تبارشناسی یک جنایت جنگی؛ فرانسه، الجزایر و سوریه + عکس

خبرگزاری تسنیم: فرانسه امروز از چه چیز حمایت می‌کند؟ کشتار مردم سوریه، هواداران اسد و سر بریدن شیعیان به دست تروریست‌ها؟ دیدن عکس‌های این گزارش به همگان توصیه نمی‌شود.

خبرگزاری تسنیم:

فردریش نیچه در «غروب بتها» یک وجود مدرن را به «تضاد فیزیولوژیک با خود» تعریف می‌کند؛ این تعریف در کنار دیگر نقدهای این فیلسوف آلمانی از جامعه و فرهنگ مدرن کم‌کم مهمترین ایده‌های انتقادی را برای جریان‌های ضد مدرن فراهم کرد؛ مارشال برمن نویسنده کتاب «تجربه مدرنیته» هم بر این تناقض ذاتی جامعه مدرن دست می‌گذارد و پژوهش‌اش در خصوص  مدرنیته را با شیوه‌ای ستایش‌برانگیز به بازشناسی نوع خاصی از این تناقضات اختصاص می‌دهد. اینکه این تناقضات دقیقا چیستند، در اینجا مد نظر نیست؛ بیان یک نمونه تاریخی از جامعه‌ای خاص، شاید راه را برای بازاندیشیدن به عمق این تناقض تا حدودی هموار کند.

میلان کوندرا در «بار هستی» نوشت: «هنگامی که فردریش نیچه یال و کوپال اسبی را که شلاق می‌زدند، نوازش می‌کرد، در حقیقت برای دکارت (پدر فرانسوی فلسفه مدرن) آمرزش می‌طلبید.» ژان پل سارتر فرانسوی که بیش از دیگر فیلسوفان آن دیار در ایران شناخته شده، احتمالا نبوغ نیچه آلمانی را نداشت که کسی درباره او نگفته است «با اعتراض‌اش به اعمال ضد بشری حکومت فرانسه، در حقیقت برای دکارت آمرزش می‌طلبید»؛ شاید هم نمی‌خواست کسی تصور کند او در برابر نیای بزرگ و هم‌میهن‌اش، دکارت بایستد؛ چه این باشد چه آن؛ ژان پل ساتر یکی از فیلسوفان بزرگی بود که در زمان حیات‌اش بر علیه سیاست کشورش در اشغال و استعمار الجزایر اعتراض کرد و سعی بر نشان دادن عمق یک تناقض نظری و رفتاری داشت؛ این یکی از معدود کارهای ارزشمند سارتر بود.

در سال 1960 جمعی از روشنفکرانی که عموما گرد ژان پل سارتر جمع می‌شدند، از جمله «سیمون دو بووار»، «آندره برتون» و... با نگارش «مانیفست 121» علیه جنگ و اشغال الجزایر اعتراض کردند. همچنین پژوهشگر تاریخ «پیر ویدال ناکت» نیز در کتاب خود با عنوان «شکنجه در جمهوری» به استفاده از شکنجه توسط فرانسویان تاخت و استفاده شکنجه توسط سیاست‌مداران کشوری که خود را مهد آزادی می‌داند مورد سرزنش قرار داد. از این انتقادات و چند مورد دیگر که بگذریم هیچ صدایی در برابر صدای تک‌بعدی غرب که مبتنی بر ستایش سیاست‌های لیبرالیستی فرانسه بوده، شنیده نشده و همچنان فرانسه در جهان به عنوان نماد آزادی‌خواهی و دموکراسی شناخته می‌شود. تاریخ فرانسه چیز دیگری روایت می‌کند. فرانسه در کنار پرتغال و انگلستان از پیشگامان استعمار در قاره اروپا بوده است.

در 18 مه 1830 فرانسه به بهانه آن که فرمانروای الجزایر، سه سال پیش از آن، برای وصول هفت میلیون فرانک طلب این کشور از فرانسه، پاریس را تهدید کرده بود، دستور حمله به الجزایر را صادر کرد. اما بر خلاف تصور دولت‏مردان فرانسه، مردم الجزایر در مقابل حمله به کشورشان به شدت مقاومت کردند و حتی پس از اشغال این کشور توسط سربازان فرانسوی، امیر عبدالقادر الجزایری، سال‏ها با آن‏ها مبارزه کرد. با این وصف، به دلیل برتری تجهیزات فرانسویان، آنان پس از کشتار و شکنجه مردم و تجاوز به عنف در این کشور و سرکوب مقاومت آزادی‏خواهان مسلمان الجزایری، بر این کشور مسلط شدند.

