آمریکا القاعده است


خبرگزاری تسنیم: انتخاب یک سیاه‌پوست دموکرات برای ریاست نمادین کاخ‌سفید و سپس تدارک جایزه صلح نوبل برای وی و زمزمه شعار تغییر، جملگی برای بازسازی حیثیت و اعتبار لطمه دیده آمریکا در یک دهه گذشته بود.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، 1- کاری که آمریکا در قبال سوریه می‌کند، از جنس رنگ کردن گنجشک و فروختن جای قناری نیست. آمریکا می‌خواهد کلاغ را طاووس جا بزند. «رنگ‌کردن» به قصد سیاه کردن افکار عمومی، به حرفه قطب لیبرال-دموکراسی تبدیل شده است. اگر سند می‌خواهید، اظهارات «گونتر پلوبگر» سفیر سابق آلمان در سازمان‌ملل که اسفندماه سال 1386 -4 سال پس از اشغال عراق- در گفت‌وگو با نشریه برلینرسایتونگ فاش کرد «حمله به عراق با اطلاعات جعلی سرویس‌های جاسوسی آغاز شد. آمریکایی‌ها جنگ را با اطلاعات واهی توجیه و آغاز کردند. از جمله اسناد ارائه شده، ادعای خرید اورانیوم از نیجر توسط رژیم عراق بود. هر کارشناسی این اسناد را می‌دید به راحتی می‌توانست به جعلی بودن آنها پی ببرد زیرا امضای سیاستمداران نیجری که 10 سال قبل فوت کرده بودند، زیر این قراردادها بود! همچنین کالین پاول وزیرخارجه آمریکا تصویر سکوی سیا و سلاح بیولوژیک را به شورای امنیت ارائه داد اما اگر با دقت نگریسته می‌شد آشکار می‌گردید که عکس متعلق به یک ماشین آتش‌نشانی است و رنگ قرمز آن را با رنگ دیگر استتار کرده بودند!».

2- حکایت گره خوردن سرنوشت آمریکا و اسرائیل با آل‌سعود و القاعده، حکایت همان قاتل سردرگمی است که نمی‌دانست چگونه از شرّ مقتول خلاص شود و آخر‌الامر دستان بسته وی را دور گردن خویش افکند و جنازه را بر دوش کشید تا با افکندن آن در دریا به کابوس خویش پایان دهد. عاقبت داستان این بود که جنازه دست بسته، قاتل را با خود به قعر آب کشید. این حکایت هم سرنوشتی القاعده و آل‌سعود با رژیم آمریکاست. القاعده‌ای که حضور آن و مبارزه با تروریسم، بهانه لشکرکشی آمریکا به افغانستان در سال 2001 میلادی شد، حالا هم جبهه پنتاگون در سوریه و عراق شده است. تا دیروز اعضای القاعده بمب‌ به خود می‌بستند و در عراق و افغانستان عملیات انتحاری می‌کردند و امروز گویا قرار است آقای اوباما نیز آخرین قمار را بکند و کمربند انفجاری به خود ببندد و وارد معرکه‌ای بشود که دست بر قضا «جر زدن» در میانه بازی جایی ندارد و هر کس آن را شروع کرد باید تا پایان، عواقب بازی را به جان بخرد.

اوباما یک شاخص و نشانگر مهم در منحنی سقوط اقتدار آمریکا و کاستی روزافزون انتخاب‌های آن است. انتخاب یک سیاه‌پوست دموکرات برای ریاست نمادین کاخ‌سفید و سپس تدارک جایزه صلح نوبل برای وی و زمزمه شعار تغییر، جملگی برای بازسازی حیثیت و اعتبار لطمه دیده آمریکا در یک دهه گذشته بود اما آقای اوباما اکنون به کسی می‌ماند که پیژامه را روی کت و جوراب را روی پیژامه کشیده باشد. «تروریست‌های القاعده» و «ارتجاع سرکوبگر رژیم سعودی» به انضمام دروغ‌بافی‌های فزاینده دولت آمریکا، حیثیتی برای ابرقدرت الهام‌بخش لیبرال-دموکراسی و حقوق‌بشر باقی نگذاشته‌اند. آمریکا اگر در همین یک ادعای مبارزه با تروریسم القاعده صادق بود باید به کمک دولت و شهروندان سوریه می‌شتافت و اگر بر سر ادعای حمایت از حق حاکمیت ملت‌ها بر سرنوشت خویش صداقت داشت، نباید چشم بر جنایات رژیم سعودی از بحرین و یمن تا عراق و سوریه و لبنان- و حتی علیه شهروندان خویش- می‌بست و ننگ هم‌داستانی با آل‌سعود و ژنرال‌های مصری برای کودتا علیه دولت منتخب مردم را به جان نمی‌خرید.

