طوری: در پاکستان یک «خمینی» میخواهیم/ در فتنه ۸۸ پاکستانیها بیشتر از ایرانیها نگران بودند
خبرگزاری تسنیم: عاشق حسین طوری مدیر رادیو پشتو و رزمنده پاکستانی جنگ ایران میگوید: امام خیال همهمان را راحت کرد. گفت که آرام و مطمئن از دنیا میرود و مطمئنمان کرد که ایران مسیرش را گم نخواهد کرد. ما همهجا میگوییم که یک خمینی میخواهیم.
خبرگزاری تسنیم:
"حاج کاظم: تو تا حالا جبهه بودی؟ سلحشور: جایی که من بودم، کمتر از جبهه نبود".
این دیالوگ تاریخی آژانس شیشهای حاتمیکیا در هنگام گفتوگو با عاشق حسین طوری، رزمنده پاکستانی جبهههای ایران مدام در ذهنمان تکرار میشد.
"عاشق حسین طوری، 2 سال در جبهههای جنگ ایران و عراق جنگیده است". این ظاهراً یک گزاره عادی برای ایرانیهاست. اما اینکه چهطور میشود که یک جوان پاکستانی کیلومترها آن طرفتر از یک سرزمین بدون هیچ نوع وابستگی به خاک و چیز مجعولی بهنام مرزهای سرزمینی؛ بلند میشود رنج سفر به سرزمین را به جان میخرد و بالاتر از آن رنج جنگ را و برای آرمانهای سرزمین دیگری بهنام ایران میجنگد، در حالی که در همان زمان در داخل ایران، بخشی از ایرانیها مشغول امورات دیگری غیر از جنگ بودند، اموراتی که بهزعمشان کمتر از جبهه نبوده است.
حسین طوری امروز مدیر رادیو پشتوی ایران است. با کولهباری از رنجهای نظاره فرصتهای فرهنگی از دست رفته ایران در پاکستان. عاشق حسین طوری می"گوید بارها به ایرانیها گفته است که کمی هم از بیرون به سرزمین ایران نگاه کنند و بدانند که ایران کوچک نیست و علاوه بر این ایران فقط برای ایران هم نیست. سرنوشت ایران به سرنوشت همه ملتهای مسلمان و مستضعف گره خورده است.
اما عاشق حسین نگران است. میگوید امام وقتی از دنیا رفت برایمان نوشت که با قلبی آرام و مطمئن میرود و این مطمئن بودنش خیال ما را هم راحت میکند... خیال ما بابت ایران راحت است. اما «خمینی» پاکستان کجاست؟
دیروز مقدمه پرونده «ایران، جان پاکستان» پرونده ویژه ماه رمضان پروژه «فرهنگ، سیاست جمهوری اسلامی» را با عنوان «از عکس رهبر ایران درقهوهخانهای درهیمالایا تا نذر روزه آزادی خرمشهر/اینجا پاکستان، جمهوری اسلامی ایران» خواندید. امروز بخش اول گفتوگو با عاشق حسین طوری، فعال رسانهای و فرهنگی پاکستانی و مدیر رادیو پشتو در ایران را میخوانید.
تسنیم: آقای طوری، ما میدانیم و شما هم میدانید که مردم پاکستان و ایران نزدیکترین ملتها به یکدیگرند. اما ظاهراً رسانههای ایرانی و مدیریت فرهنگی در ایران چنین اعتقادی ندارد. ما نشانههای واضح و مشخصی از نفوذ انقلاب ایران در پاکستان و عمق وابستگی پاکستانیها به ایران دیدهایم، اما مطمئن هستیم که این نفوذ دستپخت رسانهها و مدیریت فرهنگی ایرانی نیست. اصلاً از اینجا شروع کنیم که وقتی سال 57 در ایران انقلابی اتفاق افتاد کیلومترها آنطرفتر در پاکستان چه اتفاقی افتاد؟ اصلاً انقلاب ایرانیها چه ربطی به پاکستانیها داشت؟
من دوست دارم از اینجا شروع کنم که حتماً خودتان میدانید که اکثریت مردم پاکستان با اهل تسنن است و این اکثریت مردم پاکستان اصلاً انقلاب ایران را متعلق به خودشان میدانند. واقعیت این است که مردم ماً اصلا تفاوتی بین ایران و پاکستان قائل نیستند.مردم شیعه و سنی پاکستان اعتقاد دارند که ایران تنها کشوری است که 34 سال قلباً پای اسلام و مخالفت با آمریکا ایستاده است و از همه سلطههای مختلف آمریکا هم نجات یافته است؛ از جنگ هشت ساله، کودتای نوژه، طبس و ترورها، فتنههای 78 و 88 که بهاعتقاد ما حتی خطرناکتر از جنگ بود.
