زبان فارسی در پاکستان/ هرجا می‌رویم زودتر از ما زبان فارسی رفته است


خبرگزاری تسنیم: در ادامه پرونده «ایران، جان پاکستان» مقاله‌ای از عبدالحسین رئیس‌السادات رئیس خانه فرهنگی ایران در پیشاور منتشر می‌شود. رئیس‌السادات در این مقاله به میراث فرهنگی بزرگی ایرانی‌ها در پاکستان و تاریخچه آن نگاهی انداخته است.

خبرگزاری تسنیم: سید عبدلحسین رئیس‌السادات/ رایزن فرهنگی سابق ایران در پاکستان و رئیس خانه فرهنگ پیشاور

در مقاله‌ای که پیش‌ِرو دارید تلاش شده است با ارائه‌ نمونه‌هایی تأثیر زبان و ادبیات فارسی بر زبان‌های بومی پاکستان نشان داده شود. چنان‌که خواهیم دید ادبیات شبه‌قاره به‌دلیل مشرب عارفانه و صوفیانه مردمانش بیشتر تحت تأثیر بزرگانی چون حافظ، سعدی، مولانا، جامی و ... قرار گرفته است تا سروده‌های حماسی حکیم توس، و به نظر می‌رسد شاهنامه فردوسی حداکثر تا مرزهای شرقی گستره زندگی قوم افغان یعنی پشتون‌ها که تا مسافت اندکی آن طرف پیشاور کشیده می‌شود، سفر کرده باشد. اگرچه هم اکنون در دانشگاه لاهور کرسی فردوسی شناسی با مدیریت دکتر آفتاب اصغر از اساتید مشهور زبان و ادبیات فارسی پاکستان و بخش فارسی آن دانشگاه دایر است و پیرامون فردوسی و شاهنامه پژوهش‌هایی انجام می‌گیرد.

پشتون‌ها در طول تاریخ همیشه با جنگ و مبارزه سر و کار داشته‌اند؛ ازاین‌رو روحیه‌شان به شعر حماسی نزدیک‌تر است. دکتر علی کمیل قزلباش که اصالتاً پشتو زبان است و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بلوچستان، می‌گوید: شاهنامه در تمامی مناطق پشتون‌ها نفوذ فکری و فرهنگی  داشته ... حتی ما شاهد چند نمونه ترجمه‌های شاهنامه به زبان پشتو هم هستیم. از جمله ترجمه‌ای منظوم از مولانا محمد رفیق (زنده در 1885م.) و ترجمه‌ای منظوم از ملّا نعمت‌الله ( م.؟)

خوشحال خان ختک نامدارترین شاعر پشتو است که هم غزل سراست و هم شعر حماسی سروده و در عین حال خود مرد میدان جنگ بوده. او در اشعار حماسی‌اش آشکارا متأثر از فردوسی بوده است. بیشترین قصاید و بخش عمده‌ای از غزلیات این شاعر رنگ حماسی دارد و اغلب مربوط به نبردهای خود وی است.

دکتر قزلباش در مقاله‌ای با عنوان "حماسه سرایان عشق نژاد" به مقایسه اشعار خوشحال خان با اشعار شاهنامه پرداخته تا تأثیر فردوسی را بر این شاعر پرآوازه که به "بابای شعر پشتو" مشهور است، نشان دهد.

این زندگی بخشی به فارسی زبان و زبان فارسی است که موجب می‌شود این دو قریب به هشت‌صد سال صحنه گردان زندگانی مردمان شبه‌قارّه باشند و ایران امروزی هم در سایه آن میراث حرکت کند. اینک مختصراٌ به حضور زبان و فرهنگ فارسی در پاکستان می‌پردازیم.

الف ــ فارسی و اردو:

نزدیکی زبان فارسی به اردو در شبه قاره هند و پاکستان زبانزد عامّ و خاص است. وجود شعرای بزرگی چون امیرخسرو، غالب، اقبال، بیدل، ابوالفرج رونی، ادیب پیشاوری و ... که به فارسی شعر سروده‌اند، بر این باور همگانی مهر تأیید زده است.لیکن تجربه‌ی بنده در پاکستان و به ویژه در ایالت خیبر پختونخواه(سرحد شمال غربی) با تنوع زبانی پشتو، هندکو، سرائیکی، کهوار، کوهستانی و گفتگو با اساتید، شعرا و ادبایی که به این زبان‌ها سخن می‌گویند، حضور ایرانیان در سند و در دربار فرمانروایان این منطقه، نام ایالت پنجاب (متشکل از دو کلمه‌ی فارسی خالص پنج و آب به مناسبت وجود پنج رود جاری در این ایالت) و بلوچستان (ترکیبی از نام بلوچ و پسوند فارسی ستان) بیانگر این واقعیت بود که زبان فارسی در پاکستان گستره‌ای فراتر از زبان اردو دارد.

تاریخ حضور زبان فارسی به پیش از فتح هند توسط سلطان محمود غزنوی بازمی-گردد و در زمان وی و حکومت ترکان پس از او، این حضور تثبیت میگردد و در نتیجه ی امتزاج فارسی با زبانهای بومی شبه قاره، به ویژه زبان هندی زبان اردو پدید می‌آید. ارباب یوسف رضا چشتی شاعر و پژوهشگر اردو و هندکو از قول محققین می‌گوید فارسی در بر صغیر [شبه قاره] هشتصد سال حکومت داشته است و می‌افزاید: پدر جواهر لعل نهرو برای کارت دعوت ازدواج او(1915م) از دو زبان انگلیسی و فارسی استفاده کرد. در دوره حاکمیت ترکان و مغولان، ادیبان مسلمان می‌کوشند زبان اردو را که زبان دربار، اشراف، دانشوران و شهرنشینان است، تهذیب کنند. در این تجدید نظر به حذف لغات سانسکریت که زبان دینی هندوان بوده است (به جز لغات و واژه‌های ادیبانه) می‌پردازند و واژه‌های فارسی یا عربی (که آن هم با زبان فارسی ممزوج شده است) را جایگزین آن‌ها می‌کنند.