3- از زمانی که باراک اوباما نقاب را کنار زد و شانه به شانه تروریست‌ها گفت اسد باید برود، بالغ بر 2 سال می‌گذرد. همین یک قلم آسیب‌ بزرگی برای آمریکاست اما هدف هیئت‌ حاکمه کاخ‌سفید از جنجال گسترده اخیر درباره حمله قریب‌الوقوع، صرفا به موضوع سوریه مربوط نمی‌شود. اینکه دولت آمریکا مرتکب خطای راهبردی بی‌بازگشت شود و دکمه انتحار در سوریه را فشار بدهد یا نه، موضوع دیگری است اما آنچه در این میان نقد می‌نماید، اراده مشترک مثلث «غربی- عبری- عربی» برای ایجاد انفجار صوتی بزرگ در شمال شرق فلسطین اشغالی (سوریه) و به حاشیه بردن یک کودتای مهم و خونین در جنوب غرب فلسطین (مصر پس از بیداری اسلامی) است. این بی‌آبرویی برای آمریکا خواهد ماند که در جهت تأمین امنیت رژیم نامشروع صهیونیستی و اعاده نظم استعماری-استبدادی سابق، دست در دست نظامیان سرکوبگر مصر گذاشت. محاسبه هرم «غربی، عبری، عربی»- که قاعده آن صهیونیسم بین‌المللی است- این بود که ایجاد بی‌ثباتی در سوریه و تشدید شعله جنگ در آن از یک سو محور مقاومت را که «آینه دقّ» اسرائیل (و البته عربستان و آمریکا) است، تضعیف و به خود مشغول می‌کند و از طرف دیگر ذبح دموکراسی به پای کودتا در مصر را به طاق‌نسیان می‌سپارد و بدین‌ترتیب- به زعم طراحان- اولا دو دشمن بزرگ رژیم صهیونیستی ظرف 6 ماه دچار فرسایش و ضعف و انحلال داخلی می‌شوند و ثانیا امید ایجاد شده به واسطه «بهار بیداری اسلامی» که می‌تواند استارت یک انقلاب مردمی بزرگ منطقه‌ای علیه مثلث شرارت آمریکا، اسرائیل و آل‌‌سعود باشد، جای خود را به هاله‌ای از ناامنی و بی‌ثباتی و جنگ بدهد و بنابراین ملت‌ها را به نقطه سرخوردگی و تسلیم شدن در برابر نظم استعماری- استبدادی سابق بکشاند.

4- با وجود این محاسبه پیچیده که شاخ و برگ آن امروز به لبنان، عراق و ترکیه نیز کشیده شده- و در نوع خود باید نگران بود و تدبیر کرد- یک جای نقشه می‌لنگد و رفتار «مثلث محور شرارت» در واقع به مثابه فشردن و هرچه متراکم‌تر کردن باروت در لوله تفنگ «بیداری و مقاومت اسلامی» است یا به تعبیر دیگر، هرچه بزرگ کردن گلوله برف بیداری اسلامی است که اصابت آن هرچه به تأخیر می‌افتد، بزرگ‌تر و متراکم‌تر می‌شود. سابقه دولت آمریکا به کنار! همین کارنامه 12 سال اخیر ایالات متحده در آغاز قرن 21 به ویژه کارنامه سیاهی که آنها ظرف همین یکی دو سال اخیر- در مقابل فشار سنگین بیداری اسلامی- از خود بر جای گذشته‌اند، سند محکمی است بر این ادعا که تیر تدبیرهای باقی‌مانده در ترکش آمریکا مدام رو به کاستی می‌رود تا آنجا که مثلا در اروپای متظاهر به حقوق‌بشر و دموکراسی از 28 عضو ناتو تنها 6-7 کشور پای مبارزه‌طلبی آمریکا مانده‌اند و دولت‌های دست به نقد، دولت‌های بی‌آبروئی نظیر رژیم عربستان و رژیم قطر به علاوه یکی دو دولت ورشکسته اروپایی‌اند؛ و البته سرجهازی اصلی یعنی «القاعده» را از قلم نیندازید!

نشانه باخت استراتژیک و بی‌بازگشت آمریکا همین است که واشنگتن- آن هم در دوره دیپلماسی هوشمند و جنگ نرم دولت اوباما و هیلاری کلینتون- مشت بر سینه جریان‌های خوش‌گمان و به زعم خود «میانه» در منطقه کوبید و آنها را به سمت واقع‌گرایی از جنس بدگمانی و انزجار نسبت به آمریکا، عربستان و اسرائیل سوق داد. آیا اخوان‌المسلمین امروز در نوع قضاوت نسبت به محور شرارت، همان اخوان‌المسلمین 10-12 ماه پیش است؟ قطعا پاسخ منفی است. زخم خنجری که اخوانی‌ها از مثلث شرارت خوردند، از خاطرشان نخواهد رفت. همچنین می‌توان پرسید آیا بشار اسد و هیئت‌حاکمه دمشق یا مردم امروز سوریه با حاکمیت یا مردم 4-5 سال پیش سوریه قابل قیاس است؟ محور شرارت قبل از کنار زدن نقاب و خنجر زدن به پهلوی سوریه، ادعای تنش‌زدایی و دیپلماسی و دوستی با سوری‌‌ها را داشت و شاید آن زمان جبهه مقاومت نگران از پا درآمدن دمشق در برابر خدعه‌های غربی-عربی بود اما امروز می‌توان به جرأت ادعا کرد پتک جنایت و جنگ با همه تلخی‌هایی که با خود داشته دولت-ملت سوریه را نظامی روئین‌تن در تراز جبهه مقاومت اسلامی کرده است. آیا این حماقت کمی است که آمریکا با فشار عبری- سعودی مرتکب آن شد؟

