چرا حرف زدن سر سفره غذا مکروه است؟/مرجعی که از حصر مرجعیت فراری­ بود

چرا حرف زدن سر سفره غذا مکروه است؟/مرجعی که از حصر مرجعیت فراری­ بود

خبرگزاری تسنیم: آیت‌الله قرهی به نقل از آیت‌الله مولوی قندهاری گفت: آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی می‌گفت: من از این حصر مرجعیت فراری‌ هستم. دوست دارم یک موقعی روضه بخوانم و دستم را بالا ببرم که معمولاً می­گویند: آقا! در شأن شما نیست!

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیت‌الله قرهی رئیس حوزه علمیه امام مهدی(عج) در شب‌های ماه مبارک رمضان امسال به تفسیر و شرح دعای نورانی ابوحمزه ثمالی می‌پردازد. متن کامل جلسه بیست و چهارم ایشان که در شب 28 ماه مبارک رمضان سال 1434 در مهدیه القائم المنتظر(عج) حکیمیه برگزار شده، بدین شرح است:

او به ما عشق می‌ورزد و ما از او فرار می‌کنیم

«وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّة وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏ »؛ پروردگار عالم نه تنها هیچ‌گاه بر بندگانش منّت نگذاشته، بلکه منّت گذاشتن را هم نهی می‌کند. در این چند جلسه، آیات را بررسی کردیم که منظور از منّت درآیات الهی چیست و دیدیم منّت به آن معنا که ما تصوّر می­کنیم، نیست. بلکه برعکس پروردگار عالم در احادیث قدسیه، از انبیائش خواسته که مردم را به سوی من دعوت کن، بهترین نبی و بهترین کسی که بخواهد قرب الی الله داشته باشد، آن کسی است که بیشتر مردم را با پروردگار عالم آشتی بدهد؛ به تعبیری شاید خود پروردگار عالم منّت‌کش ما باشد! او می­داند بندگان مع‌الأسف فراری‌‌اند. لذا عشق او به ما و فرار ما از او، یکی از عجایب خلقت است!

اصلاً ذوالجلال و الاکرام، ماه مبارک رمضان را برای آشتی‌کنان قرار داد که ما را به سمت خودش بکشد. آن‌وقت این پروردگاری که یک ماه، آن هم روز یک طور، شب یک طور، لحظه به لحظه‌اش یک طور، تفضّل و محبت می‌کند و نعمت هم که می­خواهد عطا کند، دو دستی می­دهد «یا باسط الیدین بالعطیة» و به بنده‌اش احترام می­گذارد، یعنی یک چیزی را پرتاب نمی­کند که بگوید: برو، بلکه با احترام و تکریم برخورد می‌کند، «ولقد کرّمنا بنی آدم»؛ این پروردگار عالم که این‌طور عطا می­کند، این‌طور ماه مبارک قرار می­دهد، این‌طور طی سال شب‌های جمعه قرار می­دهد، این‌طور به مناسبت ولادت حضرات معصومین، عیدی عطا می­کند، این‌طور در ایّام عزاداری مزد و اجر عزاداری را مرحمت می‌کند، این‌طور رحمت و مغفرت و عطاهای گوناگون دارد که هرکدام یک نوع و رنگ‌هایش مختلف است و ...؛ حالا این پروردگار عالم می­آید منّت بگذارد؟!!

عجبا که نفهمیدیم! جدّاً نفهمیدیم که وقتی خودش امر می­کند که سؤال کنید، بعد بلافاصله می­آید منع عطا کند؟! ابداً! پس این منّان چیست «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏ »؟ نکاتی را عرض کردیم، باز هم چند نکته دیگری باقی است که در این شب‌های پایانی عرض می‌کنیم - ماه مبارک رمضان تمام شد، از دست دادیم، افسوس نفهمیدیم، افسوس از دست دادیم، سال دیگر باشیم یا نباشیم، معلوم نیست!