مردم پاکستان در داخل خودشان اینطور تلقی میکنند که چون انقلاب ایران بر پایه اسلام ناب محمدی شکل گرفته است خدا یاور آنهاست و آمریکا همانطور که امام گفت هیچ غلطی نمیتواند بکند. همه در پاکستان این را میدانند که ایران مقابل کفر تنها ایستاده است و این فقط بهکمک خداست. همه این را میدانند که انقلابهای منطقه و بیداری اسلامی از تأثیرات پیروزی انقلاب ایران است و البته برای جلوگیری از پیروزی این انقلابها و حفاظت از رژیم عربستان و بحرین و حوزه خلیج فارس دشمنان ایران هم بهسرعت دست به کار شدند و فتنهای که در سوریه ایجاد کردند برای انحراف افکار عمومی در منطقه از بحرین و عربستان و اسرائیل بود.
اتفاقاً همینچند روز پیش با یک عالم دینی اهل سنت در رادیو پشتو مصاحبه داشتم، در مورد ایران اینجور میگفت: تنها کشور مدافع اسلام در جهان ایران است و مابقی کشورهای اسلامی دیکتاتور هستند. آمریکا و عربستان سعودی اینقدر در پاکستان سرمایهگذاری کردهاند بهخصوص روی اهل سنت، اما نتیجهای در ضدیت با ایران نگرفتهاند.
تسنیم: حرف جالبی است. ما در اینجا در ایران معمولاً این تصور را داریم که فقط شیعیان پاکستان طرفدار انقلاب ایران هستند و اهل سنت حداقل بیتفاوت هستند.
ما در رادیو پشتو نامههایی از مخاطبین سنی پاکستانی خود در تعریف و تمجید از امام خمینی و ایران و انقلاب داریم که شما باورتان نمیشود. تعدادشان هم کم نیست.
واقعاً بد نیست که برخی مصاحبههای پاکستانیها و این نامههای اهل سنت را داشته باشید و منتشر کنید تا مردم ایران تأثیر انقلاب ایران را از بیرون نگاه کنند و بدانند که وقتی در مورد انقلاب ایران صحبت میکنیم در مورد فقط انقلاب یک کشور حرف نمیزنیم. مردم ایران باید تأثیرشان را بر تفکر دیگر مردم و بهخصوص اهل سنت پاکستان بدانند و تأثیر انقلابشان را از بیرون نگاه کنند تا بفهمند که چهکار کردهاند و در چه سرزمینی زندگی میکنند.
ما هم در پاکستان یک «خمینی» میخواهیم
باید بدانند که ایران کوچک نیست و علاوه بر این ایران فقط برای ایران هم نیست. سرنوشت ایران به سرنوشت همه ملتهای مسلمان و مستضعف گره خورده است.
ما در همه جا در درددلهای مردم پاکستان این را میشنویم که ما نیاز به یک «خمینی» داریم و تا زمانی که یک خمینی پیدا نشود ما از درد خلاصی نداریم. ایران هم قبل از آمریکا نوکر آمریکا بود ولی امام آمد و نجاتش داد و امروز به این قدرت رسیده است.
خلاصهاش را برایتان بگویم، پاکستانیها اصلاً با ایرانیها یکیاند.