در باب لغات و ترکیبات فارسی در زبان اردو چند نکته قابل توجه است.

از مطالعه دقیق کیفیت کلمات فارسی در اردو مشخص می‌شود که بیشتر اینها لغات و عبارات فصیح و ادبی اند و لغات و ترکیب‌های عامیانه و به اصطلاح کوچه بازاری در میان آنها بسیار اندک یافت می‌شود. زیرا کاربرد فارسی از ابتدا ویژه علما، فضلا، صوفیان، شعرا و ادبا بوده است و این طبقات از ترکیب‌ها و لغات، ضرب‌المثل‌ها و اشعار فارسی در گفتگوهای رسمی،خطبه‌ها و اشعار خویش سود می‌برده‌اند.

نکته‌ی دوم اینکه مفهوم بعضی از واژه‌های فارسی با گذشت زمان یا تغییر کرده و یا جزء فارسی امروز ایران نیست ولی همچنان درون واژگان اردو باقی مانده است و یا اگر در فارسی هم بکار برده می‌شود از موارد شاذ و نادر است. مثلاً: آرام‌گاه یعنی استراحت-گاه، نگرانی یعنی نظارت و تلاش کرنا یعنی جستجو کردن، پریشان یعنی نگران.
اگرچه گفته می‌شود بیش از شصت درصد واژگان اردو فارسی یا عربی هستند ولی امروزه این اظهار نظر خالی از مبالغه نیست ضمن اینکه باید اذعان کرد زمانی بیش از هشتاد یا نود درصد کلمات تشکیل دهنده زبان اردو واژگان فارسی یا عربی بوده است. ورود واژگان و عبارات انگلیسی و زبانهای بومی به زبان اردو این نسبت‌ها را برهم زده و در فرهنگ لغت اردوی"فیروزاللغات" واژه‌ها و ترکیب‌های فارسی بیش از بیست‌و‌پنج درصد نیست.

بررسی زبان اردو نشان می‌دهد که تأثیر زبان فارسی بر اردو اگرچه برای گسترش دامنه‌ی ادبیات در این زبان بوده ولی این اثرپذیری دایره‌ی گسترده‌ای داشته و شامل اسامی، افعال، حروف، محاورات، تشبیهات، استعاره‌ها، ترکیب‌ها و ضرب‌المثل‌ها می-شود. برای مثال:شادی، افسردگی، غم، خوشی، دروغ، دل، نام پرندگان مثل بلبل، مرغ، طاووس، کبوتر، مینا،... ، نام جانوران مثل شیر،خر، خرگوش، نام درختان مثل شمشاد، سرو، توت، شاه توت،چنار،... ، نام گلها مثل لاله، نرگس، شب‌بو، نسترن، نیلوفر، صدبرگ، سوسن، سنبل،... ،اصطلاحات مذهبی مثل نماز، روزه، پیغمبر، خدا، چاراندام، پرستش، جای‌نماز،... .

در استفاده از ضرب‌المثل‌ها گاهی خود ضرب‌المثل استفاده می‌شود مثلاً: کند هم جنس با هم جنس پرواز. حساب دوستان در دل، دروغ بر گردن ملا، هم خرما هم ثواب، عذر گناه بدتر از گناه؛ و گاهی هم ضرب‌المثل عیناً به اردو ترجمه شده است.

در قرن چهاردهم میلادی (حدود قرن هشتم هجری) به همراه گسترش اسلام در بلتستان[از مناطق شمالی پاکستان با اکثریت تقریباً نود درصدی شیعه] آشنایی با زبان عربی و فارسی آغاز شد و چون مبلغین مسلمان اکثراً ایرانی بودند،، درس و تدریس و تبلیغ و ارشاد به فارسی صورت می‌گرفت. رفته رفته همچون دیگر مناطق شبه قاره فارسی زبان درباری و آموزشی و تجاری گردید. چنانکه راجاها(حکمرانان و اربابان) آن خطّه فرمان‌ها، وثیقه‌نامه‌ها، مبایعه‌نامه‌ها و هبه‌نامه‌ها را به فارسی می‌نگاشتند؛ کار و کاسبی و دادوستد نیز به فارسی انجام می‌شد.

دکتر نعمت‌الحق، رئیس اسبق بخش اردوی دانشگاه پیشاور، در مقاله "اردو لسانیات پس منظر و پیش منظر" می‌نویسد: قرن نوزدهم تا به آخر زبان‌های رسمی مسلمانان، فرهنگ و تاریخ آن‌ها از زبان و ادبیات سانسکریت فاصله گرفت و با فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان و ادب فارسی و از طریق آن زبان و ادب عربی پیوند خورد و استوار گردید.
زبان اردو از مرواریدهای زبان فارسی رشته‌هایی ساخت و بر لباس خویش دوخت تا فصاحت و بلاغت بیابد. تا آنجا که در بازارهای عمومی و بر سردر دکان ها یا بر پشت جلد کتابها تا همین دو دهه قبل از ترکیب های فارسی و اضافه و عطف آن بهره ها برد. مثلاً اصلاح گیسو، چای فروش، ظروفساز یا نام کتابها همچون مهر نیمروز، آتش و گل، جلال و جمال، جان جانان، شعله و شبنم و نامهای بیشمار دیگر.

