بخشش سرزمین فلسطینیان در مجمع عمومی سازمان ملل به صهیونیستها
خبرگزاری تسنیم: مجمععمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ قطعنامه ۱۸۱ را تصویب کردکه براساس آن طرح تقسیم که به عنوان سندی چهار بخشی به متن قطعنامه ضمیمه شده بود، برای تعیین مرزهای میان دو دولت عرب و اسرائیلی تدارک دیده شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، در بخش اول بازخوانی روند اشغال فلسطین، به تلاش های فرانسه و برخی از سیاسیون صهیونیست برای تصاحب سرزمین فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل اشاره شد.
در بخش دوم نیز به چگونگی ورود آمریکا به جنگ جهانی اول توسط یهود و اعلامیه وزارت خارجه انگلیس برای اعطاری فلسطین به صهیونیستها پرداخته شد.
در سومین بخش این گزارش نیز به مکر دوباره انگلیس به اعراب برای سکوت و همراهی آنان با بریتانیا و نحوه ارجاع پرونده فلسطین به مجمع عمومی سازمان ملل و در نهایت تقسیم این سرزمین خواهیم پرداخت.
انتشار خبر وعده بالفور، ناراحتی بسیار شدیدی در جامعه عربی ایجاد کرد و پس از آن شریف حسین فوراً دولت انگلیس را زیر سؤال برد و درباره این وعده توضیح خواست. انگلستان نماینده رسمی پیش شریف حسین فرستاد و با تاکیدات فراوان به او اطمینان دادکه "به هیچ وجه اجازه نخواهند داد که یهود در فلسطین مزاحم حقوق عرب شود و تا آنجا به یهودیان اجازه مهاجرت و سکونت در فلسطین میدهد که با آزادی سیاسی و اقتصادی عرب سازگار باشد و به حقوق آنان لطمهای وارد نکند".
در همین حین، جمعی از اهالی سوریه که در مصر سرگرم تنظیم برنامه و سرو سامان دادن به قضیه عربی بودند و قرار داد سایکس – پیکو و وعده بالفور آنان را به شدت مضطرب ساخته بود، یادداشتی به دولت انگلستان ارسال کردند و طی آن درباره سیاست آن کشور در مورد کشورهای عربی پس از جنگ توضیح خواستند. روز 16 ژوئن 1918م. از طرف انگلستان رسما جواب آمد که انگلستان به همان عهدی که با عرب بسته است وفادار و پایدار است و در راه آزادی و استقلال عرب سعی خواهد کرد و اطمینان دارد در آینده حکومت و اداره سرزمین های عربی طبق اراده و خواسته خود مردم آن سرزمینها باشد.
*فلسطین بعد از جنگ جهانی اول
نیروهای انگلیس به فرماندهی ژنرال آلن بی در اکتبر 1918م. اشغال فلسطین را به پایان برد و آن را تحت اداره نظامی مستقیم خود در آوردند. ژنرال بولز رئیس حکومت نظامی فلسطین، متن وعده بالفور را منتشر و صریحاً اعلام کرد که بریتانیا مسئولیت اجرای این وعده را در ضمن قبول سرپرستی فلسطین پذیرفته است و موظف است که آن را اجرا کند. در مقابل این اعلام، در فلسطین مردم به مخالفت برخاستند. البته در آن هنگام هیچ گونه نشانهای دال بر استعماری بودن این حرکت وجود نداشت زیرا: 1) ویلسون رئیسجمهور وقت آمریکا در دسامبر 1915م. گفته بود "سیاست فتح و استیلا در برنامههای رژیمهای دمکراتیک قرار نداشته و با عقاید مذهبی آنان نیز منافات دارد". 2 ) ژنرال آلنبی در روز ورود خود به اسرائیل در تاریخ 29 .12 .1917 تصریح نمود که "هدف از سلطه یافتن بر فلسطین همان آزادی آن از زیر سلطه اتراک و برقراری دولتی ملی و آزاد در آن است". 3 ) لوید جورج نخست وزیر انگلیس سخنانی در جمع سندیکاهای کارگران انگلیسی گفته بود "بریتانیا به حق آزادی و استقلال فلسطین، سوریه، عراق و جزیره العرب اعتراف نموده و معتقد است دراین کشورها باید دولتهای ملی تشکیل شود.4) بالفور طراح اعلامیه، طی تلگرافی به شریف حسین اعلام کرد که حکومت فخمیه بریتانیا بار دیگر وعدههای سابق خود را مبتنی بر تایید استقلال اعراب و مساعدت کشورهای عربی برای دستیابی به استقلال پس از جنگ تاکید مینماید.5 ) انگلیس و فرانسه طی بیانیه مشترکی در تاریخ 17 .11 .1918 تصریح کردند که "علت ورود آنان به جنگ در خاورمیانه همانا آزادی ملتهای عربی و برقراری دولتهای مردمی است".
