حقیقت در باب مصر/ اوضاع مصر به‌هیچ‌وجه به‌نفع آمریکا پیش نمی‌رود

خبرگزاری تسنیم: کارشناس برجسته مسائل خاورمیانه در مؤسسه واشنگتن در گفت‌وگویی به بررسی اوضاع مصر پرداخته و مدعی است که آمریکا نسبت به این کشور غفلت ورزیده و اکنون به‌شدت منافع این کشور در مصر در معرض خطر است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه واشنگتن، اریک تراگر، کارشناس برجسته مسائل خاورمیانه در این اندیشکده معتقد است که اوضاع مصر رو به وخامت می‌رود و این اوضاع به هیچ وجه به‌نفع آمریکا نیست و سهل‌انگاری آمریکا در کنترل اوضاع و اتخاذ سیاستی مناسب باعث شده است منافع این کشور در مصر در معرض خطر قرار گیرد.

اوضاع کنونی مصر، فرارتر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسد. فقط شش هفته بعد از سرنگونی حکومت از پی یک کودتای نظامی، نیروهای مسلح به‌روی مردمی که در اعتراض به کنار زده شدن رئیس جمهور محمد مرسی تظاهرات می‌کردند، آتش گشودهبیش از 500 نفر را کشتند و باعث شدند رئیس جمهور اوباما مانورهای نظامی مشترک آمریکا ــ مصر را لغو کند.

روزهای بهاری هرگز به قاهره نیامد. می‌توان گفت به‌نوعی مصر به دورانی بازگشته است که حسنی مبارک بر کشور حکومت می‌کرد. صحنه سیاسی دقیقاً به همان شکل است. دو نهاد غول‌پیکر غیرلیبرال ــ یک رژیم نظامی و یک اپوزیسیون اسلامی ـ در نزاع با یکدیگر به سر می‌برند. اما به طرقی دیگر، اوضاع کنونی مصر به مراتب بدتر از آنچیزی است که بود. اکنون ناآرامی و تشویش و خشونت بسیار بیشتر است، اقتصاد آن رو به ویرانی می‌رود و مردم افسرده‌تر و ناامیدتر می‌شوند.

در اینجا مصاحبه با اریک تراگر، کارشناس ارشد در مؤسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن را می‌خوانیم. وی از جمله برجسته‌ترین کارشناسان مصر است و در حال حاضر تحلیل‌های نزدیک‌تر به واقعی را در مورد این کشور ارائه می‌کند. او اخوان المسلمین را سازمانی ذاتاً مستبد می‌خواند در حالی که بسیاری از دیگر کارشناسان به نادرستی آن را سازمانی میانه‌رو می‌دانند. بر خلاف دعاوی بسیار پایگاه اپوزیسیون، که ارتش با کودتای خود دموکراسی را «بازمی‌گرداند»، وی پیشاپیش وقوع این رویدادهای خونین را پیش بینی کرده بود.

من این گفتگو را یک هفته پیش از قتل عام‌های هفته جاری با وی انجام دادم، اما همانطور که از گفته‌های او مشخص می‌شود، او آنچه را که شاهد بودیم پیش‌بینی می‌کرد.

سؤال. برای شروع، به کسانی که اخوان المسلمین را یک حزب سیاسی میانه‌رو و دموکراتیک می‌دانند چه می‌گوید؟

تراگر: اخوان المسلمین بدون هیچ شکی دموکراتیک نیست. تصویر آن از اوضاع سیاسی مصر، مصری است که در آن باید همه چیز را کنترل کند. برای مثال، در حالی که تمایل دارد قدرت را از طریق انتخابات به دست آورد، به محض آنکه به قدرت دست یافت، هدفش تأسیس یک دولت اسلامی است که در آن او و نهاد‌های مرتبط با او بروکراسی مصر را کنترل می‌کنند و نسخه‌ای از اسلام را ترویج می‌کنند که خود تعریف کرده‌اند و همه مخالفین را سرکوب خواهند کرد.

