۱۵ میلیون نفر«مریم مقدس» را در ترکیه دیدند/ صداوسیمای ایران میتواند مدعی رشد اسلام"گرایی در ترکیه باشد
خبرگزاری تسنیم: تجربه خاص محمدرضا عباسیان، در فروش سریالهای تلویزیون به کشورهای منطقه نمونه جالبی برای تاثیر آرمانهای انقلاب است. عباسیان میگوید زمانی بوده است که حامد کمیلی بازیگر دست چندم سینمای ایران به واسطه یک سریال قهرمان دنیای عربزبان بوده
خبرگزاری تسنیم:
در قسمت ابتدایی گفتگو با محمدرضا عباسیان، مستندساز ایرانی و مدیرعامل سابق موسسه رسانههای تصویری، به شرحی از پیشتازی فرهنگ در عرصه آرمانهای جهانی انقلاب بسنده کردیم. عباسیان حالا در این قسمت معتقد است که محصولات رسانهای ایران قابلیت جهانی شدن را دارند، هرچند با موانع زیادی روبرو هستند. عباسیان تجربه به شدت جالب توجه فروش سریالهای ایرانی به کشورهای منطقه را دارد و از خلال این تجربه گریزی هم به جشنوارههای خارجی میزند. جشنوارههایی که او معتقد است اصلیترین محل حضور و نمایش فرهنگی برای سینمای ایران است.
تسنیم:آقای عباسیان هیچ چیزی به اندازه تجربه زیسته مستندسازی به درد امروز بچهها نمیخورد. سیل عظیمی از بچه های جوان و بی تجربه به مستندسازی روی آورده اند و مستندسازی را قالبی برای انتقال آرمانهای انقلاب دیدهاید. برایشان از این مسیر صحبت کنید. مشهوریترین مستندخود شما همچنان همان «قانای من» است.
من مدعی هستم مستند«قانای من» ضد اسرائیلی ترین مستندی است که در ایران ساخته شده است که به صورت کاملا استنادی و به دور از شعارزدگی اسرائیل را محکوم می کند. ما اصلا اسم اسرائیل را در این مستند نیاوردیم اما عمیقترین حرفهای ضداسرائیلی را داخلش زدیم.
«قانای من» را شبکه یک بار اول ساعت 12:30 شب پخش کرد و هیچ کس ندید. سال دوم ساعت 1:30 بامداد پخش کرد و دوباره هیچ کس ندید. در سومین سال ساخته شدن مستند قانا آقای حمیدی مقدم دربرنامه مستند 4 قرار بود آن را ویژه روز قدس پخش کند. تایم برنامه مستندش هم همزمان با شب شهادت حضرت امیرشده بود و شبی بود که هیچ کدام از شبکه های تلویزیون سریال های ماه رمضان خود را پخش نکردند و هنوز هم مردم برای احیا نرفته بودند. این ساعت پخش باعث شد به طور اعجاب آوری مستند دیده شود. این کاملا به من نشان داد که مستند خوب اگر در زمان و ساعت مناسب پخش شود، مردم آن را می بینند ولی این اتفاق برای همین مستند هم بعد از 4 سال افتاد.
تازه این خوب بود، من 4 مجموعه مستند دارم که اصلا از تلویزیون پخش نشد. چندماه قبل از حمله آمریکا به عراق با جلال طالبانی مصاحبه ای کرده ام که اگر پخش شود دنیا راتکان می دهد. جلال طالبانی در آن مصاحبه می گوید: «ما نوکر امام خمینی هستیم.» اما برای خرده حسابی که با من در تلویزیون وجود داشته است مستند ممنوع الپخش شده است. مستند«سفربه طالبان» که جزو انحصاری ترین مستندهادر دنیا در مورد طالبانست ممنوع الپخش شده است. من یک ماه تمام در منطقه طالبان برای این مستند کار کردم.