برهمین اساس تعهد صریح و آشکار متفقین مبنی بر تایید استقلال فلسطین و برقراری دولت ملی در آن کشور که توسط مردم انتخاب میشود، همین مبنای پایبندی اعراب مبنی بر داشتن حق قانونی برای رسیدن به استقلال کامل فلسطین شده بود ولی متفقین این حقیقت مسلم را به جهت منافات با اهداف حقیقیشان، نادیده گرفتند. هدف اصلی آنان این بود که جای سلطه عثمانی را بگیرند و مناطق تحت نفوذ آنان را میان خود تقسیم و مقدمات تبدیل فلسطین عربی به دولت صهیونیستی را فراهم کنند.
* آغاز ظلم به اعراب با نظام اداری انگلیس
در دوره اداره نظامی فلسطین توسط یهودیان، کارمندان رده بالا همگی انگلیسی بودند و 9 تن یهودی در میان آنها به چشم میخورد اما به هیچ عربی ریاست مرکز اجرایی بزرگ داده نشد. این اداره در ماه اوت 1918م. مقدمات ورود هیات صهیونیست جهانی به رهبری وایزمن به فلسطین را برای آماده کردن زمینه تاسیس وطن ملی یهود فراهم آورد. با این که تمام جمعیت یهود در آن تاریخ از 6% تجاوز نمیکرد، این هیات به جهت اداره امور یهودیان، خواستار شرکت در اداره فلسطین گردید و یهودیان این امر را به عنوان حقی قطعی، با عجله مطالبه میکردند. در همین اثنا یهودیان مشغول تهیه و تنظیم قوه نظامی شدند و برای خود جداگانه دستگاه قضایی ترتیب دادند و اداره اطلاعات و استخبارات را به وجود آورند. این عملیات برای اعراب زنگ خطری بود.
پس از پایان جنگ جهانی اول، در اول ژانویه 1919م. کنگره صلح در شهر ورسای تشکیل گردید. فیصل از طرف پدرش، حسین شریف مکه پادشاه حجاز، در این کنگره شرکت کرد و در ضمن یک سخنرانی، عوامل فرهنگی و اقتصادی و جغرافیایی را که مقتضی وحدت و استقلال بلاد عرب در قاره آسیاست، توضیح داد، وعده های موکد رسمی متفقین را یادآور و با اتکای به اینها خواستار ایجاد دولت واحد مستقل عربی در آسیا شد .
کنگره صهیونیستها هم در ماه فوریه طی یاداشتی که به کنگره صلح تقدیم داشت تقاضا کرد حکومتی یهودی در فلسطین و اردن و جنوب لبنان به وجود آید.
ویلسون رئیس جمهور آمریکا نیز پیشنهاد کرد که هیأتی مرکب از نمایندگان متفقین به شامات مسافرت و از عموم طبقات آن سامان درباره نحوه حکومت پرسش کند تا حکومت مورد علاقه آنان به آنها داده شود و بدین ترتیب سرنوشت سرزمینها به اراده خود مردم باشد. شورای عالی متفقین (آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا) این پیشنهاد را پذیرفت، ولی مقرر شد که انتخاب نماینده، اختیاری باشد. انگلستان و فرانسه و صهیونیستها، که مطمئن بودند نتیجه همهپرسی برخلاف مقاصد شوم استعماری آن ها ست، عملاً در مقابل این فکر کارشکنی و مخالفت کردند و این دو کشور از انتخاب و اعزام نماینده خودداری کردند. آمریکا دو نماینده به نامهای دکتر کنگ و کرین برگزید و آنها را همراه دو مستشار به طرف شامات فرستاد از این رو هیأت به نام این دو عضو آمریکایی، کمیسیون کنگ – کرین نامیده شد.