«میانه‌رو» هم واژه‌ای صحیح برای توصیف اخوان المسلمین نیست. این سازمان به طوری طراحی شده است تا در جریان جذب نیرو همه میانه‌روها را از میان بردارد. فرایند تبدیل شد به یکی از اعضای اخوان، یک فرایند آزمایشی پنج تا هشت ساله است که در جریان آن اعضای بالقوه از پنج نوبت آزمون عضویت عبور می‌کنند که تعهد ایشان نسبت به اهداف و تمایلشان برای فرمانبرداری را می‌سنجد. هر کسی که بخواهد در مورد سازمان، ایدئولوژی آن یا تمایل ایشان برای پیروی چشم بسته از تمام فرامین، اندیشه‌ای دوباره کند، اخراج می‌شود.

هنگامی که اخوان برای اولین بار پس از قیام سال 2011 به عنوان سازمانی راهبر سربرآورد، شمار زیادی از ناظرین بر این باور بودند که این سازمان هنگامی که وادار به پذیرش عملی حکومت شود، میانه‌روتر عمل خواهد کرد، اما آنچه را که این تحلیل‌گران مد نظر قرار ندادند این بود که اخوان المسلمین مانع آن می‌شود که میانه‌روها در این سازمان عضویت به دست آورند و مانع آن می‌شود که اعضای آن میانه‌رو شوند.

سؤال: شما چگونه از ساختار درونی ایشان مطلع شدید؟ منابع شما چه چیزهایی هستند؟

تراگر: من با شمار بسیاری از رهبران و اعضای میان و پایین رده ایشان مصاحبه کرده‌ام. من با شمار بسیاری از چهره‌های برجسته آن که این روزها در مطبوعات نام ایشان را می‌بینید، از جمله خود محمد مرسی، مصاحبه کرده‌ام.

سؤال: بنابراین منابع شما در داخل و نه در خارج از سازمان هستند.

تراگر: بله. من از جمله معدود افرادی هستم که در مورد این ماجرا پس از آغاز قیام مردمی صحبت کرده‌ام، اما مسئله مذکور را کشف نکردم. ریچارد میشل در این مورد در کتاب خود با عنوان جامعه اخوان المسلمین مفصل توضیح می‌دهد. این کتاب در اصل در سال 1968 منتشر شد و به عنوان متنی ممتاز در مورد اخوان المسلمین شناخته می‌شود اما بسیاری از افراد که خود را کارشناس این موضوع می‌دانند این کتاب، که یکی از اساسی‌ترین متون در مورد تاریخ سازمان اخوان المسلمین است را مطالعه نکرده‌اد. من در مورد این موضوع در کنفرانس‌های مختلف صحبت کرده‌ام و عده‌ای که خود را کارشناس می‌خواندند به من گفتند که اخوان به این نحو ساختاربندی نشده است. ایشان بدون هیچ شکی کتاب میشل را مطالعه نکرده‌اند در حالی که اگر بخواهند خود را کارشناس بخوانند، باید چنین کنند.

سؤال: اما بدون شک این سازمان حداقل از سال 1968 تا کنون تغییراتی را به خود دیده است. این کتاب مربوط به خیلی وقت پیش است، حتی پیش از زمانی که من به دنیا آمده باشم.

تراگر: بله البته. میشل تاریخ آغازین سازمان را می‌نگارد، فرایند جذب نیروی آن را توضیح می‌دهد و زنجیره سراسری فرماندهی آن را توصیف می‌کند. او به خوبی این کارها را صورت می‌دهد. وجوه مهمی از بخش‌های مربوط به فرایند جذب نیرو و زنجیره فرماندهی در این کتاب، به روز شده است. برای مثال فرایند جذب نیرو اکنون سطوح عضویت بیشتری نسبت به گذشته دارد. اما ایده کلی آن که اخوان یک جامعه پیشرو و بسته است و از این امر اطمینان حاصل می‌کند که اعضای آن به طور کامل متعهد به اهداف سازمان بوده و برای این اهداف جان خود را هزینه می‌کنند، همچنان پابرجاست.

او همچنین می‌نویسد که اخوان المسلمین رو به زوال است و این ادعا محقق نشد. اما او این کتاب را در سال 1968 می‌نگارد یعنی در زمان جمال عبدالناصر، یعنی زمانی که اخوان به شدت سرکوب می‌شد. او به هیچ وجه ظهور مجدد ایشان را در دوران سادات در دهه 1970 و سپس در دوران مبارک، پیش‌بینی نکرد. این امر کاملاً قابل درک است.

