تفاوتهای شخصیتی امام خمینی(ره) با دیگر رهبران انقلابی جهان امروز
خبرگزاری تسنیم: جاذبه رهبری امام تنها به گروههای روشنفکری محدود نشد و رفتار بیتکلف، سبک ساده زندگی و توجه و احترام امام سبب شد تا برای اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران، امام خمینی(ره) به صورت رهبری ممتاز و برجسته در مقابل شاه جلوهگر شود.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، بررسی تفاوتهای اندیشه و عمل حضرت امامخمینی(ره) با دیگر رهبران جهان، از یکسو تفاوتها و امتیازات آن نادره دوران را نمایانگر میسازد و از سوی دیگر خصال و مختصات کم مانند انقلاب اسلامی را نشان میدهد. این موضوع از کلید واژههای شاخص شناخت رهبرکبیر انقلاب اسلامی است. نوشتاری که پیش روی دارید چنین مقصودی را پی میگیرد.
شجاعت و شهامت بینظیر در راه مبارزه
امامخمینی(ره) در راه مبارزه و مقابله با ظلم و ستم شاهنشاهی، برای ادای تکلیف بدون هیچ چشمداشت و امیدی به پیروزی ظاهری وارد میدان نبرد با طاغوتیان زمان شد. به بیان دیگر، مبارزه امام مبارزه دینی و معنوی بود که انگیزه، اصول و قواعد آن از قرآن، سنت پیامبر و ائمه اطهار گرفته شده بود و از این رو هیچگونه شباهتی با حرکت سیاستمداران حرفهای نداشت. مبارزه از نظر امام نه یک جنگ قدرت، بلکه یک وظیفه و تکلیف شرعی بود، لذا شکست و پیروزی ظاهری مایه یأس و ناامیدی و غرور نمیشد. این اخلاص بهنوبه خود در رهبری امام قاطعیت بینظیری به وجود آورد که هرگونه سازش و مماشاتی را با دشمن از بین میبرد(1) در حقیقت این جمله معروف امام درست سه روز بعد از آزاد شدن از زندان اوج شهامت و شجاعت او بود که فرمود:«اگر خمینی را دار بزنند، باز تفاهم نخواهد کرد». (2) چنانکه در اعلامیه خود به مناسبت فاجعه فیضیه در فروردین سال 1342ش نیز فرمود:«من قلب خویش را برای سرنیزههای شما حاضر کردهام، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد». (3)
وقتی باید از عراق میرفت، اهالی خانه را صدا کرد و گفت:«اصلاً ناراحت نباشید که هیچ نمیشود. مهم تکلیف است. نمیشود از زیر بار تکلیف شانه خالی کرد». (4) وقتی رئیس سازمان امنیت عراق نزد امام آمد و از ایشان خواست تا دست از فعالیتهای سیاسی بردارد، رهبر فقید انقلاب گفت:«من کارهایم را تعطیل نمیکنم». رئیس امنیت عراق تهدید کرد و گفت:«ممکن است اخراجتان کنیم». امام فرمود:«خمینی، خمینی است. هر کجا که برود. هر کجا بروم همین هستم. چه در عراق باشم و چه در جای دیگر». (5)
شاید ذکر این مطلب در اینجا جالب باشد که امام در اوج رعب، وحشت و انبوهی از خطرات و تهدیدات، با آرامش و وقار روند مبارزه خویش را ادامه میداد و این درحالی بود که محمدرضاشاه با همه خدم و حشم خویش لحظهای آرامش نداشت و به نقل همسر دومش، ثریا اسفندیاری، همیشه شبها با گذاشتن یک سلاح کمری زیر بالش میخوابید و اتاق خوابش را در طول شب دائم تغییر میداد و خود را همچون شکاری قلمداد میکرد که مورد تعقیب است. (6) حتی به هنگام غذا خوردن هم دستش روی سلاح بود و غذایی را که تعارفش میکردند، نمیخورد، زیرا این سوءظن در او قوت گرفته بود که ممکن است در غذا زهر ریخته باشند. (7) بدون تردید میتوان گفت امام خمینی مصداق عینی این کلام خداوند در قرآن بود:«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ»(8) آنها که گفتند پروردگار ما خداست و بر این اعتقاد استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنها نازل میشوند و آنان را از گزند بیم و آسیب اندوه و آفت حزن میرهانند و آنان را مژده نشاط و امن میدهند.