*کنگره سوریه
فیصل از فرانسه به دمشق مراجعت کرد و به انتظار رسیدن کمیسیون تحقیق و آماده کردن زمینه رای دادن، مشغول فعالیت شد. از مردم سوریه و لبنان دعوت کرد، نمایندگان مردم در دمشق کنگرهای در ژوئن 1919م. به ریاست فیصل تشکیل دادند تا قبل از رسیدن بازرسان آمریکایی تصمیمات لازم در مورد اظهار خواسته مردن و تعیین نحوة حکومت و ... اخذ شود و قطعنامه کنگره در مورد خواستههای مردم به صورت ذیل صادر گردید که
1. قرار داد سایکس – پیکو باید لغو شود.
2. وعده بالفور غیر قانونی و غلط اعلام شود.
3. هر قانونی که منجر به تقسیم سوریه ،مطرود است.
4. تشکیل دولت یهودی در فلسطین به هیچ وجه مورد اجازه و رضایت مردم نیست.
ضمناً این کنگره یاداشتی تنظیم کرد تا به کمیسیون تحقیق داده شود، که در صدر آن تقاضای استقلال و مخالفت با تشکیلات صهیونیستها و ایجاد دولت یهودی در فلسطین قرار داشت.
*کمیسیون کنگ – کرین
بازرسان آمریکایی که به شامات رفتند، با نمایندگان ملت و اصناف مختلف تماس گرفتند، بعد به فرانسه بازگشتند و نتیجه مطالعات خود را بدین شرح به نمایندگان آمریکا در کنگره صلح گزارش دادند :"مردم سوریه همگی خواهان استقلالند و با سرپرستی هر کشور دیگر و تحت الحمایگی سوریه مطلقاً مخالفند، ترویج صهیونیستها در فلسطین، تجاوز زشت و ظالمانهای به حقوق مردم فلسطین و تخلف واضحی از مبانی و اصولی است که متفقین قبلاً اعلان و امضا کردهاند و مخالف با پیشنهادهای شخص ویلسون است. مهاجرت یهود به فلسطین حتماً باید در حدود معینی، آن هم تا زمان محدودی، مجاز باشد و فکر ایجاد دولت یهودی در فلسطین باید به طور کلی از بین برود".
این گزارش که مورد پسند اعضای مؤثر کنگره صلح نبود، بایگانی شد و تا کنون نیز کوچکترین ترتیب اثری به دیدگاهها و گزارشهای این کمیسیون داده نشده است.
مردم سوریه و فلسطین با کمال صراحت در قطعنامه تاریخی کنگره سوریه که هشتم مارس 1920م. در جشن عظیمی از بالای عمارت شهرداری دمشق خوانده شد، خواهان استقلال و طرد فکر سرپرستی بر سوریه و فلسطین شدند و خیالات خام صهیونیسم در مورد ایجاد وطن ملی یهودی در فلسطین را محکوم کردند. قبل از این هم یک بار اراده و خواستههای ملت سوریه و فلسطین در همه پرسی که از کمیسیون کنگ– کرین به عمل آمد، برای همه کس روشن و آشکارشد.
*اولین قیام 7 روزه در قدس
دیری نگذشت که برای مردم عرب مسجل شد که انگلیسیها چه خوابی برای رسزمینشان دیدهاند. در آوریل 1920م. در شهر بیتالمقدس، فلسطینیان پس از آگاه شدن از نقشههای شوم استعمار انگلیس و صهیونیسم به عنوان اعتراض به این اوضاع نامطلوب، علیه انگلیسیها و صهیونیستها قیام کردند. این قیام اولین حرکت مردمی و همه جانبه آنها بر ضد صهیونیستها بود. در جریان این قیام، مردم به یهودیان حمله کردند و در اثر تصادم شدیدی که بین عرب و یهود و افراد پلیس که از یهودیان دفاع میکردند واقع شد، عدهای از یهودیان و عربها کشته و زخمی شدند.