بسیاری گمان می‌کنند که اخوان المسلمین یک سازمان اسلامی است که مخالف شیوه خشونت‌آمیز القاعده می‌باشد، بنابراین «میانه‌رو» است. در واقع هنگامی که با رهبران اخوان صحبت می‌کردم، به همین نحو خود را توصیف می‌کنند. هنگامی که از ایشان می‌پرسم منظور آنها از اینکه «میانه‌رو» هستند چیست، می‌گویند «ما القاعده نیستیم». اما باید تصریح کنم که این گفته به هیچ وجه معیاری برای میانه‌رو بودن نیست.

من گمان می‌کنم که شیفتگی واشنگتن نسبت به اخوان حاصل تلاش‌های ایشان برای یافتن سازمان اسلامی است که «فرهنگ» خاورمیانه را منعکس کرده و خشونت‌طلب نباشد. اما کسی به این امر توجه نمی‌کند که تنها به خاطر اینکه یک سازمان خشونت‌طلب نیست همین کافی است که آن را میانه‌رو یا دموکراتیک یا قادر به حکومت‌داری بدانیم.

همچنین بسیاری از تحلیل‌گران ادعای اخوان المسلمین مبنی بر میانه‌رو بودن را به عنوان ارزشی اسمی پذیرفته‌اند. اخوان معتقد است که شورا، که مفهومی اسلامی برای مشاوره است، همان دموکراسی است. بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که اخوان نه تنها دموکراسی را می‌پذیرد، بلکه توجیه اسلامی برای آن یافته است. ادعای من آن است که ایشان بسیار دورتر از یافتن یک توجیه اسلامی برای دموکراسی قدم برمی‌دارند، ایشان صرفاً دموکراسی را به نوعی بازتعریف می‌کنند که دموکراتیک نیست و فقط برای غربی‌ها خوش‌آهنگ به نظر می‌رسد.

سؤال: شما از آنچه که اخیراً اخوان در مورد شهادت مطرح کرده است، چه برداشتی دارید؟ آیا این یک تهدید است؟ آیا ایشان می‌گویند که از کشته شدن به دست حکومت استقبال می‌کنند؟ یا اینها فقط شعار و حرف است؟

تراگر: به نظر می‌رسد اخوان بر این باور است که اگر ارتش را به طور مستقیم وارد جنگ کند، می‌تواند در داخل ارتش شکاف ایجاد کند ـ نه ضرورتاً به این دلیل که مسلمانان بسیاری در ارتش حضور دارند، که هرچند این ممکن است، بلکه به این دلیل که اخوان معتقد است سربازان مصری به سمت هموطنان مصری خود شلیک نمی‌کنند.

به خاطر دارید که در دور اول قیام‌ها، سربازان به سمت تظاهرات کنندگان در میدان التحریر شلیک نکردند. به نظر من، هر چند که نمی‌توان با اطمینان گفت، بسیاری از سربازان از اجرای این فرمان سر باز خواهند زد. ما می‌توانیم ببینیم این باور که ارتش در صورت دریافت چنین فرمانی از هم خواهد پاشید، در بیانیه‌های اخوان منعکس می‌شود. ارتش به نوبه خود تأکید می‌کند که نیرویی واحد است و هرگز شکافی نبوده است. بنابراین گمان می‌کند که این دسیسه و بازی اخوان المسلمین است.

موضوع دیگر اینکه اخوان یک شعار پنج قسمتی دارد. دو عنصر آخر این شعار این است که «جهاد طریقت ماست» و «مرگ در راه خدا منتهای آرزوی ماست».

اینکه تا چه حد این حرف‌ها را باید جدی گرفت خود مسئله‌ای است اما هنگامی که از اعضای جوان اخوان المسلمین می‌پرسم که آیا ایشان حاضرند برای کمک به فلسطینی‌ها شهید شوند، معمولاً پاسخ ایشان مثبت است.