در بحبوحه حمله آمریکا به افغانستان نزد آقای لاریجانی رفتم و درخواست بودجه برای ساخت مستند در افغانستان کردم گروه های خبری واحد مرکزی خبر در همان زمان هرکدام 3 میلیون تومان حق مأموریت می گرفتند و این تازه غیر از بلیط و هزینه های دوربین و تنخواه می شد. یعنی وقتی یک گروه سه نفره برای رپرتاژ به افغانستان می رفت 10 میلیون تومان می گرفت اما من به عنوان یک مستند ساز با تمام هزینه ها 8 میلیون تومان برای 5 قسمت گرفتم اما مستندم هم پخش نشد.
تسنیم:البته اینکه سینمای ارزشی و سینمای مستند انقلابی ما معمولا با توهم چماق مخاطب نداشتن از سوی مدیریت رانده میشوند شکی نیست. اما فکر میکنم بعضی از تولیدات خود بچهها هم این وسط بی تقصیر نبوده است.ما در مورد مدیریت ناکارآمد زیاد صحبت می:کنیم، آن وریها هم در مورد کارنابلدی بچهحزباللهیها زیاد صحبت میکنند.
من فکر میکنم یک اشتباه بزرگ ما این است که تصور می کنیم می توانیم حرف های صریحمان را در حوزه سینمای داستانی هم مثل مستند وارد کنیم. تمام فیلم های سینمایی که طی این سالها با شعار همراه بوده با شکست روبرو شده است. ما همین سال گذشته یک فیلم ارزشی ضد اسرائیلی قوی داشتیم که خیلیها هم ازش تعریف کردند.این فیلم را ما در موسسه رسانههای تصویری توزیع کردیم حتی 5 هزار نسخه آن هم در کل ایران فروش نرفت. مردم حتی حاضر نشدند 5 هزار نسخه از این فیلم را بخرند و فیلم «ورود آقایان ممنوع» در همان سال یک میلیون نسخه فروش رفت.
این هم بحث مفصلی دارد که ما چگونه و به چه وسیلهای باید حرفهای ارزشی خود را منتقل کنیم.ما در جلسهای با بچههای «عمار» خدمت رهبری بودیم و فرمایشات ایشان در این زمینه بسیار درخشان بود. من به عنوان فردی که 3 سال اینجا مدیریت می کنم، در تلویزیون هم مدیر بودم واقعا از اشراف ایشان روی مسائل متعجب بودم. ایشان مثال زدند که در قم مدرس حوزه و منبری را داشتیم که حرف های بسیار با ارزشی می گفت و بیان خوبی نداشت و پای منبرش کسی نمی نشست. فردی را هم داشتیم که شاید حرف های خوبی نمی گفت اما بیان خوبی داشت و شاگردان بسیاری پای منبرش می نشستند.
رهبری گفتند فیلمهای ما هم باید همین گونه باشد و حرف و بیان خوب داشته باشد. مشکل فیلمهای ارزشی ما این است که حرف خوب را با بیان خوب نمیگوییم و فکر میکنیم از فرصت یک ساعت و نیم فیلم باید استفاده کنیم و هرچه داریم را بگوییم.
تسنیم:هنر و رسانه ایرانی در همین وضعیت کنونی کشور ایران بدون اینکه بخواهیم ایدهآل نگاه کنیم؛ چه قدر قابلیت بینالمللی شدن یا حداقل فرامنطقهای شدن در منطقه خودمان را دارد. دوست دارم از تجربه منحصر به فرد فروش محصولات تلویزیون به کشورهای منطقه که ظاهرا چندسالی درگیرش بودید صحبت کنید.
من اعتقاد دارم که ما می توانستیم با همین تولیداتمان در همین سالها در منطقه به شدت تأثیرگزار باشیم اما مانع و مشکلی بزرگی که بر سر راه ماست این است که با محصولات فرهنگی ما در منطقه و دنیا به شدت تدافعی برخورد می شود.
