سپاه در انتخاباتها هیچگاه دخالتی نداشته/ صبر رهبری در فتنه ۸۸ بسیار جالب بود
خبرگزاری تسنیم: فرمانده سابق سپاه با اشاره به اینکه حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بعد از یک هفته از حوادث فتنه ۷۸ مسئولیت را به سپاه واگذار کرد، گفت: سپاه بدون هیچگونه خونریزی و ظرف کمتر از ۵ ساعت مسئله را تمام کرد.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، برنامه شناسنامه این هفته با حضور سردار سید یحیی صفوی و با اجرای محمد حسین رنجبران روی آنتن رفت.
سرلشکر صفوی در ابتدای برنامه راجع به تغییر نامش گفت: قبل از انقلاب بهعلت اینکه تحت تعقیب ساواک بودم، مجبور شدم از ایران فرار کنم. برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات و همچنین محل سکونتم در ارتباطات تلفنی که از خارج با دوستان داشتم، نامم را تغییر دادم.
وی ادامه داد: من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و از زمانی که به سن تکلیف رسیدم از امام(ره) تقلید میکردم. از سال آخر دبیرستان (سال 49) فعالیتهای انقلابیام را در دبیرستان نشاط اصفهان و تحت تأثیر یکی از معلمهای انقلابی خود (عبدالله زاهد) آغاز کردم. با ورود به دانشگاه در سال 50، فضای دانشگاه را انقلابیتر و پرجنب و جوشتر دیدم، اما مشکلی که در دانشگاه تبریز با آن روبهرو بودیم این بود که جوّ غالب دانشگاه در دست کمونیستها بود. سال 50 یک عدهای از نیروهای مذهبی از شهرهای مختلف وارد دانشگاه تبریز شده بودند که در همان سال اول یکدیگر را پیدا کردند و بهتدریج فعالیتهای خود را آغاز کردند. در آن سالها فعالیتهای ما به اوج رسید و تا سال 54 که فارغ التحصیل شدم این فعالیتها را ادامه دادیم.
دستیار فرمانده کل قوا خاطرنشان کرد: وقتی به تهران میآمدم به منزل آیت الله بهشتی میرفتم و ایشان را ملاقات میکردم. یک روز که از تبریز آمده بودم با ایشان تماس گرفتم و ایشان فرمودند: ساعت 11 تا 11:30 به منزل ما بیا! منزل شهید بهشتی در شمال شهر واقع بود و به همین دلیل با 10 دقیقه تأخیر یعنی 11:10 رسیدم. ایشان بدون عبا پایین آمدند و خیلی قاطع فرمودند: جناب آقای صفوی، 10 دقیقه دیر آمدی، اگر با وقت باقیمانده مشکل حل میشود، بیا! وگرنه برو و منظم باش!
سرلشکر صفوی با بیان اینکه در دانشگاه تبریز گروههای مذهبی دارای دو خط فکر مجزا بودند، اظهار داشت: یک عدهای طرفدار تفکر شهید بهشتی و شهید مطهری و یک عدهای هم هوادار تفکرات دکتر شریعتی بودند. من و عدهای از دوستان جزو کسانی بودیم که مقلد امام بودیم و امام را در افکار شهید مطهری(ره) و شهید بهشتی جستوجو میکردیم و از طرف دیگر ارتباطمان را هم با روحانیت حفظ کرده بودیم.
وی ادامه داد: از سال 54 تا 56 در تیپ 55 هوابرد شیراز افسر وظیفه بودم که در این دو سال آموزشهای نظامی خوبی را پشت سر گذاشتم. 29 بهمن 56 که اربعین شهدای قم بود به تبریز رفتم. در آن روز مردم تبریز با اعلامیه علما به مسجد قزلی آمدند که در مسجد بسته شده بود. مردم به بسته بودن در مسجد معترض بودند که یکی از افسران پلیس حاضر در محل گفت: در این طویله باید بسته باشد! همین جمله باعث درگیری مردم و پلیس شد. یک جوان همان جا شهید شد و مردم هم جنازه آن جوان را سر دست گرفتند و پلیسی را که عامل شهادت آن جوان شد نیز کشتند.
