«فرزند چهارم» راه «محمد(ص)» مجیدی را باز کرد/ میگفتند آفریقا و افغانستان به ایران چه مربوط؟
خبرگزاری تسنیم: «فرزند چهارم» فیلم پرحرف و حدیث این روزهای سینمای ایران؛ آغاز راه توجه و واکنش سینمایی به اتفاقات روز دنیاست. اگرچه فیلم از آب درنیامده است.
خبرگزاری تسنیم: «فرزند چهارم» فیلم فاخر روی پردههای امروز سینمای ایران راه طول و درازی را از سرزمینهای قطحیزده اروپا تا سالنهای کممشتری سینمای طی کرده است. موسائیان دست روی موضوع روز آن روزهای دنیا گذاشت. از آن موضوعها که معمولا سینمای ایران از کنارش رد میشود. این اولین نکته ستایش برانگیز کار موسائیان است؛ حتی اگر «فرزند چهارم» یک فیلم ناقص و باسمهای و پادرهوا باشد که واقعا هم هست. آنقدر سینمای ایران از جریان روز و تاریخ معاصر دنیا عقب است که اگر موسائیان فیلم بدتری هم میساخت باز هم شایسته ستایش بود.در دنیایی از فیلمهای احوالات ذهنی و شخصی فیلمسازان ایرانی؛ آدمی بلند شده است و هزاران کلیومتر آنطرف تر یک بحران انسانی فجیع را روایت کرده است.
*تسنیم: خیلی از منتقدان بهترین فیلم شما را «گلچهره» میدانند. فاصلهای که وحید موسائیان از «گلچهره» تا «فرزند چهارم» طی کرده است آنجور که منتقدان و رسانهها میگویند ظاهرا خیلی زیاد است. خود وحید موسائیان چه فکر می:کند؟ این سیر فیلمسازی برای شما قابل قبول است؟
خب میدانید شرایط هر فیلمی با فیلم قبلی و بعدی متفاوت است. اینجوری نمیتوانیم «گلچهره» را با «فرزند چهارم» مقایسه کنیم؟ اما من خوشحالم که خوشبختانه در «فرزند چهارم»؛ «گلچهره» را تکرار نکردم. فکر میکنم اینکه شما از فیلم قبلیتان فاصله میگیرد و به یک موضوع تازهتری و به یک شیوهی جدیدتری دست پیدا میکنید ، این یعنی موفقیت. یعنی همین که شما احساس کنید که توانستید یک حرف دیگر را که خیلی از جاهای آن، با کارهای قبلی شما و نه صرفا «گلچهره» متفاوت است بزنید، خوب تا اینجا من فکر میکنم که موفق بودم و از آنجا به بعد هم من فکر میکنم تجربه بینظری در کارنامه کاری من بود. اینکه با چه شرایطی کار کنید، با چه شرایط سختی دست و پنجه نرم کنید و آن چیزی که فکر میکنید و از ابتدا هم در موقع نوشتن فیلمنامه به آن فکر کردید با همان ذهنیتی که داشتید پیاده شود، هم فکر میکنم از خوششانسی من است. من آدم خوششانسی بودم که توانستم همان چیزی را که فکر میکنم در فیلم «فرزند چهارم» به تصویر بکشم.
*تسنیم: آقای موسائیان، این نگاه خوشبینانه شما، ظاهرا با نظر برخی از منتقدان زیاد قرابت ندارد. حرفهای تند و تیزی در مورد فیلم در این مدت زده شده است و فشار رسانهای بالایی به خصوص در نمایش جشنواره در سالن برج میلاد علیه این فیلم به راه افتاد.
علاوه بر اینکه فیلم پس از جشنواره تغییراتی داشت، من معتقدم که چون فیلم به سفارش بنیاد سینمایی فارابی بود، با دید خوبی در جشنواره به آن نگاه نشد. چندی قبل از زمان جشنواره ما در حال کار بودیم که به ما اعلام کردند که به جشنواره نخواهیم رسید و ما با خیال راحت مشغول کار شدیم، اما بعد از مدتی دوباره به ما گفتند که فیلم در جشنواره حضور دارد و ما تمام سعی خود را کردیم تا در جشنواره حضور داشته باشیم. تقریبا اواخر آبان ماه یا اوایل آذرماه فیلمبرداری تمام شد و ما به ایران، بازگشتیم و تا بهمنماه یک ماه بیشتر فرصت نبود. این عجلهای که بوجود آمد باعث شد که یک مقدار کم و کاستیهایی بوجود بیاید. بعد از جشنواره ما در یک فضای بهتری نشستیم و فیلم را کاملتر کردیم. برای همین میگویم که باید نسخه جدید فیلم را ببینید.
