غرب از هیچ، اتمسفر فرهنگی میسازد، ما با وجود طبس و خرمشهر خاموشیم
خبرگزاری تسنیم: عبدالحمید قدیریان گفت: « یک اتفاق معمولی در غرب، خیلی زود تبدیل به یک فضای فرهنگی میشود که برای مدتها از آن استفاده میکنند. دلیلاش این است که اهل فکرشان میدانند فضای فرهنگی یعنی چه!»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عبدالحمید قدیریان در بخش نخست گفتوگو، به تبیین ضرورتهای فضاسازی فرهنگی پرداخت و اظهار کرد که ما حضور خدا را در دوران انقلاب و دفاع مقدس احساس کردیم اما خداوند هنگامی که خواست ما را امتحان کند، نتوانستیم از امتحان الهی سربلند بیرون بیائیم و فضای فرهنگی موجود را از دست دادیم. این ادامه گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با این نقاش و طراح پیشکسوت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است؛
تسنیم: آقای قدیریان نگاه تاریخی شما ممکن است با این انتقاد مواجه شود که ما را به نوعی جبرگرایی در تاریخ هنر معاصر میرساند. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟
قدیریان: چرا این نگاه باید به جبرگراییای منجر شود؟ من این جریان را یک سیر طبیعی میدانم.
تسنیم: لطفا بیشتر توضیح دهید!
ما به خداوند میگوییم ربالعالمین. رب یعنی پروردگار. کار پروردگار و معلم چیست؟ اینکه درسی را میدهد و بعد امتحان میگیرد. این موضوع واضح است و نیازی به پچیده کردن ندارد بلکه طبیعی است. حضور خدا همیشه هست. حتی لحظهای هم نمیتوان فرض کرد که خداوند نظرش را از عالم بردارد. وقتی میگویم خدا اجازه داد خودمان راهمان را برویم و ما را در عرصه امتحان قرار داد، نمیخواهم بگویم خداوند حضور ندارد. مگر خداوند، خدای ساعت ساز است که بسازد و رها کند؟
خدا مدام در لحظه لحظه زندگی ما هست، اما ما تحت تعلیم هستیم. او اجازه میدهد من خودم تصمیم بگیرم. یعنی در حیطه جبر الهی اختیاراتی را به من داده است. به عبارت دیگر ما تحت سیطره خداوند هستیم اما در همین سیطره، خدا اختیاراتی را برای من ایجاب کرده است. مثلا میتوانی صدقه بدهید و بلایی را از خود دفع کنید ولی برای صدقه دادن مختارید. من میگویم در چنین شرایط خداوند گاهی به ما درس میدهد. مثلا رود نیل شکافته میشود و بنیاسرائیل از وسط دریا عبور میکند. این یک کلاس درس است تا قدرت الهی توسط عدهای دیده شود. اما خدا بعد از آن کار را رها نمیکند، میفرماید حالا که قدرت مرا دیدید، ایمان بیاورید! اما قوم یهود منحرف میشود و ایمان نمیآورد. این مصداق خوبی از وجه معلمی خدا است؛ یعنی درس داده و حالا امتحان میگیرد.
این شرایط برای ما هم اتفاق افتاد؛ بنیاسرائیل یک جور امتحان شدند ما جور دیگر. ما نباید میگذاشتیم آن فضا و اتمسفر الهی که در دوران دفاع مقدس وجود داشت، کمرنگ شود. بالاخره خداوند به ما چیزهای مهم و شگفتی نشان داد، برای ما هزینه کرد، آیا ما توانستیم بعد از دوران دفاع مقدس اعتماد خدا را جلب کنیم ؟ این سوال مهمی است که هر کداممان در هر جایگاهی هستیم باید از خود بپرسیم. آیا فضایی که خداوند در آن دوران برای ما طراحی کرد، یک فضای تخیلی و فانتزی بود یا از حقیقت هستی نشان داشت؟ اگر حقیقت بود و از ذات هستی نشان داشت باید آن را پررنگ میکردیم. چرا اجازه دادیم آن نور و اتمسفر کمرنگ شود و ما هم به عنوان هنرمند به یک واقعگرایی خشک دنیایی روی آوردیم و همه چیز را واقعگرایانه و اینجهانی دیدیم و الان هم افتخار میکنیم که واقعگرا هستیم!