در سال 2008 با یکی از اخوانی‌های جوان مصاحبه کردم و او گفت که به تازگی از مرز عبور کرده و به غزه رفته است و امیدوار بوده که در آتش موشک‌های اسرائیلی کشته شود. شنیدن چنین چیزی واقعاً رنجش آور است. او جوان باهوشی بود که فقط بیست سال سن داشت. اکنون هم وقتی از اعضای جوان می‌پرسم که آیا دوست دارند تا در غزه به شهادت برسند، پاسخ بسیاری از آنها مثبت است.

بنابراین می‌توان گفت حداقل برخی از ایشان این شعار را جدی گرفته‌اند. همچنین کودکان اعضای اخوان المسلمین را می‌بینیم که در تظاهرات‌ها کفن به تن کرده‌اند که این یعنی ایشان آماده مرگ هستند. بخش قابل توجهی از اخوان المسلمین خود را برای این احتمال آماده کرده‌اند.

سؤال: به نظر شما چرا ژنرال السیسی مرسی را کنار زد؟ برخی از فعالان مصری این کار را یک اقدام «اصلاحی» می‌خوانند که انقلاب دموکراتیک از مسیر خود خارج شده بود بنابراین ارتش وارد میدان شده و کلید راه‌اندازی مجدد آن را فشرد. من شخصاً این ادعا را نمی‌توانم بپذیرم. به نظر می‌رسد خود سیسی به نوعی اسلام‌گرا است. هر چه که باشد، وی به هیچ وجه از نظر من دموکرات به نظر نمی‌رسد.

تراگر: من نیز این ادعا را قبول ندارم اما باید بگویم که در خلال گفتگوهای خود با مقامات ارتش مصر که به کنار زده شدن مرسی کمک کردند، هیچ یک از ایشان به هیچ وجه تمایلی به حضور مجدد در عرصه سیاست نداشتند. ژنرال‌ها تأکید کردند که ایشان در حکومت‌داری به هیچ وجه قابل نیستند. ایشان تجربه بدی را در اداره کشور پس از مبارک داشتند. ایشان برای انجام کارهای پلیسی آموزش دیده‌اند و آموخته‌اند در جنگ‌ها مبارزه کرده و از مرزها دفاع کنند.

اما دو حادثه روی داد. اول اینکه شاهد اعتراضات گسترده‌ای علیه مرسی بودیم به دلیل عملکرد غیر دموکراتیک او و تلاشش برای متمرکز ساختن قدرت در دست اخوان المسلمین.

دوم اینکه مرسی به طور کامل کنترل اوضاع را از دست داد. در هنگامی که اعتراضات در 30 ژوئن آغاز شد، وی هیچ کنترلی بر هیچ چیزی نداشت. او پلیس را تحت کنترل نداشت و آشکارا نفوذی در ارتش نیز نداشت. وی هیچ یک از نهاد‌های حکومتی را تحت اختیار نداشت و این ریاست جمهوری او را کاملاً بی دفاع کرده بود. بنابراین ارتش قدم به میدان گذاشت، که می‌توان گفت چندان هم به این کار مایل نبود، تا اول به اعتراضات پاسخ دهد و نیز مانع حرکت مصر به سمت یک دولت ناکام شود.

اما به محض آنکه ارتش تصمیم گرفت تا به میدان بیاید، هر چند که از این کار کراهت داشت، طرز رفتار آن بدون هیچ شکی تغییر کرد. ارتش به صورت مستقیم وارد منازعه با اخوان المسلمین شد، هر چند که همچنان می‌توان آن را منازعه‌ای بالقوه دانست. ارتش معتقد است که نه تنها مجبور به کنار زدن مرسی بوده است، بلکه مجبور است کل این سازمان را قلع و قمع کند. در غیر این صورت این سازمان بار دیگر سربرخواهد آورد و ژنرال‌هایی را که او را از قدرت کنار زدند، به قتل می‌رساند.

این چیزی است که می‌توان برای آینده مصر پیش‌بینی کرد ـ استمرار منازعه مدنی میان ارتش و حامیان او در یک سمت و اخوان المسلمین و حامیان وی در سوی دیگر.

سؤال: هنگامی که شما از عبارت منازعه مدنی استفاده می‌کنید، فرض من بر آن است که منظور شما این نیست که منازعه‌ای به سبک الجزایر رخ می‌دهد.