منت در لغت به معنای نعمت‏بخشیدن است، نه منت نهادن

هم آیاتی را در این زمینه عرض کردیم و هم گفتیم: مرحوم علّامه راغب اصفهانی در «المفردات راغب»، راجع به منّت و منّان چه بیان کرده است. ایشان برعکس بیان کردند که منّت، دو حالت دارد: یک حالت لفظی و یک حالت عملی. حالت لفظی، بد است که دیشب راجع به لفظ صحبت کردیم و حتّی به ارکان نماز اشاره کردیم. نکات عجیبی مطرح شد که اگر در آن تأمّل کنیم، دریچه‌ای از معارف را روی ما باز می­کند. فرمودند: باب عملی آن هم معلوم است، فضل پروردگار عالم که زیاد شود، به او منّان می­گویند؛ یعنی بخشش زیاد مِن ناحیه الله تبارک و تعالی را منّان می‌گویند. خداوند متعال می­بخشد، با این همه بخشش و با این همه شل بودن ما که نتوانستیم از این‌ها استفاده کنیم، چه کنیم؟!

منت و احسان بدون چشم‌داشت

چند آیه از جمله آیه 164 سوره آل عمران، آیه 114 سوره صافات و آیه 5 سوره قصص را بررسی کردیم و برهان و ادلّه‌ای را که راغب اصفهانی بیان می­کند، تبیین کردیم و اشاره کردیم که چطور این مسئله به وجود می­آید. مطالب در این زمینه، زیاد است. ابن‌اثیر در کتاب النهایه بیان می­کند: منّت در کلام عرب، احسان نمودن است، امّا بدون چشم‌داشت و طلب پاداش، « المن فی کلامهم بمعنى الاحسان الى من لا یستثیبه، ولا یطلب الجزاء علیه‏ ».

ما داریم می­گوییم که منّت در روایات و آیات، خلاف آن منّتی است که ما تصوّر می­کنیم. در روایات فرمود که به همدیگر منّت نگذارید و قرآن هم فرمود:  «لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی»، امّا از ناحیه خدا، این نیست، از ناحیه خدا، منّان بودن؛ یعنی آن که نعمت زیادی می­دهد و احسان می­کند، ضمن آن که چشم‌داشت و طلب پاداشی هم ندارد. مثل آن که وقتی آن گبر به موسی بن عمران گفت: نمی­خواهم خدا دیگر به من رزق دهد، پروردگارعالم فرمود: من می­دهم. لذا ابن‌اثیر می­گوید: منّت در کلام عرب، احسان نمودن است امّا بدون چشم‌داشت و طلب پاداش. یا مثلاً فیومى در کتاب المصباح المنیر ماده منّ، مى‏گوید: «من علیه و امتن علیه: انعم علیه» منّت ‏به معناى انعام نمودن است، درحقیقت یعنی نعمت دادن.

طبرسی در تفسیر مجمع البیان، جلد دوّم می­گوید: اصل کلمه منّت‏ به معناى قطع کردن است و بعد می­گوید: منّت‏گذارى را از این جهت منّت نامیده‏اند که سبب قطع تشکر مى‏گردد و براى سپاسگزارى جاى نمى‏گذارد. پروردگارعالم وقتی نعمت را می­دهد، دیگر چشم‌داشت ندارد و این را هم قطع می­کند که من چیزی دادم. به خودمان هم این طور می­گویند که اگر نعمتی را به کسی دادید، دیگر چشمتان دنبال آن نباشد. بعد می­فرمایند: اگر کسی قطع نکند، این منّت است که مذموم است؛ یعنی چشمش هنوز به اوست. این هم یک معنی دیگری است که باز تبیین می­شود.

منّت و انواع نعمت بخشیدن

آن شیخ با عظمت که به دعای آقاجانمان، امام زمان به دنیا آمد، شیخ صدوق(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان می­کند: «المنان: معطی النعم» بنابر این، منّت نهادن دو نوع است: یک نوع که ما بیان می­کنیم و قرآن هم قول ما بندگان را تأیید کرده است، و آن با بذل نعمت و بخشیدن مال به انسان است، بدون این که در این مورد سخنى بگوید؛ یعنی در این‌جا ابراز نیست. دومین حالت هم نعمت‏بخشیدن، توأم با منّت قولى و زبانى است. یعنی بخواهیم به کسی بگوییم من این نعمت را دادم و ابراز کنیم.