از آن سال به بعد دیگر مردم فلسطین به جای اعتراض و فرستادن شکایت و دادخواست، به صورت عملی وارد مبارزه شدند اما به دلیل اینکه این قیام به شکل منظم و سازمان یافته شکل نگرفت، پس از هفت روز فروکش کرد و سیاست انگلستان را در فلسطین تغییر چندانی نداد. یک هیات نظامی که به بررسی علل شورش پرداخته بودند، مایوسی اعراب از اجرای وعده استقلال انگلستان، ترس و وحشت اعراب از آینده مملکت خود براثر وعده بالفور، دخالت و اعمال نفوذ آژانس یهود در امور اداری فلسطین و اینکه تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین مساوی است با سرازیر شدن یهودیان دنیا و قبضه نمودن سیاست و اقتصاد فلسطین و در نتیجه بندگی اعراب.
بخش اعظم این نگرانیها به خودسر عمل کردن صهیونیست ها و عدم توجه به هشدارهای انگلیسیها نیز برمیگشت. ژنرال بولز در نامهای که برای فرمانده کل قوای انگلستان در شرق قاهره نوشت، آورد: آژانس یهود تس لیم دستورهای حکومت نیست؛ توقعات زیادی برای پیشبرد یهود دارد که از حد تفاهم و توافق گذشته، تا آن جا که این آژانس مدعی است، قدرت من و قدرت هر اداره دیگر فلسطین باید به آنها سپرده شود. وعدههای ما دیگر در مسلمانان و نصارا اثری ندارد و در اثر خلف وعدهها و بدقولیهایی که از ما دیدهاند، به کلی از ما سلب اطمینان شده و دیگر باور نخواهند کرد که ما روزی به وعدههایی که در موقع ورود به بیتالمقدس به آنها دادهایم، عمل خواهیم کرد، زیرا حقایق فراوانی وعدههای ما را تکذیب میکند... رسمی نمودن زبان عبری، تشکیل دستگاه قضایی مستقل یهودی، عضویت صهیونیستها در بسیاری از پستهای حکومت فلسطین و امتیازات فراوانی که به صهیونیستها برای مهاجرت و مسافرت دادهایم، عناصر غیر یهود را معتقد ساخته که ما با یهودیان سازش داریم".
* توجه به پشنهاد یهودیان برای سرزمین اعراب
پس از حمله فرانسه به سوریه، انگلستان و فرانسه قطعنامه کنگره سوریه را که مظهر اراده تقریباً همه ملت بود، قانونی ندانستند و در مقابل، حزب صهیونیسم از شورای متفقین تقاضا کرد که انگلستان سرپرست و قیم فلسطین معلوم شود. این تقاضا که از طرف اقلیت بیگانه بسیار ضعیف صادر شده بود مورد توجه قرار گرفت. روز 25 آوریل 1920م. در شهر سانرمو جلسه شورای عالی متفقین برای تعیین سرنوشت سرزمین های عربی تشکیل شد و نتیجه مذاکرات این شدکه سوریه و لبنان – علی رغم اراده ملت – تحت سرپرستی فرانسه و عراق تحت الحمایة انگلستان و فلسطین هم به شرط این که وعده بالفور اجرا شود، تحت قیمومیت انگلستان قرار گیرد.
صهیونیستها از این فرصت نهایت استفاده را برد و فوراً عهدنامهای را به امضای سران کنفرانس رسانید که در آمده بود "فلسطین را باید در موقعیت اداری – سیاسی قرار داد تا یهود برای تاسیس میهن ناسیونالیسم خود در آزادی کامل به سر برده، حکومت نیز به هجرت یهودیها به فلسطین کمک کند، در این رابطه توصیه میشود کابینهای برای رسیدگی به امور مهاجرین یهودی تشکیل شود تا ناظر امور مهاجرت باشد و از سوی دیگر به مهاجرین مسکن و شغل مناسب بدهد و بتواند امتیازات شرکتها در درجه اول به یهودیها بدهد تا آنها بتوانند در تاسیس چنین میهنی همه سعی و تلاش خود را به کار گیرند".