صفوی افزود: 29 بهمن مردم انقلابی کردند که نه ساواک و نه شهربانی نتوانستند آن را کنترل کنند. در آن روز من هم همراه با مردم تبریز در تظاهرات شرکت کردم. آن روز ما سوار یک پیکان بودیم که ماشین ساواک جلوی ما پیچید و ماشین را به رگبار بست که یک تیر به پای من اصابت کرد. ما را برای مداوا به بیمارستان پهلوی بردند. پلیس به داخل بیمارستان آمد تا همه زخمیها را دستگیر کند. دوستانی که همراه من بودند وقتی فهمیدند پلیس وارد بیمارستان شده من را با همان لباس خونین و از روی تخت جراحی به بیرون بیمارستان منتقل کردند و با یک موتور سیکلت از بیمارستان فراریام دادند و به خانه مهندس رضا آیتاللهی فرستادند.
وی ادامه داد: تیر داخل پایم گیر کرده بود. حدود 4-5 روز بعد ساواک به اصفهان رفت و برادرانم را بازداشت کرد و با تحت فشار قرار دادن خانوادهام بهدنبال دستگیری من بود. در نهایت مجبور شدم به خارج از کشور فرار کنم. مدتی در سوریه و لبنان بودم و در جبهه الفتح حضور داشتم.
صفوی در مورد حضورش در سوریه و لبنان گفت: برادرم (سید سلمان) قبلاً دورههای چریکی فلسطینی را گذرانده بود و از طریق ایشان متوجه شدم که میتوانم به سوریه و لبنان مهاجرت کنم. البته این را هم باید بگویم که برای خروج از کشور از آیت الله مشکینی اجازه گرفتم. سه ماه در یکی از پایگاههای فلسطینیها در سوریه آموزش چریکی دیدم و سه ماه هم در دو اردوگاه دیگر فلسطینیان که در لبنان بود این آموزشها را پیگیری کردم. در لبنان و سوریه مهندس محمد غرضی که آنجا بهاسم آقای حیدری معروف بود به ما آموزش میداد. یک ماه اول که در سوریه بودم رابطم را گم کرده بودم و از طرف دیگر خرجیام هم تمام شده بود. به حرم حضرت زینب(س) رفتم و خطاب به ایشان گفتم: شما عمه سادات هستید و من هم پولم تمام شده و کسی را هم ندارم. وقتی از حرم بیرون آمدم یک نفر گفت: آقا شما ایرانی هستید؟ گفتم بله. گفت: نمیخواهی آقای جنتی را ببینی؟ گفتم: کدام جنتی؟ گفت: علی آقای جنتی، پسر آیت الله جنتی.
وی ادامه داد: آقای غرضی ما را به جبهه فلسطینیان برد. وقتی هم که امام به فرانسه رفتند، چون دلمان با امام بود به پاریس رفتم و یک ماه در خدمت ایشان بودم.
صفوی در ادامه برنامه و در مورد اولین دیدارش با امام هم گفت: در اولین دیدار حال عجیبی داشتم. اولین بار بعد از نماز ظهر و عصر و در حالی که امام زیر سایه درخت نشسته بودند، خدمت ایشان رسیدم و در حالی که نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم دست ایشان را بوسیدم. در آن یک ماه که در نوفل لوشاتو خدمت امام بودم آقای غرضی یک ماشین در اختیار ما قرار داده بود و من بهدلیل اینکه با زبان انگلیسی آشنا بودم، برای خرید به داخل شهر میرفتم.
مشاور مقام معظم رهبری در بخش دیگری از برنامه با بیان "دوست داشتم معلم شوم"، گفت: بعد از پایان سربازی به قم آمدم و در حوزه علمیه مشغول تحصیل شدم. در نهایت دوست داشتم یا معلم شوم یا طلبه اما مسائل انقلاب ما را بهسمتی دیگر کشاند. من در تجزیه و تحلیلهای خودم از انقلابهای ایران به این نتیجه رسیدم که اگر امام و انقلاب یک بازوی مسلح که از جنس انقلاب، مردم و رهبری انقلاب است نداشته باشد، نمیتواند موفق باشد. این بازوها در ابتدا با نام کمیتههای امداد شهری فعالیت میکردند و در ادامه هم با نام سپاه به فعالیت خود ادامه دادند.
وی افزود: فکر نمیکردم نظامی شوم اما خدا و امیرالمؤمنین دستم را گرفتند و من را در این مسیر قرار دادند.