یک جا پروردگارعالم نعمت را می­دهد که معنی اوّل را دربرمی‌گیرد، هم‌چنان که در این فراز می‌گوییم: «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏» تو نعمت­های زیادی را به اهل مملکت خود عطا می­کنی، امّا یک جا هم به ظاهر ما می­دهیم، ولی به زبان می‌آوریم. دیشب راجع به قول صحبت کردیم و گفتیم: قول چیزی نیست و توخالی است، چون فعلش را قبلاً انجام دادی و حالا می‌خواهی بگویی. لذا با فعل متفاوت است. مطالب دیشب را چندین بار مرور کنید، نکاتی به دست می­آورید.

برشمردن نعمت‌ها، نه منّت نهادن

حالا همه این­ها را داریم بررسی می­کنیم که این «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ ‏ » را بگوییم، پروردگار عالم نکاتی را بیان فرمودند از جمله آیه 5 سوره نحل که راجع به انعام است، می‌فرمایند: «وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُون‏» یا در آیه 20سوره لقمان می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیر»، خدا این­ها را که بیان می‌کند، می­خواهد بگوید این­ها به شما را عطا کردم و اصلاً این­ها را برای شما خلق کردم، منتها من منّتی ندارم.

گفتم: چند کد باید دائمی در ذهنمان باشد، یکی این بود که ما با محسوسات و ملموسات طرف هستیم؛ چون مخلوقیم، مَثلش، مَثل مادر و پدر می­ماند. وقتی پدر یک چیزی را می­دهد و می­بیند فرزندش متوجّه نیست، شاید یک موقعی غر هم بزند که من همه این­ها را برای شما قرار دادم و اگر خودم باشم این همه نمی­دوم، این­ها برای شماست، پس نمک­نشناسی نکنید و ... . لذا پروردگارعالم هم می­فرماید: این انعام، این آسمان و زمین، برای شماست، من منّت نمی­گذارم و دارم نعم را بیان می­کنم.

این هم یک نکته­ای است که مرحوم طبرسی راجع به این آیات بیان می­کند که پروردگار عالم این‌جا دارد نعمت‌هایش را می‌شمارد و از آن طرف هم می‌خواهند بگویند: بنده! همه این‌ها مال توست و هیچ منّتی هم نمی‌گذارم، امّا حداقل تو با من باش، همین، من هیچ چیزی نمی‌خواهم. همان که در حدیث قدسی فرموده: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی»، من از تو چیزی نخواستم که منّت بگذارم مثلاً دیدی من این‌طور آسمان و زمین و ... را خلق کردم و ...!

فردای قیامت از کدام نعمت‌ها سؤال می‌شود؟

لذا عرض کردیم که پروردگار عالم فردای قیامت، غیر از حرام که نباید بخوری، نمی‌آید سؤال کند که مثلاً شما چه چیزهایی خوردی، مثلاً تو 5 کیلو، 10 کیلو یا 100 کیلو در عمرت نخود و لوبیا خوردی، بگو: برای چه خوردی؟! و ...، اصلاً پرورگار عالم این‌گونه نیست و این‌ها اصلاً در شأن ذوالجلال و الاکرام نیست که چند کیلو برنج خوردی، چند کیلو نان خوردی و ... . آن نعمتی هم که سؤال می‌شود، در روایات آمده که همان ولایت است و إلّا پروردگار عالم نمی‌آید از مابقی سؤال کند. اصلاً شأن ذوالجلال و الاکرام نیست که بگوید: چقدر خوردی؟!