من 4 سال مسئول رسانهای بین المللی صداوسیما بودم و در زمینه فروش محصولات تلویزیونی فعال بودم. سالی که من به آنجا رفتم میانگین درآمد صداوسیما از فروش بین المللی حدود 80 هزار دلار بود و سالی که بیرون آمدم به نیم میلیون دلار رسیده بود. یعنی در عرض 4 سال با رشد 500 درصدی روبرو شدیم و این در جایگاه خودش اتفاق مهمی بود. ما 15 سال بعد از فروپاشی آذربایجان که مردمش از لحاظ مذهبی شیعه هستند و قومیت و فرهنگ آنها شبیه ماست توانستیم به آنها برای اولین بار سریال ایرانی بفروشیم. ما 180 اپیزود از چهار سریال با قیمت سریالی 100 دلار فروختیم تا در گام اول فقط بتوانیم نفوذ کنیم.اما وقتی سریال بوعلی سینا به وسیله آقای وحید مصطفی اف که آدم مهمی در تلویزیون آذربایجان بود پخش شد، آنقدر در این کشور بازتاب داشت که شبکه های آذری خیلی زود پشت درهایمان صف کشیدند. بعد از آن به فاصله اندکی دولت آذربایجان پخش سریال های ایرانی را از شبکههای آذری ممنوع اعلام کرد.
در ترکیه فقط سریال مریم مقدس به طور رسمی یک میلیون و 200 هزار نسخه تکثیر شد. اگر این میزان را در کپی غیرمجاز و دیده شدن به وسیله چند نفر ضرب کنیم به این نتیجه میرسیم که در اوج دوران لائیک ها 15 تا 20 میلیون نفر از ترک ها مریم مقدس را دیدهاند.
یک وقتی من به آقای ضرغامی گفتم سازمان صداوسیما می تواند مدعی رشد اسلام گرایی در ترکیه باشد. به واسطه فروش مجدد و تکثیر محصولات ایرانی، چه شرکت هایی در ترکیه میلیونر شده اند.البته از وقتی که اسلامگراها و شبکه های اسلامی آمده اند این میزان به شدت تنزل پیدا کرده است. یعنی در آن زمان مردم مسلمان منبعی برای دسترسی به رسانه اسلامی نداشتند و از این فیلم ها استفاده می کردند اما الان این میزان تغییر کرده است.
ما سریال «اغما»، «زیرتیغ» و «میوه ممنوعه» را به شبکه mbc به عنوان بزرگترین شبکه جهان عرب فروختیم. میدانید که این شبکه برای وهابی هاست و دفاتر اصلی آن در دبی است. دوتا از این سریال ها پخش شد و حامد کمیلی به عنوان بازیگر «اغما» شخصیت برجسته ای در جهان عرب شد. میزان استقبال از این سریال آنقدر زیاد بود که مدیر خرید شبکه mbc که بعدها سریال عمر را ساخت به من گفت از بالا به ما گفتند دیگر این ها را پخش نکنید و از این به بعد هم حق خرید فیلم ایرانی را ندارید.
در هفته فرهنگی ایران در قطر که مصطفی زمانی و الهام حمیدی به آنجا رفته بودند وزیر فرهنگ قطر تا الهام حمیدی را دید به او گفت: «چه طور اجازه دادی زلیخا هووی تو شود؟» سریال یوسف در کشورهای حاشیه خلیج فارس ممنوع بوده است. من از او پرسیدم شما چه طور این سریال را می دیدید و گفت دخترانم آن را ضبط میکردند و شب که به خانه میرفتم پایش مینشستیم.
همه اینها نشان میدهد سینمای ما تأثیر خودش را داشته است اما در منطقه نسبت به این موضوع مقاومت وجود دارد. مثلا مالزیایی ها برای خرید سریال و فیلم از ما نگران هستند و می گویند هر نوع موضوع ایدئولوژیکی در فیلم باشد آن را برنمیداریم. آنها فکر میکنند هرچه که ما میسازیم دارای پیام ایدئولوژیک و استراتژیک است در حالی که واقعا هم اینطور نیست.
تسنیم:البته مثل همیشه یک حضور گلخانهای به اسم حضور جشنوارهای هم در سینمای ایران وجود دارد که توهم بینالمللی کردن این سینما را برای عده ای به وجود میاورد که ظاهرا شما هم از طرفداران بزرگ این نوع حضور سینما هستید.
