سوریه؛ دروغهای دولت ما و رسانههای بزرگ/جاده تهران از دمشق میگذرد
خبرگزاری تسنیم: سوریه، نمایشی دیگر از رسانههای عصر ماست. اینکه چگونه با یک بازی رسانهای میتوان دنیا را تغییر داد.
خبرگزاری تسنیم - ریچارد نوگویرا: دروغهایی که دولت ما و رسانههای بزرگ به ما میگویند، ممکن است بار دیگر به قیمت از دست رفتن جان میلیونها بیگناه تمام شود.
جنگ آمریکا و عراق به عنوان یک پیشینه:
جنگ آمریکا و عراق یک تهاجم غیر قانونی بر اساس دروغ بود که بیش از یک میلیون نفر از مردمان بیگناه عراق در آن کشته شدند.
هدف واقعی کنترل منابع طبیعی عراق (هم منابع نفت و هم جغرافیای استراتژیک منطقه ای) برای استثمار جهانی بود. بنابراین شرکتهای بزرگی چون چیپی مورگان چیس (JPMorgan Chase)، سیتی بانک (CitiBank)، گلدمن ساچس (Goldman Sachs)، هالیبرتون (Halliburton)، لاکهید مارتین (Lockheed Martin)، ریتون (Raytheon)، اکسون موبایل (ExxonMobil)، بریتیش پترولیوم (BP)، شرکت نفتی شل (Shell Oil Company) و … توانستند خود را به سطوح بالاتری ارتقا دهند.
این واقعیت رویدادی وحشتناک، غیراخلاقی و مفتضحانه و نیز یک وحشت خشونتآمیز است که جان میلیونها انسان را از بین برد و یک کشور یعنی عراق را در کشتارگاهها رها نمود و حتی تحت سیطره نیروهای سران شیطانی جهانیسازی قرار داد که ذرهای به انسانیت اهمیت نمیدهند و تمام ارزشهایشان در مورد انسانها به سود، بیشتر مرتبط است.
خوب است همچنین کمی از تاریخ واقعی را در اینجا به خاطر داشته باشید چرا که فقدان این نوع از دانش بخشی از فرایندی است که باعث میشود اذهان عمومی به طور گسترده از طریق شکل دادن چیزی که با استقرار اطلاعات غلط، به طور سیاسی قابل دوام است، تحت اثر دولت و رسانههای بزرگ قرار گیرد.
ابتدا لازم است به یاد آوریم که به طور کلی بیشتر خاورمیانه مانند اغلب مناطق دیگر در دنیای در حال توسعهی حین قرن 20، تحت استثمار آمریکاییها و اروپاییها بود که در کنار آنها استانداردهایی از اساس وحشیانه اعمال میگردید که مردم بومی را از حقوق اساسی خود محروم میساخت.
بخشی از داستان مربوط به چگونگی به قدرت رسیدن صدام در عراق میشود. هنگامی که او به تازگی وارد دهه دوم زندگی خود شده بود، CIA او را برای ترور قسیم – یک رهبر اصلاحگرا - به استخدام درآورد تا منجر به یک شورش علیه پادشاهی دست نشانده انگلیس که مشغول سرکوب مردم عراق بود، گردد.
تلاش صدام برای ترور نافرجام بود و او برای مصون ماندن از خطرات بعدی، با پشتیبانی CIA به مدت دوسال به مصر رفت و در آنجا مخفی گردید. تا آن که سرانجام، تلاشهای بعدی برای ترور قسیم به موفقیت انجامید.
صدام در حالی بار دیگر به عراق بازگشت که باز هم از طرف CIA و این بار به عنوان رییس اطلاعات عراق به کار گرفته شده بود. در همین زمان CIA به او هر چیزی را که برای تبدیل شدن به یک دیکتاتور آدمکش نیاز داشت، تعلیم داد. در همان زمان، به فرمان او (با قیمومیت از فرامین CIA)، بسیاری از مردم عراق از دستههای گوناگون از شهروندان (از جمله مشروطهخواهان، سوسیالیستها، کمونیستها، دموکراتها و …) حذف شدند.
البته «حذف نمودن» حسن واژهای برای به قتل رساندن است. تعیین مقدار دقیق آن سخت است ولی حداقل صدها تا هزاران نفر از انسانهای بیگناه عراقی که میخواستند یک جامعهی عادلانهتر بسازند تا مشارکت دموکراتیکتر را مهیا نماید، به این صورت حذف شدند.
با گذشت زمان CIA متوجه سایر راههای استفاده از صدام شد. یکی از این پروژهها که به تازگی تأیید شده است، تجهیز او به تسلیحات شیمیایی برای ایجاد ویرانی گسترده (گاز سارین) علیه دشمنانمان یعنی ایرانیها بود.
نکته جالب آن که ایرانیها از آمریکا ناراضی بودند زیرا آمریکاییها پیشتر همین کار را با آنها نیز انجام داده بودند (عملیات آژاکس). به این معنی که یک اصلاحگرای میانهرو را که به طور دموکراتیک انتخاب شده بود (محمد مصدق)، ساقط نمودند و شاه ایران را ابقاء کردند. سپس شاه به قتل و شکنجهی شهروندان خود ادامه داد تا مطمئن شود که کشورش برای استثمار جهانیسازی مهیا است و به یقین این رفتار او به طور شخصی کاملاً جبران گردید.
بنابراین، انقلاب ایران علیه ظلم و ستم آمریکا، صدام برای حملهی شیمیایی علیه ارتش ایران به کار گرفته شد و ایالات متحده چیزی فراتر از یک همدست مقطعی بود (صدام همچنین این ایده استفاده از گاز را در مورد کردهای عراقی نیز پیاده نمود که قصد داشتند آزادانه علیه دیکتاتور در نبردی داخلی بجنگند).