*تسنیم: وحید موساییان درست در زمان بحبوحه اخبار گرسنگی سومالی در ایران، عازم سومالی میشود. در آن زمان خیلیها به فکر این بودند تا بتوانند به سومالی کمکی کنند، اما در فیلم شما سر انجام این کمکها به قدری تلخ میشود که ممکن است هر فردی را از کمک کردن در این زمان باز دارد؟خیلی از منتقدین معتقد بودند که فیلم شما به جایی رسید که نتیجه عکس داد.
نه خوب آنهایی که این اظهارنظر را کردند، همان بهتر که نخواهند حضور فیزیکی در آنجا داشته باشند. ؛آنها حضور معنوی هم ندارند چه برسد به فیزیکی. چون واقعا آنجا، جایی نیست که کسی بخواهد بگوید که من کمکم را بردارم و خودم بروم آنجا و همچین چیزی نیست. به هر حال یک سری از سازمانها وجود دارند که وظیفه انجام این کار را بر عهده دارند.
داستان ما یک مقدماتی داشت، یک زمینهچینیهایی داشت برای اینکه این دو نفر برای چه کاری به آفریقا میروند، شما نمیتوانید بگویید هرکس بخواهد کار انساندوستانه انجام دهد، خودش با هدایایی که دارد به آنجا برود، این کار عملا امکانپذیر نیست و این شرایط، شرایط مناسبی هم نیست. اما بالاخره شما رفتید و دارید در سومالی فیلم میسازید، شما که نمیتوانید بگویید من مثلا رفتم در اروپا کمک ببرم و آنجا بتوانم یک سری حس انساندوستانه را به تصویر بکشم. شاخ آفریقا، نه در این یکی دو سال، بلکه دههها هست که بعد از اینکه از مستعمرگی کشورهای غربی بیرون آمد، همچنان درگیری هست، گرسنگی هست، جنگ هست، قحطی هست، یک چیزی نیست که شما تازه به آن رسیده باشید.
تاریخ سیاه آفریقا همهاش همینهاست، تاریخ سیاه آفریقا پر از جنگهای داخلی و پر از کشتار و پر از قحطی و پر از تلف شدن بچههایی به دنیا نیامده است؛ این طبیعت آنجاست متأسفانه، وقتی که شما داستانتان را در آن فضا نشان میدهید یا دوربینتان را به آن فضا میبرید، نمیتوانید آنها را نشان ندهید. اگر نشان ندهید آنوقت، مخاطبی که آگاه است و آدمی که مسائل روز را دنبال و پیگیری میکند، این سوال را از شمایی که کارگردان هستید، میپرسد که چرا افریقا که یک جای ناآرام و ناامنی است آنها را به تصویر نکشیدهاید؟ و چرا در فیلمتان حضور ندارند؟ باید شما آن فضا را نشان دهید، اگر غیر از این باشد، فیلم تأثیری ندارد. من سعی کردم به این مخاطبان نیز پاسخی داده باشم.
*تسنیم: پس این ادعا را میتوانید مطرح کنید که ما در «فرزند چهارم» با یک سومالی واقعی طرف هستیم. فکر میکنید واقعا در نمایش وضعیت سومالی و قحطی و گرسنگی مردم افریقا موفق بودید؟
البته آنجا شرایط خیلی اسفناک است، خیلی اسفناک! یعنی خیلی بیشتر از آن چیزی که ما در فیلم نشان دادیم. آنجا شرایط دشوار است و ما سعی کردیم تا آنجایی که امکاناتمان اجازه میدهد، و تا آنجایی که شرایط نا امنی حاکم بر فضا اجازه میداد آن فضا را به تصویر بکشیم. خیلی جاهای آن را برای اینکه نمیشد وارد فضاهای واقعی شد به صورت واقعی بازسازی کردیم؛ از جمله همان واژگون کردن دیگ غذا، توسط مهدی هاشمی. آدمهایی که آنجا در صف ایستادهاند، اینها همه بازسازی بود، همه بازسازی آن چیزهایی بود که من در آن سفرهای بازبینی، دیده بودم.