پاکستانیها در جنگ ایران چند شهید دادهاند/ ایران و پاکستان نداریم
تسنیم: نشانههایی از این یکی بودن برایمان بگویید. فکر میکنم رسانههای ایرانی اینقدری از واقعیت پاکستان دور افتادهاند که حالا حالا نیاز به حرف زدن مستقیم و واضح داریم. تاریخ روابط پاکستان و ایران در این سی سال بعد از انقلاب پر از این اتفاقات رسانهای نشده است.
میتوانم این را برایتان بگویم که ما چند شهید پاکستانی در جنگ ایران و عراق داریم. من خودم در جنگ تحمیلی ایران دو سال حضور داشتم و خاطرات زیادی از آن دوران دارم. بهنظر من جنگ هشت ساله ایران یک جنگ جهانی بود. دشمن فقط عراق نبود بلکه ایران با همه کشورهای عربی و غربی جنگید و همه عراق را از نظر مالی حمایت میکردند. اصل حمله هم با تشویق آمریکا بود. میخواستند انقلاب را در نطفه خفه کنند و نمیدانستند که این نهضتی است که ریشه خود را از کربلا گرفته و نهضتی حسینی است. ایران با کل دنیا جنگید و همین نشان میدهد که انقلاب ایران فقط برای یک کشور نبود.
همینطور که ما در پاکستان هم همین دید را داشتیم و آمدیم و برای ایران جنگیدیم و حتی پاکستانیها در جنگ ایران شهید دادند.
اما این را هم بگویم که من حمله عراق به ایران را یک نعمت میدانم. این جنگ ایران را از جنگ داخلی توسط کمونیستها و منافقین نجات داد. اگر آن حمله نبود شاید ایران دچار جنگهای داخلی میشد.
تسنیم: باید تجربه بهشدت خاصی باشد، حضور در جبهههای جنگ کشوری علیه کشور دیگر. چهچیزی از آن دوران دارید که برایمان بگویید.چهچیزی از آن دوران برایتان مانده است، بهعنوان یک پاکستانی...
واقعیت این است که برای ما ایران کشور دیگری نبود. ما و ایران فرقی با هم نداشتیم، الآن هم نداریم. اما آن چیزی که برای ما از آن دوران مانده است و دوست دارم به مردم ایران بگویم این است که اوایل جنگ ایران واقعاً هیچی برای دفاع کردن نداشت، هیچی. «ما» حتی سیم خاردار هم نداشتیم. در این جنگ بود که مردم ایران توانستند روی پایشان بایستند و ایران شوند. الآن میبینید که ایران از هر حیث خودکفا است. جبهه برای همه ما و ایرانیها یک دانشگاه خودسازی بود. جوانها به آنجا رفتند و خودسازی کردند. این که امروز آمریکا، فکر حمله به ایران را هم نمیکند ناشی از همان قدرت جنگ است و این فقط با اتکا به خدا، ایمان و خون شهدا اتفاق افتاد.
امام خیال همه را در مورد ایران راحت کرد
تسنیم: من شنیدهام که در پاکستان در همین سالها هم اتفاقات سیاسی داخلی ایران با دقت دنبال میشود. دوستی ایرانی تعریف میکرد که زمانی که آقای خاتمی رئیس جمهور ایران شد، خیلی از پاکستانیها حتی از اهل سنت بهسراغش آمده بودند و گفته بودند: سرنوشت ایران چه میشود؟ یا حتی در نمونه اخیرش فتنه 88 هم ظاهراً پاکستانیها بهشدت نگران شده بودند. این روزها هم که انتخابات ایران اتفاق افتاد و حتماً دوباره همین وضع بوده است.