مسئله این بود که حتی صدام نیز از ظلم و ستم آمریکاییها خسته شد. جنگی که او برای تحمیلش به ایران تحریک شده بود، عراق را ورشکسته کرد و او شروع به زورآزمایی نظامی نمود تا نشان دهد عراق میخواهد از ظلم و ستم امپراتوری آمریکا آزاد گردد.
این اشتباهی بزرگ از سوی او بود. کافی است به این باند جنایتکار جهانیسازی ملحق شوید و کارهای کثیف زیادی برای آنها انجام دهید؛ دیگر اجازه نخواهید داشت راه خود را از آنها جدا نمایید. نتیجهی طغیان او این بود که او از «شخصیت محبوب ملی» ایالات متحده (با انجام کثیفترین کارها برای سران جهانیسازی از جمله حذفهای سیاسی)، به ناگهان تبدیل به یک «تروریست» گردید. او تبدیل به یک تهدید برای سود شرکتهای بزرگ شد.
به مرکز صحنهی امروز بازگردیم؛ همسایه عراق، سوریه و رییسجمهورش بشار اسد:
با آن که ممکن است اسد کسی نباشد که تو و من به او رأی دهیم، ولی به ایالات متحده ربطی ندارد و حقی ندارد که او را تنها به خاطر این که او وارد بازیهای قاتلین جهانیسازی نمیشود، ساقط نماید.
به علاوه سوریه به عنوان یکی از نیروهای مستقل در خاورمیانه، اتحاد قابل درکی با ایران دارد. کشوری که همچنان به عنوان یکی از اهداف ظلم و ستم نابهحق ایالات متحده است. همان طور که پروفسور کاسودوفسکی گفته است: «جاده تهران از مسیر دمشق میگذرد».
شورشیان فعلی که مخالفان سوریه را تشکیل میدهند، 95 درصد غیر سوری هستند و در واقع اکنون بسیاری از گروههای القاعده در حال مبارزه با اسد میباشند. القاعده خودش از اساس با سازماندهی و تأمین مالی CIA فعالیت میکند. اینها مجاهدین مبارزی در افغانستان بودند که کنار هم گرد آورده شدند، مورد شستشوی مغزی داده شدند و حتی سپس آماده نظامیگری شدند و آموزش دیدند تا تروریستهایی باشند که ما قرار امروز در این جنگ داشته باشیم.
در عصر روز پنجشنبه 29 آگست 2013، اوباما آخرین شعلههای درگیری در سوریه را مورد اشاره قرار داد تا این بار هم بر مبنای دروغ و اطلاعات غلط، جاده حمله نظامی به سوریه را مهیا کند، اما در عین حال به طور سهوی به تمام آروزی غیرمنطقی آمریکا برای جنگ در سوریه یعنی ساقط نمودن رییسجمهور بشار اسد، اعتراف نمود.
رییسجمهور در واقع گفت که بزرگترین تهدید آمریکا ناشی از این حقیقت است که سوریه تسلیحات شیمیایی ذخیره مینماید که ممکن است به دست جنگجویان اپوزیسیون در سوریه بیفتد که به عنوان تروریستهایی شناخته میشوند (از جمله القاعده) که در گذشته به اهداف آمریکاییها حمله نمودهاند!
سخت بتوان فهمید که تمام منطق پوچ این ماجراها قرار است مردم آمریکا را متقاعد نماید که در واقع با این دستور کاری همراه گردند ولی توانستند! این اقدام به این دلیل میسر شد که پیکرهی اصلی اطلاعات در واقع از سوی رسانههای بزرگ مدیریت میشود.
پیکرهی اصلی پروپاگاندای رسانههای بزرگ هرگز صادقانه از این که آیا نیروهای نظامی اسد مرتکب به استفاده از گاز سارین در حملات اخیر شدهاند یا خیر سوالی نمیپرسند در حالی که در میان گزینههای محتمل و فقط به عنوان یک ملاحظهی اولیه به کسانی که ممکن است از این تسلیحات برای کشتار و ویرانی گسترده استفاده کرده باشند، نیروهای اپوزیسیون القاعده که تحت حمایت ایالات متحده امریکا هستند، قبل از هر گروه دیگری خودنمایی میکنند!
حالا رییسجمهور اوباما نگران است که اگر نیروهای اپوزیسیون سوری (القاعده) به تسلیحات شیمیایی موجود در سوریه دست پیدا کردهاند، آنها را علیه ما استفاده میکنند یا نه؟ در واقع این تنها بخش از تحلیل او است که مفهومی دارد.
پس اوباما چه کار میخواهد انجام دهد؟ او میخواهد رژیم اسد را تضعیف کند، آن هم با آن همه خطری که تصور میشود. این دلیل است؟!
در همین حال و از سویی دیگر، سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا مشکل حادی با کشورهای اسفباری مانند عربستان سعودی، اسراییل، بحرین و دیگر کشورهای مشتری که در بخشهای داخلی و خارجی با آنها مشغول به همکاری است، ندارد.
میتوانم تصور کنم که بمباران علیه سوریه از سوی ناوهای جنگی که در منطقه تجمع پیدا نمودهاند، آغاز شود و احتمال دارد در پی آن نیروهای زمینی وارد جنگ شوند.
امکان دارد کسی به یاد نازیهای آلمان و لهستان بیفتد …
ریچارد نوگویرا (Richard Nogueira) – گلوبال ریسرچ/ ترجمه از: حسین کمیلیان
http://www.globalresearch.ca/the-syrian-conflict-the-lies-of-our-government-and-corporate-media/5347403
انتهای پیام/