صفوی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد آشنایی با شهید صیاد هم گفت: «وقتی کمیته و سپاه را در اصفهان تشکیل دادیم، با چند نیروی مذهبی رفیق شدیم. صیاد شیراز که آن زمان سروان فرماندهی توپخانه و موشکهای نیروی زمینی بود وعباس بابایی هم ستوانیکم بود که در پایگاه هشتم شکاری خلبان اف14 بود. شهید صیاد نیروهای مذهبی را دور هم جمع میکرد و با هم جلسات متعددی برگزار میکردیم. در واقع از ابتدای انقلاب با ایشان آشنا شدیم که این آشنایی تا زمان شهادت ایشان تداوم داشت.
وی ادامه داد: صیاد یک فرمانده مؤمن، شجاع، خردمند و انقلابی بود. او مثل یک پاسدار رفتار میکرد و نسبت به امام زمان(عج) ارادت زیادی داشت.
فرمانده سابق سپاه در پاسخ به این سؤال که منافقین به چه دلیلی نسبت به شهید صیاد کینه داشتند، گفت: بهنظرم از بالا به منافقین دستور ترور شهید صیاد را صادر کرده بودند. چون ایشان یکی از آیندههای ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. ایشان افسری بود که به امام، انقلاب، رهبری و سپاه علاقمند بود. از نظر من هم در مورد ترور سپهبد قرنی و هم در مورد ترور شهید صیاد دستور از بالا به منافقین صادر شده بود. شهید صیاد در آمریکا دوره دیده بود و آنها صیاد را بهخوبی میشناختند به همین دلیل از بالا دستور دادند که ایشان را ترور کنند.
سرلشکرصفوی در بخش دیگری از مصاحبه خود با برنامه شناسنامه در پاسخ به این سؤال"لحظه آغاز جنگ کجا بودید" گفت: آن روز من در سنندج بودم و بهعنوان فرمانده عملیات سنندج فعالیت میکردم. همراه با 200 پاسدار و بسیجی همراه با 10 نفر از اعضای مؤمن و مذهبی ارتش مثل شهید صیاد که بهصورت داوطلب با ما همراه شدند بهوسلیه هواپیما به سنندج رفتیم و بعد از 26 شبانهروز جنگ سنندج را آزاد کردیم. در آن ایام فقط فرودگاه شهر سنندج و پادگان لشکر28 کردستان در اختیار حکومت بود و بقیه شهر در دست ضدانقلاب بود. شهریور آن سال تقریباً همه شهرهای کردستان را آزاد کرده بودیم. 31 شهریور حوالی ساعت 10 صبح بود که دیدیم فرودگاه سنندج بمباران شد. البته ما پیشبینی میکردیم جنگ اتفاق بیفتد.
وی افزود: شورای عالی دفاع در کرمانشاه تشکیل شد و بنیصدر، شهید رجایی، فکوری، مرحوم ظهیرنژاد، بنده و صیاد شیرازی در این جلسه حاضر بودیم. بنده و صیاد شیرازی در آن جلسه و با توجه به مشاهداتی که از منطقه داشتیم گفتیم که عراق میخواهد به ما حمله کند. آقای بنیصدر در جواب گفتند: شما پاسدارها امنیت کردستان را برقرار کنید، جنگ به شما مربوط نمیشود. بقیه فرماندهان ارتش هم موضوع اتفاق جنگ را باور نکردند.
صفوی ادامه داد: بنیصدر گفت: شما پاسدارها اصلاً میدانید جنگ چیست؟ باید معادله قوا بین آمریکا و شوروی بههم بخورد، در واقع منظورش همان جهان دوقطبی بود. بعد هم به مریوان رفت و طی مصاحبهای که داشت گفت: مردم ببینید من الآن در مریوان هستم و هیچ خبری هم نیست.
وی افزود: من در شروع جنگ در کردستان بودم. شهید یوسف کلاهدوز با من تماس گرفت و گفت: مأموریت تو در کردستان به پایان رسیده و به وجودت در خوزستان نیاز است. من همراه با 150 نفر از کردستان به اهواز رفتیم.