وقتی که گروه ما و بازیگران با فضای افریقا روبرو شدند، اینقدر آن فضا برای بچهها متأثر کننده بود و اینقدر عوامل را تحت تأثیر قرار داده بود که همینطور که من فکر میکردم، فیلم خودش، خودش را جلو کشاند و برد. یعنی ما همه با آن همراه شدیم.
*تسنیم: به نکته جالبی اشاره کردید. بخشیهایی از فیلم این تصور را به ذهن میآورد که اینقدر شرایط خاص حاکم بر گروه هیجان داشته است و احساسات را حاکم کرده است که این بخشها خارج از سناریو قبلی به کار اضافه شدهاند براساس فضا و موقعیت...
موساییان: بالاخره شما در حال فیلمبرداری یک داستان در یک موقعیت خاص هستید. شما در حال دیدن این موقعیت به طرز واقعی هستید. من فیلمنامه را در خانه ننوشتم، یعنی فکر نکنید که نشستم فکر کردم که حالا مثلا از اینترنت یک سری اطلاعات بگیرم، من این داستان را در فضای واقعی نوشتم، یعنی این داستان مثلا در موگادیشو نوشته شده یعنی آن اتفاقاتی که دارد میافتد همه را من دیدم و چون جزئیات را دیده بودم، با جزئیات مینوشتم، هم خودم فیلم را مستند گرفتم و هم اینکه آن لحظاتی که میدیدم را مینوشتم و براساس آن لحظات فیلم ساخته شد.
*تسنیم: فیلمنامه را براساس مستندها و دیدههایی که در سفر تحقیقاتیتان به سومالی داشتید نوشتید؟
بله، یعنی فیلم، یک فیلمنامهای نبود که در چارچوب خانه بشینید و بنویسید و تخیل کنید. وقتی که تخیل کنید آن وقت یک چیزهایی را نمیدانید و وقتی که اجرا میشود با واقعیت جور در نمیآید. تمام تلاش من در این فیلم این بود که فیلم با واقعیت جور در بیاید. فقط تنها چیزی که فکر میکردم که یک مقدار جذابیت دارد و در داستان آوردم منهای اینکه دیده باشم، صحنههای هواپیما بود. صحنههایی بود که هواپیمایی میآید و اینها را نجات میدهد. ولی باقی ماجرا واقعا از دیدههایی بود که به صورت عینی دیده بودیم.
*تسنیم: برچسب سفارشی، غالبترین برخوردی است که با فیلمهایی مثل «فرزند چهارم» میشود.بیایید اصلا از شروع پروژه شروع کنیم. نشان دادن وضعیت سومالی، هدف اول شما بود یا به مقتضای داستان فیلم به سراغ این فضا رفتید؟فضا خیلی رنگ و بوی ایرانی دارد و آدم فکر میکند هر جای دنیا هم می تواند ساخته شود.
سومالی، قحطسالی و گرسنگان آفریقا موضوعاتی بود که سفارش داده شده بود. اما ما باید داستانی میساختیم که ارتباطی با ما داشته باشد و به این داستان رسیدیم. اینکه گروهی از ایران به آنجا میروند که فیلم بسازند. در این سفر که آدمهایش ایرانی هستند و اتفاقاتش ایرانی است، پس سرگذشتهایش هم میتواند ایرانی باشد. کما اینکه شما در «گلچهره» هم میبینید، که ایرانیها را در کنار افغانها نشان دادیم. «گلچهره» داستانی است که ایرانیها بیان میکنند. در نجات فیلمهای فیلمخانه ملی افغانستان، هیچ ایرانی در عالم واقعیت دخیل نبوده ولی ما برای اینکه یک فیلمی بود که داشت از سینمای ایران ساخته میشد، باید یک جنبههایی از فرهنگی ایران به عنوان جایی که این فیلم را میسازد، هم در آن میگذاشتیم. برای همین شخصیت گودرز را وارد داستان کردیم که ایده و حمایتی که میکند برای نجات آن فیلمها در فیلم خیلی پررنگ است.
