اتحادیه اروپا می‌تواند با کمک ایران فرصت‌های خود را در منطقه اوراسیا گسترش دهد

خبرگزاری تسنیم: کارشناس استراتژیک و تحلیل‌گر سیاسی بنیاد CIPI در بروکسل بر این عقیده است که اتحادیه اروپا با توجه به شرایط شکننده حال امروز خود می‌تواند با کمک ایران فرصت‌های خود را در منطقه اوراسیا گسترش دهد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، «پائولو رافونه» کارشناس استراتژیک و تحلیلگر سیاسی بنیاد CIPI در بروکسل، پایتخت بلژیک، در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری تسنیم تأکید کرد که اتحادیه اروپا با توجه به شرایط شکننده حال امروز خود می‌تواند با کمک ایران فرصت‌های خود را در منطقه اوراسیا گسترش دهد.

متن کامل مصاحبه رافونه با تسنیم را در زیر می‌خوانید:

تسنیم: ممکن است کمی درباره بحران اقتصادی اتحادیه اروپا توضیح دهید؟

رافونه: نظام اتحادیه اروپا مبتنی بر یک چارچوب حقوقی است (پیمان‌های اروپا) که هدف از آن تحکیم اتحاد بین اعضای قاره اروپا حول مجموعه‌ای از قوانین است. این قوانین عمدتاً درجهت استانداردسازی اصولی حقوقی حرکت می‌کنند که دارای جنبه‌های ملی هستند. بخش اصلی اتحادیه اروپا را کمیسیون اروپا تشکیل می‌دهد که به‌نوعی حافظ و وضع‌کننده قوانین این اتحادیه است.

دادگاه عدالت اروپا نیز یکی دیگر از  بخشهای مهم این اتحادیه است. دادگاه عدالت اروپا نقش مهمی در ادغام اعضای اروپا در قالب اتحادیه اروپا ایفا کرده و می‌کند و احکام آن تأثیراتی فوری بر نظام‌های حقوقی کشورهای عضو و روابط تجارت بین آنها دارد. نظام اروپا یک نظام اقتصادی یا پولی نیست، در واقع می‌توان گفت، این نظام متکی به یک قدرت جهانی دلار ــ محور است.
با پایان دوران جنگ سرد در سال 1989 که جهان تحت هدایت آمریکا به‌سوی یک جهان یک‌دست حرکت کرد، اروپا درصدد برآمد تا به یک نظام اقتصادی واحد تبدیل شود و یک اتحادیه پولی تشکیل بدهد و از این طریق نقشی مهم در تجارت جهانی ایفا کند. اجرای این استراتژی (که در قالب پیمان ماستریخت تدوین شد) همزمان شد با کاهش اقتدار آمریکا به‌عنوان تنها قدرت جهان (2001).

همین طور گرایش به واحد ارزی مشترک یورو به‌عنوان واحد ارزی مشترک در اتحادیه اروپا با مشکلات فراوانی مواجه شد زیرا این واحد ارزی قرار بود بر اساس موازینی شکل بگیرد که در قرن جدید دیگر کارایی نداشتند. ریشه این مشکلات را باید در جایی دیگر جست: مشکلات زیرساختاری اقتصاد اروپا  و خلأهای قانونی فراوان در ساختار حقوقی این اتحادیه. علاوه بر این، نظام رهبری اروپا نیز ضعیف بود. رهبران اتحادیه اروپا برای مقابله با این چالش‌ها مجموعه‌ای از توافقات را به امضا رساندند که کنار یکدیگر یک نظام پولی، اقتصادی درون‌سازمانی را شکل دادند. از سال 2008 به بعد دیگر همه می‌دانستند که قابلیت‌ها و پایداری اتحادیه اروپا در معرض خطر است. این امر عمدتاً به‌خاطر جریانات موازی بود که بعضاً در مسیر یکدیگر قرار می‌گرفتند و همین کارایی آنها را کاهش می‌داد. وجود نهادهای تصمیم‌گیری مختلف باعث می‌شد که اتخاذ یک تصمیم مشترک و فراگیر سخت باشد. نتیجه این شرایط، شکافی شد بین منافع ملی و منافع اتحادیه اروپا. در واقع ما شاهد نوعی واگرایی در اتحادیه اروپا بودیم که در نهایت به یک شکاف فزاینده در این اتحادیه تبدیل شد. این شرایط باعث ایجاد ضررهای ملی و بین‌المللی اعضای اتحادیه اروپا شد. در این میان نباید کیفیت پایین قدرت رهبری اعضای اتحادیه اروپا را فراموش کرد که در نهایت باعث ایجاد چنددستگی و تعمیق بحران شده است. این شرایط وقتی بدتر می‌شود که بدانیم نفوذ آمریکا در این اتحادیه مشکلات خاص خود را برای اعضا ایجاد خواهد کرد. آمریکا و انگلیس به‌عنوان دو قدرت که نفوذ فراوانی در اتحادیه اروپا دارند توانسته‌اند با ایجاد شکاف‌های جدی در ساختار این اتحادیه عملاً آن را با مشکلات فراوانی مواجه کنند.