فرمانده سابق سپاه در مورد ماجرای ازدواجش هم گفت: یک بار که از اصفهان بهسمت تهران میآمدم، سر راه به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم. خدمت ایشان عرض کردم وقتش رسیده ازدواج کنم از طرفی دخترها را هم نمیشناسم. در مورد آیندهام هم نمیدانم چه پیش میآید. شما عمه سادات هستید، عنایت کنید و خانمی را که خودتان میپسندید و در پاسداری از انقلاب همراهیام میکند، سر راهم قرار دهید. حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیهه) عنایت کردند و کسی را سر راهم قرار دادند که از خودم انقلابیتر بود.
صفوی با بیان "فروردین 59 ازدواج کردم" گفت: یک هفته بعد از ازدواجم به کردستان رفتم. همسرم یک ماه بعد امریه گرفت و به کردستان آمد. دو ماه بعد هم یکدیگر را با بیسیم پیدا کردیم. همسر من پاسدار و انقلابی بود. قبل ازدواج گفتم: ممکن است شهید شوم، شما میتوانید این شرایط را قبول کنید؟ ایشان هم در جواب گفتند: برای رضای خدا صبر میکنم اما یک شرط دارم و آن هم این است که اگر برای آزادی فلسطین رفتید، من را هم تا آنجایی که میشود همراه خودتان ببرید. در واقع شرط ضمن عقد ایشان این بود که حداقل تا سوریه و لبنان همراه ما بیاید.
وی ادامه داد: اعلامیه ازدواجمان را روی یک کاغذ نوشتیم و دم در سپاه نصب کردیم. اینقدر با پوتین به مراسم عروسی ما آمدند که پوتینها داخل خانه جا نشد و پوتینها را داخل کوچه گذاشتیم.
دستیار فرمانده کل قوا گفت: ما به جدّمان امیرالمؤمنین(علیه السّلام) خیلی اعتقاد داریم. ایشان دست من و خانوادهام را در مسیر زندگی گرفته است.
صفوی در بخش دیگری از برنامه شناسنامه اظهار داشت: شهید خرازی انسان عجیبی بود. وقتی میخواست وارد سپاه شود، در مصاحبه ورودی که با او داشتم، پرسیدم: چرا میخواهی وارد سپاه شوی؟ گفت: میخواهم جانم را فدای اسلام کنم.
سردار صفوی در مورد ماجرای ادامه جنگ گفت: ادامه جنگ دو بخش نظامی و سیاسی دارد. رهبران سیاسی جنگها را شروع و تمام میکنند و فرماندهان سیاسی تابع تصمیمات رهبران سیاسی هستند. رهبری سیاسی عراق تصمیم گرفت وارد جنگ با ایران شود. رهبری سیاسی ایران هم به این تصمیم رسید که قطعنامه 598 را بپذیرد. آغاز و انجام جنگ یک تصمیم سیاسی است. البته فرماندهان جنگ مشورت میدهند اما تصمیم گیری نهایی بهعهده آنها نیست. این موضوع در تمام دنیا وجود دارد و در قانون اساسی ما هم آمده است که جنگ و صلح جزو مسئولیتهای ولی فقیه است.
وی ادامه داد: وقتی خرمشهر آزاد شد، از نظر نظامی آن منطقه قابل دفاع نبود و عراقیها هنوز بیش از 1000 کیلومتر از مرزهای غربی ما را در اختیار داشتند. از طرفی باید بدانیم که هدف از جنگها، تحمیل اراده سیاسی یک کشور به کشور دیگر است. صدام که به ما حمله کرد میخواست خوزستان را از ایران جدا و در نتیجه انقلاب را ساقط کند. ما برای اینکه این هدف را از بین ببریم یا باید نیروی نظامی دشمن را منهدم کنیم یا او را مجبور به قبول صلح کنیم. از نظر نظامی اگر سال 61 صلح را قبول میکردیم صدام میتوانست مجدداً به ایران حمله کند. کما اینکه او بعد از امضای قطعنامه 598 باز هم به ایران حمله کرد. صدام اصلاً قابل اعتماد نبود.
صفوی گفت: از نظر نظامی ادامه دفاع کاری مشروع و منطقی بود. ما باید ارتش عراق را منهدم و رژیم بعث را تضعیف میکردیم. بعد از فتح شلمچه، فاو و حلبچه حامیان عراق حس کردند ایران در حال قدرت گرفتن است و در نهایت مجبور شدند در قطعنامه 598 به ما امتیاز دهند. من بهعنوان یک فرمانده نظامی، تا آخرین روز، جنگ را یک دفاع مشروع و منطقی و عاقلانه میدانستم. ما این استعداد را داشتیم که صدام را ساقط کنیم اما بعضی از مسئولین سیاسی با امام همراهی نکردند.
