشوبش میکردند. بعضی که عجله داشتند، رفتند و بقیه ماندند و نماز خواندند و نهار میهمان لوبیاپلوی بیت رهبری بودند.
انتهای پیام/*