به هر حال شورای متفقین ، فلسطین را تحت الحمایه انگلیس قرار دادند و طرح تحتالحمایگی را بدون هیچگونه توجهی به نیازهای ملتها تقدیم سازمان ملل کردند. دبیر کل سازمان ملل طی یاداشتی به شورای امنیت در تاریخ 30 . 07 . 1920 م. اقدام شورای عالی متفقین را محکوم نموده و گفت: تقسیم قیومیت توسط کشورهای بزرگ غیر قانونی بوده و نمیتوان آن را به رسمیت شناخت.
ولی متفقین هیچ اهمیتی برای اهداف سازمان ملل قائل نشدند و هدف آن ها دادن ظاهری قانونی به اعلامیه بالفور بوده که چنین مشروعیتی را نیاز داشته است تا در وضعیتی مناسب مورد اجرا قرار گیرد و چه کسی از انگلیس که طراح اصلی اعلایمه بالفور است برای احراز پست قیومیت مناسبتر است؟ و چه کسی از شورای امنیت (که تشکیلاتی است که متفقین برای تایید پیروزهای خود به وجود آورند ) برای تبریک گفتن به انگلیس به خاطر موفقیت در انجام دادن ماموریت خود مناسبتر است؟
*وضعیت فلسطین در دوره قیمومیت
از اشغال سرزمین فلسطین تا سال ژونیه 1920 م. حکومت نظامی بر سرزمین فلسطین سایه افکند. در ژونیه 1920م. اداره نظامی به اداره مدنی غیر نظامی که به نام «حکومت فلسطین»، نام گذاری شد و یک صهیونیست انگلیس به نام هربرت صموئیل اولین نماینده ویژه انگلیسی در فلسطین شد و او صهیونیست دیگری به نام نورمان بنتویش را به عنوان معاونت کل دولت، که متصدی تهیه لوایح قانونی و آییننامهها هم بود، منصوب کرد و دو نفر یهودی دیگر را در راس اداره مهاجرت و گذرنامه و مدیریت کل بازرگانی گماشت.صموئیل اصولاً در راس هر قسمت اداری و پستهای دولتی یک یهودی یا انگلیسی قرار داد . قسمت معارف و فرهنگ یهود را سرو سامان داد و تحت اداره و نظارت کمیته اجرایی صهیونیسم قرار گرفت. در صورتی که فرهنگ عرب تحت سلطه و اداره یک انگلیسی بود و کارمندان و بازرسان در همین زمان بود که کار انتقال اراضی از دست عرب به یهود آغاز شد.
حکومت صموئیل در سپتامبر 1921 م. امتیاز برق فلسطین را به مدت هفتاد سال به روتمبرگ یهودی واگذار کرد. این امتیاز حق تولید برق در فلسطین را از تمام مردم دیگر در سراسر فلسطین سلب میکرد و فقط شهر بیتالمقدس از این امتیاز مستثنا بود، چون در سال 1914 م. دولت عثمانی این امتیاز را به یک فرد یونانی واگذارکرده بود. در ضمن صموئیل برای حمایت از صنایع یهود، قوانینی وضع کرد که به موجب آن ها مواد و اسبابی که یهودیان برای کارخانجات خود باید وارد کنند، از گمرک معاف و وارد کردن اجناس که مشابه آن را عرب ها تولید میکردند، آزاد و بیگمرک بود.
*قیام یافا
یافا در آن روزگار، تنها بندر فلسطینیان بود و صهیونیستها با راه انداختن تظاهرات در این شهر و شهرهای دیگر، به اذیت و آزار فلسطینیان میپرداختند و با هیجان و شور خاصی، از مهاجران تازه وارد یهودی استقبال میکردند. این مهاجرتها و آزار و اذیتها باعث بوجود آمدن اضطراب و هیجان بر سراسر فلسطین شد تا اینکه در روز اول ماه مه 1921م. آتش انقلاب نویی که مدت پانزده روز ادامه داشت، از شهر یافا زبانه کشید، دامنه این آشوب رفته رفته به شهرهای دیکر هم کشیده شد. شورشیان عرب به مراکز مهاجرت صهیونیستها حمله کردند و عدهای از یهودیان را کشتند و چند مستعمره یهودی در میان یافا و طولکرم هم مورد حمله آنان قرار گرفت . قوای ارتش و پلیس در این جریان، به طرفداری از یهود با اعراب میجنگیدند.