سردار صفوی در واکنش به این صحبت که بعضیها میگویند عملیاتهای سپاه و بسیج در زمان جنگ بدون اطلاعات و برنامه ریزی دقیق انجام میشده، گفت: بهعنوان کسی که از ابتدا تا انتهای جنگ مسئولیت داشتم و در تمامی عملیاتهای جنوب و غرب بهعنوان مسئول مستقیم حضور داشتم با اطمینان عرض میکنم که فرماندهان جنگ، فرماندهان عاقل، باتدبیر و متشرع بودند. ما برای اینکه خون جوانهایمان کمتر ریخته شود و پیروزی به دست بیاید، دقیق ترین کارهای اطلاعاتی را انجام میدادیم. شناساییهای ما بعضاً شش ماه طول میکشید. در طرح ریزی عملیات هم از فرماندهان لشکرها مثل حسین خرازی و شهید همت استفاده میکردیم و حتی نظرات فرماندهان گردان را جویا میشدیم و تا به اطمینان کامل نسبت به پیروزی عملیات دست پیدا نمیکردیم، دستور عملیات صادر نمیشد.
وی افزود: طرف دیگر ماجرا دشمن بود که او هم فعالیت داشت. دشمن در داخل کشور نیروهای نفوذی داشت، مثلاً عملیات کربلای4 کاملاً لو رفت و ما هم بدون اطلاع از اینکه دشمن در جریان عملیات است، کار را آغاز کردیم و در شروع عملیات متحمل تلفات سنگینی شدیم و همان ساعت اول، عملیات را قطع کردیم و بعد از 15 روز با عملیات کربلای5 دشمن را در شرق بصره غافلگیر کردیم.
صفوی ادامه داد: من با اطمینان عرض میکنم که فرماندهان مؤمن، خردمند و شجاع در سپاه حضور داشتند. ما بیمارستانهایمان را نزدیک خطوط جبهه قرار میدادیم که رزمندههای مجروح خیلی زود برای مداوا و جراحی به بیمارستان منتقل شوند. در جنگ ویتنام دو ساعت و نیم طول میکشید که سربازان آمریکایی به بیمارستان برسند اما ما این زمان را در جنگ با عراق به یک الی یک و نیم ساعت کاهش دادیم.
سردار صفوی در مورد جنجالهایی که حول فعالیتهای سیاسی سپاه وجود دارد، اظهار داشت: سپاه در هیچ جناح و گروه سیاسی نباید دخالت کند. این منعی است که امام و رهبری ایجاد کردهاند و یک دستور شرعی هم به حساب میآید کهله یا علیه هیچ کاندیدایی اظهار نظر نکند. سپاه در سطح ملی و فراتر از جناحهای سیاسی کشور است و میخواهد کل کشور و انقلاب را حفظ کند. شأن سپاه، شأن انقلاب اسلامی و شأن همه ملت ایران است. پاسداران باید بینش سیاسی داشته باشند تا بتوانند بهخوبی از انقلاب دفاع کنند. اصلاً تفاوت ما با سایر نیروهای مسلح در اندیشه سیاسی است. بنده بهعنوان یک پاسدار از قبل از انقلاب بینش سیاسی داشتم و با همین بینش با رژیم شاه مبارزه کردم.
دستیار فرمانده کل قوا افزود: بنده فرمانده کل سپاه چون عضو شورای عالی امنیت ملی هستم باید نسبت به تغییر و تحولات جهانی، منقطهای و ملی داشته باشم. فرماندهان ما در سپاه استان باید مسائل سیاسی استان را بفهمند چون درشورای تأمین استان مسائل سیاسی استان هم مطرح میشود. بنابراین داشتن بینش سیاسی برای پاسداران، مخصوصاً فرماندهان لازم است.
صفوی ادامه داد: من دخالت ارگان سپاه را در مسائل سیاسی کاملاً رد میکنم. البته ممکن است عناصری از بسیجیان ما تخلفاتی را انجام داده باشند. بهطور قطع آنچهامام و رهبری از ساختار سپاه انتظار داشتند، با خدشه روبهرو نشده و ارگان سپاه در مسائل سیاسی دخالتی ندارد.
