پورنجاتی: موضع گیری آقای ولایتی در تبلیغات انتخاباتی صدا و سیما اتفاقی نبود؛تدبیر شده بود


خبرگزاری تسنیم: موضع‌گیری آقای ولایتی در مسائل سیاست خارجی و مواجهه ایشان با آقای جلیلی صرفا به خاطر خاستگاه شخصی ایشان نبود بلکه نتیجه تدبیر عقلانی بود که به شکل دقیقی اندیشیده شده بود. من این را با اطلاع می‌گویم و تحلیل نیست.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از هفته نامه شماره 54 آسمان، احمد پورنجاتی در سال 76 عضو جمعیت دفاع از ارزش‌ها بود که کاندیدای‌شان آقای محمد ری‌شهری بود اما با این وجود می‌گوید: "در مجموع این جمعیت نسبت به انتخاب آقای خاتمی احساس خوشایندی داشت آقای خاتمی هم از این جمعیت تشکر کرد و از بعضی از اعضای این مجموعه در کابینه‌اش استفاده کرد. به این اعتبار که نسبت به این جمعیت احساس قرابت و نزدیکی می‌کرد و حس می‌کرد این جریان از نتیجه انتخابات خرسند است." پورنجاتی البته هم فکری و هم‌سویی بیشتر خودش با آقای خاتمی را بحث جداگانه‌ای می‌داند او که در مجلس ششم دیگر به عنوان یک اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، در این گفت‌وگو معتقد است فرآیند حضور حسن روحانی در انتخابات و پیروزی‌اش به خوبی پختگی و تکامل جریان اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی را به نمایش گذاشت و استفاده از فرصت تنفیذ و تحلیف برای تبیین اصول اعتدال‌گرایی را نمونه‌ای از این پختگی و تکامل می‌داند.

آقای خاتمی در چه شرایط سیاسی و اقتصادی انتخاب شد؟

رویکردی که جامعه به سمت آقای خاتمی به عنوان کاندیدای جریان چپ نشان داد از روی استقبال و آگاهی از محتوای دقیق نگاه و رویکرد این جریان نبود بلکه این اقبال بیشتر از جهت برون رفت از وضعیت آن زمان بود. افکار عمومی آقای ناطق نوری را نماد حفظ وضع موجود تلقی می‌کردند و برای فرا رفتن از وضع موجود آقای خاتمی را انتخاب کردند. به عبارت دیگر اقبال به آقای خاتمی در سال 76 بیشتر سلبی بود تا ایجابی.

فضا و شرایط حاکم بر آن مقطع دو ویژگی داشت. در عرصه اقتصادی و معیشتی جامعه هنوز نتایج و ثمرات سیاست‌های اقتصادی دولت آقای هاشمی که بیشتر به ایجاد زیرساخت‌ها و ترمیم و توسعه زیرساخت‌ها گرایش داشت به بارننشسته بود و بیشتر آسیب‌های سیاست‌های اقتصادی نمایان شده بود. سیاست‌های تعدیل اقتصادی در دوره اول آقای هاشمی مستلزم یک نوع انباشت سرمایه و توجه بیشتر به تولید ثروت بود که این امر چندان تحقق نیافت با توجه به برخوردی که از طرف نهادهای فرادستی و مجلس با دوره دوم آقای هاشمی شد و از بعضی وزرای دور اول ایشان مثل آقای نوربخش سلب اعتماد کردند و روندی که منجر به سیاست‌های تثبیت اقتصادی شد عملا شرایطی پدید آمد که هم از توجه به زیرساخت‌سازی دولت اول آقای هاشمی نتایج ملموسی گرفته نشد و هم سیاست‌های تعدیلی نتوانست آن میزان که باید اثرگذار باشد از این مهم‌تر اینکه عرصه‌های سیاسی و فرهنگی در آن دوره کاملا مورد غفلت واقع شد و حتی انگار این بخش‌ها واگذار شده بود. آقای هاشمی با آن سیاست کلی که در ابتدای دولت اعلام کرد مبنی بر اینکه: من خودم به اندازه کافی بار سیاسی دارم و لازم نیست کابینه‌‌ام سیاسی باشد، رویکردش توجه به توسعه سیاسی نبود و در عرصه فرهنگی هم آنچنان که باید و شاید فعالیتی صورت نمی‌گرفت، به همین دلیل انتخاب آقای خاتمی در راستای پاسخ‌گویی به چنین خلایی بود.