مشترکات فارسی و اردو بسیار زیاد است و زبان فارسی نه تنها بر اردو بلکه بر دیگر زبانهای پاکستان نیز اثرات عمیق بر جای گذاشته است. نخستین زبانی که در شبه قاره و پاکستان از فارسی بسیار متأثر گردید، زبان پنجابی بود. زبان پنجابی بدون واسطه با زبان فارسی ارتباط برقرار کرد و از آمیزش آنها چنان خمیرمایه‌ای آماده کرد که چون به دهلی رسید زبان اردو به وجود آمد. این آمیزش را می‌توان در کتاب ملا وجهی دکنی(سب رس) [سراسرعشق] به خوبی مشاهده نمود. اگر به مطالعه در ادبیات پنجابی بپردازیم آشکارا خواهیم دید که شعر قدیم پنجابی از این تأثیرات بی‌نصیب نمانده است. همه این اثرات تا به امروز هم با حضور لغات بیشمار فارسی در زبان پنجابی باقی مانده است.
پیش از آن که به تأثیر فارسی بر زبان پنجابی و سایر زبان‌ها بپردازیم دو مطلب دیگر در تأثیر زبان فارسی بر اردو قابل ذکر است. نخست نظریه¬هایی است که دکتر شبلی استاد زبان و ادبیات اردوی دانشگاه‌های اسلام‌آباد عنوان می‌کند:

از بعضی جنبه‌ها فارسی و اردو در دنیا از همه زبان‌ها به هم نزدیک‌ترند. هفتاد درصد از گنجینه زبان اردو یا فارسی است یا بر مبنای فارسی شکل گرفته است. تمامی انواع شعر از فارسی به اردو وارد شده و به همراه آن‌ها تشبیهات، استعاره‌ها و کنایه‌ها هم آمده‌اند و بدین ترتیب بر ثروت اردو افزوده‌اند. این درست است که زبان اردو از اصل و ریشه یک زبان هند-آریائی است ولی این حقیقت را نیز نمی‌توان انکار کرد که نشو و نمای آن از ابتدا زیر سایه فارسی بوده است و فارسی در این زمینه مهم‌ترین نقش را ایفا کرده است. اگر زبان فارسی هم وارد شبه قاره نمی‌شد یک زبان جدید به وجود می‌آمد ولی یقیناً آن زبان جدید متفاوت با زبان اردوی موجود می‌بود. ورود زبان فارسی به هندوستان بیشترین اهمیّت را برای کمال زبان اردو داشت.

بسیار ضروری است مطلبی را پیرامون ورود فارسی به سرزمین هند و پاکستان بدانیم. موضوع این است که فارسی که وارد شبه قاره شد از مراکز فارسی ایران یعنی خراسان و فارس نیامد بلکه این فارسی از ماوراءالنهر و از طریق افغانستان به شبه قاره راه یافت که در برابر فارسی ایرانی به آن فارسی تورانی گفته می‌شود. اینگونه فارسی هم از نظر تلفظ و هم از نظر لغات با فارسی ایرانی تفاوت دارد. دیگر محققین نیز این نظر را تأیید کرده‌اند. تأثیر فارسی ایرانی از دوره مغولان هند آغاز شد و پیش از آن غلبه بر فارسی تورانی بوده است.

ب ــ فارسی و پشتو:

پشتو زبانِ حدود بیست و پنج میلیون (آماری که پشتون‌ها مدعی آنند) جمعیتی است که در ایالت خیبر پختونخواه(سرحد) و بلوچستان پاکستان، افغانستان و مناطق قبایلی در مرزهای بین این دو کشور ساکن هستند.

به گمان بنده زبان پشتو شاخه‌ای از زبان فارسی باستان است که به دلیل مهجور افتادن از مادر خویش و رشد و نمو در مناطق سخت جغرافیایی در نگاه اول با فارسی بیگانه به نظر می‌آید. در این مورد که پشتو ریشه در فارسی دارد یا بالعکس، شرق-شناسان و اندکی از پشتوزبانان افغانستان نظریه‌هایی ابراز داشته‌‌اند. از پژوهش زبان-شناسان ایرانی پیرامون زبان پشتو اطلاعی ندارم. اگر این کار نشده است، پیشنهاد می‌کنم مطالعه‌ای جدی هم در ارتباط فارسی و پشتو و هم پشتو و کردی صورت پذیرد. آقای سلیم راز، نویسنده، پژوهشگر و روزنامه‌نگار پشتوزبان پیشاوری در مقاله‌ای که به نشست بررسی تأثیر فارسی بر زبان‌های بومی پاکستان ارائه کرده، می‌گوید: قدیمی-ترین نوشته‌هایی که در شناخت زبان‌ها و تمدن‌ها بر جای مانده در کتاب‌های مقدس هندوها یعنی "وداها" آمده است. از این وداها مستندترین آن‌ها که به ادب و تمدن و مذاهب پرداخته است، "ریگ ودا"ست که محققین زمان تحریر آن را هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح می‌دانند. قدیمی‌ترین تمدن‌هایی که در "ریگ ودا" از آن‌ها نام برده شده تمدن‌های ایرانی، هندی و افغانی هستند. اینکه قدیمی‌ترین تمدن بر دیگر تمدن-ها تأثیرگذار بوده امری روشن است؛ اما پرسش اینجاست که قدیمی‌ترین تمدن کدام است؟

مطالعه تاریخ و تمدن به ما می‌گوید که کهن‌ترین سند تمدن ایرانی کتاب "اوستا"ی زرتشت است که به زبان "ژند" نگاشته شده است. پس از زبان ژند، زبان "پهلوی" و سپس "فارسی" به وجود آمد. به همین ترتیب سند قدیمی تمدن هند "ودا"ها هستند که به زبان سانسکریت‌اند. موضوع این است که سند ایران بسیار کهن‌تر از سند هند است. اما ریشه کهن تمدن هند، تمدن افغانی است؛ زیرا این تمدن را آریایی‌ها به وجود آوردند و الفبین (Elfbein) قبایل موجود پشتو را از آریایی‌ها می‌داند.