سردار صفوی در ادامه برنامه گفت: مردم ما در مورد مسئله انتخابات غیرقابل پیشبینی هستند. بحث سیاست و انتخابات هم یک سکه چندرو است و معلوم نیست در نهایت چه خواهد شد. نظام جمهوری اسلامی آنقدر آزادی عمل به مردم میدهد که کسی تا دقیقه آخر نمیداند نتیجه کار چه خواهد شد. من فکر نمیکنم آقای روحانی که امروز بهعنوان رئیس جمهور منتخب از طرف مردم انتخاب شدهاند، خودشان هم تصور میکردند که انتخاب شوند یا حداقل فکر میکردند به مرحله دوم راه پیدا کنند اما خوب، اینطور نشد و با اختلاف کمی در همان مرحله اول به پیروزی رسیدند.
وی افزود: من ضمن اینکه به آقای دکتر روحانی که انسان فهمیده، خردمند و ولایتمداری است تبریک میگویم، معتقدم مردم ما بعد از 34 سال باز هم یک شخصیت روحانی، متعادل و خردمند را انتخاب کردند. اما این که بگویند سپاه و نیروهای مسلح بهدلیل ابلاغیه اخیر مقام معظم رهبری در انتخابات دخالتی نداشتند، و در نتیجه شاهد چنین حضور پرشوری بودیم حرف درستی نیست بلکه نیروهای مسلح هیچگاه در انتخابات دخالتی نداشتهاند.
صفوی ادامه داد: عملکرد دولت فعلی، عملکرد جناحهای سیاسی، عدم وحدت گروههای مختلف و عدم پایبندی به ائتلافها و... باعث شد چنین نتیجهای حاصل شد. بههرحال قلب مردم در اختیار خداوند متعال است. موضعگیریهای حضرت آقا هم خیلی مهم است. آقا سه موضعگیری داشتند، اول اینکه فرمودند: اگر شما با نظام هم مسئله دارید، به کشور که علاقمند هستید. ایشان با این موضعگیری غیرت ملی مردم را وارد صحنه کردند. دوم اینکه تا روز آخر که آمدند و رأی دادند فرمودند: هیچکس از رأی من باخبر نیست. حضرت آقا همچنین فرمودند که رای امانت مردم و حق الناس است.
وی افزود: در نهایت همهچیز بهنفع ملت ایران تمام شد. الآن فرصت بزرگی به وجود آمده که امیدواریم آقای دکتر روحانی با تشکیل یک کابینه قوی وحمایت همه کسانی که دلسوز انقلاب و نظام هستند، بتوانند از این فرصت خوب استفاده کنند.
سردار صفوی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: من از نظر فکری تغییری نکردهام. ما از قبل خط امام و خط مقام معظم رهبری را دنبال کردهایم. خط سیاسی پاسداران، خط ولایت است. در ایامی که من فرمانده سپاه بودم، یک سری اقتضائات خاص وجود داشت و لازم بود مواضعی را اعلام کنم. مواضعی از من که در آن سالها خیلی سر و صدا کرد، در واقع موضع من نبود و برخی رسانهها حرفهای من را تغییر دادند. الآن چون بهعنوان مشاور و دستیار حضرت آقا هستم خیلی بااحتیاطتر صحبت میکنم. سعی میکنم بعد از اینکه خدا را در نظر میگیرم، در مسائل سیاسی، منافع و مصالح انقلاب و کشور را در نظر بگیرم.
وی ادامه داد: واقعاً دیدگاه جناحی ندارم. البته نسبت به برخی از دولتها و برخی از آدمهایی که در دولتها بودند و به منافع و مصالح کشور لطمه میزدند موضع میگرفتم. هرکسی که بخواهد علیه امنیت ملی ما اقدام کند با موضع بنده مواجه خواهد شد. من پاسدار انقلاب اسلامی هستم، اگر کسی بخواهد علیه امنیت و مصالح ما کاری انجام دهد، طبیعتاً ما موضع خواهیم گرفت. خدا را شکر تغییر خاصی در ما به وجود نیامده و خداوند تا امروز ما را در صراط مستقیم حفظ کرده است و حس میکنم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) هم دست ما را گرفته است.