در آن زمان مناسبات بین‌المللی ایران چگونه بود و در جامعه جهانی چه جایگاهی داشت؟

آقای هاشمی از نظر رویکرد کلی اصولا مشی سیاست تعاملی بین‌المللی داشت، اما در عمل به دلیل برخی اتفاقات که بخشی از آن هم جزو سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی بود مثل حمایت از جنبش های اسلامی خاورمیانه و همچنین پرونده‌هایی مثل میکونوس شرایطی به وجود آمد که باعث شد ایران جایگاه بین‌المللی مطلوبی نداشته باشد. به‌رغم اینکه شخص آقای هاشمی و دستگاه دیپلماسی تلاش زیادی می‌کردند در منطقه با چالش‌هایی مواجه بودیم، هنوز زخم های باقی‌مانده از گذشته در قبال کشورهایی چون عربستان باقی بود. در مورد کشورهای اروپایی هم به شکل خیلی وسیعی دچار نوعی قهر و کاهش سطح روابط بودیم به همین دلیل در اواخر دوره دوم آقای هاشمی کشور از نظر دیپلماسی بین‌المللی وضعیت مناسبی نداشت.

چرا آقای خاتمی در ابتدای دولتش برنامه و گفتمان مشخصی نداشت؟

رویکرد و تاکید آقای خاتمی بر همان دو کاستی بود که احساس می شد جامعه مدنی از اولین اصطلاحاتی بود که آقای خاتمی به کار می‌برد. صرف‌نظر از اینکه بعدا ایشان از آن چه تبیینی ارائه داد، جامعه مدنی مفهومی است مربوط به توسعه سیاسی، بنابراین در نگاه و برنامه آقای خاتمی اولویت با توسعه سیاسی بود. اولویت دوم ایشان توجه به مباحث فرهنگی در قالب کرامت انسان و با ستون پایه قانون‌گرایی بود. رویکردشان در عرصه‌ بین‌المللی هم تنش‌زدایی بود. بقیه دیدگاه‌های ایشان در حوزه مسائل اقتصادی و مسائل اجتماعی و دیگر سیاست‌های اداره کشور استمرار نگاهی بود که در دوره سازندگی هم وجود داشت. بنابراین گفتمان دوم خرداد در نطفه با دو مشخصه توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی شکل گرفت، اما در فرایند آرام آرام به صورتی درآمد که به عنوان یک گفتمان جامع و کامل‌تری تحت عنوان اصلاح طلبی و تحول‌خواهی جا افتاد.

شرایط و فضای جامعه در سال 80 که آقای خاتمی بار دیگر انتخاب شد چه تفاوت‌هایی با سال 76 داشت؟

به نظر من شرایط در دور دوم آقای خاتمی یک شرایط کاملا ژلاتینی بود و اصلا یک وضعیت انتخاب‌گری بین وضع موجود و وضع مطلوب مطرح نبود. به دلیل اینکه مقبولیت شخصی آقای خاتمی - با تمام ناکامی‌هایی که در عرصه‌های مختلف وجود داشت - به قدری در بدنه جامعه استوار و نهادینه شده بود که حتی آرایش گوناگون و متنوع و گزینه‌های مختلفی که در دور دوم انتخاب آقای خاتمی به عنوان رقیب وارد صحنه شدند، تاب نیاوردند. حتی احمد توکلی که توانسته بود در برابر آقای هاشمی رای قابل اعتنایی کسب کند در این دوره نتوانست بر نتیجه انتخابات تاثیری بگذارد. من دوره دوم آقای خاتمی را یک میان‌دوره تلقی می‌کنم.

آیا رای به تداوم و تثبیت اصلاحات نبود؟

می‌توان گفت رای به تثبیت نگره اصلاح گری در ذهنیت جامعه بود. اتفاقا در دوره دوم آقای خاتمی به نظر من اصلاحات از نظر عینی با موانع و مشکلات بیشتری مواجه شد و به همین دلیل آقای خاتمی در مقاطعی احساس ناکارآمدی می‌کرد اما نگره و ذهنیت تحول خواهی و اصلاح طلبی در جامعه به صورت زیرپوستی تعمیق پیدا کرده بود.