یک مثال بزنم، اولیاء خدا برای این که این مطلب برایمان ملموس باشد، این‌طور مثال می‌زنند. می‌گویند: مثلاً می‌شود شما که در خانه‌تان مهمان دعوت می‌کنید، به او بگویید: تو امشب فهمیدی چقدر خوردی؟ استغفرالله! یکی از چیزهایی که بیان شده به شدّت مکروه است، نگاه به لقمه دیگران است. لذا یک مواقعی در مجالس ولیمه یا عروسی که غذا می‌دهند، حالا دیگر رسم شده که فیلم‌بردار می‌آید و موقع غذا خوردن، فیلم می‌گیرد. می‌گویم: آقا! قبل از این که مردم بخورند، فیلمت را بگیر و برو، بگو معلوم است آقای داماد یا عروس خانم غذا هم دادند. اما درست نیست اگر طرف دارد می‌خورد، در دهان طرف بروی که همان، خدای ناکرده بعداً که فیلم را می‌بینند، عامل غیبت می‌شود که فلانی این‌طور می‌خورد و ...، این، کراهت دارد. آن‌وقت پروردگار عالم که می‌فرماید - چون این‌ها که نقل معصوم است، کلام خداست - به لقمه دیگران سر سفره نگاه نکنید، خودش می‌آید از چیزهایی که خوردیم، از ما سؤال کند؟!

چرا حرف زدن سر سفره غذا مکروه است؟

این را هم یادداشت کنید. اصلاً می‌دانید علّت مکروه بودن حرف زدن سر سفره، همین است؟ چون وقتی شما حرف می‌زنی، سرت که زیر نیست، لذا طرف مقابلت را می‌بینی. وقتی می‌بینی، آن‌وقت نوع خوردن او را هم می‌بینی. البته سفره آداب بردارد، از جمله لقمه را کوچک برداشتن و ...، امّا شاید مع‌الأسف یک کسی عادت کرده - که کار خیلی زشتی هم هست- یک لقمه خیلی بزرگ برمی‌دارد و گاهی هم با انگشتش مدام فرو می‌دهد که داخل برود، این را شما می‌بینی و زشت است. پس سرت را پایین بینداز. او هم نباید این کار را می‌کرد، امّا شما هم نباید ببینی، زشت است. آن‌وقت خودمان هم خجالت می‌کشیم. البته او هم باید تعلیم می‌دید که لقمه را این قدر بزرگ برندارد. اصلاً لقمه را کم برداشتن و خوب جویدن، در رشد و همه مطالب اثر دارد. لذا مکروه است که بر سر سفره حرف بزنید.

آ‌ن وقت خدایی که به لسان هادیان الهی‌اش این‌طور بیان می‌کند، بیاید سؤال کند: شما چقدر غذا خوردی؟ شده وقتی سر سفره‌ای میهمان می‌رود، میزبان بگوید: راستی من حواسم بود، امروز تو ماشاءالله دو بشقاب غذا خوردی؟! آن‌وقت پروردگار عالم بیاید این را بگوید.

من این‌ها را مخصوصاً به زبان ساده عرض می‌کنم که در ذهنمان بماند. واقعاً فردای قیامت پروردگار عالم می‌آید بگوید که شما این‌قدر غذا خوردید؟! ای بسا اصلاً این توهین و اهانت و جسارت به ذوالجلال و الاکرام باشد. آن نعمتی هم که فرمودند سؤال می‌شود، ولایت است. بله، حرام را نباید بخوری. امّا اگر حرام بخوری، باز هم نمی‌گوید چقدر حرام خوردی، بلکه چون حرام خوردی، مؤاخذه می‌شوی. بالاخره معده‌ها هم فرق می‌کنید، یکی کوچک‌تر و یکی بزرگ‌تر. پروردگار عالم به تعبیر عامیانه اصلاً نمی‌آید برای این چیزهای پیش پا افتاده وقت بگذارد. اصلا شأن ذوالجلال و الاکرام، شأن آستان قدس احدیّت نیست، حتّی در شأن ملائکه‌الله هم نیست که بیایند نگاه کنند که چه کسی چقدر خورد.