فرمانده سابق سپاه در مورد ماجرای 78 گفت: در فتنه 78 ترکیبی از عناصر داخلی و رسانههای خارجی روی ماجرا سوار شدند. برخی از عناصر دولتی و عناصر مجلس در این فتنه دخالت داشتند. برخی از عناصر دولت مانع ورود سپاه به این موضوع بودند. طبق مصوبه شورای عالی امنیت ملی اگر نیروی انتظامی قادر به برقراری آرامش و امنیت نباشد، سپاه باید مسئولیت را قبول کند اما وزیر کشور و حتی رئیس جمهور وقت مخالف ورود سپاه بود. جناب آقای دکتر روحانی که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند، بعد از یک هفته تصمیم گرفتند مسئولیت را به سپاه واگذار کنند که سپاه بدون هیچگونه خونریزی و ظرف کمتر از 5 ساعت مسئله را تمام کرد.
وی ادامه داد: من خودم به همه پاسدارها و حتی نیروی انتظامی دستور دادم که از هیچگونه سلاحی استفاده نکنند و در نهایت با کمترین خسارت از نظر جانی مسئله جمع شد. البته از نظر سیاسی با خساراتی مواجه شدیم. از انگلستان خبر میدادند که در ایران یک انقلاب جدید در حال وقوع است. این مسائل چه در سال 78 و چه در سال 88 بهضرر منافع کشور و مردم ما بود. خسارتی که وارد شد، خسارت بزرگی بود.
صفوی راجع به تفاوت ماجرای 78 و 88 گفت: 78 فقط تهران درگیر یک سری مسائل بود اما سال 88 مسئله به استانهای دیگر هم سرایت کرده بود. ماجرای سال 78 ظرف یک هفته به پایان رسید اما موضوع 88 چند ماه طول کشید. در فتنه 88 خارجیها خیلی ورود پیدا کردند و تیم داخلی و تیم خارجی با هم در ارتباط بودند. در واقع بسیاری از عناصر داخلی خیانتی مسلّم را مرتکب شدند. صبر حضرت آقا برای من خیلی جالب بود. اگر این اتفاق در آمریکا و انگلیس میافتاد نیروهای امنیتی قلع و قمع میکردند. امنیت کشور چیزی است که کسی دوست ندارد خدشهدار شود و کشورها در مقابل به خطر افتادن امنیت خود خیلی شدید برخورد میکنند.
فرمانده سابق سپاه در مورد حضور سپاه پاسداران در فعالیتهای اقتصادی اظهار داشت: سپاه در بخش سازندگی خدمات زیادی را به ملت عزیزمان انجام داده است. من بهعنوان فرمانده سپاه به واحدهای مختلف میگفتم: به هر روستایی که میرسید، جاده روستا را ترمیم کنید و با کمک مردم روستا به آبادی آن کمک کنید!
وی افزود: این تدبیر رهبری انقلاب اسلامی است که یک نیروی کارآمد را در جهت سازندگی وارد کرد. ما دهها هزار نیروی جوان داشتیم که آقا اجازه دادند بخشی از این نیروها را در بخش سازندگی کشور وارد کنیم. 2-3 درصد از پاسداران ما وارد بخش سازندگی شدند و با تجهیزاتی که در اختیار داشتیم کارهای مربوط به سازندگی کشور را انجام دادند. سپاه پاسداران با نبوغ خود برای کمک به دولتها، مردم و سازندگی کشور فعالیت کرده است.
سردار صفوی در بخش پایانی برنامه گفت: در حوزه تهدیدات خارجی اشغال کویت توسط عراق و متعاقب آن حضور آمریکا در خلیج فارس یکی از تهدیداتی بود که برای ما وجود داشت. حمله آمریکا به افغانستان و عراق هم یکی دیگر از حوادث بزرگی بود که پیرامون ایران اتفاق افتاد. خاطرات بوش چاپ شده، او در این کتاب نوشته: ما بعد از افغانستان و عراق میخواستیم بهسمت ایران حرکت کند اما نظامیهای ما مخالف بودند. اما واقعیت این است که تدبیرهای مقام معظم رهبری در جنگ کویت، عراق و افغانستان و همچنین سیاستهای راهبردی نظام و همچنین رفتار مجموعه دولت و مجلس و فرماندهان نظامی مانع از این شد که دشمن بخواهد بهسمت ایران حرکتی را نشان دهد.