اگر رای 76 را سلبی بدانیم آیا نمی‌توان گفت که رای 80 ایجابی بود؟

رای ایجابی بود به مفهوم اینکه به یک کار ناتمام رای دادند و می‌خواستند که این کار ناتمام به ثمر برسد و به همین دلیل می‌گویم یک میان دوره بود. بر خلاف دوره دوم آقای هاشمی که انگار افکار عمومی می‌خواستند بگویند ما این سیاست‌ها را نمی‌خواهیم و برای ما نتیجه‌ای نداشت، در دوره دوم آقای خاتمی می‌خواستند بگویند ما می‌خواهیم کار نیمه تمام خاتمی به نتیجه برسد، به نظر من حتی در دوره نهم همین نگره به سمت احمدی‌نژاد رفت. بر خلاف چیزی که معروف است جامعه از اصلاح‌طلبی رو برنگرداند و از احساس تمایل به تغییر عدول نکرد بلکه احساس کرد دوباره قرار است آقای هاشمی برگردد و بنابراین قرار است به سال‌های قبل از 76 برگردیم. به همین دلیل به کسی رو کرد که احساس می‌کرد به دنبال تغییر است. اگر فرض کنیم که آن انتخابات بی‌حرف و حدیث بوده عدم اقبال جامعه به آقای معین و کروبی به این علت بود که پتانسیل تغییرخواهی احمدی‌نژاد را از آقای معین و کروبی بیشتر می‌دانست، بنابراین نگرش تحول‌طلبی و تغییرخواهی حتی در رویکرد به آقای احمدی‌نژاد هم وجود داشت.

به نظر شما اصلاح‌طلبی کنونی با اصلاح‌طلبی سال‌های اولیه پیروزی آقای خاتمی چه تفاوت‌هایی دارد؟

در این دوره از انتخابات جریان اصلاح‌طلبی به مفهوم عام آن را می‌توان جبهه‌ای تحول‌خواه دانست که در آن فراتر از اصلاح‌طلبی به معنای متعارف، آقای هاشمی هم قرار داشت و آقای روحانی هم اگر چه درون جبهه نبود، اما در سمت و سو و همراه آن حرکت می‌کرد. به نظر من این جبهه با یک نوع بلوغ و همه‌سونگری و تدبیر از پیش و برنامه‌ریزی و مهندسی عقلانی و نوعی دیپلماسی مشخص وارد عرصه انتخابات شد. تفاوت این جبهه و اصلاح‌طلبی کنونی با اصلاح‌طلبی اولیه این است که طی 16 سال یک نوع بلوغ فرآیندی در تکوین و شکل‌گیری این گفتمان رخ داده است. مشخصه آن هم توجه به توسعه متوازن است. در اصلاح‌طلبی کنونی نه آن رویکرد تک‌ساحتی عمدا اقتصادی دوره ‌آقای هاشمی-البته زیرساخت‌ها باید ایجاد می‌شد، اما غفلت از موارد دیگر اشکال داشت- دیده می‌شود و نه آن رویکرد صرفا تغلیظ یافته توسعه سیاسی و تاکید بیش از اندازه و فراتر از ظرفیت‌های واقعی بر مفاهیم سیاسی که در دوره آقای خاتمی بود. گفتمان اصلاح‌طلبانه و تحول خواهانه کنونی یک گفتمان تکامل یافته همه‌سو‌نگر است و به تعبیری که آقای روحانی از اعتدال طرح کرد ترکیبی از واقعیت و آرمان است. یعنی چشم‌انداز دارد، اما پا بر زمین واقعیت می‌گذارد. به نظر من این رویکرد در همه برنامه‌ها دیده می‌شود. از شکل‌گیری اصل کاندیداتوری آقای روحانی این دبیر دیده می‌شود و در تمام مراحل و نقطه به نقطه می‌توان این بلوغ را مورد ارزیابی قرار داد. به عنوان مثال در تبلیغات انتخاباتی صداو سیما با تدبیر آن گونه عمل شد. اینگونه نبود که بخشی از کاندیداهایی که در جبهه اصول گرا تعریف می‌شدند خود خواسته و اتفاقی مواضعی را بگیرند که نهایتا به سود کاندیدای پیروز باشد. تمام اینها با برنامه‌ریزی بود به این معنا که با تدبیر عقلانی همراه بود. به عنوان نمونه موضع‌گیری آقای ولایتی در مسائل سیاست خارجی و مواجهه ایشان با آقای جلیلی صرفا به خاطر خاستگاه شخصی ایشان نبود بلکه نتیجه تدبیر عقلانی بود که به شکل دقیقی اندیشیده شده بود. من این را با اطلاع می‌گویم و تحلیل نیست. ما اکنون به میانگینی از عقلانیت در کنش سیاسی رسیده‌ایم.