این صلابت و شجاعت از ابتدا تا آستانه پیروزی انقلاب در وجود امام ریشه دوانیده بود. بهگونهای که وقتی نماینده کارتر همراه چند نفر نزد امام آمد و گفت:«ما بختیار را گذاشتهایم و باید از او پیروی کنی، در غیر این صورت شما را نابود میکنیم». امام چند لحظهای مکث کرد و گفت:«به کارتر بگویید از خمینی راجع به امریکاییهای ساکن ایران زیاد پرسیدهاند که با آنها چه باید کرد. هنوز دستوری ندادهام. امیدوارم کار به جایی نرسد که فتوای خودم را راجع به آنها صادر کنم». (9) بدون شک اگر رهبر یک انقلاب شجاعت پذیرفتن شهادت یا مرگ سرخ را نداشته باشد، در نهایت در مقابل فشار و تهدید دشمن تسلیم خواهد شد، اما امام خمینی از آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب و در سختترین شرایط نه مرعوب قدرت و شوکت حاکمیت پهلوی و نه در برابر رژیم عراق حاضر به سکوت شد و هیچگاه نیز از مخالفت ابرقدرتهای بزرگ ترسی به خود راه نداد. (10)
حال آنکه بررسی اجمالی زندگی بیشتر رهبران انقلابها مبین این نکته است که آنان با در نظر گرفتن میزان نتیجه و برآورد سهم خویش پا به عرصه مبارزه گذاشتهاند و بسیاری از آنها حاضر بودند از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف بهره ببرند.
*ایمان به هدف و پرهیز از امیال مادی
اگر کسی در مسیر مبارزه با دشمنان انگیزه و ایمان کافی به اهداف و آمال مادی و معنوی خود نداشته باشد، در مراحل مختلف مبارزه دچار تردید و ترس میشود و چه بسا ممکن است میدان را به نفع رقیب و دشمن خویش رها کند و شکست را بپذیرد، اما ایمان و اعتقاد راسخ به هدف و آرمان مبارزه، نیرو و توان مضاعفی به مبارزه در سیر حرکت و نبرد خود با دشمنانش میدهد و بستری را از نظر روحی و روانی برای او فراهم میکند تا بتواند با اعتماد و اطمینان بیشتری به حرکت خود ادامه بدهد.
دیمتری ژوکوف، دانشمند روس نیز در نوشتههای خود بارها به اراده قوی امام خمینی اشاره کرده و معتقد است امام اراده بسیار استوار و از همه مهمتر برای رسیدن به هدف خویش ایمان داشت. به اعتقاد وی امام خمینی پرچمدار اصلی انقلاب بود و توانست دیدگاههای سیاسی و دینی خویش را در میان مردم گسترش دهد. باید توجه داشته باشیم که امام خود عنوان رهبری را برای خودش انتخاب نکرده، بلکه این لقب و عنوان از طرف مردم به وی داده شده است و این واقعیت برای مردم ایران بسیار مهم به نظر میرسد. (11) این نکته بیانگر این مطلب است که امام خمینی تنها برای رضای خدا و انجام تکلیف الهی پا به صحنه مبارزه با ظلم و ستم گذاشته و برای خود و خانوادهاش هیچ درخواست و هدف مادی را دنبال نمیکرده است.
چنانکه بارها اعلام کرد:«خدا میداند شخصاً ذرهای برای خود مصونیت و امتیاز ویژه قائل نیستم و اگر تخلفی از من هم سر بزند، آماده و مهیای مجازات و مؤاخذه هستم». (12)
میدانیم که امام خمینی نهتنها در طول دوران مبارزه خود را تافته جدا بافته از مردم دانست و نه در دوران پیروزی و نه بعد از استقرار نظام اسلامی حاضر به دادن امتیاز خاص و ویژهای به خانواده و اطرافیان خود شد و حتی به آنان توصیه کرد تا حداقل در زمان حیات وی از پذیرفتن هر نوع پست، مقام و منصبی بپرهیزند. به بیان دیگر امام دو ویژگی گرانقدر داشت که تمام دوران حیاتش را پوشش داد:
1ـ ایمانی اصیل و عمیق به مبدأ و معاد که هدف مبارزه را برای وی توجیه میکرد.