وی افزود: ما بهلطف خدا در بحث سیاستهای راهبردی طوری با آمریکا و متحدینش رفتار کردیم که دو دشمن بزرگ ما در افغانستان و عراق (طالبان و صدام) از بین رفتند. در نتیجه رهبری مقام معظم رهبری و سیاستهای شورای عالی امنیت ملی و مجموعه مسئولین باعث شد وزن ژئوپولیتیکی ایران افزایش پیدا کند. جایگاه ما امروز در منطقه غرب آسیا ارتقا پیدا کرده است. کفه ترازوی قدرت در منطقه بهنفع ایران است. این موضوع از هوشیاری ملت، رهنمودهای مقام معظم رهبری، قدرت بازدارندگی نیروهای مسلح و... ناشی میشود.
صفوی همچنین گفت: اقتدار ملی ایران در بعد سیاسی، امنیتی و اقتصادی افزایش پیدا کرده و امروز تبدیل به قدرت برتر منطقه شدهایم. بهلطف خدا و عنایت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قدرت اول منطقه خواهیم شد. البته از برنامه 1404 عقب ماندهایم.
سردار صفوی در ادامه برنامه هم گفت: زمانیکه دیپلماتهای ما در افغانستان به شهادت رسیدند، من بهعنوان فرمانده سپاه فعالیت میکردم که ظرف 48 ساعت دو لشکر را همراه با هواپیما و تانک در مرز افغانستان مستقر کردیم. حضرت آقا در آن روزها مشهد بودند. ما از ایشان اجازه خواستیم تا به طالبان یک نوع گوشمالی بدهیم اما ایشان قبول نکردند و گفتند بهمصلحت نیست. ایشان با دلایل بسیار منطقی فرمودند: نه، اما ما این قدرت را نشان دادیم که میتوانیم ظرف 48 ساعت دو لشکر را در مرز پیاده کنیم. همچنین نشان دادیم قدرت برخورد را نیز داریم اما همانطور که گفتم آقا اجازه ندادند که آنها را تنبیه کنیم.
وی افزود: البته بعداً و با اجازه حضرت آقا بهشکلی دیگر آنها را تنبیه کردیم و بعد از آن آنها دیگر برایمان مشکلی ایجاد نکردند.
صفوی در پایان برنامه در مورد رابطه با آمریکا هم گفت: آمریکاییها و صهیونیستها دو دشمن بزرگ ایران هستند. البته اسرائیلیها و انگلیسیها خیلی خبیثترند و در خیلی از موارد انگلیسیها به آمریکا خط میدهند. این منطقه در تاریخ دست انگلیسیها بوده و آنها خیلی پیچیده عمل میکنند و گاهی عقل آمریکا را در دست میگیرند. آمریکاییها قدرت دارند، اقتصاد قوی دارند، قدرت نظامی قوی هستند و... من تصور میکنم تا زمانی که آمریکاییها تعهد ندهند که دنبال براندازی نظام ایران نیستند و تحریمها را از سر ایران بردارند، نمیتوان با آنها کنار آمد. مگر اینکه آمریکاییها شروط ایران را بپذیرند و دو طرف بهعنوان دو کشور مستقل یکدیگر را بپذیرند.
وی ادامه داد: البته بحث سیاست خارجی دست رهبر معظم انقلاب است و ما نظامیها نباید در بحث سیاست خارجی ورود پیدا کنیم. اما در شرایط فعلی و تا زمانی که آمریکاییها دشمنی خود را نسبت به ایران تمام نکنند، نمیتوان راجع به رابطه با آمریکا صحبت کرد. این تحریمها از نظر من یک جنگ پنهان است. آنها بهوسیله تحریمها پوتین خود را روی گلوی ملت ما قرار دادهاند. از طرفی تجربه لیبی هم باید در مقابل چشمان ما باشد. ما در ماجرای افغانستان با آمریکاییها بهنوعی همکاری کردیم اما آنها در مقابل هیچ امتیازی به ما ندادند. تجربه نشان داده آمریکاییها با انقلاب اسلامی صادق نیستند. البته من فکر نمیکنم آمریکاییها مسئله افغانستان و عراق را در مورد ایران تکرار کنند. جمهوری اسلامی آنقدر قوی است که هرنوع تهدید نظامی را با قدرت برتر پاسخ خواهد داد. من اطمینان دارم که هم آمریکاییها و هم صهیونیستها خطر نظامی برای ما نمیتوانند ایجاد کنند.
انتهای پیام/*