من به شدت مخالف افرادی هستم که حضور جشنواره ای سینمای ایران را نفی می کنند. حقیقت این است که ما زورمان به اکران بینالمللی هیچ فیلمی در دنیا نمی رسد و آن بایدها و نبایدها همه در حد حرف است. فیلم های ما به اندازه کافی برای مخاطب عام جهانی جذاب نیست که بخواهند برای آن پولی بپردازند و مأموریت غیرممکن 4 را نبیند و به جای آن یک فیلم ایرانی ببینند. برای بسیاری از افراد جهان پذیرفته شده نیست که بخواهند زنی را در خانهاش هم با روسری و حجاب ببینند و این می تواند دافعه ایجاد کند. به همین دلیل و هزاران دلیل دیگر سینمای ما با اکران جهانی فیلمهایش به شدت فاصله دارد و ما به راحتی نمیتوانیم فیلم های خود را در دنیا نشان دهیم.
این وسط ما برای نمایش سینمایمان و برای نمایش فرهنگمان فقط حضور جشنواره ای را داریم. چیزی که الان دیگر تبدیل به برند ما شده است. من واقعا دلیل مخالفتها با جضور ایران در جشنوارهها را نمیفهمم. یک فرصت عالی برای دیده شدن ایران را به این راحتی از دست بدهیم. این تنها فرصتی است که سینماو فرهنگ ایرانی میتواند دیده شود.باور کنید مخالفان جمهوری اسلامی حالشان به شدت از حضور جشنواره ای سینمای ایران بد است. گاهی من واقعا نگران افرادی می شوم که با حضور جشنوارهای ما مخالفند و با خودم گمان میکنم نکند عنصری باشد که خط گرفته است. در زمان جنگ جهانی اول مسجدی جلوی سفارت عثمانی بوده است و سفارت انگلیس با 4 واسطه به آخوند این مسجد پول می داده که برعلیه عثمانی حرف بزند؛ وگرنه اتحاد ایران و عثمانی این دو کشور را میتوانست بسیار قوی کند.
تسنیم:یک دلیل مهم این نگرانی از حضور جشنوارهای این است که خاطره خوبی از خود فیلم هایی جشنوارهای وجود ندارد.حتی اگر بخواهیم خوشبینانه هم نگاه کنیم و چیزی از اهداف جشنوارهها و رسانههای غربی در طرح یک فیلم خاص ایرانی وسط نیاریم یک برآورد آماری غیردقیق هم داشته باشیم بیشتر فیلمهایی که در جشنوارههای خارجی تحویل گرفته میشوند با آرمانهای انقلاب حداقل همخوانی ندارند.
ببنید ما یکسری فیلم داریم که در جشنوارههای خارجی تحویلشان میگیرند. این فیلمها معارضند و اصلا نباید اجازه ساخت آنها را داد و کاملا باید با آنها مخالفت کرد. البته در داخل تقریبا دیگر از این جور فیلمها ساخته نمیشود و همهشان به خارج از کشور کوچ کردهاند. اما فیلمهایی هم هستند که ممکن است دوتا گوشه هم به جمهوری اسلامی بزند ولی فیلمهای خوبی باشند. «قلادههای طلا» و امثالش مطمئنا در یک جشنواره خارجی پخش نمیشود. اما فیلمهایی هم هستند که پخش میشوند و تحویل گرفته میشوند و کنایاتی هم به نظام دارند اما در مجموع تصویر مثبتی از ایران و نظام ارائه می دهند. ما باید در قضاوت در مورد این نوع فیلمها به این هم توجه کنیم که تصویری که این فیلمها از ایران به مخاطب خارجی میدهد،نهایتا به مراتب بهتر از تصویری است که مخاطب خارجی از ایران در ذهنش دارد. تصویر مخاطب جشنواره برلین از ایرانیها از طریق شبکه های آلمانی و آمریکایی به دست آمده است. «جدایی نادر از سیمین» در برلین شرکت می کند و فقط خبر آن منتشر می شود و غربیها می گویند ایرانیهایی که به ما گفته میشود حامیان تروریستها هستند وضد حقوق بشرانند سینما هم دارند؟
ما در این حوزه بسیار پیشرفته تر از کشورهایی هستیم که تحت فشار استکبار غربند. کره شمالی هیچ نقطه بروزی در دنیا ندارند و غرب میخواهد ما را هم به این نقطه برساند. اگر فیلم ما جایزه برلین بگیرد چند ده میلیون آدم میتوانند این فیلم را ببینند و خبرش را بشنوند؟ اگر فیلم اسکار بگیرد آن وقت چند میلیارد نفر این خبر را می شنوند؟ تأثیر تبلیغاتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصلا قابل مقایسه با کارهای تبلیغاتی دیگر نیست. من به فیلم «جدایی» نقد دارم اما تأثیر تبلیغاتی چنین فیلمی در دنیا به اندازه کل تأثیر تبلیغات فرهنگی است که در طی این سال ها نتوانستیم داشته باشیم.