2. عشق به هدف و آرمانهای والا و جانبازی و فداکاری در راه رسیدن به آن.
در کنار ایمان راسخ به هدف، سادهزیستی و پرهیز از رسیدن به امیال مادی یکی از عواملی بود که رهبر فقید را در مبارزه مستمر و وقفهناپذیرش با استبداد و استعمار موفق ساخت. ایشان از همه قید و بندهای دنیوی آزاد بود و همین وارستگی ترس و دلهرهها را از روح و روان او زدوده و از وی قهرمانی بزرگ در عرصه معنویت ساخته بود. مایک والاس گزارشگر تلویزیون امریکا در ملاقات با امام خمینی بر این مطلب صحه گذاشت و گفت:«باید اذعان کنم که امام خمینی(ره) باهوشترین و زیرکترین سیاستمداری است که دیدهام.
نفوذ بهخصوصی در مصاحبهکنندگان داشت و به جای اینکه من از ایشان سؤالاتی بکنم، ایشان مرا اداره و هدایت میکرد. من غیر از مطالبی که آیتالله خودشان میخواستند بگویند، هیچ مطلب تازهای نتوانستم از این سیاستمدار دنیادیده بشنوم و برایم عجیب بود که یک مرد روحانی اینچنین بر یکی مثل من که در کار خود تخصص کافی دارم مسلط باشند. باید بگویم زندگی بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود، او را از همه رهبران دنیا متمایز میکرد و ما دیدیم که او بهراستی یک مرد عقیدتی است و دنیا و لذتهای دنیوی برای او ارزشی ندارد. او مرا و همه کسانی را که به خدمت میپذیرفت، روی فرش ساده مینشاند و ما مجبور بودیم کفشهای خود را دم در بیرون بیاوریم و از همان روز اول کار متوجه شدیم با مرد متفاوتی سر و کار داریم». (13)
شاید این بیان شهید مطهری تکمیلکننده این بحث باشد که میگوید:«من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ و فرزانه تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من بلکه بر ایمانم نیز افزود. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند: چه دیدی؟ پاسخ دادم: چهار تا «آمن» دیدم. 1ـ آمَنَ بِرَبِّه، امام در یک جلسه خصوصی به من گفت:«فلانی! این ما نیستیم که چنین میکنیم، من دست خدا را بهوضوح حس میکنم». آدمی که دست خدا و عنایتش را اینچنین حس میکند و در راه خدا گام برمیدارد، خداوند نیز به مصداق « إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ»، (14) بر نصرت و پیروزی او میافزاید. 2ـ آمَنَ بِهَدَفِه، آن قدر به هدفش ایمان دارد که اگر همه دنیا جمع شوند، نمیتوانند او را از هدفش منصرف کنند. 3. آمَنَ بِسَبِیله، که نشان از عزم راسخ وی در راه و روش او دارد. شبیه همان ایمان و اعتقادی که پیامبر اسلام به هدف و راهش داشت. 4ـ آمَنَ بِقَومِه، در میان همه رفقا و دوستانی که دارم، احدی را نمیشناسم که به روحیه مردم ایران ایمان داشته باشد. وقتی به ایشان نصیحت میکنند مردم از نظر روحیه سرد شده و از پای افتادهاند، میگوید: نه! مردم این طور که شما میگویید نیستند، من مردم را بهتر میشناسم». (15)
در مجموع میتوان گفت سراسر زندگی حضرت امام آمیخته با سادگی و قناعت و بیاعتنایی به دنیاپرستی بود و این شیوه در جوانی و حتی در دوران تبعید و نیز پس از پیروزی انقلاب و تا لحظه ارتحال ایشان ادامه داشت، اما او نهتنها در زندگی خود مقید به سادهزیستی بود، بلکه در حیات اجتماعی نیز اصل سادگی و بیآلایشی را رعایت میکرد و این خصیصه موجب تمایز و برجستگی ویژه وی نسبت به بسیاری از رهبران جهان میشد.