هر چند که انگلستان نهایت همکاری را با صهیونیستها داشت و تا جایی که امکان داشت با فروش زمینهای دولتی مسیر شهرکسازیهای آنان را هموار ساخت ولی در نهایت صهیونیستها توانستند حدود 6 درصد از سرزمین فلسطین را با مکر و حیله تصاحب کنند. میل به تصاحب زمین بیشتر و قیامها و کشت و کشتارهای بین طرفین عرب- صهیونیسم و عدم چارهاندیشی انگلستان سبب شد تا این کشور در سال 1947 میلادی به مجرد تأسیس سازمان ملل موضوع فلسطین را به مجمععمومی احاله دهد. بر همین اساس کمیته 11 نفرهای در خصوص موضوع فلسطین (انسکاپ) در نخستین نشست ویژه مجمع عمومی در آوریل 1947 تشکیل شد. بیشتر اعضاء توصیه کردند که فلسطین به دو دولت عربی و یهودی تقسیم و موقعیتی بینالمللی برای شهر بیتالمقدس تحت مدیریت سازمان ملل تعریف شود.
* طرح تقسیم، 1947
مجمععمومی پس از دو ماه بحث داغ در دومین نشست عادی خود در 29 نوامبر 1947م. قطعنامه 181 را تصویب کرد که باتغییرات اندکی طرح تقسیم توأم با وحدت اقتصادی را که از سوی اکثریت اعضای کمیته ویژه فلسطین ارایه شده بود، پذیرفت. طرح تقسیم که به عنوان سندی چهار بخشی به متن قطعنامه ضمیمه شده بود، برای انقضاء قیمومت و پیشرفت عقبنشینی ارتش انگلستان و تعیین مرزهای میان دو دولت و بیتالمقدس تدارک دیده شد. این طرح شامل موارد زیر بود: ایجاد دولتهای عربی و یهودی پیش از یکم اکتبر 1948؛ تقسیم فلسطین به هشت بخش: سه بخش به دولت عربی و سه بخش به دولت یهودی داده میشد، بخش هفتم، شهر یافا محدودهای عربی در قلمرو یهودی را تشکیل میداد؛ رویه و ترتیبات بینالمللی برای بیتالمقدس به عنوان بخش هشتم، تحت مدیریت شورای قیمومت سازمان ملل انجام میپذیرد.
این طرح همچنین مراحلی را که باید پیش از استقلال طی میشد، مشخص کرده بود و به مسایلی چون شهروندی، حمل و نقل، وحدت اقتصادی و اعلامیهای که باید از سوی دولت موقت هر دو کشورـ پیشنهادی در خصوص نحوه دسترسی به اماکن مقدسه و حقوق اقلیتهای مذهبی صادر میشد، رسیدگی میکرد. بدین نحو تقسیم سرزمین فلسطین با وجود تصاحب بیش از 90 درصدی آن توسط اعراب، به دو نیم تقسیم شد و نیمی از آن به صهیونیست ها هدیه داده شد.
آژانس یهود به رغم نارضایتی از عدم توجه قطعنامه به مسایلی چون مهاجرت یهودیان از اروپا و محدودیتهای سرزمینی اعمال شده بر دولت یهودی پیشنهادی، آن را پذیرفت. اعراب فلسطینی و دولتهای عرب با این توجیه که قطعنامهناقض موازین مندرج در منشور سازمان ملل ناظر بر اعطای حق تصمیمگیری مردم درباره سرنوشت خود است، با طرح مخالفت کردند. آنها اعلام کردند که مجمععمومی این طرح را در شرایط نامناسبی تصویب کرده و اعراب فلسطینی با هر طرحی که متضمن تجزیه، جدایی یا تقسیم کشورشان باشد و یا اینکه حقوق و منزلت خاص و تبعیضآمیزی به یک اقلیت اعطاء نماید، مخالفت خواهند ورزید.