سرانجام در سال 1962، پس از یک جنگ استقلال‌طلبانه خونین که طی آن 100ها هزار نفر - بین 500.000 تا 1.500.000 نفر تخمین زده می‌شود- بدست ارتش فرانسه و جبهه ملی آزادی کشته شدند، کشور الجزایر به پایتختی الجزیره اعلام استقلال کرد. بهانه حمله به الجزایر ادب کردن پادشاه آن کشور خوانده شد اما نتیجه آن تخریب آبادی الجزایر و آوارگی ملت آن و شکنجه و کشتن هزاران الجزایری و تجاوز وحشیانه به نوامیس آنان بود. این اشغال و جنگ ضدبشری یکی از نشانه‌ها سرطان جنگ در تمدن غرب است که امروز شکل جدیدی به خود گرفته است.

از جنایت‌های تاریخی این اشغال یکی جدا کردن سر مسلمانان توسط نیروهای فرانسوی در الجزایر بود؛ این موضوع که به نحو کاملا کنترل شده‌ای کمتر مورد پرداخت رسانه‌ای قرار گرفته است، برای مخاطب امروز به قدری غریب می‌نماید که باور آن تقریبا دشوار است؛ تسلط رسانه‌ای غرب در جهان تا جایی پیش رفته که کمتر کسی حتی فکر می‌کند که یکی از وحشیانه‌ترین جنایات قرن 20 توسط دولت فرانسه رخ داده باشد؛ کشوری که بیشتر مظلومیت آن را در جنگ جهانی دوم از رسانه‌ها فریاد زده‌اند. امروز عکس‌های جنایت سر بریدن مسلمانان الجزایری توسط فرانسوی‌ها به سختی یافت می شود. عکس‌هایی که سنگدلی انسان غربی قرن 20 را به خوبی نشان می‌دهد.

تبارشناسی خشونت و جنگ گاهی به قصد کالبدشکافی گذشته صورت می‌گیرد؛ اما گاهی هم می‌توان به دلیل تبلورات امروزین  یک پدیده، به سراغ آن رفت؛ دولت فرانسه که هیچ اعلام برائتی در برابر این جنایت در تاریخ خود ندارد امروز متحد اصلی آمریکا در حمله به سوریه و حمایت از تکفیری‌های تندروست.

  فرانسه امروز از کشتار وحشیانه مردم سوریه و هواداران اسد و سر بریدن شیعیان به دست تروریست‌ها در این کشور حمایت می‌کند. گویا انسان دولتمرد فرانسوی بیش از حد مجاز به عمل سر بریدن مسلمانان خو کرده و حتی گاه از آن لذت می‌برد. شاید نوستالژی‌های گسترش غیر مجاز سلطه‌اش بر آفریقا و جهان را در سوریه می‌یابد و از تروریست‌های سوری حمایت می‌کند. هر چه هست این‌ها دو روی یک سکه‌اند، دیروز در الجزایر و امروز در سوریه؛ در زیر دو روی سکه ترور و خشونت را می‌بینید:

عکس‌های «سیاه و سفید»، از معدود تصاویر بر جای مانده از جنگ فرانسه در الجزایر است که گویای برخی وقایع خشونت بار این جنگ است. برخی از این عکس‌ها شباهت‌ عجیبی با برخی تصاویر جنگ در سوریه دارد؛ عکس‌های رنگی در سوریه گرفته شده که گویای خشونت بی‌حد و حصر تروریست‌های تکفیری است، گروهی که فرانسه از آن‌ها مستقیما حمایت می‌کند.

تکفیری‌ها یکی از حامیان بشار اسد را برای اعدام می‌برند. اعدام به شیوه تکفیری!

فرانسویان در الجزایر مسلمانان مبارز را به شیوه‌ای غیر انسانی شکنجه کردند و کشتند و تعداد زیادی از این مبارزان توسط نیروهای فرانسوی سر بریده شدند.

یک حامی بشار اسد در سوریه به دست تکفیری‌ها کشته می‌شود. این عکس لحظاتی پیش از یک جنایت گرفته شده است.

 

الجزایر؛ اجساد کشته‌شدگان توسط نیروهای فرانسوی

سوریه؛ اعدام یک مسلمان حامی بشار اسد به دست تکفیری‌ها

اجساد کشته‌شدگان در الجزایر

اعدام یک حامی بشار اسد توسط تکفیری‌ها

نیروهای فرانسوی در کنار کشته‌شدگان الجزایر

جسد یک سوری حامی بشار اسد

یک الجزایری که پیش از قتل مورد شکنجه نیروهای فرانسوی قرار گرفته است.

 

 

سوری‌‌ای که به دست تکفیری‌ها شکنجه و اعدام می‌شود.

یک الجزایری کشته شده توسط نیروهای فرانسوی

اعدام یک سوری حامی بشار اسد توسط تکفیری‌ها

بدون شرح!

تکرار تاریخ! فرانسه در طول درگیری‌های سوریه مستقیما از تکفیری‌ها حمایت کرده و می‌کند.

کودک سوری به جسدی که توسط تروریست‌های تکفیری ذبح شده می‌نگرد.

انتهای پیام/