بزرگترین نعمت زندگیام، دادن فرزندم در راه آزادسازی خرمشهر است
خبرگزاری تسنیم: اکبر عرب نژاد پدر شهید حسین عرب نژاد میگوید: فرزندمان را در راه آزادسازی خرمشهر عزیزمان از دست داده بودیم و همین بزرگترین ارزش و نعمت برای ما بود چرا که توانسته بودیم با تقدیم فرزندمان در راه اسلام دست دشمن را از خرمشهر کوتاه کنیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید پاسدار حمید(حسین) عرب نژاد متولد سال 1345 در شهر خانوک از توابع استان کرمان است. او که فرزند اکبر عرب نژاد است، در میان آشنایان به حسینِ اکبر مشهور بود. او دقیقا روز آزادسازی خرمشهر یعنی سوم خرداد سال 61 در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. شهید عرب نژاد نیز مثل خیلی از شهدای ایام آزادسازی خرمشهر اگر چه تا دروازههای خرمشهر رفت و در فتح آن نقش جدی داشت اما نتوانست در جشن فتح این روز همراه دیگر رزمندگان در مسجد جامع خرمشهر حضور پیدا کند.پیکر شهید حمید عربنژاد مفقودالاثر گردید. بعد از گذشت 25 سال در جریان تفحص، پیکرش پیدا شد و به عنوان شهید گمنام در مسجد فائق دفن گردید. و چندی بعد بر اساس خوابی که یکی از مومنان دید، پیکرش شناسایی شد.
در آستانه روز پدر و همچنین آزادسازی خرمشهر با اکبر عرب نژاد، پدر این شهید والامقام گفتگو کردیم.
پیروی از دستور امام ارجحیت دارد
او در ابتدا از از روحیات فرزند شهیدش میگوید: "حسین واقعا لایق شهادت بود. او از همان کودکی علاقه زیادی به رفتن به مسجد و شرکت در جلسات مذهبی داشت و از همان سن 5 و 6 سالگی همراه من به مسجد میآمد. بعدها نیز که بزرگتر شد رفتن به مسجد و خواندن احادیث را ترک نمیکرد. حسین اهمیت خاصی به صله رحم و رفت و آمد با خویشاوندان میداد به طوری که در این امر حتی از من پدر نیز، پیشی گرفته بود. او به کارهای هنری نیز علاقه فراوانی داشت از جمله عکاسی و کشیدن نقاشی بر روی دیوار. حتی گاهی نخلها را میبرید و با آنها کارهای دستی و وسایل تزیینی درست میکرد."
عرب نژاد که خود از رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی است. خاطره اولین جبهه رفتن پسر نوجوانش را به یاد میآورد و میگوید:"من خودم عاشق رفتن به جبهه بودم و 3بار نیز توفیق حضور در جبهه را پیدا کردم، اما اولین بار که حسین موضوع رفتنش به جبهه را در خانه مطرح کرد احساس کردم که ممکن است از سر شور جوانی چنین تصمیمی را گرفته باشد به همین دلیل برای اطمینان از قاطعیت در تصمیمش از او خواستم تا در روستا بماند و به تحصیلش ادامه دهد. اما او در جواب گفت که الان قبل از درس خواندن برقراری امنیت در جامعه و پیروی کردن از دستورات امام برایش ارجحیت دارد و رفتن به جبهه از هر چیز دیگری برایش مهمتر است. این جواب او مرا قانع کرد و او راهی جبهه شد."
احساس میکردم زنده است و برمیگردد
پیکر شهید حسین عرب نژاد 25 سال مفقود بود. و سالها پدر و مادر او در انتظار یک خبر از فرزند بودند. پدر شهید از روزهای شروع مفقودی حسین میگوید: "بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر بود که چند تا از دوستانش به خانه ما آمدند و موضوع مفقود شدن حسین را مطرح کردند. آنها میگفتند که حسین را تا تاریخ 23 خرداد دیدهاند اما پس از آن کسی او را ندیده و از او خبری نداشته است.
من همیشه احساس میکردم او زنده است و برمیگردد. میگفتم شاید اسیر شده باشد و شهادتش را باور نمیکردم. از زمانی که برای شناسایی او خواب دیده شد و قبر شهید را در تهران زیارت کردم و از دلائلی که موضوع مفقودیت ایشان را به شهادتش اثبات کرد، پس از 25 سال انتظار متوجه شدم که شهید شده و در کجا دفن شده، به آرامش رسیدم و گویی گم کرده چندین سالهام را پیدا کردم."