*پایان قیمومت انگلستان
تصویب قطعنامه 181 به گسترش خشونت در فلسطین انجامید. با وخیمتر شدن اوضاع، شورای امنیت خواستار برقراری نشست ویژه مجمععمومی شد. لذا این نشست از 16 آوریل تا 14 مه 1948 به طول انجامید.
در روز 17 آوریل، شورای امنیت خواستار توقف تمام فعالیتها و اقدامات مسلحانه و غیر مسلحانه در فلسطین شد و در 23 آوریل کمیسیون آتشبس را برای نظارت و کمک به ایجاد آتشبس تشکیل داد. مجمع عمومی نیز کمیسیون فلسطین را منحل نمود و تصمیم گرفت برای پیشبرد استقرار صلح در همکاری با کمیسیون آتش بس یک میانجی منصوب سازد. در 20 مه کنت فولکبرنادت (Count Folke Bernadotte)، رییس صلیب سرخ سوئد، به عنوان میانجی سازمان ملل منصوب شد.
* تقسیم فلسطین و جنگ اعراب و اسراییل
در روز 14 مه 1948 انگلستان قیمومت خود بر فلسطین را وانهاد و نیروهای خود را خارج ساخت. در همان روز آژانس یهود تأسیس دولت اسراییل را در سرزمینهای اعطاء شده به وسیله طرح تقسیم، اعلام نمود. بلافاصله آتش خصومتهای شدید بین گروههای یهودی وعرب شعلهور گردید. روز بعد ارتش کشورهای عرب همسایه برای کمک به اعراب فلسطینی وارد این سرزمین شدند.
پس از چند هفته جنگ متوقف شد و این به دلیل آتشبس چهار هفتهای بود که شورای امنیت در 29 مه 1948 اعلام کرد. آتشبس در 11 ژوئن تحت نظارت میانجی سازمان ملل باکمک گروهی از ناظران نظامی بینالمللی که به عنوان سازمان نظارت بر آتشبس سازمان ملل متحدـ یونتسو (UNTSO) شناخته شدند، به مرحله اجرا درآمد. به رغم تلاشهای میانجی هیچ توافقی بر تمدید آتشبس حاصل نشد و نبردها مجدداً در روز هشتم ژوییه از سر گرفته شد. در 15 ژوییه 1948 شورای امنیت طبق قطعنامهای اعلام کرد که شرایط فلسطین تهدیدی است علیه صلح و خواستار آتشبس شد و اعلام نمود که ناتوانی در رعایت آن به عنوان نقض صلح به شمار میآید که مستلزم اعمال فوری قوانین الزامی براساس فصل هفت منشور سازمان ملل خواهد بود.
طبق این قطعنامه آتشبس دوم به وقوع به پیوست. تا آن زمان اسراییل بخش بزرگی از سرزمینهای اعطا شده به دولت عربی (طبق طرح تقسیم) از جمله بخش غربی بیتالمقدس را تصرف کرده بود. مصر و اردن هر یک کنترل مناطق باقیمانده از غزه و کرانه باختری رود اردن را (که شامل شرق بیتالمقدس یا شهر قدیمی میشد) حفظ کردند. جنگ در اکتبر 1948 و مارس 1949 به اوج خود رسید که طی آن اسراییل بر سایر مناطق اختصاص یافته به دولت عربی نیز تسلط یافت. در سال 1950 اردن از کرانه باختری رود اردن از جمله شرق بیتالمقدس به طور رسمی طبق قوانین خود تا زمان پیدایش یک راه حل برای مسئله چشمپوشی کرد.
این دشمنیها موجب بحرانهای شدید انسانی شد. تقریباً 750 هزار فلسطینی از سرزمینهای خود آواره شدند و سرزمینهای بسیار بیشتر از آنچیزی که سازمان ملل تصویب کرده بود، به دست صهیونیستها افتاد.
بین فوریه و ژوییه 1949 و با حمایت و مساعدت سازمان ملل توافقنامههای آتشبس بین اسراییل از یک سو و مصر، اردن، لبنان و سوریه از سوی دیگر امضا شد. در این توافقنامهها که از لحاظ مضمون مشابه بودند، پذیرفته شده بود که استقرار آتشبس، گامی ضروری برای اعاده صلح در فلسطین است. آنها همچنین اعلام کردند که هدف آتش بس به معنای ایجاد یا به رسمیت شناختن ادعا و حق سرزمینی مالکیت یا سایر حقوق، ادعاها و منافع هیچ یک از طرفین نیست.