حالا این پروردگار عالم که این‌طور عطا می‌کند، آیا حالا منّت می‌گذارد؟! خیر. منتها، حالا برمی گردیم به آن صحبت اوّلیّه‌ای که در جلسه اوّل بحث منّت عرض کردیم، من عرض کردم: با توجّه به فراز «وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک‏ »، منّان یک معنای دیگری دارد که یعنی ما منّت‌کشی می‌کنیم؛ در این‌جا منّان مِن ناحیه الانسان است، نه مِن ناحیه الله تبارک و تعالی. پس با روایات و مطالب اهل لغت و آیات الهی که خواندیم، معلوم شد منّت مِن ناحیه الله تبارک و تعالی یعنی نعمت دادن کثیر. حالا براساس همین مسئله ببینیم این مطلب که ما منّت‌کشی می‌کنیم، چطور است، آیا روایات این نکته‌ای را که ماعرض می‌کنیم تأیید می‌فرمایند که این حالت وجود دارد؟

ابن میثم بحرانی در تفسیر منّان، نکته‌ای را بیان می‌کند که عجیب است. می‌گوید: منّان یعنی این که ما از ناحیه پروردگار عالم منّت‌کشی کنیم، او نعمت را می‌دهد و ما این نعمت را به جان و دل می‌خریم. ببینید ما در روایات داریم که ردّ احسان، کار زشتی است. یعنی به شما که احسان می‌کنند، رد احسان نکنید. پروردگار عالم دارد نعمت‌های فراوانی می‌دهد، به تعبیری حالا که او «یا باسط الیدین بالعطیة» هست؛ ما هم دو دستی این نعم را می‌پذیریم. ما هم می‌گوییم: خدایا! مرحمت کن، تو داری لطف و مرحمت می‌کنی.

این که من چون طریق اولیاء خدا بوده، هر شب در ماه مبارک، مخصوصاً بیان می‌کنم که این دو دست را بالا ببرید و بگویید: «الهی العفو»، یعنی خدایا! تو آمدی و داری دودستی عفوت را مرحمت می‌کنی، حالا من هم باید دودستی بگیرم. به تعبیر دیگری من از رو دل سیری نگویم که حالا بده، کما این که اگر مثلاً درب خانه شما را زدند، نذری آوردند و دو دستی در سینی تقدیم کردند و گفتند: آقا! بفرمایید، از آداب است که شما هم دو دستی بردارید و تشکّر کنید.

پروردگار عالم دارد عنایت می­کند، «عطیّه» هست و پروردگار عالم خودش به «سؤال» امر کرده؛ پس معلوم است منع عطیّه هم نمی­کند. حالا ما هم وقتی می­بینیم خود خدا گفته بیایید، من می­خواهم دو دستی بدهم؛ ما هم دو دستی می­گیریم و می­گوییم: خدایا! ممنونیم. لذا «منّان» در این­جا به معنای ممنون هم می­شود؛ یعنی خدایا! ممنونیم، بده، محبّت کردی، لطف کردی، بزرگواری کردی.

پس یک معنای «منّان»، تشکر از عطیّه الهی است. به پروردگار عالم می‌گوییم: محبّت کردی، عطا کردی، بزرگواری کردی، حالا من هم تشکّر می­کنم از این لطف و کرامتی که حضرتت به من داشته است. لذا وقتی شما بیان می­کنید: «و لیس من صفاتک یا سیدی ان تأمر بسؤال و تمنع العطیه»، می‌گویید: اصلاً از صفات تو این نیست که خودت امر کنی به این که از من مسئلت کنید، امّا بعد منع کنی، بلکه برعکس «انت المنّان بالعطیات علی اهل مملکتک»، تو می­دهی، ما هم دو دستی این عطیات را که داری به اهل مملکتت می­دهی، می­گیریم.

پس ما هم منّت می­کشیم، ممنونیم و تشکّر می­کنیم که محبّت کردی. اصلاً همین هم است، می­شود یک کسی که نذری آورده، درب خانه­تان بیاید، در بزند و شما در را باز کنید، همان جا برداریدو هیچی هم نگویید، بعد در را هم ببندید. طرف اصلاً به تعبیر عامیانه شوکه می­شود که این آدم بود دم در آمد؟! چه بود؟! معمولاً این است که می­گویید: آقا! تشکّر، ممنون، خدا به برکاتتان بیفزاید، نذرتان قبول، نمی­گویید؟! یک آدم عادی می­آید یک چیزی برایمان می­آورد، این را می­گوییم. حالا پروردگار عالم عطا می­کند، محبّت می­کند، لطف می­کند، بزرگواری می­کند، لذا می‌گوییم: «انت المنّان بالعطیات» تو داری این نعمت­ها را می­دهی، پس من هم از دادن­ این نعم و عطایایت که بر اهل مملکتک داری دائم مرحمت می­کنی، تشکّر می­کنم. پس یک معنا هم این می­شود.