بله؛ مردم پاکستان شدیداً دنبال اخبار ایران هستند و از نزدیک همه اتفاقات داخل ایران را با حساسیت خاصی دنبال میکنند. در مورد همین انتخابات اخیر هم نگران بودند و خیلیها بهسراغ خود من آمدند و پرسیدند: سرانجام وضع ایران با این انتخابات چه میشود؟ همین دیروز صحبتی با آقای اصلانبیک، یک فرمانده ارتش پاکستان داشتم، برایش سؤال بود: آقای روحانی چگونه شخصیتی است و سرنوشت انقلاب چه میشود؟ من به او گفتم: آقای اصلان بیک، زمانی که امام رحلت کردند در وصیتی که به جای گذاشته بودند این گونه گفتند:"به فضل پروردگار از خدمت شما مرخص میشوم ولی مطمئن و آرام" کلمه مطمئن را بیخود نگفتند. مطمئن بودند که این سیستمی که اینجا بنا کرده و گذاشتهاند، هیچجوره نمیتواند منحرف و نابود شود. هیچکس نمیتواند این سیستم را تهدید کند و لطمهای به آن وارد کند، هر شخصی بهعنوان رئیس جمهور بیاید، سیستم ولایت فقیه وجود دارد.
آقای روحانی هم برای ما فرزند امام است/ در فتنه 88 پاکستانیها بیشتر نگران بودند
آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور ایران هیچ فرقی برای ما ندارد، فقط ممکن است ادبیات گفتوگوییاش فرق داشته باشد. ایشان هم فرزند مکتب امام است.
در فتنه 88 هم پاکستانیها خیلی نگران بودند و میترسیدند که اتفاقی برای انقلاب ایران بیفتد. اصلاً نهفقط در پاکستان که در آمریکا، افغانستان، عراق و خلیج فارس و ... همه و همه نگران ایران هستند. من همیشه وقتی با ایرانیها صحبت میکنم به آنها میگویم: آنقدری که غیرایرانیها و مردم پاکستان نگران ایران هستند شما نیستید.
ما در پاکستان اعتقادمان این است که ایران تنها کشوری است که مقابل کفر ایستاده است و آمریکا میداند که از طریق نظامی نمیتواند به ایران وارد شود، بنابراین سعی میکند از داخل ایران را دچار اختلاف کند و فتنههایی مانند 88 و یا همین فکری را که برای انتخابات 24 خرداد ماه داشتند ایجاد میکند.
آمریکاییها که به پاکستان میآیند همه خیابانها بسته است/ استقبال از آقای خامنهای دیگر تکرار نشد
تسنیم: سفر آیتالله خامنهای به پاکستان هم که دیگر حسابی مشهور است، فکر میکنم دیگر هم تکرار نشد. حتی امام هم از این استقبال بیسابقه به وجد آمد.
واقعاً دیگر تکرار نشد. سران اروپا و کشورهای عربی و حتی کشورهای مسلمان هم به پاکستان آمدهاند اما از هیچکدام آنها استقبالی که از سران ایران بهخصوص از ایشان در زمان ریاست جمهوری در سال 1981 صورت گرفته بود نشد. رییس جمهور وقت پاکستان با دیدن آن استقبال اصلاً به وحشت افتاد.حالا همان استقبال را مقایسه کنید با وقتی که یک مقام آمریکایی به پاکستان میآید. از ترس همه خیابانها بسته است.
خود آقای احمدی نژاد بارها شخصاً خواستار سفر عمومی و نه دولتی به پاکستان شد ولی پاکستان از ترس آمریکا و صحبتهای ضدآمریکایی او و احتمال استقبال وسیع مردم این کار را نکرد. الآن نیز هر مسئولی از ایران دیگر چه برسد به آقای خامنهای فقط اعلام حضورشان در پاکستان شود، شما میبینید که در عموم مردم چه اتفاقی میافتد.
تسنیم: متوجه شدیم که پاکستان چقدر با ایران زمینههای مشترک دارد و چقدر مردم پاکستان با مردم ایران نزدیکند. با وجود همه این تفاصیل فکر میکنید این پایهای که با انقلاب ایران و با شخصیتهایی مثل امام و رهبری در پاکستان گذاشته شد چقدر توسط ابزارهای فرهنگی توسط خود ایرانیها تقویت شد؟ چقدر امواج آن گسترش پیدا کرد . ایرانیها با این زمینه فعالی که آنجا وجود داشت چهکار کردند؟
واقعیت این است که موقعیت ایران در پاکستان بهشدت پیچیده بود. من هنوز هم اعتقاد دارم که ایران در پاکستان بهشدت محبوب است اما واقعیت این است که دشمنان ایران هم در پاکستان بیکار ننشستند و در خیلی از مواقع هم ایران باید کارهایی میکرد که نکرد.