نویسنده دستور زبان سانسکریت عالم پانینی (که ساکن حومه لاهور بود) در دستور زبان خود از کلمات پشتو استفاده کرده است و همین دستور زبان یکی از منابع مهم شناخت زبان پشتو است. منظور این است که پیش از زبان‌های "سانسکریت" و "ژند" تمدن افغانی و ریشه‌های زبانی آن وجود داشته و بر دیگر زبان‌ها هم تأثیر گذاشته است.

بحث جناب سلیم راز و استناد او به پژوهشگران زبان پشتو و رابطه آن با زبان دری و فارسی ادامه دارد که برای پیشگیری از تطویل از آن می‌گذریم. امید که روزی بتوانیم اصل کتاب تأثیر فارسی بر زبانهای بومی پاکستان را ترجمه و در اختیار علاقمندان و اهل زبان قرار دهیم.

حضور زبان فارسی در پشتو به گونه‌ای غیر از زبان اردوست. میان اردوزبانان شعرایی هستند که دیوان شعر فارسی دارند که به نام بعضی از مهم‌ترینشان اشاره شد. در پشتوزبانان به چنین مواردی برخورد نمی‌کنیم. آقای پروفسور جمیل یوسف زئی می-گوید در پشتو شکل مسخ شده فارسی به کار برده می‌شود و به عنوان مقدمه‌ای برای تحقیق خویش در این زمینه کلمه "ناویانه" پشتو را مثال می‌آورد. او می‌گوید "ناویانه" نامی است که برای دختران به کار برده می‌شود. بعضی وقتها به صورت صفت هم می-آید ولی هیچ کس تصورش را هم نمی‌کند که این کلمه در اصل مسخ شده کلمه فارسی "نایافته" است. یا به همین ترتیب "کودِ مازرینه" یا در اصطللاح عام "کوندِ مازرینه". در زبان پشتو این عبارت عجیب و غریب به معنی "از سر ناچاری و از روی بی کسی" نیز به کار برده می‌شود. اصل این عبارت "کور مادر زاد" است که به دلیل کثرت استعمال و در لهجه عوام به عبارت فوق یا "گوده مازرینه" تبدیل شده است. چنین است عبارت "ستره مه شه" که ترجمه "خسته نباشی" است.
با این مقدمه به طور اختصار تحقیق آقای یوسف زئی را در باب نحوه ریشه‌یابی کلمات فارسی می‌آوریم.

آقای جمیل یوسف زئی در جایی می‌گوید: کسانی ادعا می‌کنند زبان و ادب پشتو از فارسی و سانسکریت قدیمی‌تر است و بعضی دیگر پا را فراتر گذاشته و می‌گویند دیگر زبان‌ها لغات خویش را از پشتو گرفته‌اند... . اینان به زعم خویش دارند به زبان پشتو خدمت می‌کنند حال آنکه در دنیای پژوهش و تحقیق هر کس می‌گوید "هاتوا برهانکم" که جواب‌های سربالا دردی را دوا نمی¬کند.

او می‌نویسد: آنان که ادعای قدمت زبان پشتو را می‌کنند تا آنجا پیش می‌روند که می-گویند "خسته نباشی" فارسی ترجمه از زبان پشتوست؛ اما پژوهشگران و صاحب‌نظران زبان و ادب می‌دانند که فارسی متعلق به گروه زبان آریایی‌هاست و نسبت به پشتو قدیمی‌تر است. زبان پشتو هم شاخه‌ای از خانواده زبان آریایی‌هاست اما اولویّت و قدمت مربوط به زبان فارسی است. بر همین اساس می‌گویند عبارت پشتوی "استره مَه شی" ترجمه کلمات فارسی است.

جز کلمات و عبارات فارسی که یا عیناً و یا به قول آقای یوسف زئی شکل مسخ شده-ی آن‌ها در زبان پشتو استفاده می‌شود، ضرب‌المثل‌های فارسی هم در زبان پشتو بسیار کاربرد دارند. ضرب‌المثل‌ها هم یا عیناً استفاده می‌شوند مثل: آفتاب آمد دلیل آفتاب، آن دفترها را گاو خورد،... یا عیناً ترجمه می‌شوند. مثل: آب بر آتش زدن، آدم گرسنه ایمان ندارد، ارزان به علت گران به حکمت، ... و یا مفهوم ضرب‌المثل فارسی به پشتو می-آید. مثل: آفتاب را به گلی نتوان اندود، آواز سگان کم نکند رزق گدا را، پا از گلیم خویش بیرون نهادن،...

ج ــ فارسی و پنجابی:

ایالت پنجاب پرجمعیت‌ترین ایالت پاکستان است. تأثیر فارسی بر زبان پنجابی همانند اردوست. بدین معنی که کلمات و عبارات فارسی بدون تغییر ظاهری عیناً در محاورات روزمره مردم، در نوشته‌ها و در اشعار به کار برده می شود.