وقتی فیلم «جدایی» در برلین پخش شد من آنجا بودم و بعد از اتمام فیلم 3 هزارنفر 10 دقیقه اشک می ریختند و دست می زدند. تصویر ایران در ذهن آنها هرج و مرج طلبی بود به دنبال بمب اتم اما مجبور شدند برای یک فیلم ایرانی دست بزدند. این ها آدم های سیاسی نیستند ولی با این فیلم همذات پنداری کردند.
اصغر فرهادی به پرس کنفرانس آنجا رفت و مطبوعات آلمانی تندرو بسیار اذیتش کردند و گفتند این فیلم تبلیغات سیاسی دولتی جمهوری اسلامی است.در آن جلسه این سوالها از فرهادی مطرح میشد که در کجای ایران قاضی این قدر منصف و با دقت و پلیس این قدر خوش اخلاق و مهربان است؟
اسم ایران به واسطه «جدایی» اصغر فرهادی در کل جهان مطرح شد ولی ما به عنوان مدیرفرهنگی او را رها کردیم تا با فرانسوی ها فیلم بسازد! متأسفانه جرأت نداریم حرفی هم بزنیم و همین رسانهها پدر ما رد میآورند. ما می خواستیم 1 میلیون دلار از 8 میلیون دلار هزینه ای که فرهادی خرج فیلمش در فرانسه کرده است را بدهیم تا نام ایران در فیلم بماند اما پوستمان کنده شد و نگذاشتند.
تسنیم:کار مهم موسسه رسانه های تصویری در دوره مدیریت شما ساخت فیلم «برلین منفی هفت» و در ادامه آن تصمیم ساخت فیلم « ایرباس» نادرطالب زاده است. تجربه «برلین منفی هفت» دقیقا همان چیزی است که ما حرفش را میزدیم. یک فیلم جذاب و همهپسند با محتوای عمیق ضدآمریکایی، داستانگو و جذاب با قابلیت حرف زدن با زبان سینما، زبان جهانی و مهمتر از همه اینکه ایرانی است.از اولین تجربههای امیدوارکننده سینمای ماست.
یک زمانی دوستان معتقد بودند می توانیم با پروژه فاخر بین المللی شویم اما نشدیم. در دنیا فیلمی ساخته نمی شود که تولید مشترک بین المللی نباشد و برد بینالمللی پیدا کند. همان فیلم های هالیوودی هم از ترکیب چند کمپانی جهانی است. تز ما در «برلین منفی هفت» این بود که با تولید مشترک بین المللی می توانیم حرفمان را بینالمللی بزنیم.مثلا حتما میتوانیم اکران بینالمللی با پشتوانه تبلیغاتی خوب داشته باشیم. تجربه«برلین منفی هفت» از این نظر بسیار خوب بود. ما کلا 2 میلیاردو خرده ای برای«برلین منفی هفت» هزینه کردیم و آن جو به وجود آمده در خصوص 7 یا 8 میلیاردی بودن آن اشتباه بود. هزینه 2 میلیاردی هم به دلیل بالا رفتن قیمت یورو بود که اینقدر زیاد شد. ما قرار بود حدود 800 هزار یورو سرمایه گذاری کنیم که بعد افزایش سرمایه دادیم و سهم ما یک میلیون یورو شد. طبق ابعاد استاندارد فیلمسازی تولید یک فیلم با این رقم خیلی هم پایین بود. در مورد پروژه ایرباس هم دیدگاهمان و شرطمان این است که اگر آقای ول کیمیر و یا چنین اشخاصی وارد کار شوند. اگر بازیگر و یا فیلمبردار بین المللی وارد کارمان شود، باعث فروش اثرمان می شود و به این ترتیب مساله مان در دنیا بیشتر دیده میشود.