فرزندمان را در راه آزادسازی خرمشهر عزیز دادیم
اکبر عرب نژاد مانند دیگر پدران شهدا محکم و با صلابت از رفتن فرزندش احساس غرور میکند و شهادت فرزند را افتخاری برای خود و مملکت میداند. او میگوید: "ما خودمان را برای همه چیز آماده کرده بودیم. اهالی روستای ما همگی عاشق انقلاب و جبهه بودند و حتی در آمد ملکیشان را صرف جبهه و رزمندهها میکردند، ما نیز فرزندمان را در راه آزادسازی خرمشهر عزیزمان از دست داده بودیم و همین بزرگترین ارزش و نعمت برای ما بود چرا که توانسته بودیم با تقدیم فرزندمان در راه اسلام دست دشمن را از خرمشهر کوتاه کنیم. خود حسین نیز به این موضوع اعتقاد راسخ داشت چرا که در نامهای که از او به دستمان رسید، نوشته بود میروم تا راه حمیدها (شهیدی از خویشاوندان که قبل از او به شهادت رسیده بود) باقی بماند."
وقتی رزمنده ای را در تلویزیون میدیدیم که پشتش به دوربین است خدا خدا میکردیم حسین باشد
این پدر شهید درباره پیدا شدن پیکر پسرش به واسطه خواب فردی ناشناس که هیچ آشنایی با شهید و خانوادهاش نداشته است، میگوید: "این ها همه معجزه است و به خواست خدا میباشد. از این معجزات در بین شهدای عزیزمان به خصوص شهدای کرمان زیاد اتفاق افتاده و اینها برای شهیدان چیز عجیبی نیست. در تمام مدتی که از حسین خبری نداشتیم هرگاه که من و مادرش رزمنده ای را در تلویزیون می دیدیم که پشتش به دوربین است خدا خدا می کردیم که صورتش را به سمت دوربین برگرداند تا شاید آن رزمنده عزیز گم شده ما باشد زمانی هم که توسط آن رؤیای صادقه از وجود پیکر شهیدمان در مسجد فائق تهران با خبر شدیم و آن زمان که من و مادرش بر سر مزار شهیدمان حاضر شدیم از سر شوق و خوشحالی اشک ریختیم و خدا را شکر کردیم. چرا که مادرش واقعا دوست داشت که از پیکر فرزندش باخبر باشد. حالا هم وقتی که مردم آن منطقه این چنین ارادتی به شهدای دفن شده در مسجد محلهشان نشان میدهند و همچنین با چیزهایی که از کرامات آنها تعریف میکنند من به شخصه خجالت میکشم که بگویم پدر چنین شهیدی هستم."
شهیدی که پیش نماز دیگر شهدا بود
عرب نژاد از کراماتی که مردم محل از شهدای مسجد فائق که پسر و برادرزاده او هم میانشان است تعریف میکند و میگوید: "به یاد دارم که یک بار دانشجویی میگفت که این شهدا 23 بار مرا در گرفتاریها یاری داده و دستم را گرفتهاند. خانمی نیز تعریف میکرد که یک بار خواب این شهیدان را دیده که همگی نماز جماعت میخواندهاند و وقتی که به مسجد فائق آمده و عکس حسین را دیده است به یاد آورده که این همان شهیدی است که در خواب پیشنماز دیگر شهدا بوده است."
پدر شهید عرب نژاد همچنین در رابطه با پیدا شدن پیکر پسر برادرش و شناسایی پیکر شهید عبدالحسین عرب نژاد توسط آزمایش DNA و قرار گرفتن اتفاقی این دو پسر عمو در کنار هم میگوید: "حسین و عبدالحسین چون دیگر بچههای فامیل با یکدیگر دوست بودند و گاهی هر دو در کار کشاورزی به من و برادرم کمک میکردند. عبدالحسین چند سال پس از پسرم شهید شده و به صورت کاملا اتفاقی در کنار حسین دفن شده است و این همان معجزهای است که در رابطه با شهیدان دور از انتظار هم نمی باشد. از طرفی حسین همیشه به رفت و آمد با خویشاوندان بسیار اهمیت میداد و این بسیار جالب است که حسین و پسر عمویش در شهری دور از وطن در کنار یکدیگر آرمیدهاند به گونهای که هربار، هر یک از ما به دیدار حسین می رفتیم در حقیقت زائر عبدالحسین نیز بودهایم و اینها جز حکمت خدا چیز دیگری نمیتواند باشد."
انتهای پیام/