در اوت 1949 شورای امنیت از ناظران یونتسو خواست تا بر آتشبس نظارت کنند. طبق تصمیم شورای امنیت ناظران یونتسو در خاورمیانه باقی ماندند.
*قطعنامه 194 مجمععمومی: حق بازگشت
مجمععمومی در سومین نشست عادی خود در 11 دسامبر 1948 قطعنامه194 را به تصویب رسانید که در آن راههای حل و فصل مسئله فلسطین مشخص شده بود. گزارش ارائه شده به وسیله کنت برنادت برای حل و فصل وضعیت فعل و انفعالات روبه افزایش در فلسطین حاوی پیشنهادات زیر بود و بر مبنای آن، مجمع عمومی اعلام کرد: آوارگانی که خواهان بازگشت به خانههای خود و زندگی همراه با صلح با همسایگان خویش هستند باید اجازه یابند که در نخستین فرصت به این خواسته خود برسند؛ باید به کسانی که مایل به برگشت نیستند برای اموالی که از دست دادهاند خسارت پرداخت شود. (البته رژیم صهیونیستی به هیچ کدام از این موارد تمکین نکرد)
مجمع عمومی همچنین خواستار غیرنظامی و بینالمللی کردن بیتالمقدس برای تأمین دسترسی آزاد به اماکن مقدسه در فلسطین شد. قطعنامه194 مقدمات تشکیل کمیسیون سه نفری سازمان ملل به نام کمیسیون مصالحه برای فلسطین را فراهم آورد که باید وظایف میانجی سازمان ملل را در صورت ضرورت نیز به عهده میگرفت. این کمیسیون مأموریت یافت به طرفین در دستیابی به یک موافقت نهایی در زمینه تمام مسایل معوقه و بلاتکلیف و تسهیل بازگشت اسکان مجدد و بازسازی اقتصادی و اجتماعی آوارگان کمک کند. مجمععمومی سپس فرانسه، ترکیه و ایالاتمتحده را به عنوان اعضای این کمیسیون معرفی کرد.
کمیسیون مصالحه کوشید تا سه موضوع عمده را حل و فصل نماید: حدود سرزمینها، آوارگان و موقعیت بیتالمقدس. نتیجه مذاکرات جداگانه با دولتهای عربی (مصر، اردن، لبنان و سوریه) و اسراییل در کنفرانسی در لوزان در آوریل 1949 پروتکلی بود که به صورت جداگانه از سوی طرفین امضا شد و بر سر مرزهای مشخص شده در قطعنامه تقسیم به عنوان مبنای مذاکرات توافق به عمل آمد. با این حال، دیدارهای سال 1949 کمیسیون بر اثر فشار دولتهای عربی برای بازگشت آوارگان به عنوان گام نخست و اصرار اسراییل مبنی بر اولویت مسئله سرزمین بدون نتیجه پایان یافت و تلاشهای بعدی کمیسیون برای تضمین بازگشت فلسطینیها و ایجاد رژیم حکومتی بینالمللی برای بیتالمقدس نیز ناکام ماند. از سال 1951 به بعد، این کمیسیون کوشیده است حسابهای بانکی آوارگان عرب را در اسراییل به طور کامل آزاد نماید. در سال 1964، شناسایی مالکیت آوارگان عرب را تکمیل کرد (به انجام رسانید) و دستیابی به سابقه مالکیت آنها را ادامه میدهد.
در گزارشهای دورهای ارائه شده به مجمععمومی از سال 1952 به این سو کمیسیون به طور مکرر تأکید کرده است، تلاشهای آن برای هدایت امور در جهت اجرای قطعنامه194منوط به تغییرات اساسی در نگرش طرفین است. تأکیدات آن قطعنامه مبنی بر حق بازگشت آوارگان فلسطین، از سال 1948 هر ساله از سوی مجمععمومی به صورت عملی مورد تأکید قرار گرفته است. در همان حال، در 11 ماه مه 1949 اسراییل به عضویت سازمان ملل درآمد.
انتهای پیام/