تراگر: صحیح است. منظور ـ و امید ـ من آن است که رویدادی کم خشونت‌تر و با ابعاد محدودتری رخ می‌دهد. اما به نظر می‌رسد که این منازعه به ویژگی پایدار زندگی و سیاست مصری‌ها تبدیل شود. به نظر می‌رسد جریان خشونت‌ها استمرار داشته باشد، اما می‌توان حدس زد که این خشونت‌ها در سرتاسر کشور پخش نمی‌شود. این خشونت‌ها به مکان‌های حاشیه تظاهرات‌ها محدود می‌شود. به هر حال خشونت‌ها به اندازه‌ای که زندگی روزمره را مختل کنند، شدت دارند و به نظر می‌رسد حرکت رو به جلوی فرایند گذار را نیز تضعیف کنند اما به بدی خشونت‌های در سوریه یا الجزایر نخواهند بود.

سؤال: آیا به نظر شما کنار زده شدن مرسی اتفاق خوب یا بدی بود، یا هنوز زود است در این مورد چیزی گفت؟

تراگر: من به خوب یا بد بودن این ماجرا فکر نمی‌کنم. پاسخ به این سؤال کار من نیست و به هر حال اجتناب ناپذیر هم هست. به محض آنی که یک رئیس جمهور کنترل اوضاع را از دست می‌دهد ـ خواه از پی یک قیام گسترده،‌ یک کودتای نظامی یا دیگر سناریوها ـ ریاست جمهوری او غیر قابل دفاع خواهد شد.

هنگامی که در میدان التحریر ایستاده بودم پس از آنکه مرسی کنار زده شد، احساس اندوه کردم چرا که می‌دانستم خشونت غیر قابل اجتناب خواهد شد و پیامد‌های منفی به دنبال خواهد داشت. مردم در این میدان بسیار خوشحال بودند اما مردم در دیگر میادین که در فاصله چند مایلی قرار داشتند، اندوهناک بودند. ایشان بر این باور بودند که چیزی از ایشان دزدیده شده و برای برگرداندن آن باید مبارزه کنند.

من گمان می‌کنم که اخوان المسلمین آن را پس نخواهد گرفت. بعید می‌دانم که مرسی روشنایی روز خارج از اتاق دادگاه را ببیند. اما این منازعه برای مدتی ادامه خواهد یافت و منازعه‌ای است که بسیاری از کسانی که آن روز در میدان التحریر خوشحالی می‌کردند، آن را پیش‌بینی نمی‌کردند. جامعه مصری اکنون بسیار قطب بندی شده است که اردوگاه ضد مرسی و اردوگاه حامی مرسی در آن فراتر از گفتمان عبور از یکدیگر هستند. ایشان در دنیاهای مجزای از یکدیگر زندگی می‌کنند.

سؤال: به نظر شما از زمانی که اخوان المسلمین در انتخابات پیروز شد تا کنون چقدر از حامیان خود را از دست داده است؟

تراگر: اخوان بخش قابل توجهی از حمایت‌های عمومی را از دست داده است. به ابتدای انتخابات ریاست جمهوری در سال 2012 فکر کنید. مرسی فقط 5 میلیون رأی آورد، که این 25 درصد آرای شمارش شده بود. این رقم، رقم بالایی نیست. این میزان آرا به شدت کمتر از آنچه بود که اخوان چند ماه جلوتر در انتخابات پارلمانی به دست آورده بود. بنابراین با رسیدن ماه می 2012، میزان پشتیبانی از اخوان المسلمین به رقم اصلی خود یعنی همان پنج میلیون نفر بازگشت.

قدرت اخوان ناشی از حمایت گسترده مردمی نیست و نبوده است. بلکه از یک سو ناشی از توانمندی‌های سازمانی منحصر به فرد آن و از سوی دیگه برخاسته از این واقعیت است که مابقی مصر به شدت متفرق و بدون سازماندهی مشخص است. این همچنان پابرجاست. به نظر من اگر در مصر امروز انتخاباتی آزاد و عادلانه برگزار شود، اخوان المسلمین همچنان می‌تواند نتیجه خوبی بگیرد و حتی پیروز شود، چرا که هیچ کس دیگری وجود ندارد تا در این انتخابات شرکت کند.