تسنیم: با توجه به شرایطی که گفتید، آینده را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

رافونه: در دهه 1980  اغلب باور عمومی این بود که در آینده نزدیک نگاه  ژئوپولیتیک رنگ خواهد باخت اما امروزه می‌بینیم نه‌فقط این اتفاق نیفتاده بلکه نگاه ژئوپولیتیک بسیار هم فراگیر شده است. این تغییر را می‌توان در سطح جهانی و در داخل نظام اتحادیه اروپا کاملاً لمس کرد. اما نگاه ژئوپولیتیک به‌خلاف گذشته با ابزارهای جدیدی پیش برده می‌شود. در گذشته از قدرت نظامی یا تهدید نظامی برای اعمال سلطه استفاده می‌شد اما اکنون دیگر دوران استفاده از قدرت نظامی صرف گذشته است. امروز، عصر  استراتژی‌های اطلاعاتی و ضداطلاعاتی است. این امر باعث شده است که فناوری اطلاعاتی نقش بسزایی در نگاه ژئوپولیتیک ایفا کند. دیگر دوران رویارویی مستقیم به پایان رسیده است. نمونه آخر این رویارویی جنگ عراق در سال 2003 بود و بعد از آن شاهدیم که قدرت‌های جهان تلاش می‌کنند تا حد امکان از ورود مستقیم به جنگ خودداری کنند. ازاین‌رو می‌بینیم که استفاده از هواپیمای بدون سرنشین در جهان گسترش می‌یابد و مدام خبرهایی از جنگ سایبری و بی‌ثباتی سیاسی می‌شنویم. به این موارد می‌توان نمونه‌های دیگری نیز افزود از جمله فشار اقتصادی و مالی. قدرت‌های جهان امروزه به استراتژی‌های تلفیقی روی آورده‌اند که شامل همه موارد مذکور هستند.
هرچند اروپا در این زمینه از ظرفیتی جهانی برخوردار است اما رقبای منطقه‌ای آن در منطقه اوراسیا، شرق دور و آمریکای لاتین نیز افزایش یافته است. در چنین شرایطی نیز آمریکا قصد دارد در زودترین زمان ممکن بیشترین سهم قدرت جهان را به خود اختصاص دهد. در این میان، اروپا بیش از پیش با مشکلات ساختاری دست و پنجه نرم می‌کند. نباید حضور نظامی آمریکا در اروپا را نیز فراموش کرد. همان‌طور که می‌دانید آمریکا هنوز در آلمان و ایتالیا حضور نظامی دارد که به دوران جنگ سرد بازمی‌گردد، این یعنی یک اشغال واقعی. فشار اقتصادی و نظامی در کنار یکدیگر باعث شده است که اتحادیه اروپا بسیار شکننده باشد. همین مسئله باعث می‌شود که رهبران اروپا هرگز نه در محل کار و در نه در حریم خصوصی خود هرگز احساس آرامش نکنند زیرا همواره کسانی هستند که آنها را زیر نظر دارند. در حقیقت می‌توان گفت، قدرت نرمی که اتحادیه اروپا مدعی است از آن برخوردار است بیشتر یک شوخی است زیرا این اتحادیه هنوز نتوانسته است به یک نظام مشترک اقتصادی و اطلاعاتی در میان اعضای خود دست یابد و این نوعی تشتت در مراکز تصمیم‌گیری ایجاد کرده است. نمونه این ضعف را می‌توان در نظام رهبری اتحادیه اروپا در منطقه مدیترانه و بالکان مشاهده کرد. حتی قدرت تحریمی اتحادیه اروپا نیز با شکست‌های سنگینی مواجه است. امروزه اروپا به دو بخش تقسیم شده است: بخش غربی و جنوب غربی در یک سو و بخش  شرقی و شمال شرقی در سوی دیگر. بخش اول تحت تأثیر انگلیس و آمریکا است و بخش دوم تحت تأثیر آلمان که در برخی بخشها با روسیه همسو است. این دودستگی را می‌توان در نظام‌های مالی و سیاست‌های انرژی این دو منطقه مشاهده کرد. اما همان‌طور که می‌بینیم آمریکا در تلاش است با فشار فزاینده بر آلمان و روسیه بخش دوم را تحت سلطه خود درآورد و با این کار مانع از قدرت گرفتن رقبای منطقه‌ای خود شود. این سلطه در طول چندماه آینده یعنی زمان برگزاری انتخابات پارلمانی آلمان ابعاد جدیدی به خود خواهد گرفت.

تسنیم: شما فکر می‌کنید اروپا چطور می‌تواند از این شرایط خارج شود؟

رافونه: همگی بسته به اتفاقاتی است که در آینده صورت خواهند گرفت. واقعیت این است که  در طول 24 تا 36 ماه آینده جهان آبستن اتفاقات مهمی است. همه‌چیز ممکن است. بخش عمده‌ای از رهبران متنفذ در اروپا، روسیه و آمریکا در سالهای میانی 2016 تا 2020 تغییر خواهند کرد. در واقع این چهار سال تعیین خواهد کرد چه اتفاقی صورت خواهد گرفت و آیا اروپا می‌تواند از این بحران خارج شود یا خیر. اگر بخواهیم واقع‌بینانه نگاه کنیم بهترین گزینه برای اتحادیه اروپا گرایش به ایران و ترکیه است. با توجه به تغییرات اخیر در منطقه، اتحادیه اروپا می‌تواند به‌صورت یک‌جانبه تصمیم بگیرد از فرصت‌های جدید استفاده کند و یک ائتلاف فراگیر در منطقه اوراسیا  ایجاد کند. بعید نیست آمریکا نیز بخواهد بخشی از این ائتلاف باشد. ترکیه نیز می‌تواند در این ائتلاف نقش ایفا کند اما حضور در این ائتلاف نیازمند سیاست‌های جدیدی است که با سیاست‌های نوعثمانی دولت کنونی ترکیه متفاوت باشد. این ائتلاف باعث خواهد شد که کشورهای مختلف دست به تغییرات مهم در سیاست خود بزنند. شاید اوباما هم مجبور باشد به‌جای اینکه شعار تغییر بدهد مثل مارتین لوتر کینگ بگوید: من یک رؤیا دارم.

انتهای پیام/*