پروفسور صوفی غلام مصطفی تبسم در بخشی از مقاله‌ای که به سمینار تأثیر زبان فارسی بر زبان‌های بومی پاکستان ارائه کرده است، می‌گوید: فارسی زبان فاتحان این سرزمین بوده است که حامل صدها سال روایات باستانی بوده‌اند. زبان تازه‌واردان علاوه بر اینکه زبان اداری و حکومتی شد، زبان علمی و ادبی هم گردید . کتاب‌ها به زبانشان نوشته شد. مثل هم‌اکنون که هزاران لغت انگلیسی وارد اردو شده است.

وضع فارسی و پنجابی این‌چنین است. همانطور که اگر عربی را که با فارسی درآمیخته است از فارسی بیرون آوریم زبانی بی‌مایه و مفلس می‌گردد، زبان پنجابی هم همین است؛ و همانطور که الان جدا کردن کلمات عربی از زبان فارسی سهل نیست و نیز تمیز دادن اینکه کلمه‌ای فارسی است یا عربی مشکل است، نسبت زبان پنجابی و فارسی هم چنین می‌باشد.

او می‌افزاید: اگرچه در مناطق مختلف پنجاب به لهجه ها و حتی کلمات پنجابی متفاوت سخن می گویند ولی کاربرد لغات فارسی و مفهومی را که از آن‌ها درک می‌کنند در همه جا یکسان است.

آقای تبسم به شعری بلند با نام "هیر" از شاعری بنام وارث‌شاه اشاره میکند. می‌ءگوید شاهکاری ادبی و از نظر زبان پنجابی دارای اعتبار استناد است و هر شاعر متبحّر آن را میزان مقایسه شعر خویش قرار می‌دهد. او با آوردن چهار بیت از شعر مذکور بیست و پنج کلمه‌ی آن را که فارسی است نشان می‌دهد.

د ــ فارسی و کهوار (kovar):

چترال(به فتحه یا کسره چ) از مناطق شمالی پاکستان است که از مناطق مرکزی پاکستان بسیار دورافتاده و کوه های سربفلک کشیده از چهارسو آن را محاصره کرده اند. مردم جای جای این منطقه به چهارده گویش مختلف از جمله کهوار و فارسی سخن می-گویند. هر زبان تشخّص جداگانه‌ی خویش را دارد و تنها زبانی که بر همه‌ی دیگر زبان-ها بیشترین تأثیر را گذاشته و در آن‌ها حضور دارد زبان فارسی است زیرا در دو طرف منطقه‌ی چترال فارسی‌زبانان زندگی می‌کنند. از زمانی که نوشتن در اینجا رایج شده است به زبان فارسی نوشته شده. این نوشته‌ها شامل اسناد زمین، نکاح‌نامه و وصیت‌نامه و غیره می‌شود. به همین خاطر اگر مطلبی را به زبان محلی هم می‌نویسند از حروف و رسم‌الخط فارسی استفاده می‌کنند. در پژوهشی که آقای پروفسور پادشاه منیر بخاری استاد بخش اردوی دانشگاه پیشاور انجام داده است می‌گوید: نیت نماز به فارسی است. پیش از این زبان اداری و نامه‌نگاری فارسی بوده است و به همین خاطر زبان‌های بومی اینجا از نظر قواعد دستوری، لغات و ترکیب زبانی متأثر از اصول زبان فارسی است. قوانین مربوط به حروف علّه، حرکات سه گانه زبر، زیر و پیش، تنوین، جزم، مدّ و شدّ و غیره همه برگرفته از فارسی است.

تذکر این نکته لازم است که در عین حال به طور طبیعی به کلمات فارسی برخورد می‌کنیم که تغییراتی در تلفّظ آن‌ها داده شده است. مثلاً پیراهن را پیران[پیرَن]، گندم را گوم، زانو را زان، آواز را هواز تلفظ می‌کنند. در کلمه‌سازی لغات غیر فارسی پیشوندها، پسوندها و ترکیبات برگرفته از فارسی است. همچون دیگر زبان‌های پیش‌گفته، در زبان کهوار هم ضرب‌المثل ها و محاورات یا مستقیماً استفاده می شوند یا لغت به لغت ترجمه شده‌اند یا مفهوم آن‌ها ترجمه شده است. مثل زبان اردو، در منطقه چترال شاعران و نویسندگانی داریم که نظم و نثر فارسی از آن‌ها منتشر شده است. محمد شکور غریب، مولانا محمد سیر، شهزاده تجمل شاه محوی، معظم خان اعظم، میرزا غفران غفران، محمد ناصرالملک ناصر، حبیب‌الله فدا و شهزاده عزیزالرحمان بیغش از جمله شاعران صاحب دیوان هستند. از میان ایشان مولانا محمد سیر علاوه بر دیوان فارسی دارای یک شاهنامه هم هست. قاضی اقرارالدین، غلام مرتضی و تعداد زیاد دیگری هستند که از نثرنگاران فارسی به شمار می‌روند.

هـ ــ فارسی و سرائیکی:

دکتر طارق رحمان می‌گوید: یکی از نظریه‌ها درباره‌ی نام زبان سرائیکی این است که خود این کلمه ترکیبی است فارسی از کلمه "سرا" و پسوند "ئگی" یا "ئیگی" و علت نام‌گذاری آن بوده است که تجّار و صوفیای کرام ایرانی ابتدا در سرایی گرد می‌آمده‌اند و مشتریان بازرگانان و پیروان صوفیان از ترکیب فارسی و زبان بومی زبان سرائیکی را به وجود آوردند.

هر کدام از روایاتی که در باب علت نام‌گذاری این زبان درست باشد، واقعیت این است که این زبان هم مخلوطی از فارسی و زبان بومی است. مرکزیّت این زبان شهر مولتان است که در نقطه‌ای تقریباً مرکزی و متصل به چهار ایالت فعلی پاکستان واقع شده است. شهری تاریخی است که قدمت آن به پیش از هخامنشیان بازمی‌گردد  و از جمله ایالت‌های وابسته به دربار هخامنشی بوده است.