آداب دعا

آن­وقت اگر با این حال انسان درب خانه پروردگار عالم برود، می‌داند که باید همیشه مؤدب باشد و آن آداب دعا را که اولیاء خدا می­گویند، رعایت می‌کند. یکی از آداب دعا، همین است که شما وقتی در محضر پروردگار عالم رفتی، خضوع و خشوع داشته باشی، گردن را کج کنی و دست را بالا ببری؛ یعنی من نیاز دارم و می­خواهم.

در روایت داریم در دعا باید مصرّ باشید - که چون این­ها را سال­های قبل خواندم، دیگر رد می­شوم -  در دعا خضوع داریم، در دعا داریم که دست­هایتان را بالا بیاورید. بعضی نمی­دانم برای خدا هم به تعبیر عامیانه کلاس می­گذارند که این‌گونه دعا می‌کنند! در روزهای جمعه دعایی را که راجع به وجود مقدّس آقا جانمان می­خوانیم، دعای ندبه است؛ ندبه، یعنی فغان، یعنی فریاد بزن. حالا یکی فکر می­کند که اگر دستش را بالا بیاورد، به پرستیژش برمی­خورد؛ چون مثلاً من دکترم! مثلاً من آیت الله هستم! من مثلاً مسئولم! و ... .

باید آداب را بلد باشیم. می­دانید اصلاً از آداب پای منبر بودن این است که انسان هر چه نزدیکتر به مخاطب باشد، مگر این که اجبار جمعیّت باشد. به خصوص در کلام­های الهی، هر چه در ادب باشد، اثرش بیشتر است. از آداب دعا این است که خضوع داشته باشی، از آداب مسئلت از پروردگار عالم این است که تو منّت کشی بکنی، بخواهی، بگویی من می­پذیرم، دو دستی هم می­پذیرم، من اصلاً پیشتازم. درست است تو خودت محبّت کردی، امر به سؤال کردی و منع به عطیه هم نمی­کنی «و لیس من صفاتک یا سیدی أن تأمر بسؤال و تمنع العطیّه»، امّا من هم می­دانم باید منّت­کشی بکنم، بلد هستم، دودستی می‌آیم، گردن کج می­کنم، نه این که از روی دل سیری بیایم که این، اهانت و جسارت به پروردگار عالم است.

مثل این می­ماند که پروردگار عالم دارد به من و تو هبه، هدیه و عطیه می­دهد؛ بعد من و شما یک دستی بگیریم و بگوییم: حالا دیگر دادی باشد؛ یعنی به تعبیری منّت هم سر خدا می­گذارد. می­فرماید: یک آیه بخوانی، یک ختم قرآن است. او هم می‌گوید: حالا دیگر دادی، من چه کار کنم! مثل این که بعضی­ها خیلی غنی هستند، در حالی که نباید یادمان برود که ما همه فقیر درگاه باری‌تعالی هستیم، «یا ایها النّاس انتم الفقراء الی اللّه». لذا در آداب دعا این را داریم که خضوع و خشوع داشته باشید. اصلاً حال دعا این است، عزیزدلم.