*پیشتازی و همراهی با مردم در روند مبارزه
بسیاری از رهبران و بنیانگذاران انقلابهای بزرگ دنیا افرادی بودهاند که در آستانه پیروزی انقلاب با خدعه و فریب، رقیبان و دوستان خویش را کنار زده و سوار بر موج به سر منزل مقصود رسیدهاند. مثلاً در انقلاب کبیر فرانسه رهبران اصلی انقلاب بهگونهای خلقالساعه ظهور کردند و وابسته به طبقه خاصی بودند. در انقلاب روسیه نیز تنها در اکتبر 1917م بود که نام کسانی چون لنین، تروتسکی، استالین و بوخارین بر سر زبانها افتاد که مانند رهبران انقلاب فرانسه دارای پایگاه مردمی چندانی نبودند و ارتباطی با تودههای پایین جامعه نداشتند، اما در انقلاب اسلامی ایران رهبری انقلاب از یک پایگاه و جایگاه گسترده در میان عامه مردم برخوردار و به دلیل داشتن مقام مرجعیت دارای منزلت و محبت در نزد همه طبقات اجتماعی بود. (16)
البته سوابق مبارزه و مخالفت برخی از روحانیون با پهلوی دوم به قبل از دهه 1340ش/ 1380ق برمیگردد و حتی بسیاری از آنان در دوران رضاخان در حال ستیز با ظلم و ستم خاندان پهلوی بودند، اما ظهور امام خمینی در صحنه سیاسی ایران از اوایل دهه 40 نقطه عطف و فصل جدیدی در مبارزه با رژیم ستمشاهی محسوب میشود. (17) به تعبیر مهدی بازرگان، در مقایسه با رهبران سیاسی و روحانیون گذشته امتیاز و نبوغ آیتالله خمینی در این بود که همدرد و همراه با ملت از آغاز، لبه تیز حمله را بر گلوی استبداد گذاشت و همه اقشار جامعه را به میدان مبارزه با رژیم پهلوی فراخواند تا یکدل و یکجهت در راه رهایی از شر شاه ستمگر قدم بردارند. مرحوم طالقانی نیز رهبری امام را یک پدیده نوین در تاریخ معاصر ایران خواند و بر این باور تأکید دارد که کمتر میتوان رهبری چون آیتالله خمینی پیدا کرد که همراه و همدل مردم باشد و از درجه بالایی از توکل، خلوص نیت و قاطعیت برخوردار باشد. (18)
امام خمینی نیز بر لزوم همراهی و حمایت مردمی از انقلاب واقف بود و رمز محبت و علاقه عمومی به خویش را در رابطه عاطفی و روحی متقابل میان خود و مردم میدانست. به همین دلیل امام خود را نه به عنوان رهبر و پیشوای ملت، بلکه خادم و خدمتگزار مردم معرفی میکرد. (19) چنانکه در پاسخ خبرنگار رادیو و تلویزیون فرانسه که پرسید:«چگونه است که به دنبال فراخوان شما مردم ایران به صورت دستهجمعی و انبوه به خیابانها میآیند؟» امام فرمود:«ملت مرا خدمتگزار به اسلام و ایران میداند و من مسائل و خواستههایی را مطرح میکنم که سالها در وجود و نهاد مردم محبوس مانده بود و قدرت بیان آنها را نداشتند. از طرف دیگر تمام عملکرد دولت پهلوی تاکنون برخلاف مصالح اسلام و ایران بوده است». (20)
میتوان گفت یکی از دلایل اصلی پیروی مردم از رهبری امام خمینی این بود که خواستههای دینی و ملی آنان با آرمانهای رهبری در یک راستا بود و عامه مردم آرزوهای بر باد رفته و تمایلات سرکوبشده خویش را در سخنرانیها و بیانات ایشان جستوجو میکردند.