من واقعاً اعتقاد دارم که در سال 1985 تأسیس سپاه صحابه با هدف جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران به پاکستان بود و در تأسیس این سپاه عربستان سعودی و رییس جمهوری دیکتاتوری پاکستان دست داشتند. چون در پاکستان زمینههایی قوی برای انتقال انقلاب ایران به آنجا وجود داشت، اما ما خودمان برخی اوقات کارهایی کردیم که به این تصور و این زمینه ضربه زد.
با پیروزی انقلاب دشمن بهسرعت در پاکستان دست به کار شد و محافلی را برای عدم سرایت انقلاب تشکیل داد؛ متأسفانه مشکلی که در پاکستان ما با آن روبهرو هستیم پایین بودن سطح سواد است. جهل در اینجا زیاد است و با پول عربستان سعودی در عقاید مردم دست میبرند و جمعیت وهابی دارد رو به ازدیاد میرود. اما باز هم من باید بگویم که اهل سنت الآن هم بهشدت به ایران تمایل دارند و منتهی این نیازمند اقداماتی از سوی جمهوری اسلامی ایران است و موانعی وجود دارد که باید برداشته شود.
مثلاً بهشدت باید جلوی اقداماتی که تصور میشود ایران در صدد گسترش تشیع در پاکستان است گرفته شود و از زدن هرنوع حرف تفرقه برانگیز و ضدوحدت بهبهانه دفاع از تشیع جلوگیری شود.
برای مثال بنده در سال 1983 به خانه فرهنگ ایران در یکی از شهرهای پاکستان رفتم. بیشتر افراد حاضر در خانه فرهنگ از اهل سنت بودند، در عین حال من در کتابخانه آنجا کتابی پیدا کردم که در مورد مقدسات اهل سنت مطالب توهینآمیزی نوشته بود.چند سال بعد به ایران آمدم، یک نوار ویدئویی برای ترجمه به دستم رسید که رئیس گروهک سپاه صحابه که اکنون کشته شده است، برای طرفداران خودش سخنرانی میکرده است، همین کتاب را بلند کرده بود و میگفت: ببینید ایرانیها در مورد شماها چه حرفهایی میزنند و مردم هم چه هیاهوها و چه شعارهایی علیه ایران نمیدادند.
این موارد بهشدت به وجهه طرفدار وحدت ایران ضربه میزند، وقتی که ما نمیتوانیم جلوی این موارد را بگیریم، چگونه انتظار داشته باشیم که وحدت ایجاد کنیم.
من در همین ایران؛ در خانه خودم، کتابی را دارم که در همین قم نوشته است و علیه خلفا مواردی نوشته شده است، این موارد بهجز این که صدمهای بین وحدت شیعه و سنی وارد کند چیز دیگری ندارد. ایران؛ زمانی میتواند خودش را علمبردار اعلام کند که در داخل از برخی کارها پیشگیری شود. این کتاب را دشمنان پیدا میکنند و با خودشان به کشورشان میبرند و میگویند: ایران چگونه شعار وحدت شیعه و سنی را میدهد وقتی که خودش علیه صحابه این گونه مینویسد.
فرض ما باید این باشد که آنها فکر نکنند ما دنبال تشیع گرایی هستیم. ما نباید هیچوقت تبلیغ مستقیم بر تشیع در پاکستان داشته باشیم، اگر هم تبلیغی مذهبی میخواهیم بکنیم فقط باید تبلیغ اهلبیت را انجام دهیم و فضائل اخلاقی آن بزرگواران را بیان کنیم و با عمل تشیع را نشان دهیم تا با عمل جذب تشیع شوند.
ادامه دارد... .
انتهای پیام/*