من از این حصر مرجعیت فراری­ام

آیت الله مولوی قندهاری، کنز خفیّ الهی­(اعلی اللّه مقامه الشّریف) می­فرمودند: آیت‌الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) می­فرمودند: من از این حصر مرجعیت فراری­ام! لذا خود آقا، حضرت حجت(روحی له الفداء) در آن توقیعی که به ایشان داد، به ایشان امر کرد: در همان دهلیز بنشین و به سؤال مردم جواب بده، «اجلس فی الدهلیز و اقض حوائج الناس نحن ننصرک». و إلّا خود ایشان می‌فرمود: من از این حصر مرجعیّت، از این حصری که خودمان درست کردیم، فراری هستم. بعد فرموده بود: من اصلاً دوست دارم یک موقعی روضه بخوانم، یک موقع دستمان را بالا ببرم که معمولاً می­گویند: آقا! در شأن شما نیست!

در اربعین دیدم که ایشان عمامه از سر درآورد، حالا مرجع بزرگوار، ابهّتی دارد، ولی دیدم دوید و دنبال بادیه‌نشینانی که هروله‌کنان به سمت حرم می‌آیند، رفت. گفتند: آقا! این در شأن شما نیست حالا مردم چه می‌گویند! گفت: چه دارید می­گویید؟! وقتی من دارم می­بینم که آقاجانمان دارد مابین این­ها می­دود  و هروله می­کند، من بایستم؟! در حرم آمدند، یک دفعه دیدند ایشان دارد زارزار گریه می­کند. به او گفتند: آقا! شما همیشه حرم می­آیید، چرا این­طور می­کنید؟ ناگهان دیدند به زبان مبارکش جاری شد: چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن ... هرکه این­طور شد، صدای دلربای آقاجان را هم می­شنود.آداب دعا همین است که شما داد بزنی، فریاد بزنی، ناله بکنی، گردن کج کنی، نه فریاد بی­خود، اگر واقعاً سوختی، امّا حداقل اینکه خضوع داشته باش و دستانت را بالا بیاور.

من این را بارها عرض کردم که وقتی من و شما را در قبر می­گذارند، تلقین می­خوانند، مثلاً برای من می­گویند: «اسمع افهم یا روح­اللّه ابن محمدعلی»، شما را هم به اسم کوچک می‌گویند، دیگر نمی­گویند جنابعالی، معاون، وزیر، مدیر کل، نماینده مجلس، سردار، آیت­الله و ... . امام عظیم­الشّأنش را وقتی در قبر گذاشتند، گفتند: «اسمع افهم یا روح­اللّه ابن مصطفی»؛ دیگر همه القاب گرفته شد. آن وقت خدای نکرده من بخواهم تکبّر کنم، نه آقا، دستتان را بالا بیاورید و خضوع کنید. «انت المنّان» یعنی تو نعمت می­بخشی، من هم منّت می‌کشم و می‌گیرم. یک دستی که نمی­خواهم از پروردگار عالم بگیرم که بگویم: حالا به من دادی که دادی. تازه یک مقدار هم بخواهم افتخار کنم که حالا ببین من که هستم که خدا می­آورد به من می­دهد، نخیر! باید بروی بگیری.

یک طلبه­ای درون حجره نشسته بود و روایتی هم می­خواند که رزاق، پروردگار عالم است. نذری آورده بودند که در حوزه بدهند، حالا یک آشی، برنجی، چیزی بود. گفتند: طلبه­ها ظرف‌هایشان را بیاورند. همه از حجره­ها بیرون آمدند و گرفتند و رفتند. این طلبه گفت: نه، رزاق خداست، من نمی­روم، تا این که داشتند می‌رفتند، گفتند: آقا! دیگر کسی نیست؟ گفتند: نه. خواستند بروند که دیدند از درون یکی از حجره‌ها صدای اِهِن می­آید. دیدند یک نفر آن‌جاست. به او گفتند: ما که صدا کردیم، پس چرا نیامدی؟ آن طلبه پیش خودش گفت: بله، رزّاق خداست، امّا حداقل یک اِهِن، اِهِنی هم می­خواهد. من هم باید یک حرکتی از خودم بکنم، از تو حرکت، از خدا برکت.