امیدواریم این اتفاق بیفتد اما راه نجات ما برای دیده شدن دیدگاه و قصه مان این است که به سمت تولید مشترک بین المللی برویم. تولیداتی که در آنها حتی بازیگران مطرح خارجی باشند. بخش عمده ای از موفقیت فیلم عمرمختار به دلیل حضور آنتی کویین است.
تسنیم:کاملا متعجبانه «برلین منفی هفت» به مذاق رسانه های اصولگرای ایرانی چندان خوشایند نبود. فکر میکنم عجیبترین مساله جشنواره سال گذشته همین بود. در مقابل فیلمی دیگری با یک مضمون ضدآمریکایی که یک آبروریزی برای سینمای ایران بود به شدت تحویل گرفته شد. دوران عجیبی است و تاسفبار. «برلین منفی 7» احتمالا با این وضعیت در اکران هم روزگار خوشی از رسانهها نخواهد دید
دلیل واقعی تخریب «برلین منفی هفت» و «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» را خودم هم نفهمیدم؛ شاید به این دلیل باشد که من به طور همزمان دبیر جشنواره بودم. «بشارت به یک شهروند» هم اولین فیلمی بود که درباره شیطان پرستی ساخته شده بود و فیلم خوبی بود به نظرم. این دو فیلم در فجر قربانی شدند و ما هم سعی کردیم به این شرایط دامن نزنیم که این برداشت صورت نگیرد که به دلیل دبیر جشنواره بودن در حال سوء استفاده از موقعیت خودمان هستیم.
کلیدی ترین نقطه «برلین منفی هفت» که دوستان ما نفهمیدند و یا نخواستند بفهمند این بود که حمله آمریکا به عراق چه بلایی سر مردم آورده است. چیزی که در این خانواده مهاجر نمود پیدا می کند. به ما میگفتند «برلین منفی هفت» در حال تبلیغ مهاجرت است، در حالی که دقیقا ضدمهاجرت بود. خلاصه ما واقعا چیزی از این جریان دستگیرمان نشد.
تسنیم:بیشتر بحث بر سر این بود که آلمانی ها در«برلین منفی هفت» افراد انسان دوستی نشان داده شده اند.
اتفاقا آلمانی ها اصلا خوب نشان داده نشده اند. اما باید بدانید که شاید آلمانی ها 20 سال پیش با مهاجران برخورد خوبی نداشتند اما طی سال های اخیر برخوردشان خیلی بهتر از آن چیزی است که در فیلم نشان داده شده است. حتی شرکای آلمانی فیلم از این شاکی هستند که تصویر بدی از آلمانی ها در فیلم نمایش داده شده است. بههرحال شریک ما آلمانی بود و باید نظرشان جلب می شد.اما موضوع اصلی ما آلمان ها نبودند بلکه هدفمان این بود که نشان دهیم حمله آمریکا با عراقی ها چه کرده است. متأسفانه دوستان به این سمت گرایش پیدا کردند که تبلیغ آلمانی هاست. فیلم نشانه هایی دارد که بعضی متوجه آن نشدند. مثلا دکتر آلمانی قصه ما که گفته شده خوب نشان داده می شود، به دختر قصه می گوید:«این جرأتی که تو داشتی، من نداشتم» این چه معنای آشکاری دارد.
انتهای پیام/