البته من بعید می‌دانم که انتخاباتی آزاد و عادلانه پیش رو باشد و ماهیت اخوان رو به تغییر است چرا که ارتش در حال قلع و قمع کردن آن است. به دشواری می‌توان گفت که اکنون چه کسی ظهور خواهد کرد، اما هر کسی که سر بیرون آورد، با توجه به اوضاع کنونی، به شدت نیازمند حمایت ارتش خواهد بود.

سؤال: چرا انتظار برگزاری انتخاباتی آزاد را ندارید؟

تراگر: از آنجا که ارتش برای کنار زدن مرسی کراهت داشت، اکنون با توجه به این تصویر، بار دیگر «اشتباهات» را که پیش از این مرتکب شده بود، تکرار نمی‌کند. بدون شک از نگاه ارتش یکی از اشتباهات وی آن بوده است که با اخوان همکاری کرد و انتخابات پارلمانی را برگزار کرد که در آن اخوان توانست پیروز شود. به نظر من ارتش به اخوان اجازه ظهور و خیزش مجدد نخواهد داد. ارتش کاری با انتخابات یا با اخوان خواهد کرد که عنصر «آزاد و عادلانه بودن» را از صحنه حذف می‌کند.

سؤال: بسیار خوب، اگر کاخ سفید از شما بخواهد که نظر خود را در مورد ادامه کار بدهید، در صورتی که آنچه را که تا به اینجا گفتید درست از آب دراید، شما چه خواهید گفت؟

تراگر: من مکرر به کاخ سفید گفته‌ام که لازم است به آنچه را که انجمن الکلی‌های گمنام به اعضای خود می‌گوید در ذهن داشته باشند: «خداوندا به من آرامشی بده تا بپذیرم آنچه را نمی‌توانم تغییر دهم؛ شهامتی بده تا تغییر دهم آنچه را می‌توانم؛ و خردی تا تفاوت این دو را درک کنم.»

من هرگز در جمع الکلی‌های گمنام نبوده‌ام و الکلی هم نیستم، اما این گفته‌ها با آنچه که اکنون در مصر در حال وقوع است مرتبط است. ما باید درک کنیم که کنار زدن مرسی برای ارتش چه پیامد‌هایی از پی دارد. برای مثال، چاک هگل، وزیر دفاع به سیسی گفت که باید مرسی را آزاد کند، اما این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. یک ژنرال هرگز رئیس جمهوری را که به تازگی سرنگون کرده است، آزاد نخواهد کرد.

این چیزی است که ما نمی‌توانیم تغییر دهیم و اگر برای تغییر آن تلاش کنیم، شکست خواهیم خورد و شبیه بازنده‌ها خواهیم شد. بهتر آن است که روی چیزی که می‌توانیم تغییر دهیم متمرکز شویم.

تنها چیزی که ممکن است قادر به انجام آن باشیم این است که ارتش را متقاعد کنیم با اخوان المسلمین و حامیان او با خشونت کمتری معامله کند. ارتش باید راه‌های دیگری را برای کنترل و محدود کردن این اعتراضات بیابد. این اولین کار مهم است.

دومین کار مهم آن است که یک فرایند گذار به رهبری نهادی غیر نظامی را رقم بزند که درهای آن به روی اخوان نیز باز است اما وابسته به مشارکت اخوان نیست. به جای تمرکز روی شمول در جریان گذار، باید روی تأثیر گذاری این مسئله متمرکز شویم که به اخوان المسلمین حق انتخاب بین مشارکت یا عدم مشارکت را بدهیم.

هنگامی که ارتش مرسی را کنار زد، رقم خوردن همین نوع فرایند گذار را وعده داد و ما باید ایشان را وادار سازیم در برابر وعده‌ای که داده‌اند پاسخگو بوده و متعهد به آن باشند.

سؤال: گمان می‌کنم هنگامی که شما به این مسئله پرداختید همان چیزی را شنیدید که من از سکولارهای مصر شنیدم. افراد سکولار در مصر به من گفتند که ایشان بر این باورند که دولت اوباما با اخوان المسلمین متحد است. سکولار‌ها در تونس نیز همین باور را تکرار می‌کنند و لیبرال‌ها در لبنان بر این باورند که ما در کنار بشار اسد در سوریه ایستاده‌ایم. همه روزهایی که در منطقه بودم همین حرف‌ها را می‌شنیدم.