دکتر یحیی احمد می‌گوید: از بین زبان‌های پاکستانی یک امتیاز زبان سرائیکی این است که قدیمی‌ترین زبان است، بخش‌هایی از هر چهار ایالت و اکثریت جمعیت سند به این زبان سخن می‌گویند، و در کل 47 درصد مناطق مسکونی پاکستان به این زبان گفتگو می‌کنند و 18 درصد کم و بیش این زبان را می‌دانند و به نسبت دیگر زبان‌ها استعداد جذب لغات بیشتری دارد.

فارسی از دو راه وارد مناطق سرائیکی زبان شده است؛ یکی از طریق مکران و دیگری از طریق سرزمین گومل (Gumal) سند. یک عامل بسیار عمده‌ی نزدیکی سرائیکی به فارسی صوفیان کرام بوده‌اند که در مولتان رحل اقامت گزیده و آن شهر را به شهر اولیا تبدیل کرده‌اند. از جمله صوفیان که در قرن‌های دهم و یازدهم میلادی به منطقه‌ی مولتان آمدند می‌توان از شاه شمس قرمطی، رکن‌الدین معروف به رکن عالم، بهاءالدین زکریا، سخی سرور، شاه حسین معین‌الدین اجمیری "سچل سرمست" و لال[لعل] حسین نام برد. این صوفیان فارسی‌زبان بودند و البته با مردمان محلی به زبان محلی سخن می‌گفتند. اینان اکثراً شعرای فارسی‌زبان بودند که از جمله آن‌ها می‌توان از سلطان باهو و علی هجویری "داتا گنج بخش" نام برد.

همانطور که پیشتر گفته شد از دیگر عوامل گسترش فارسی تجار و بازرگانان بوده-اند. هم‌اکنون نیز اصطلاحات، لغات و ترکیب‌های بازاری در بازار مولتان فارسی است.
عامل مهم دیگر تأسیس کتابخانه‌ها بود که از ایران آمد. هم‌اکنون نیز در مدارس اسلامی کتاب‌های دینی به فارسی است و برای یادگیری فارسی گلستان، بوستان، پندنامه و غیره رواج دارد. کتاب‌های حکمت مثل "طب الابدان" و غیره به فارسی خوانده می-شود. نام داروهای یونانی یا افلاطونی به فارسی است مثلاً: گاوزبان، قندق، سنگراج، مرده‌سنگ، صندل سفید، زرشک، حب قاقل، ثعلب پنجه ابریشم، گوگل، مغزنیم، انجار، بوزیران، گل پسته، زعفران، گل انار و غیره. این داروها هم از ایران آمده است و شاهدی تاریخی بر ارتباط سرائیکی و فارسی است.

گفتنی است پس از قرن‌ها که فارسی زبان رسمی و دولتی مولتان بود چون لرد هاوزی در سال 1849 مولتان را فتح کرد زبان فارسی را از رسمیت انداخت.
در زبان سرائیکی هم مانند زبان‌های پشتو و کهوار علاوه بر لغات، عبارات و اصطلاحاتی که عیناً از فارسی گرفته شده و به کار برده می‌شوند، لغاتی هم هستند که در اصل فارسی بوده‌اند و به دلایل گوناگون تغییر شکل و تلفظ داده‌ند.

و ــ فارسی و سندی

تاریخ گویای آن است که رابطه سند و ایران به گفته مرحوم سعید نفیسی در مقدمه دیوان کامل امیرخسرو دهلوی رابطه‌ای حدوداً نه هزار ساله است.دکتر نواز علی شوق، استاد و رئیس بخش زبان سندی دانشگاه سند، می‌گوید: زبان فارسی از زمان ارغون خان مغول تا اوایل دوره حاکمیت انگلیس‌ها برای صدها سال زبان رسمی سند بوده است و این یک حقیقت تاریخی است که زبان قوم حاکم بی‌تردید بر زبان قوم تحت سلطه اثرگذار است. بنابراین به یقین باید گفت که تأثیر زبان فارسی بر زبان سندی چنان ژرف بوده که تا کنون برقرار است.

در تاریخ کمتر نمونه‌ای چون ایران و پاکستان وجود دارد که تا به این حد فرهنگ یک کشور بر فرهنگ دیگری تأثیر عمیق و پایدار گذاشته باشد. آثار حضور ایران باستان در دره رود سند یعنی پاکستان فعلی و ایران بعد از اسلام خود مقوله ای مفصل است که إن شاءالله در مقاله‌ای جدا به آن پرداخته خواهد شد.

هنگامی که در نیمه دوم قرن اول هجری محمدبن‌قاسم وارد سند شد لشکریان او را اهالی فارس کنونی و بنادر خلیج فارس تشکیل می‌دادند و شاید این نخستین گام در ورود فارسی به شبه قاره بوده است. در دوره‌ی فرمانروایی یعقوب لیث فارسی زبان رسمی سند بوده و در کنار آن سندی هم رواج داشته است. در قرن پنجم هجری سند تحت سلطه‌ی غزنویان بوده که مولتان مرکز استقرار آن‌ها بوده است و خطبه‌های نماز جمعه به فارسی ایراد می‌شده است. در پنجاب و سند با تأسی از دربار غزنویان شعر و نثر فارسی رواج کامل یافت و سرودن اشعار حماسی و نگارش افسانه‌ها و داستان‌های عاشقانه و غیره به زبان سندی هم آغاز گردید که از جمله‌ی آن‌ها سسئی پنؤن، قصه سیف‌الملوک، مومل رانو و ... از آثار مشهور به جای مانده‌اند.