(21) جاذبه رهبری امام تنها به گروههای روشنفکری محدود نشد و رفتار بیتکلف، سبک ساده زندگی و توجه و احترام امام به مردمی که از شاه و ایادی او چیزی جز اشرافیت، تجملپرستی و بیتفاوتی نسبت به مردم ندیده بودند، سبب شد تا برای اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران، امام خمینی(ره) به صورت رهبری ممتاز و برجسته در مقابل شاه جلوهگر شود. به همین دلیل بود که 15 سال دوری از ایران نیز مانع از آن نشد تا مردم رهبر واقعی خود را فراموش کنند. به تعبیر آبراهامیان، آیتالله خمینی با دفاع جانانه از موج نارضایتی عمومی، گروههای مختلف اجتماعی را با خود همراه کرد. گروههایی که او را منجی و رهاییبخش سالهای انتظار خویش قلمداد میکردند(22 )باید گفت یکی از عوامل همهگیر شدن رهبری امام خمینی در عدم وابستگی به حزب یا سازمان خاصی بود و چنان تودههای مردمی را شیفته خود کرده بود که سازمانهای سیاسی و گروههای مبارز چارهای جز پیوستن به این سیل خروشان و قرار گرفتن در زیر پرچم رهبری او نداشتند. (23)
بررسی تاریخ انقلاب اسلامی نیز گویای این نکته است که امام خمینی نهتنها در روند نهضت اسلامی در ایران با مردم همراه و همگام بود، بلکه در صحنه مبارزه با رژیم پهلوی نقش پیشتاز و پیشگام را داشت و قبل از همه افراد و در زمانی که تقریباً در عرصه مبارزه یکه و تنها بود، به افشاگری و مجادله با رژیم پهلوی پرداخت و از جان، مال و خانواده خویش در این راه مایه گذاشت و در شرایطی که حوزه علمیه از نظر اندیشه و فلسفه سیاسی دچار خمودگی و رکود شده بود و روحانیت دخالت در سیاست را دون شأن خود قلمداد میکردند و تنها وظیفه خویش را بیان احکام عبادی میدانستند، امام یکه و تنها در راه مبارزه با ستم خاندان پهلوی و ابرقدرتهای جهانی حامی او گام نهاد و مانند مولای خویش امام حسین(ع) در راه احیای سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار منتظر همراهی و همگامی دیگران نشد.
این ویژگی باعث تمایز تفاوت ابعاد رهبری در انقلاب اسلامی و سایر انقلابهای به وقوع پیوسته در جهان شد، زیرا به تعبیر پروفسور یان یرپه استاد تاریخ ادیان در سوئد:«مطالعه دقیق انقلاب کبیر فرانسه این نکته را به ما میفهماند که در حقیقت این انقلاب هیچ رهبری و پیشاهنگی در مبارزه نداشته است. در انقلاب روسیه نیز نقش لنین در سطحی بسیار پایینتر از تأثیر و نقش امام در انقلاب اسلامی بود، زیرا انقلاب کمونیستی قبل از آنکه به شوروی برسد، از مدتها قبل آغاز شده بود، اما انقلاب ایران با نقش رهبری آن عجین شده است و از این نظر آن را از سایر نهضتها و انقلابهای دنیا متمایز و متفاوت میکرد». (24)
امام نهتنها در راه مبارزه و شروع روند انقلاب پیشگام و پیشتاز بود، بلکه بیشترین بار مسئولیت نهضت را نیز خود و خانواده ایشان بهویژه دو پسر فداکارش حاج مصطفی و حاج احمد به عهده داشتند و به اذعان خود آن بزرگوار همه اعلامیهها و نامهها را شخصاً تهیه و تدوین و سیر جابهجایی مکان مبارزه را نیز با مشورت فرزند خویش تعیین میکرد. (25) حتی خط مشی کلی جریان نهضت را نیز شخصاً بیان میکرد و در دوران تبعید نیز با صراحت اعلام کرد نه سخنگو دارم و نه نماینده. آنچه را که باید گفته شود خودم میگویم. (26)
منبع: جوان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.