طلایه‌دار شعر انقلاب تنهاست


خبرگزاری تسنیم: مردی که بی‌هراس از همه تهمت‌ها و انگ‌هایی که دیکتاتورهای حقیر جریان شبه روشنفکری به او بستند، حتی یک قدم از اصول خود پا پس نکشید و بی‌هراس از همه بایکوت‌ها و رفتار و برخوردهای تشکیلاتی حتی کسانی که بر خود نام روشنفکران دینی نهاده‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، طلایه‌دار شعر انقلاب را دریابیم، مردی که مدتها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در سخت‌ترین شرایط ممکن، سروده‌هایش را در پستوها و زیرزمین‌ها ضبط کرد تا به یکی از شعارهای زیبا و مانای انقلاب تبدیل شود و نترسید از هجوم نیروهای حکومت نظامی که مغول‌وار بریزند و شاعر را به ناکجاآباد ببرند. زیرا خورشید شخصیت امام در آینه قلمش او را تبدیل به مردی ساخته بود که بی‌هراس از مرگ و شکنجه از روزهای آبی پیروزی می‌سرود. روزی که آفتاب از پس ابرهای تیره طلوع خواهد کرد.

شنیدن سروده‌های او از بلندگوهای مساجد و تکایا چنان مردم را دلگرم می‌ساخت که هر روز بر شمار تظاهرکنندگان علیه رژیم شاه افزوده می‌شد.

به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ امتیازی درخواست نکرد و در هنگامه جنگ به همراه بزرگانی چون روان‌شادان «استاد مهرداد اوستا»، «استاد مرحوم شاهرخی»، «سپیده کاشانی» و... به مناطق جنگی می‌رفت تا شعله امید به پیروزی را در دل رزمندگان روشن نگه دارد و پیام‌آور کلمات نورانی خورشید جماران باشد.

پرشور و پرتکاپو در صدا و سیما مشغول سرودن ماناترین سرودها بود، سرودهایی که برخی از آنها به قول استاد «علی معلم دامغانی» به نوعی مانیفست انقلاب اسلامی است:
این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد

هنگامی که گلوله‌های کور گروهک فرقان، پیشانی بلند و تابناک شهید مطهری رانشانه رفت، سرودی دیگر به حافظه تاریخ انقلاب اسلامی سپرد، سرودی دردمند. آن هم در شرایطی که در خیابان انقلاب گروهکها بساط و بستر فریب جوانان را گسترده بودند. در رثای فرزند رنج «محمدعلی رجایی» و همراه همیشگی‌اش شهید باهنر باز هم شنیدنی‌ترین سرود را او نوشت تا با نوای آن مردم در رثای فرزندان رشید آفتاب بگریند و در فاجعه هفت‌تیر هم باز مرثیه‌های او مرهم دلهای مردم داغ‌دیده شد.

در طول هشت سال دفاع مقدس پرشور و پرتلاش فقط در دوجا می‌توانستی او را ببینی یا در جبهه و یا در رادیو...

و به دلیل همین اخلاص بود که رهبر فرزانه انقلاب در زمان ریاست جمهوری‌شان بر کتابهای «سرود درد» و «سرود سپیده» او مقدمه نوشتند.

سخن از «حمید سبزواری» است. مردی که بی‌هراس از همه تهمت‌ها و انگ‌هایی که دیکتاتورهای حقیر جریان شبه روشنفکری به او بستند، حتی یک قدم از اصول خود پا پس نکشید و بی‌هراس از همه بایکوت‌ها و رفتار و برخوردهای تشکیلاتی حتی کسانی که بر خود نام روشنفکران دینی نهاده‌اند. در دفاع از حقانیت «ولایت فقیه» محکم‌ترین اشعار را سرود، بی‌آنکه واهمه‌ای به دل راه بدهد.

و امروز چه دردناک است هنگامی که از زبان همسر بزرگوارش می‌شنویم که «حمیدسبزواری» این روزها با بی‌توجهی و بی‌مهری مسئولین فرهنگی کشور در راه درمان خویش روبه‌رو شده است.

او امروز مبتلا به بیماری فراموشی شده و دریغ است اگر مسئولان کلان فرهنگ و ادبیات کشور او را تنها بگذارند.

و چه تلخ است هنگامی که می‌شنویم تنها برای خالی نبودن عریضه او را گهگاه به مراسم شعرخوانی دعوت می‌کنند تا با همین حافظه رو به تحلیل رفته باز هم از سر غیرت پرشور و پرنشاط و امید شعر بخواند.

وانهادن حمید سبزواری به عنوان یکی از مفاخر بی‌تکرار در ساحت ادبیات ایران اسلامی و بی‌اعتنا ماندن به چنین چهره‌های درخشانی را چگونه می‌توان توجیه کرد؟! آیا در مرام مدیران جدید فرهنگی تنها پهلوان زنده را عشق است و بس؟!

آیا شأن او حتی در اندازه سینماگران ساختارشکنی که در ایام فتنه سبز جولان‌ها دادند و موج سواری‌ها کردند، نیست؟! و چه تلخ است هنگامی که می‌بینیم مدیران فرهنگی با توجیه جذب حداکثری از همین افراد به عنوان مفاخر کشور یاد می‌کنند و آنگاه یگانه‌ای چون «حمید سبزواری» را به باد فراموشی می‌سپارند.

دریغا که مدیران جدید و قدیم عرصه فرهنگ و هنر کشور غافلند که با عملکرد خویش موجبات دلسردی برخی از جوانان را فراهم می‌کنند که در جبهه انقلاب اسلامی شعر می‌سرایند حتی آنها را دعوت به الگوپذیری از کسانی می‌کند که نان انقلاب را می‌خورند و اما حلیم دشمن را طبخ می‌کنند.

امروز نام «حمید سبزواری» به عنوان یکی از طلایه‌ داران صدیق شعر و ادبیات انقلاب اسلامی به حافظه تاریخ سپرده شده است و تنهایی او امروز داغی است بر دل همه مشفقان و دل‌باختگان انقلاب اسلامی. جفای به او جفای به انقلاب است. او را دریابیم.

نگذاریم چهره‌های تابناکی همچون «حمید سبزواری» و بزرگان دیگری که سالهاست در همراهی و همدلی با ارزشهای انقلاب اسلامی قلم و قدم زده‌اند به باد فراموشی سپرده شوند.

به راستی آیا جذب حداکثری یعنی این که فتنه‌گران جریان سبز را درصدر بنشانیم و قدر بنهیم آنگاه از کنار اخلاص بزرگ مردانی همچون «حمید سبزواری» با بی‌مهری عبور کنیم؟!

جناب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نگذارید بی‌مهری به چهره‌های مخلصی همچون «حمید سبزواری» به عنوان بخشی از کارنامه شما در تاریخ ثبت شود!

منبع: کیهان

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.