به هر حال من فکر میکنم این جریان ربطی به جبرگرایی ندارد. چون خیلی از هنرمندان بودند که به این فضا وارد نشدند و کار خودشان را کردند و ارتباطی هم با انقلاب نداشتند. حتی عدهای هم عناد داشتند. اگر جبر بود باید دامن همه را میگرفت. به عبارت بهتر فرض کنید یک فضای گلخانهای ایجاد میکنید و گلی در آن رشد میکند، اما فلزی هم در آنجا هست و زنگ میزند. اتمسفر، اتمسفر گلخانهای است. یکی طینتاش پاک است، دیگری طینتاش ناپاک است؛ آدمها با هم فرق میکنند. یکی با انقلاب عناد دارد، یکی عاشق انقلاب است.
تسنیم: قرار بود از آغاز ما یک جریان فرهنگی ناب ایجاد کنیم و آن را پیش ببریم، در مقاطعی این کار را هم کردیم و کشورهای دیگر هم از آن جریانسازی الگو گرفتهاند. اما واقعا چرا تا این حد واقعگرایی به سبک غربی و اینجهانی دیدن امور در ما نفوذ کرده است؟
قدیریان: اینکه دقیقا چرا این اتفاق افتاد دلایل مختلف و پیچیدهای دارد و تحلیل آن از حوصله بحث خارج است. اما شما ببینید در همین ماه رمضان گذشته، کسی در تلویزیون ما صحبت میکرد و میگفت «اگر میخواهید به اهل بیت(ع) فکر کنید، به ابعاد ملکوتی آنها توجه نکنید، بلکه باید آنها را اینجهانی و دنیایی و زمینی در نظر بگیریم». یعنی ما تا حدی این نگاه دنیایی و واقعگرایانه را پذیرفتهایم و تجویز میکنیم که حتی به اهل بیت (ع) هم دنیایی نگاه میکنیم! همه چیز را میخواهیم دنیایی و رئال و زمینی ببینیم.
همه عظمت اهل بیت(ع) به این است که آسمانی هستند. چرا میگوییم زمینی نگاه کنیم؟ همه زیبایی انقلاب ما به دلیل آسمانی بودن آن است، چرا باید به آن زمینی و دنیایی نگاه کنیم؟ اگر عنصر آسمان را از انقلاب اسلامی ما بگیریم دیگر چیزی برای آن باقی نمیماند، مانند همه انقلابهای دیگر جهان است.
*تسنیم: نقش هنرمند در این میانه چیست؟ او هم بالاخره مولف است، هنرمند تا چه میزان میتواند بر فضای فرهنگی جامعه تاثیر بگذارد؟
قدیریان: هنرمند خودش تولید فکر نمیکند و اساسا قرار نیست چنین کاری انجام دهد. هنرمند میتواند تولید احساس کند اما تولید ایدئولوژی و اندیشه کار هنرمند نیست. کار شمای متفکر است. هنرمند نفس میکشد و هنر خلق میکند، اکسیژنی که در فضای فرهنگی مملکت ما هست را استنشاق میکند و بر مبنای آن زندگی و کار میکند. شبها که به خانه میرود تلویزیون را روشن میکنی و برنامه آن را تماشا میکند. میرود سینما و فیلم ها واقع گرایانه روی پرده را می بیند. اینها همه فضا و حسی را به او انتقال میدهد و آن هنرمند همان حس را در اثرش ایجاد میکند. بعد عدهای میگویند چرا مثلا امسال وضع فرهنگ و هنر ما از سال قبل بدتر شد! روشن است، به این دلیل که هنرمند شما که امسال اثری خلق کرده در هوای سال گذشته نفس کشیده. بنابراین امسال از سال قبل بدتر میشود و مطمئن باشید که سال آینده هم از امسال بدتر خواهد شد. مگر اینکه پایهگذاران فرهنگی کشور، کسانی که تفکر فرهنگی دارند، بیایند اتمسفر فرهنگی سالمی درست کنند تا من هنرمند وقتی نفس میکشم خدا را استنشاق کنم. در این صورت شما ببینید هنرمندان ما چه شاهکارهایی خلق میکنند. اما تا وقتی که فضای کینه و خیانت و گناه بر اتمسفر مملکت ما وجود دارد، میبینید که فیلمها از خیانت و دزدی و کینه و حقهبازی و... حرف میزنند.