علاوه بر آن؛ چون واقعا سفارش راجع به یک موضوعی بود که این موضوع خیلی پراهمیت بود، آن دید سفارشی را من به این فیلم نداشتم. آن دیدی که لفظ سفارشی را لفظ خیلی بدی میداند. کما اینکه ما هم هیچوقت سفارشیساز نبودیم، حتی شما فیلم را دیدید، با اینکه فیلم را بنیاد فارابی سفارش داده، ولی شما با یک فیلم شعاری پروپاگاندایی جناحی سیاسی سر و کار ندارید، فیلم دارد مسیر خودش را میرود، مسیری را که ما به عنوان سازندگان برای آن ترسیم کردیم. ما به عنوان سازندگانی که سابقه فیلمسازیمان معلوم بود که از چه فیلمهایی شروع کردیم، به چه سینمایی علاقه داریم، مسیر خودمان را رفتیم و تلاش کردیم که از آن مسیر جدا نشویم. اگر قرار بود از آن مسیر جدا شویم، اصلا دست به ساخت اینچنین فیلمی نمیزدیم. مثلا به شما بگویم که مثلا سازمان هلالاحمر موقعی آمد و به فیلم کمک کرد که فیلم داشت کار میشد یعنی اینطور نبود که از قبل شما فیلمنامه بدهید، آنها بگویند که این را عوض کنید، آن را بیاور و غیره. وقتی هم فیلمنامه را خواندند گفتند که شما چطور این چیزها را میدانستید؟
گفتم من رفتم آنجا در بینشان یک مدت زندگی کردم و براساس مستندات فیلم نوشته شده، منظورم این است که هیچ سفارشی از بابت اینکه یک نگاه خاصی در فیلم باشد، نبود، تمام انگیزه سفارشدهنده این بود که ما بتوانیم یک مقدار از آن اتفاقاتی که در آنجا میافتد را به تصویر بکشیم حالا با داستانی که بعد از آن ماجرا شکل گرفت و شد «فرزند چهارم».
*تسنیم: طرح ساخت این داستان از سوی وحید موساییان بود که به فارابی برای ساخت پیشنهاد شد و یا اینکه از طرف خود فارابی برای ساخت به موساییان ارائه شده بود؟
نه! طرح ساخت این فیلم به من پیشنهاد شد! پیشنهاد بنیاد فارابی بود که یک فیلم درباره سومالی بسازد، آن سال، سالی بود که خیلی اوج قحطسالی بود و بنیاد فارابی یک سری هدایا از طرف جشنواره کودک اصفهان برای سفارت سومالی میبرد که در آنجا با یک سری اتفاقاتی که دارد در سومالی میافتد مواجه میشود که واقعا وحشتناک بود. روزی 100 کودک براثر گرسنگی و جنگ تلف میشوند و از آنجا این پیشنهاد را فارابی داد و من معتقدم که پیشنهاد خیلی جسورانهای بود، خیلی جسارت میخواهد که شما بگویید که یک اکیپ از سینمای ایران به آنجا برود و فیلم بسازد.
*تسنیم: ظاهرا سختیهای زیادی هم برای کار در آنجا داشتید
موساییان: با توجه به اینکه واقعا شرایط، یک شرایط نرمال و طبیعی نیست و کشوری که با تمام قواعد و اصول یک کشور باشد در آنجا وجود ندارد کار به شدت سخت بود.
چون دولت آنچنانی در آنجا وجود نداشت همین کار ما را به عنوان فیلمساز سخت میکرد. بالاخره فیلم ساختن یعنی ارتباط داشتن با سازمانها و نهادهای رسمی و قانونی که شما بتوانید آنجا هم در امنیت کار کنید و هم اینکه بتوانید از امکانات آنجا استفاده کنید. وقتی که شما این حکومت مرکزی را در آنجا نداشته باشید، باقی ماجراهایتان یا باید از بازار سیاه گرفته شود یا از گروههایی که آنجا دائما با هم درگیر جنگ و نزاع داخلی هستند و شما مجبورید به آنها پناه بیاورید.
به خاطر همین ما آمدیم و کار را تقسیم کردیم، گفتیم که یک سری از بخشها را قطعا باید در موگادیشو بگیریم، آنهایی که اصلا خدشهناپذیر است را باید گرفت و در فیلم هم وجود دارند، خانم کرامتی در مرکز موگادیشو دارد میرود و یک بخشهایی را هم باید میرفتیم در کنیا تصویربرداری میکردیم. در شهرهای مرزی بین سومالی و کنیا. در خود موگادیشو امکانات بسیار بدی داشتیم. از طرف دیگر هم بحث امکانات بهداشتی و رفاهی هست که اینها در سومالی اصلا وجود نداشته است، ما در سومالی مستقر بودیم در ساختمان هلالاحمر، در خود موگادیشو که آنجا هم مثل یک پادگان از آن محافظت میشد. چون که هر لحظه احتمال خطر وجود داشت، اخبارآن هم هست، میبینید که به فلان کمپ صلیبسرخ حمله میشود در فلان جا، خوب آنجا هم به لحاظ امنیتی در یک فضای محصوری بودند که باید محافظت میشد و حالا شما چطور از این دژ باید بیرون میآمدید، دوربین میبردید، فیلمبرداری میشد و ...
*تسنیم: فیلم البته اکران به شدت ناموفقی هم داشت. چیزی که زیاد هم عجیب نبود. آقای موسائیان اول این را بپرسیم که خیلیها می"گویند اصلا این سوژه ها در سینمای ایران خریدار ندارد. سومالی هم که دیگر روی بورس رسانهای نیست و طبیعتا فیلم نفروخته است. چنین تعبیری را قبول دارید؟
نه! اصلا! موضوعات انسانی هیچ وقت کهنه نمیشود، موضوعاتی که در رابطه با رنج و سختی بشر است مگر بیتاثیر میشود؟ مگر میشود شما یک فیلم در مورد رها شدن بچهها در بیابان به واسطه فقر و جنگ بسازید و بعد موضوعش کهنه شود؟ مگر فقر و جنگ تمام میشود؟ من به این چیزی که شما گفتید میگویم روزمرگی، چیزی که در خیلی از فیلمها اتفاق میافتد.ولی فیلمی که راجع به رنج و سرمستی بشر ساخته میشود، هچ کجا فراموش نمیشود. این فیلمها تاریخ مصرف ندارند. مگر میتوانید شما مثلا بچههای اسلحه به دستی که در آفریقا میجنگند و در مقابل دشمن میجنگند را فراموش کنید!
«فرزند چهارم»، فیلمی است که روایتش را خیلی خاص انجام داده، فارغ از جریان متعارف سینمای روزمره حرکت کرده و معلوم است که سینمای کمتری در اختیارش قرار داده میشود، معلوم است که وقتی برود در چرخدندههای سینمای معمول و متعارف ما، له میشود. ولی فیلم مسیر خودش را دارد و به عقیدهی من «فرزند چهارم» فیلمی است که در آینده بیشتر راجع به آن حرف زده میشود. در آینده نگاه میکنند که در فلان سال یک اکیپی از سینمای ایران چه کار بزرگی انجام دادهاند، چه کار مهمی انجام دادهاند. من هرچه از مهم بودن تولید و سفارشی که بخاطر ساخت این فیلم بگویم، درکش برای همه الان شاید سخت باشد ولی فیلم با یک اهدافی ساخته شده که فکر میکنم این اهدافش در درازمدت خودش را نشان میدهد. اگر شما از موفقیت سینمای ایران حرف میزنید، راجع به آن بخشی از سینما حرف خواهید زد که خلاف جریان روز حرکت کردهاست، تمام افتخارات سینمای ایران در تمام مجامع فرهنگی و هنری، حداقلش در این 30 سال اخیر که حالا قبل از آن را هم میتوانید بگویید راجع به این سینماست. اگر تاریخی شکل میگیرد مطمئنا از سینمای یک کشور است، راجع به جنبه ماندگاری اثر در سینماست و من فکر می کنم که «فرزند چهارم» در این جنبه سینما، در سینمای ما ارزشهایش بعدها بیشتر دیده میشود و ...
این برای اولین بار است که یک فیلم سینمایی از ایران در آفریقا ساخته میشود. فیلمهای مستند بسیاری با موضوع افریقا ساخته شده و حالا مستندسازان ما هم بیشتر جاهای دنیا رفتهاند و نیز درباره سومالی هم مستند کار شده است ولی اولین بار بود که دوربین سینمایی، در افریقا بنا میشود و فیلمی تولید میشود.
*تسنیم:هزینههای فیلم چهقدر شد؟
این فیلم را واقعا بخش خصوصی نساخت، چون اولا ما بخش خصوصی در سینمای ایران نداریم. فیلم نسبت به خیلی از فیلمهای دیگر با توجه به اینکه خارج از کشور نیز بود خیلی خوب تمام شد. البته، میدانید که هزینهها زیاد است، دستمزد بازیگران خیلی بالا است، یعنی شما تمام این پول یا به عبارت دیگر از یک پنجم بودجه یک فیلم، یک چهارمش را هنرپیشهها میگیرند ولی «فرزند چهارم» با همین پول در آفریقا ساخته شدهاست. به اضافه کمکهای هلالاحمر چون در هر صورت فیلم در ارتباط با موضوعی بود که هلالاحمر به عنوان طبیعیت سازمانیاش در آنجا انجام میداد و آن باید استقبال میکرد از اینکه یک فیلم در آنجا ساخته میشد و خیلی هم استقبال و کمک شد، اگر کمکهای هلالاحمر در آنجا نبود، اصلا فیلم ساخته نمیشد و یا اگر کمک دوستان نبود امنیتی برای گروه بوجود نمیآمد و منظورم این است که بخش خصوصی نداریم. هیچ فیلمی را شما نمیتوانید بگویید که با بودجه خصوصی صرف ساخته شده است.
اما مساله این است که همه فیلمها از ماجرای اینکه به آنها بگویند که آقا فیلم دولتی ساختید خودشان را دور میکنند. کدام فیلم از سینمای ایران دولتی نیست ؟ فقط من میتوانم با قاطعیت بگویم فیلم «گذشته» اصغر فرهادی، که در ایران ساخته نشده، هزینههایش را کشور دیگر دادهاست ولی همه فیلمهای ما وقتی که پروانه ساخت را میگیرند، هفتاد درصد سوبسید خود را میگیرند. ولی متأسفانه در این فضای مسمومِ ما که همه میخواهند همدیگر را بکوبند، همه میخواهند خودشان را مُبرا کنند، چیزهای دیگری وجود دارد که میخواهند کسان دیگر را جلو بیندازند.
حالا در همین دولت جدید هم میبینید که باز یک عدهای فیلم میسازند و عدهای دیگر منتقدشان میشوند. عدهای که تا دیروز خودشان فیلم میساختند و اینها منتقد بودند، حالا برعکس میشود.
«فرزند چهارم» با بودجه بنیاد فارابی ساخته شدهاست یعنی سفارشدهندهاش بنیاد فارابی بود و من میتوانم بگویم که اگر نقدی، اگر نقاط قوت و ضعفی به یک فیلم حاکم است، آن برمیگردد به سازندگان آن فیلم. شما نمی توانید نیت خیر و خوبی سفارشدهنده را زیر سوال ببرید، نمیتوانید مثلا فارابی را زیر سوال ببرید که چرا یک دفعه فکر کردهاست که راجع شرایط انسانی که پیش آمدهاست، سفارش ساخت یک فیلم را دادهاید. چون یک سری انتقاد میکنند که چرا خیلی از جاها هستند که به گروههای فیلمسازی سفارش میدهند حالا فیلم اگر خوب شود. اگر نقطهی ضعفی داشته باشد برای سازندگان آنهاست برای سفارشدهندگان نیست .
*تسنیم: در مورد هر مساله مربوطی به فیلم اگر بتوانیم شک کنیم در اینکه فیلم نیت سالم و متعهدانه و اصلاحگرایانهای دارد نمیتوانیم شک کنیم. آقای موسائیان سالهای سال است که سینمای ایران در خواب عمیقی فرو رفته است و اطرافش را نمیتواند خوب بینید. هزاران اتفاق در این دنیا پراتفاق ما میافتد و هیچ اثری در سینمای ایران ندارد. در همین نزدیکمان، در خود ایران چه معضلات عمیق اجتماعی مطرح است که حرفی در سینما راجع به آنها نداریم
من معتقدم که این معضل در درجه اول به سینماگران برنمیگردد، من خودم هم معتقدم که مثلا وقتی در جنوب کشور، در سیستان و بلوچستان، اینقدر فقر گسترده است، باید در سینما هم راجع به آن حرف داشته باشیم. اما در چرایی این مساله نباید فقط یقه سینماگران را گرفت.مثلا حتما باید به این سوال پاسخ داده شود که چرا این همه رسانههای ما در طول سال در مورد این موضوعات ساکت هستند؟ یا تحریریه یا مدیرمسئول میترسد، یا کس دیگر میترسد که آن اخبار منتشر نمیشود و یا بعد اینکه چرا رسانه ملی زوم نمیکند روی آن مسائل که حداقل بتواند جلب نظر و کمک سیاسیون باشد، شما از سینمای ایران چه انتظاری دارید؟ سینمای ایران تا بخواهد در همین تهران راجعبه یک مسئلهای حرف بزند، در مرحله فیلمنامه انگ سیاهنمایی به آن زده میشود و مجبور میشود حذف و یا سانسورش کند یا اگر اصرار هم کند، اصلا ساخته نمیشود. منظورم این است که اینها همهاش به فیلمسازها برنمیگردد. فیلمسازها مسیر خودشان را داشتند میرفتند، راجع به این موضوعات هم دورههای قبل فیلم ساخته میشد ولی انگ هنری و انگ ارتباط با بیگانه و انگ فیلمسازان خودباختهی غرب و شرق آنها را از این راه بازداشت. به انگ این تهمتهایی که به فیلمسازها زده میشد از آن موضوعات خواه ناخواه کنار زده شدند. وقتی که تمام تلاش سینما این شد که شما به ضرب و زور لوده و مسخره تماشاچیها را وارد سالن سینما کنید، خوب معلوم است دیگر سطح سلیقهی تماشاچی، عمق تماشاچیهایتان پایین میآید، یکی هم اینکه از مسائل اجتماعی تهی میشود.
درست است. شما هیچ فیلمی را الان دیگر نمیتوانید ببینید که موضوع اصلی آن مسئله روز اجتماعی باشد، برای اینکه ناگزیر یا از روی پردهها میآید پایین و یا درگیر مسائل حاشیهای دیگر میشود.
اگر میشد که این فضا ادامه پیدا کند یعنی همه مسائل داخل کشور را میتوانستند بگویند، خیلیها، خیلی از فیلمسازها بودند که نگاه تیزبینی دارند و سراغ این سوژهها میرفتند. شاخصترین آنها خانم رخشان بنیاعتماد است که فیلمسازی است که با یک نگاه دقیق و تیزبین به جامعه خود نگاه میکند، به مشکلاتش نگاه میکرد، به کودکان کارش نگاه میکرد، ولی انگ سیاهنمایی زدند و نتوانست دیگر فیلم بسازد. حالا در این فضا من دو فیلم در موضوعات خارج از ایران ساختم ولی باز در ارتباط با مسائل داخلی خودمان، در «فرزند چهارم» نمیتوانید نقد اجتماعی را در آن نبینید از داخل ایران، سرگذشت کارخانهای که نابود شده، سینماگری، بازیگری که به سمت کار عکاسی از کودکان کار افتاده و به آن سمت رفته، یا در نقد اجتماعیای که در فیلم «گلچهره» میتواند به هر دوره و زمانی مرتبط باشد
بالاخره شما به عنوان یک فیلمساز نمیتوانید مثلا خیلیها بیکار بنشینید. اگر یک فیلم راجع به سومالی رفتید بسازید، نمی توانید چشم روی واقعیتهای جامعه خودتان ببندید و صرفا بگویید که نه! این اتفاقات در سومالی میافتد و در کشور ما نیست.
وقتی که مسعود مظفر کارخانهی کفشش نابود شده، آن یک سمبل و نشانهی نابودی صنایع مثل پارچهبافی، مثل کفاشی، مثل صنایعی که خیل زیادی از خانوادهها درگیر آن بودند، است. من برای همین فیلم «فرزند چهارم»، باورتان نمیشود که یک کارگاه کفاشی نتوانستیم پیدا کنیم، کارگاههای کفش ملی، کفش وین که یک زمانی جزو صنایع اول این مملکت بودند و صادرات خیلی وسیعی داشتند، به انبارهای ایرانخودرو و سایپا تبدیل شده بود. الان چیزی به عنوان کفش ملی وجود ندارد، کفش ملی یک دفتر است الان، فقط یک اتاق است، سفارش میدهد به کارگاههای کوچک که آنها کفش میزنند با مارک کفش ملی. اینها یک نقدهای اجتماعی است که در فیلم هست. یعنی یک چیزهایی است که من در فیلم هم آوردم برای اینکه بعدا پاسخ بدهم که ما درست است که فیلم راجع به سومالی ساختیم ولی نگاه کردیم به جامعهی خودمان.
البته این مختص مسائل داخل کشور هم نیست. موقعی که من فیلمنامه «گلچهره» را نوشتم, چندین سال جزو ردشدهها بود و نمیشد آن را فیلم کرد. میگفتند اصلا افغانستان به تو چه! به سینمای ایران چه که برویم راجع به آنها فیلم بسازیم و من اصرار میکردم که این اتفاق بیافتد و پیگیری کردم و این اتفاق افتاد، من در عراق هم فیلم ساختم، فیلم «به تنهایی»، در کردستان عراق ساخته شده و آن هم موضوعی بود که ما را به آن سمت کشاند و یا وقتی فیلم «سرزمین گمشده» را ساختم که موضوعش راجع به مهاجرت بود و به سمتش رفتیم.
*تسنیم: با همه این حرفها؛ حالا «فرزند چهارم» ساخته شده است و امروز روی پردههاست. دوست داریم ارزیابی نهایی تان از فیلم را هم بشنویم.اگر حرف ناگفتهای باقی مانده است
موساییان: برای من «فرزند چهارم» فیلم فوقالعاده ارزشمندی است، فیلمی است که من خیلی آن را دوست دارم برای اینکه خیلی برای آن سختی کشیدم و فکر میکنم که به آن چیزهایی که فکر میکردم در اجرا رسیدم. من آنجا با خودم فکر میکردم که خیلی مشکلات زیاد داشتیم، مشکلات مالی داشتیم، همه چیزی داشتیم، ولی همیشه آنجا به خودم میگفتم که یک بار، یک فیلم راجع به سومالی ساخته میشود. یعنی هرچه هست همینجا بگویید، هیچ چیز را کوتاه نیایید. دیگر حالا دیگر چه زمانی سومالی به آن شرایط میرسد و فیلم ساخته میشود مشخص نیست. پس در همین اولین بار همان چیزی را که فکر میکردم درست است را باید پافشاری میکردم و میگرفتم.
بزرگترین ویژگی «فرزند چهارم» شکستن یک سری مرزها بود. مرزها برای اینکه شما فکر کنید سینما مثلا یک عنصر صرفا سرگرمی و تفننی و سهلالوصول است. «فرزند چهارم» این ویژگی را داشت که بتواند خطر کند و یک جاهایی برود کار کند که تا حالا هیچ گروه فیلمسازی حرفهای نرفتهاند. ، راجع به سومالی در سینمای هالیوود فیلم ساخته شده ولی هیچ کدام در سومالی نیستند، همه آنها را در کشورهای دیگر بازسازی کردهاند. ولی این ویژگی را «فرزند چهارم» وجود داشت که در خیابانهای موگادیشو «کات» بدهیم و دوباره تکرار کنیم!
*تسنیم:آقای موسائیان باز هم باید منتظر یک کشور خارجی دیگر باشیم یا سختی کار دیگر به آن سمتها نمیکشد شما را؟
خیلی توانفرساست. واقعا از توان و انرژی خیلیها خارج است و من فکر میکنم که بعضی شرایط دیگر تکرار نمیشود. بعضی انرژیها تکرار نمیشود. خیلی شرایط سختی بود، ولی خوب خیلی تجربه زیادی داشته است.فکر میکنم اصلا منتقل کردن این تجربهها خودش خیلی بتواند لذتبخشتر باشد، کما اینکه از این تجربه سفر ما، فیلم حضرت محمد (ص) برای مجید مجیدی، از تجربهی ما در آفریقا استفاده شد و خیلی با ما تماس گرفتند که کار کردن در افریقا به چه نحوی است، صحنههای فیلها را میخواستند بگیرند و مدیر تولید ما خیلی اطلاعات به آنها داد و به جایی که در آفریقاست وصلشان کرد. ببینید این یکی از تجربیاتش بود که میتواند منتقل شود.من فکر میکنم که اگر شرایطش ساخت یک موضوع جذاب دیگر بوجود بیاید و به موضوع آن بستگی دارد که کار جدید شاخته شود.
*تسنیم: سوژههای دیگری هم از این دست در ذهنتان مانده است؟ از همان سوژههایی که روزی روزگاری قرار است به سراغش بروید؟
موساییان: سوژههای من همینهاست، سوژههای من «خاموشی دریاست»، سوژههایم «تنهایی باد» است، «سرزمین گمشده» است، یک مستند نیمه کاره دارم به اسم «سمفونی ایران» که فیلمبرداری آن تمام شده است.سعی میکنم که سمفونی ایران را تمام کنم، راجع به موسیقی مقامی ایران است که حدود سه چهار سال پیش فیلمبرداری آن تمام شد ولی به خاطر یک سری از مشکلات همینطور ماند، یعنی فیلمبرداری آن تمام شده، اجرای ارکستر سمفونیک آن مانده و یک مستند نیمهکاره دیگر دارم که بخشهایی از آن را ساختم و باید آن را نیز تکمیل کنم.
انتهای پیام/