5- جمهوری اسلامی سلسله‌جنبان مقاومت و بیداری اسلامی در منطقه است. این حقیقت را نمی‌توان کتمان یا بر سر آن «تقیه» کرد. به قول سعدی «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست- در و دیوار گواهی بدهد کاری هست». بنیانگذار این بنای رفیع و بالنده نه درباره اسرائیل تقیه داشت که فرمود این غده سرطانی باید از بین برود، نه درباره آمریکا که او را به عنوان شیطان بزرگ در دنیا تصویربندی کرد و نه درباره اصل مجاهدت که فرمود «ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم».عبرت‌آموز است سرنوشت آنها که جوهر استکبار استبداد بین‌المللی را نشناختند. به تعبیر ولی‌امر مسلمین «آن کسانی که این راه ] راهبرد امام و انقلاب اسلامی[ را نشناختند و در کشورهای خودشان جور دیگر عمل کردند برای اینکه دل مستکبرین را به دست بیاورند، از اصول خودشان گذشتند و شعارهای اساسی خودشان را فراموش کردند، ملاحظه می‌کنید که به چه روزی افتادند؛ آنها کسانی هستند که اگر چنانچه در مصر شعار مبارزه با اسرائیل وجود می‌داشت، اگر در مقابل وعده‌های آمریکا و عوامل آن کوتاه نمی‌آمدند، این جور معلوم نبود بشود، یعنی قطعا این جور نمی‌شد که دیکتاتور سی‌ساله ذلیل‌کننده ملت مصر از زندان آزاد بشود و آن کسانی که با رأی مردم انتخاب شده بودند، احتمال محکومیت به اعدام درباره آنان برود... از مواضع اصولی وقتی انسان عقب‌نشینی کرد، این‌جور خواهد شد».

حسب آنچه گفته شد جمهوری اسلامی از ظرفیت بی‌نظیر و بزرگی در عرصه دیپلماسی عمومی برخوردار است. این ظرفیت را باید در تقاطع فتنه سوریه و مصر و «فلسطین اشغال شده» به میدان آورد. وقت علم کردن تصاویر قربانیان حملات شیمیایی و میکروبی و اتمی علیه ملت ایران و عراق و ویتنام و ژاپن همین حالاست. این توهین به بشریت است که جنایتکاران جنگی قرن 20 و 21 مدعی‌العموم انسانیت و امنیت جهانی شوند و در حالی که دموکراسی نیمه جان زیر چکمه آنان دست و پا می‌زند، با خونسردی تصویری لیبرال- دموکرات را برای خود فتوشاپ کنند. باور کنیم دل جباران بی‌رحم عالم نه با ما و نه با هیچ ملت عزتمند دیگری صاف نمی‌شود، بنابراین به خود و ملت‌های مستضعف‌جفا نکنیم که خیال کنیم مستکبران خوابند و با مذاکره و نرمش و تخفیف دادن در اصول می‌توان سر عقل‌شان آورد.

روح شجاعت و مجاهدت را باید در رگ و کالبد دیپلماسی جاری کرد تا نافذ باشد. ما بر خلاف آمریکای بی‌اعتبار، منطق قوی و جهان‌پذیری داریم. انعطاف و هنرمندی دیپلماتیک سر جای خود محفوظ و لازم است اما جان‌مایه دیپلماسی، موقعیت‌شناسی و استفاده شجاعانه از فرصت‌ها و موقعیت‌هاست. اگرنه، گرفتار شدن در خط قرمزهایی که دزدهای بین‌المللی به دور ما می‌کشند- و حداکثر پا گذاشتن بر لبه خط قرمزهای کذایی بدون رویکرد فعال- جز بر جسارت یاغیان جهانی نخواهد افزود.از مصر تا بحرین و از سوریه تا عراق و ایران یک جبهه بزرگ با محورهای عملیاتی به هم متصل است. باید ظرفیت بزرگ ملت‌ها را به فعلیت و حرکت درآورد، یعنی همان کار کارستانی که دیروز در لبنان و فلسطین و عراق انجام شد و اکنون در سوریه در حال شکوفایی است.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.