مراسم تنفیذ و تحلیف آقای روحانی نسبت به تنفیذو تحلیف‌های پیش از این تغییراتی داشت که شاید مهمترینش تبیین چارچوب کلی نگاه و برنامه رئیس‌جمهور در این دو مراسم بود. شما چه تحلیلی درباره این تغییرات دارید؟

در امر تنفیذ و تحلیف هم همین تدبیر و عقلانیت که در سؤالی قبلی به آن پرداختم، دیده شد. به گونه‌ای که مراسم تنفیذ از یک مراسم صرف قانونی که باید به یک تکلیف قانونی انجام بشود و حکمی به منتخب مردم داده بشود با برنامه‌ریزی که پیش‌بینی شده بود به فرصتی تبدیل شد برای اعلان رسمی مواضع و برنامه‌های کاندیدای برگزیده در حضور بالاترین مقام نظام که به نوعی مورد امضا و تاکید هم قرار گرفت. در واقع این  فرصت یک مجال برای تضمین و ایجاد نوعی گارانتی در اجرای سیاست‌های بعدی بود. به همین دلیل مراسم تنفیذ یک سایه‌بان و چتر حفاظتی برای مراسم تحلیف شد. اگر مراسم تنفیذ آن گونه برگزار نمی‌شد و آن موضع‌گیری‌های شفاف و صریح اعلان نمی‌شد و آن نوع برخورد همراه و تا حدود زیادی هم‌سو و تایید‌کننده‌ای که حتی در بیان رهبری هم به نوعی نمود داشت، نبود؛ معلوم نبود که مراسم تحلیف به چه نحوی انجام می‌شد. خود آرایش مراسم تحلیف هم این بار کاملاً یک فستیوال جهانی برای معرفی اصول راهبردی سیاست‌های دولت یازدهم بود. به نظر من ابتکارات این دوره حتی بحث آمادگی معرفی کابینه با برنامه دولت نشان از این دارد که این دولت به رغم اینکه برخاسته از یک حزب نبوده -چون احزاب چنین آمادگی‌هایی پیشاپیش دارند-اما از یک مجموعه سازمان یافته با قابلیت انعطاف برخوردار بوده و توانسته این آمادگی‌ها را داشته باشد.

اگر تنفیذ و تحلیف امسال را بخواهیم با تنفیذ و تحلیف سال 80 آقای خاتمی مقایسه کنیم چه تفاوت‌هایی در آن به چشم می‌خورد؟

تنفیذ و تحلیف‌های قبلی در حد تشکر از برگزارکنندگان انتخابات و مردم به عنوان رای‌دهندگان و تاکید بر مواضع قبلی و برنامه‌هایی بود که به مردم وعده داده شده و بیش از این نبود. تنها تفاوتی که مراسم تحلیف آقای خاتمی به تحلیف‌های پیش از آن داشت این بود که در این مراسم برای اولین بار رئیس‌ قوه قضائیه از مجلس کسب اجازه کرد که صحبت کند. چون طبق قانون اساسی رئیس‌جمهور باید در حضور رئیس قوه قضائیه سوگند یاد کند و اشاره‌ای به صحبت کردن ندارد؛ اما در آن سال آقای شاهرودی هم سخنرانی کرد و نکاتی را مطرح کرد. ویژگی‌هایی که مراسم تنفیذ و تحلیف امسال داشت به نظر من بار پیش رونده و توسعه محور دارد و اینچنین نیست که یک بدعت و صرفا نوآوری و من‌درآوردی باشد. به اعتقاد من نوع پیروزی و انتخاب آقای روحانی و مشی ایشان در استقرار دولت یازدهم را می‌توانیم یک سرفصل و نقطه آغاز تلقی کنیم. کما اینکه قاعدتا انتظار می‌رود این روش پس از رای اعتماد به وزرا در انتخاب اجزای دستگاه‌های اجرایی هم ملاحظه شود.

انتهای پیام/