لذا پروردگار عالم که عطا می­کند، امّا تو خودت هم باید بروی و بخواهی. بعضی­ها فکر می­کنند که همین­طور باید به آن‌ها بدهی، تازه خیلی هم منّت بگذاری که ببخشید، من این‌ها را به شما دادم، من دست شما را هم ببوسم که این‌ها را از من گرفتی! حضرت در مورد مخلوقش فرمود: «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزّوجلّ»؛ آن که وقتی نعمت را می­گیرد، تشکّر نمی­کند، از خدا هم تشکّر نکرده است. پس عزیز دلم! باید تشکّر کنی که آقا! ممنونم، متشکّرم، این لطف شماست و دعایش کنی.

اگر یک کسی به من و شما وامی داد و کمکی کرد، از وظایف ما این است که دعایش بکنیم. نگوییم: حالا داده، چیزی از او کم نشده، این، پول تو جیبی، نصف روز بچه­اش هم نمی­شود! این حرف‌ها چیست که تو می­زنی؟! داده یا نداده؟ پول یک ساعت بچه­اش باشد، به تو ربطی ندارد، به من و تو ربطی نداره، تو باید تشکّر کنی و دعایش کنی که این­طور بزرگواری کرده، محبّت کرده، آبروی من را به موقع خرید، در راه دین خرج کرد، خدایا! عزت به او بده، دعایش را مستجاب کن، دینش را محافظت کن، یار امام زمانش کن و ...، این­طور برایش دعا کن.

برای مخلوقش به ما این­طور یاد دادند، آن وقت آیا می­شود در مورد خودش از ما بخواهد طور دیگری برخورد بکنیم؟! او که اصلاً همه نعم متعلّق به خودش است و اصلاً همه ابزار متعلّق به پروردگار عالم است. لذا به ما یاد می­دهند که خضوع و خضوع داشتن و منّت کشیدن، راه دعا کردن است.

اینجا زین­العابدین دراین دعای ابوحمزه دارد به ما یاد می­دهد که چگونه دعا کنید. بله، صفت خداوند نیست که اگر سؤال کنید عطا نکند، امّا در مقابلش صفت ما چه باید باشد؟ صفت ما باید این باشد که تشکر کنیم، دو دستی بگیریم، گردن کج کنیم، اصلاً اعلام درخواست، اوّل از ناحیه ما باشد. هر چند او مرحمت می­کند و اگر اعلام درخواست هم نکنیم، مرحمت می­کند. در دعای ماه رجب خواندیم: «یا من یعطی الکثیر بالقلیل، یا من یعطی من سئله، یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحنّناً منه و رحمة»؛ اگر ما سؤال هم نکنیم، عنایت می­کند، اما ادب اقتضا می­کند که ما درخواست کنیم. او آن قدر کریم که اصلاً نیازی ندارد که ما  درخواست کنیم، امّا مهم این است که ما بلد باشیم کار خودمان را درست انجام دهیم.

این را در ذهنت یادداشت کن، اجابت اصلی تمام دعا در این نهفته شده که آداب دعا را بلد باشیم و مهم­تر این است که در برابر ذوالجلال و الاکرام ادب داشته باشیم. در آداب دعا، مهمش این است که ادب در برابر ذوالجلال و الاکرام، داشته باشیم و در محضر خداوند مؤدّب باشیم.

خدایا! ماه مبارک دارد تمام می­شود. ما هم که به شدّت باختیم، ای خدا!، تو کریمی، تو رحیمی، تو جباری، جبران می­کنی، خدا هرچه از این ماه مبارک رفت، ما نتوانستیم بهره­برداری کنیم، عمرمان به غفلت گذشت، ما را به ماه مبارک رمضان راه دادی، خدا! آنچه که گذشت و ما نتوانستیم بهره­برداری کنیم به لطف و کرمت، در این روزهای آخر، خودت برای ما جبران بگردان.

خدایا! ما را بیدار بگردان. این دعای روز اول ماه مبارک که اشاره کردم هر روز بخوانیم، هر موقع یادتان آمد، بخوانید: «اللّهمّ اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین و نبّهنی فیه عن نومه الغافلین» ای خدا! آن سیلی­های تنبّهی که من را بیدار کند، به دست حجّتت، به دست اولیاء خدا بر نفس ما قرار بده. ما را از این خواب غفلت بیدار کن.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل