روایت یک نبرد جهانی از قاب دوربین یک ایرانی؛ "روز سوم جنگ ۳۳ روزه بود که به لبنان رسیدیم"

خبرگزاری تسنیم: مجید کلهر، یکی از دو عکاس ایرانی است که کنار عکاسان رسانه‌های معتبر جهان به ثبت وقایع جنگ ۳۳روزه لبنان و فاجعه انسانی «قانا» پرداخته است؛ تعدادی از عکس‌های او از روستای شیعه‌نشین قانا و سخنانش درباره سفر به لبنان منتشر می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مجید کلهر متولد 1357 تهران، جزء معدود عکاسان ایرانی است که از نخستین روز جنگ 33روزه لبنان در این کشور حضور یافته و از وقایع این جنگ عکاسی و تصویربرداری کرده است. بخشی از تصاویر و عکسهای مجید کلهر در فیلم مستند «سواحل اشک و زیتون» به‌کارگردانی رضا برجی که با هم به لبنان رفته بودند استفاده شد. این مستند به‌عنوان معدود مستندهای ایرانی این جنگ، بخشی از واقعیات حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به لبنان را به نمایش می‌گذارد. در حالی که بسیاری از عکاسان در جنگ 33روزه تنها توانسته بودند از بیروت عکاسی کنند کلهر با وحید فرجی دوست و همکارش به جنوب لبنان و روستاهای صور رفتند و در اوج درگیری‌ها حضور داشتند. او حتی 25 روز پس از پایان جنگ در لبنان ماند و از بازگشت مردم به خانه‌های ویران شده‌شان و وقایع پس از جنگ عکس و تصویر تهیه کرد.

کلهر از تصاویری که در این جنگ و پس از آن برداشته، همچنین مصاحبه‌هایی که درباره جزئیات این جنگ با مبارزان جبهه مقاومت اسلامی لبنان داشته چندین فیلم مستند تولید کرده که مراحل پایانی‌اش را طی می‌کند. او سازنده فیلم مستند 40 دقیقه‌ای «جمیله قصفی» است که تا کنون 4 بار از شبکه‌های مختلف تلویزیونی به نمایش درآمده و در سال 91 برنده جایزه بهترین فیلم مستند با موضوع بیداری اسلامی و مقاومت در سومین دوره جشنواره عمار شده است.

مجید کلهر نخستین فرزند شهید حاج حسینعلی کلهر است که در سال 66 هنگامی که مجید دانش‌آموز کلاس سوم ابتدایی بوده در جنگ تحمیلی به شهادت رسید. کلهر بعدها در زمان حمله آمریکا به عراق بازهم به‌عنوان یکی از معدود عکاسان ایرانی به عراق رفت، کشوری که پدرش را در جنگ با آن از دست داد. برخی تصاویری که از قاب دوربین آنالوگ مجید کلهر با نگاتیوهایش در عراق ماندگار شده، عکس‌هایی است که بسیاری از عکاسان بزرگ جهان با مدرن‌ترین دوربین‌های دیجیتال‌شان موفق به ثبت آنها نشده‌اند. مجید کلهر در جنگ عراق باز به‌همراه رضا برجی عکاس و مستندساز شناخته شده ایرانی از نزدیک شدن به درگیری‌ها و وقایع حذر نکرد، تا جایی که توسط نیروهای آمریکایی دستگیر و بازداشت شد. به‌گفته خودش: وقتی می‌خواستیم به عراق و لبنان برویم باید از همه‌چیزمان می‌گذشتیم زیرا اصلاً معلوم نبود چه بر سرمان می‌آید، هر اتفاقی ممکن بود بیفتد. به‌بهانه 23 مردادماه روز پیروزی مقاومت حزب‌الله در جنگ 33روزه (روز مقاومت اسلامی) با او به گفت‌وگو نشستم. او همچنین تعدادی از عکس‌هایش از این جنگ را در اختیار خبرگزاری تسنیم گذاشت که بخشی از آن‌ها (به‌ویژه مربوط به فاجعه) را در اینجا می‌بینید؛

*تسنیم: شما تقریبا از روزهای نخست جنگ به‌عنوان اولین خبرنگاران و عکاسان در لبنان حاضر شدید، چطور در آن موقعیت به لبنان رفتید؟

مجید کلهر: صبح روز چهارشنبه 12 ژوئیه که عملیات «وعده صادق» انجام شد از طریق رسانه‌های عربی از این عملیات و به اسارت درآمدن 2 نظامی رژیم صهیونیستی، انهدام دو خودروی جیپ و یک تانک مرکاوای این رژیم توسط نیروهای حزب‌الله لبنان مطلع شدم. همان روز با آقای برجی تماس گرفتم و ایشان به من گفت: اتفاقاً من هم می‌خواستم برای رفتن با تو تماس بگیرم. پرسید: کس دیگری هم حاضر است بیاید؟ گفتم: شاید وحید فرجی هم بیاید. با وحید که تماس گرفتیم و او هم اعلام آمادگی کرد قرارمان شد جمعه‌شب ساعت 10:30 در فرودگاه مهرآباد. آقای برجی به من گفته بود: اگر می‌توانی کسی را هم در لبنان پیدا کن تا با 4 نفر بتوانیم در قالب 2 گروه کار کنیم؛ یک گروه بیروت را پوشش دهد و گروه دیگر در جنوب لبنان مستقر شود. من دوست لبنانی‌ای داشتم که در شبکه المنار فعالیت رسانه‌ای داشت اما به‌دلیل خطرات جانی کار در این شبکه در آن آیام و تخریب ساختمان المنار موقتاً بیکار شده بود. با او تماس گرفتم و او هم آمادگی خود را اعلام کرد.

*تسنیم: چگونه به لبنان رسیدید؟ فرودگاه لبنان که تعطیل بود، این‌طور نیست؟

کلهر: بله. قرار بود جمعه ساعت 10:30 با یک هواپیما به سوریه برویم و از آنجا به‌صورت زمینی خود را به بیروت برسانیم. اما یادم هست که پرواز تأخیر داشت و صبح فردا به دمشق رسیدیم. شب یک‌شنبه با ماشین به‌سمت بیروت راه افتادیم و صبح یک‌شنبه با خستگی راه به بیروت رسیدیم؛ که روز سوم جنگ بود.

*تسنیم: پس 3 نفر بودید؛ رضا برجی، وحید فرجی و خود شما؟

کلهر: بله. اما در بیروت نفر چهارم یعنی آقای «شادی زیدان» به ما اضافه شد. چون برای هر گروه یک مترجم لازم بود، من که تا حدودی با زبان عربی آشنا بودم به‌همراه وحید فرجی به جنوب لبنان و شهر صور رفتیم که به‌نوعی اوج درگیری‌ها در آنجا بود. آقای برجی و شادی زیدان که اصالتاً لبنانی است در بیروت ماندند تا وقایع آنجا را ثبت کنند. من بیشتر عکاسی و البته کار مصاحبه را انجام می‌دادم و وحید هم تصویر می‌گرفت.

*تسنیم: پیش از آنکه به وقایع این روزها بپردازیم می‌خواهم بدانم تا چه زمانی در آنجا ماندید و چطور کار می‌کردید؟

کلهر: از همان روز یک‌شنبه یعنی روز سوم جنگ مشغول عکاسی و تصویربرداری شدیم. چون اصلاً فکر نمی‌کردیم این درگیری به یک جنگ تمام‌عیار بدل شود و 33 روز طول بکشد. از سوی دیگر حال عجیبی داشتیم چون تصورمان این بود که رژیم صهیونیستی با پشتیبانی آمریکا حتی ممکن است تا بیروت پیشروی کند ازاین‌رو باور داشتیم که هر اتفاقی ممکن است برایمان رخ دهد.

دو دوربین تصویربرداری داشتیم که یکی را من و وحید با خود به جنوب بردیم و دیگری را آقای برجی و شادی در اختیار داشتند. آقای برجی تا 20 روز در بیروت ماند یعنی تقریباً بعد از فاجعه قانا به‌دلیل بیماری و تأثیرات سلاح‌های شیمیایی در جنگ تحمیلی که هنوز هم گریبانگیرشان است نتوانست بیشتر بماند و به تهران برگشت. بعد از رفتن آقای برجی من که تا آن زمان بیشتر عکاسی و کار ترجمه و مصاحبه را انجام می‌دادم با دوربینی که او در اختیار داشت به تصویربرداری مشغول شدم. یعنی بیشتر تصاویری که بعد از فاجعه قانا در فیلم مستند «سواحل اشک و زیتون» دیده می‌شود کار من است. وحید هم تا آخرین روز جنگ با من بود، هم تصویر می‌گرفت و هم عکاسی می‌کرد. یادم می‌آید که او را در آخرین روز جنگ 33روزه سوار ماشین کردم تا به دمشق برود و از آنجا به ایران برگردد. من هم تا حدود 25 روز دیگر در لبنان ماندم و همچنان تصویر و عکس تهیه می‌کردم. کلاً حدود 54 روز در لبنان بودم.

*تسنیم: در آن روزها بیشتر از چه‌چیزهایی تصویر و عکس می‌گرفتید؟ یعنی در برنامه شما ثبت چه رویدادهایی اولویت داشت؟

کلهر: ما از اول می‌دانستیم که باید برای ساخت مستند تصویربرداری کنیم، بنابراین تصویربرداری ما با تهیه گزارش خبری و پوشش وقایع تا حدودی تفاوت داشت، گذشته از بمباران‌های هوایی و تخریب ساختمان‌ها، با آوارگان جنگ مصاحبه می‌کردیم، از اجساد شهدا و تشییع آنها عکس و تصویر می‌گرفتیم. از بی‌خانمانی مردم جنوب لبنان، اسکان آنها در مدارس، مساجد و کلیساها و حتی صحبت با لبنانی‌هایی که از اروپا برای گذراندن تعطیلات یا دیدن اقوامشان به لبنان آمده بودند و ... از جمله وقایعی بود که آنها را ثبت و ضبط می‌کردیم.

روستای قانا؛ جنوب لبنان؛ 8 مردادماه 1385، ساعت 1 بامداد اسرائیل به‌بهانه انهدام سکوی موشکی حزب‌الله این خانه روستایی را که حدود 100 نفر در آن پناه گرفته بودند، بمباران کرد، 65 زن و کودک بر اثر این انفجار کشته شدند. 10 سال قبل در 1375 و طی عملیات «خوشه‌های خشم» نیز اسرائیل مقر سازمان ملل را در همین روستا هدف قرار داد و 108 نفر از افراد سالمند، ناتوان و زن و کودک را که به آن پناه برده بودند، یک‌جا کشت. آن بار هم بهانه اسرائیل حمله به سکوی موشکی حزب‌الله بود.

*تسنیم: شما از معدود عکاسان حاضر ایرانی در جنگ 33روزه لبنان بودید؟ از عکاسی در آنجا بگویید؟

کلهر: من از قدیم دو دوربین آنالوگ نگاتیو داشتم که مجبور بودم با همان‌ها عکاسی کنم، در حالی که هیچ‌کس در آن زمان از دوربین آنالوگ استفاده نمی‌کرد. یادم می‌آید یکی از عکاسان خارجی وقتی دوربین‌های مرا دید مرا صدا زد و گفت: دوربینت را بده ببینم! و با تعجب و شگفتی مانند کسی که عتیقه‌ای را در دست دارد آنها را نگاه می‌کرد و می‌گفت: وای، خیلی خوب است که با این عکاسی می‌کنی. من هم با خودم می‌گفتم: اگر خوب است این را بگیر و دوربین دیجیتالت را بده به من!

*تسنیم: چقدر عکس از جنگ 33روزه گرفتید؟

کلهر: بیش از 50 حلقه عکس گرفتم که فکر می‌کنم حدود 2 تا 3 هزار عکس می‌شود.

*تسنیم: از این‌همه عکس چه استفاده‌هایی شده است؟

کلهر: بخشی از اینها که در مستند «سواحل اشک و زیتون» استفاده شده؛ بخشی هم در یک نمایشگاه عکس که با آثاری از 10 عکاس با عنوان «تصویر مقاومت» با توافقی که با بنیاد شهید انجام شد به نمایش درآمد. قصه این نمایشگاه از این قرار بود که حدود 2 ماه پس از پایان جنگ 33روزه با بنیاد شهید توافق کردیم که از هر عکاس حدود 15 عکس به نمایش گذاشته شود و بنیاد شهید تعهد داد که پس از این نمایشگاه، آثار به نمایش درآمده را در قالب یک کتاب عکس منتشر کند. همه ما با انگیزه چاپ و انتشار عکس‌های‌مان در قالب کتاب در این نمایشگاه شرکت کردیم و این آثار با نام و آرم بنیاد شهید به نمایش درآمد. اما پس از برگزاری نمایشگاه بنیاد عکس‌ها را در قالب کتاب منتشر نکرد.

پس از این نمایشگاه حدود 15 عکس دیگر هم در قالب یک نمایشگاه گروهی دیگر که خانه عکاسان ایران برگزار کرد به نمایش درآمد و فکر می‌کنم این نمایشگاه در جاهای دیگر هم دائر شد. همچنین چند عکس دیگر هم در برخی از مجلات چاپ شد. به‌جز این چند مورد، عکسهای دیگر همچنان در آرشیو مانده و استفاده خاصی از آنها نشده است. بخشی از عکس‌های من هم اکنون در آرشیو انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس است که امیدوارم روزی به چاپ برسد.

*تسنیم: فکر می‌کنید از این حجم عکس کدام عکس‌های‌تان از همه مهمتر و ماندگارتر است؟

کلهر: راستش زمانی که عکاسی می‌کردیم زیاد به این موضوع فکر نمی‌کردیم و هنوز هم از این زاویه به عکس‌هایم نگاه نکردم، اما تصور می‌کنم عکسهایی که از فاجعه قانا گرفتم بیش از بقیه تأثیرگذارتر باشد.

 

*تسنیم: لطفا درباره این فاجعه و عکس‌های‌تان بیشتر توضیح دهید.

کلهر: در روستای قانا در جنوب لبنان که یک محله شیعه‌نشین است دو فاجعه مشابه در دو برهه زمانی رخ داده است که این دو را با فاجعه قانای اول و قانای دوم نام می‌برند. قانا روستایی است که به‌دلیل وجود غاری که حضرت عیسی(ع) در آن معجزاتی داشته برای مسیحیان بسیار مقدس است و هرساله در آن مراسمی برگزار می‌شود. در 1996 در جنگ 16روزه «خوشه‌های خشم» بین رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان این روستا بمباران می‌شود. مردم روستایی بی‌سرپناه در این جنگ به مقر نیروهای حافظ صلح سازمان ملل که در قانا بوده پناه می‌برند به این امید که رژیم صهیونیستی به آن حمله نمی‌کند. اما این رژیم وقتی از پناه گرفتن شیعیان قانا به این ساختمان مطلع می‌شود آنجا را مورد حمله توپخانه قرار داده بیش از 100 کودک و پیرزن و پیرمرد بیگناه را به‌شکل وحشیانه‌ای به شهادت می‌رساند تا جایی که این فاجعه انسانی اعتراضات جهانی را به‌همراه داشته است.

اتفاق مشابهی هم در روز نوزدهم جنگ 33روزه سال 2006 رخ می‌دهد. این بار مردم عادی و زنان و کودکانی که آواره شده بودند به خانه‌ای در این روستا پناه می‌برند که از استحکام نسبی برخوردار بوده و نسبت به دیگر خانه‌ها سالم‌تر مانده بود. باز هم رژیم صهیونیستی با اطلاع از این تجمع غیرنظامیان در این خانه، حدود ساعت 2 بامداد که مردم بی‌گناه روستا در این خانه در خواب بودند، آن را هدف بمباران قرار می‌دهد و بیش از 60 غیرنظامی که اکثراً زن و کودک بودند به شهادت می‌رساند. عکسهای استخراج اجساد شهدای این فاجعه جنجال بسیاری در دنیا به‌پا کرد. من و وحید فرجی تنها عکاسان ایرانی بودیم که توانستیم از این فاجعه انسانی عکاسی کنیم و این با همه دردناکی‌اش برای من، یکی از افتخارات زندگی‌ام محسوب می‌شود؛ اینکه در آن زمان در قانا بودم و توانستم عکس‌های این فاجعه را برای قضاوت مردم جهان و آیندگان ماندگار کنم.

*تسنیم: آقای کلهر، در پایان کمی از دشواری‌هایی که در این سفر برایتان وجود داشت، بگویید!

کلهر: مهمترین مشکلات ما به کمبود امکانات و عدم حمایت لازم از طرف مسئولان برمی‌گشت. یکی از بزرگ‌ترین کمبودهای ما این بود که با دشواری زیاد خود را به جنوب می‌رساندیم اما در آنجا ماشینی در اختیار نداشتیم تا بتوانیم خود را به مناطق مختلف برسانیم و از وقایع مختلف عکاسی یا تصویربرداری کنیم.

همچنین در آن ایام بحرانی همه هتل‌ها پذیرای مسافران نبودند و معدود هتل‌هایی که باز بود اتاق‌ها را با قیمت زیادی در اختیار خبرنگاران قرار می‌داد. وضعیت ما هم آن‌قدر خوب نبود که بتوانیم شبی 100 دلار برای پرداخت هزینه هتل صرف کنیم و در حالی که همه خبرنگاران و عکاسان و فیلم‌برداران رسانه‌های دیگر از بی‌بی‌سی و فاکس نیوز گرفته تا سی‌ان‌ان و دیگر رسانه‌ها آزادانه در هتل اقامت داشتند ما عموماً با مشکل مواجه بودیم. گاهی اتفاق می‌افتاد که در 1 اتاق 12 متری 7 یا 8 نفری با هم می‌خوابیدیم. تشک تخت را برمی‌داشتیم و روی زمین می‌گذاشتیم تا یکی بتواند روی تخت و دیگری روی زمین بخوابد.

انتهای پیام/*