در دوره‌ی مغولان نظم فارسی شامل غزل، مثنوی، قصیده، قطعه، رباعی و نثر فارسی شامل تاریخ، ادب، تذکره‌نویسی، پندنامه‌ها و نصایح، ترجمه‌ی قرآن مجید و ترجمه‌ی احادیث و روایات به زبان فارسی، حاشیه فارسی بر صحیح بخاری، فقه و سیرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم و صرف و نحو فارسی گسترش یافت. در این دوره نظم و نثر فارسی تأثیری عمیق بر زبان محاوره‌ای و ادبیات سندی بر جای گذاشت. گنجینه ی لغات، محاورات و ضرب‌المثل‌ها، قالب‌های شعری، افکار و اندیشه-های عرفانی و روحانی فارسی از این دوره به بعد سرمایه‌ی زبان سندی گردید.

در زبان سندی همچون دیگر زبان‌های موجود پاکستان یا لغات و عبارات فارسی عیناً وجود دارند و یا برای هماهنگی با تلفظ سندی تغییر شکل داده‌اند. مثلاً کشکول به کچکول، غنچه به گونچ، پنجه به چنبو، گنج به گند، بیچاره به ویچاره و ... تبدیل شده است.

پیشوندها و پسوندهای فارسی هم با کلمات فارسی و هم در ترکیب با کلمات سندی یا سانسکریت کاربرد زیادی در گفتگوهای روزمره و نظم و نثر سندی پیدا کرده‌اند.
همانطور که پیش از این گفته شد اندیشه‌ها و عرفان فارسی تأثیر عمیقی بر شعر و ادب سندی داشته است. از جمله شعرای مشهوری که این اثرپذیری را در آثار خویش به نمایش گذاشته‌اند عبارتند از شاه عبدالکریم بلوی (م 1037 هـ)، شاه لطف‌الله قادری (م 1090 هـ)، مهیون شاه عنایت رضوی(م 1133 هـ)، خواجه محمد زمان لنواری شریف(م 1188 هـ) و از همه مشهورتر شاه عبدالطیف بهتائی است. وی از مریدان مولانا بود و قرآن شریف و مثنوی مولانا را در سفر و حضر به همراه داشت. اثر او که به تمامه متأثر از فکر و عرفان مولاناست، "ابیات" نامیده می‌شود و به زبان سندی سروده شده است.

از شعرای اخیری که به زبان فارسی هم شعر سروده‌اند می‌توان از مولانا دین محمد "ادیب" فیروزشاهی (م 1973) نام برد که تقریباً هشتصد بیت شعر به فارسی دارد.
دکتر نواز علی شوق، استاد دانشگاه سند، می‌گوید: در دوره‌ی حاکمیت انگلیس ها (1947-1843) زوال فارسی آغاز گردید. انگلیس‌ها به جای زبان فارسی که تقریباً ششصد سال زبان رسمی و دولتی بود، زبان انگلیسی را مسلّط ساختند. با این وجود افرادی که نسبت به زبان فارسی عشق و علاقه داشتند آن را آبیاری نمودند. میرصابرعلی، فقیر قادر بخش بیدل سندی، قاضی غلامعلی جعفری، پیر حزب‌الله شاه مسکین، سید جان‌لله شاه، ثالث، مخدوم ابراهیم خلیل، منشی رسول بخش رهی، میر علی نواز علوی آخرین پروانه‌های شمع شاعری زبان فارسی بودند.

غزل سرایان سندی بیشترین تأثیر را از نظامی، جامی، سعدی، مولوی، فردوسی و حافظ گرفته‌اند. اگرچه در تضمین شعری به همه ی شعرای فارسی‌زبان رو آورده‌ند ولی بیشترین تضمین مربوط به حافظ علیه الرّحمه است.

ز ــ فارسی و هندکو:

هندکو از زبان‌های رایج بین مردم بومی پیشاور، منطقه‌ی وسیع هزاره‌جات (شامل ایبت آباد، مانسهره، هریپور، حسن ابدال و ...) است. در زبان هندکو هم هزاران لغت، عبارت و ضرب المثل فارسی رایج است. در این زبان هم مثل دیگر زبان‌های بومی پاکستان لغات فارسی یا طی گذشت قرن‌ها با تغییراتی همراه شده‌اند یا عیناً به کار برده می‌شوند. برای نمونه تعدادی از آن‌ها را ذکر می‌کنیم:

در زیورآلات: وزن، آویزه، طلائی، نقری، نوشیروانی، تعویذ، زنجیری، گلوبند، تاج، امام ضامن و ...

در مراسم ازدواج: نکاح، آیینه‌بندی، گل‌پاش، خوانچه سلامی

ظروف: پیاله، طباخ، غوری، کوزه، دیگ، دیگچه، دسته، سماوار، شمعدان، چراغدان، مجمر، جام، آفتابه، منقل، چای‌جوش، سرمه‌دانی، کارگاه، خورجین، سنگ پا، چلو صاف و ...
ساختمان: دیوال[دیوار]، ریت[ریگ]، ریگمال، گِل‌مال، گز، پیمانه، گلکاری، گلکار، دروازه، زنجیر، فرش، چینی‌خانه، کرسی‌‌دار، پرده، میخ، باره‌دری[بالادری]، چمن، سبزه، گلستان، باغ، باغچه، شاخ[شاخه]، درخت، جنگل، خاک، خاکدان، چوب و ...