تراگر: البته، من هم همینطور.

سؤال: برداشت شما از این گفته‌ها چیست؟ آیا این نتیجه اشتباهات غیر عمدی دولت آمریکا است یا این هم نوعی جنون نوعی خاورمیانه‌ای است؟

تراگر: آمریکا در مدیریت افکار در مصر، عملکرد بسیار ضعیفی داشته است. دولت فرض را بر این گذاشت که اگر در مورد رفتار داخلی مرسی چندان حساسیت به خرج ندهد، می‌توانند همکاری او را در عرصه سیاست خارجی جلب کنند. مشکل این است که مرسی تنها تمایل داشت که برای کوتاه مدت در عرصه سیاست خارجی با ما همکاری کند. اخوان المسلمین می‌خواهد قدرت را در مصر متمرکز کند و سپس یک دولت اسلامی جهانی تأسیس نماید. این بخش کلیدی ایدئولوژی و سخن‌پراکنی‌های ایشان است. آنها در این مورد با من صحبت کرده‌اند. ایشان نمی‌توانند در زمره شرکای ما قرار گیرند.

بدتر اینکه، با صحبت نکردن و نقد نکردن مرسی آن هم در هنگامی که می‌کوشید قدرتی بلامنازع برای خود دست و پا کند، این باور به وجود آمد که آمریکا می‌خواهد مبارک را با اخوان المسلمین عوض کند. چنین برداشتی در مصر با اوضاع سیاسی آشفته‌ای اینچنینی،‌ به شدت برای ما آسیب‌زا است.

ما از اخوان حمایت نکردیم. ما از انتقاد کردن و مدیریت افکار غافل ماندیم. در آینده، تنها راه برای مقابله با این مشکل این است که اطمینان حاصل کنیم که همه تخم مرغ‌های خود را در یک سبد قرار نمی‌دهیم. ما باید با حصول اطمینان از اینکه همه افراد را در ماجرا دخیل کرده‌ایم، خطرات احتمالی را متفرق سازیم.

سؤال: خیلی خوب، اکنون اجازه دهیم این پرسش را مطرح کنم. چرا آمریکایی‌ها باید در مورد اینکه چه اتفاقی در مصر می‌افتد، نگران باشند و به آن اهمیت دهند؟

تراگر: دلیل این امر خیلی ساده و مشخص است؛ مصر به مثابه محور سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است. این کشور برای سیاست ضد تروریسم، برای حفظ معاهده صلح با مصر، حصول اطمینان از تأمین حقوق عبور هواپیما از فراز منطقه برای تحویل کالا‌ها در خلیج فارس، برای زیر نظر گرفتن ایران و برای حصول اطمینان از باز بودن کانال سوئز، اهمیت حیاتی دارد.

اما آنچه را که دریافتم این است که آمریکا نه تنها اهمیت استراتژیک مصر را درک می‌کند، بلکه به شدت مقهور این کشور است. ما مصر را در شش سطح مطالعه می‌کنیم. ما در مورد تاریخ مصر باستان مطالعه می‌کنیم حتی برای کودکانمان این آموزش‌ها را مقرر کردیم. این تاریخ در کتاب مقدس نیز ذکر شده است. مصر از جمله معدود کشورهای جهان است که عملاً می‌تواند با مردم عادی آمریکایی همنوایی کند.

به نظر من به همین دلیل بود که رسانه‌های خبری آمریکایی در جریان بهار عربی اساساً روی مصر متمرکز شده بودند. قیام‌های دموکراتیک در دیگر کشورها نمی‌توانست این چنین توجه آمریکایی‌ها را جلب کند.

سؤال: این بدون شک درست است. تونس به شدت مورد غفلت واقع شد و همچنان هم مورد غفلت است و دقیقاً در همسایگی مصر قرار دارد.

تراگر: و نیز دورتر از همه اینها کشوری به نام برومه قرار دارد. بسیاری از مردم به چنین مکان‌هایی هیچ توجهی ندارد. اما مصر در آمریکا طنین انداز است و شمار معدودی از کشورها چنین هستند.