جناب مختار علی نیّر(م.2010م.) از محققین و شعرای هندکو ملقب به بابای هندکو می‌نویسد: هرجا می‌رویم قدم به قدم نام‌ها و لغات و اصطلاحات فارسی پیش از ما حرکت می‌کنند و همین ما را مجبور کرده است که بالادستی فارسی را بپذیریم. از جمله نام‌هایی است که در جوار ما هستند و روزانه به کار می‌بریم و بر گرد آن‌ها می‌گردیم. مثلاً: محله، کوچه، چاه، شاهراه، کوچه بسته، کوچه‌بندی، محلّه‌دار، رسالدار[مقامی در ارتش صفویان یا افشاریه بوده است مثل سرتیپ]، بازار نالبندی[نعلبندی]، دروازه، محله¬ی مروی¬ها، محله¬ی خداداد[ساکنان این دو محلّه فارسی گو هستند]، بالاخانه، سرآسیه[آسیاب]، قبرستان، گنبد، منارخانه، امام بارگاه، قصاب¬خانه، دریچه، دستار، ...

آنچه همه‌ی اساتید حوزه‌های اردو، پنجابی، سندی و هندکو ذکر کرده‌اند این است که علاوه بر حکومت مستقیم فارس‌زبانان و حضور صوفیان و رهبران دینی و روحانی، عامل دیگری که موجب ماندگاری زبان فارسی طی قرون متمادی شده است عزاداری سرور و سالار شهیدان اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام بوده است. مجالس روضه، نوحه-خوانی، سینه‌زنی‌ها، نذری دادن‌های تاسوعا، عاشورا و اربعین در دو ماه محرم و صفر و دسته‌های سینه‌زنی، تنها مختص شیعیان نیست و اهل سنّت هم تا دهه‌های اخیر و حتی بعد از انقلاب اسلامی و تلاش وهابیّت و آمریکا و انگلیس برای ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی در پاکستان در این مراسم شرکت می‌کرده‌اند و یا خودشان مستقلاً مراسم داشته¬اند و هنوز در بعضی مناطق این مراسم پابرجاست.

از جمله مطالب قابل ذکر دیگر زبان فارسی در پاکستان حضور فارسی‌زبانان تبعه‌ی پاکستان در این کشور است. شیرازی‌ها و یزدی‌ها در کراچی، هزاره‌ها در کویته و بازماندگان افسران ارتش نادری و احتمالاً صفوی و رهبران و روحانیون شیعه در پیشاور و اقوام فارس(دری)زبان افغانستان در مناطق قبایلی هم‌مرز با پاکستان به خصوص شیعیان در منطقه‌ی پاراچنار از جمله گروه‌هایی هستند که درون خانه‌های خویش فارسی سخن می‌گویند و در ماه‌های محرم و صفر و مجالس هفتگی نوحه و روضه‌خوانی به زبان فارسی دارند.

محقق ارجمند جناب آقای آخونزاده مختار علی نیّر که آبا و اجدادشان از ایران به پیشاور مهاجرت کرده‌اند کتاب تحقیقی بسیار ارزشمندی در پانصد و هفتاد صفحه به زبان اردو و در قطع وزیری به نام "تاریخ عزاداری پیشاور" نوشته‌اند که در آن نوحه-هایی را آورده‌اند که به زبان فارسی هستند و هم‌اکنون نیز فارسی‌خوانان آن ها را در مجالس فارسی می¬خوانند.

از جمله عوامل مهم دیگر سوسو زدن چراغ نیم‌افروخته‌ی زبان و ادب فارسی وجود مدارس دینی شیعه و سنّی است که در آن‌ها صرف و نحو ابتدائی و مجموعه‌ای بنام پنج گنج (ویژه حوزه‌های دینی اهل سنّت) به فارسی تدریس می‌شود. آمار جدیدی از تعداد این مدارس دینی در دسترس ندارم ولی آماری را که آقای دکتر طارق رحمان در کتاب خویش زبان، آموزش و فرهنگ ذکر می‌کند حدود چهارهزار باب تا سال 1988 است که قطعاً در هر دو حوزه و مخصوصاً شیعه افزایش بسیار یافته است. بر این عامل می-توان بخش‌های فارسی دانشگاه‌های مختلف پاکستان و کلاس‌های آموزش زبان فارسی که مراکز نه گانه فرهنگی جمهوری اسلامی برگزار میکنند و در هر دو مورد از رونق چندانی برخوردار نیستند افزود.

سیّد عبدالحسین رئیس‌السّادات

raeisossadat@yahoo.com   

منابعی که در تهیه این مقاله از آن‌ها بهره‌برداری شده است:
الف: اردو
1- پاکستان کی قومی اور علاقائی زبانون پر فارسی کا اثر (مجموعه مقالات)
الهدی : (خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران - پیشاور) سال 83
2- پشتومین مستعمل فارسی امثال و محاورات – پروفسور جمیل یوسف زئی
خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران - پیشاور سال 81
3- تاریخ عزاداری پیشاور – آخونزاده مختار علی نیّر
بشیر آرت پرس – 2003
4- ثقافت سرحد – قاری جاوید اقبال
الفیصل ناشران – لاهور

ب: انگلیسی
I. Language, Ideology and Power
Tariq Rahman, Oxford, 2002
II. Language, Education and Culture
Tariq Rahman, Oxford, 1999
III. History of the Pathans
Brig. Haroon Rashid, 2002
IV. Persia and the Gulf
John F. Standish, Curzon, 1998
V. Pakistan – Iran Relations
Dr. Minhaj ul Hassan and S.A.Raeisossadat, I.R.Iran Culture Center, Peshawar and Peshawar University, 2004

انتهای پیام/