من به تازگی در تلویزیون مصر مصاحبه‌ای کردم چرا که برخی افراد در مورد چیزی که در توئیتر منتشر کرده بودم، عصبانی شده بودند. بنابراین تصمیم گرفتم فضا را تلطیف کنم و یکی از چیزهایی که به آن اشاره کردم این بود که آمریکایی‌ها به مصر علاقمندند و مصری‌ها باید بدانند که حتی زمانی که اختلاف داریم، آمریکایی‌ها مصر را دوست دارند. این فقط حرف نیست بلکه واقعیت دارد.

اجازه دهید نمونه جالبی را مطرح کنم؛ در سال 2010 بر اساس نظر سنجی گالوپ محبوبیت اسرائیل در آمریکا 63 درصد بود. در همان سال، محبوبیت مصر 58 درصد بود.

ما می‌دانیم که چرا آمریکا به اسرائیل علاقمند است. اما مصر غیر دموکراتیک است. چندان هم پیشرفته نیست.

هنگامی که آمریکایی‌ها در مورد مصر می‌اندیشند، به فراعنه، اهرام و کتاب مقدس می‌رسند. ایشان از معاهد صلح این کشور با اسرائیل خبر دارند.

هنگامی که مصری‌ها درمیابند که آمریکایی‌ها مصر را با اهرام و فراعنه یادآور می‌شوند ناراحت می‌شوند یا به هر دلیل دیگری ناراحت می‌شوند، مصر جایگاه ویژه‌ای در خاطر آمریکایی‌ها دارد.

سؤال: مصری‌ها هنگامی که شما در مورد نظرسنجی گالوپ به ایشان خبر دادید، چه گفتند؟

تراگر: من در آن تاریخ مکرر بر این موضوع تأکید کردم. ماجرا فقط به همان 58 درصد آمریکایی علاقمند در سال 2010 ختم نمی‌شود. در سال 2011، چیزی نزدیک به 88 درصد از افکار عمومی از قیام مردمی علیه حسنی مبارک حمایت می‌کردند. این بسیار جالب توجه است.

سؤال: مصری‌ها در مورد این ماجرا چه نظری دارند؟

تراگر: یک به یک ایشان را تحت تأثیر قرار داده است. بنابراین گمان می‌کنم که این موضوع باید به بخشی از دیپلماسی عمومی ما تبدیل شود. ما منافعی را در مصر داریم. سفارت آمریکا در مصر یکی از بزرگترین سفارت‌های آمریکا در جهان است. اما آمریکایی‌ها هم مصر را دوست دارند. ایشان علاقمند هستند به مصر سفر کنند و از اهرام و الاقصر دیدن کنند. ایشان دوست دارند که با ما متحد باشند.

سؤال: آیا مصر در حال حاضر واقعاً یک متحد است؟

تراگر: در میان مصری‌ها معاندت جدی نسبت به آمریکا و سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. شایعات بسیاری در مورد آمریکا وجود دارد به ویژه در مورد حادثه یازده سپتامبر. مقابله با این شایعات همواره چالشی بسیار مهم برای آمریکا بوده است.

این در حالی است که مصر نزدیک به چهل سال است در تأمین منافع استراتژیک آمریکا همکاری کامل داشته است. ما اختلافات جدی در مورد سیاست‌های داخلی مصر داریم و این کشور در حال حاضر مکان پر تنش و مشوشی است اما تنها در صورتی که اسلام‌گراها بر سر کار نیایند ـ که احتمال آن بسیار قوی است ـ مصر همچنان در اردوگاه آمریکا باقی می‌ماند. این واقعیت همچنان پابرجاست که آمریکایی‌ها واقعاً به مصر علاقمندند.

سؤال: این بسیار عجیب است. این برای من که چند بار هم به این کشور سفر کرده‌ام عجیب است.

تراگر: البته محبوبیت مصر در آمریکا از سال 2010 کاهش یافته است. مصر بسیار مشوش است، مملو از افراطی‌ها و ارتشی متهاجم در آن وجود دارد. محبوبیت این کشور اکنون در حد چند سال پیش نیست.

انتهای پیام/