*تسنیم: باز سوالی که ممکن است برای مخاطبان ایجاد شود این است که واقعگرایی چه ایرادی دارد؟ و بدیل آن چیست؟ اتفاقا واقعگرایی به قول شما یک ارزش پذیرفته شده هم محسوب میشود. آیا نباید در این زمینه با جریان شنا کرد؟
قدیریان: ببینید من به یک سیاستمدار حق میدهم که در این شرایط واقعگرا باشد؛ به دلایل مختلف. حتی به یک اقتصاددان هم میتوان حق داد که در چنین دورانی واقعگرایانه برنامه ریزی کند؛ اما یک آدم فرهنگی که در حال ساخت و چیدمان پایههای فکری و اخلاقی جامعه است، نباید بر مبنای واقعگرایی صرف حرکت کند. باید با یک رویکرد حقگرایی بنیادین، نه شعاری، اتمسفر ایجاد کند. اگر این اتمسفر ایجاد شود، جامعه در سطح بالاتری به راه خود میرود. مثلا زمانی از افراد یک جامعه میپرسیم که نیازهایی دارند. میگویند ماشین و خانه زن و بچه و خانواده و ... . اما زمانی میگویند نیاز من اخلاق، اندیشه، ایمان و... است. این نشان میدهد که فرهنگ جامعه دستکم یک درجه بالا آمده و این یعنی فضای فرهنگی توانسته سطح فکری جامعه را ارتقاء دهد. این جامعه که سطح فکرش بالاتر آمده، ماشین و غذا و خانه هم میخواهد و از آن هم استفاده میکند، اما همه اینها برای ارتقاء سطح فرهنگی و اجتماعی است نه اینکه شخصیت فکری و فرهنگیاش را له و نابود کند تا به یک سری از مادیات برسد. بنابراین من معتقدم، مهمترین ضرورت ما ایجاد یک فضای فرهنگی با محوریت اخلاق است. البته انجام این کار بسیار دشوار است.
تسنیم: کارهای زیادی در کشور ما با هدف اصلاح فرهنگی صورت میگیرد. اما هنوز موفق به ایجاد این فضا نشدهایم. تحلیل شما از این شرایط چیست؟
قدیریان: ما قائل به فضای فرهنگی نیستیم، بلکه بیشتر به کار فرهنگی بها میدهیم. کار فرهنگی یعنی اینکه من یک کتاب بنویسم که بهترین کتاب دنیا باشد. غافلیم از اینکه این کتاب هر چقدر هم خوب باشد یک کتاب است و نمیتواند اتفاق و جریانی ایجاد کند. به همین دلیل میبینیم این همه کار فرهنگی انجام میشود و کتاب خوب و فیلم خوب هم نوشته و ساخته میشود، اما جوان ما هنوز از غرب الگو میگیرد.
اگر ما به فکر فضای فرهنگی باشیم و دغدغه آن را داشته باشیم، همه کسانی که دلسوز فرهنگ هستند و امروز تکتک کار میکنند را جمع میکنیم، تا یک فضا و اتمسفر ایجاد شود. مثلا قرار بگذاریم امسال درباره یکی از صفات الهی کار فرهنگی و هنری انجام دهیم، برای مثال موضوع «غیرت». همه هنرمندان در همه رشتهها درباره یک صفت الهی که مورد نیاز جامعه امروزمان است اثر خلق کنند. بعد میبینید یک سال جامعه در فضای غیرت یا هر صفت دیگری زندگی میکند، آن را لمس میکند و به تبع، آن را بروز و ظهور میدهد. در شرایط کنونی جامعه کار خودش را میکند، منِ هنرمند کار خودم را میکنم و آن عالم و اندیشمند هم کار خودش را میکند. بعد میگوییم کجای کار لنگ است؟ درد ما این است که مریضی را تشخیص نمیدهیم.
اما در غرب یک اتفاق ساده میافتد و خیلی زود تبدیل به یک فضای فرهنگی میشود و برای مدتها از آن استفاده میکنند. دلیلاش این است که آدمهای اهل فکرشان میدانند فضای فرهنگی یعنی چه! اما ما سال 59 واقعه طبس را داشتیم و آن اتفاق بزرگ افتاد، اما در حد یک خبر شبانه بازتاب داده میشود و دیگر هم حرفی زده نمیشود. ما نیامدیم هر سال این واقعه را زنده کنیم، نیامدیم از آن استفاده کنیم و یک فضای فرهنگی جدی بسازیم؛ مثلا در هر سال آن را به عنوان «سالگرد مشاهده دست خدا در ایران» بزرگ بداریم و مانور فرهنگی بدهیم و جشن بگیریم. و البته اتفاقهای مشابه این که در تاریخ انقلاب ما کم نیست. مثلا اگر خرمشهر آزاد شد، بیائیم خدا را پررنگ کنیم و از آن بار تبلیغاتی بکشیم، و بر مبنای اینکه امام فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد» یک اتمسفر فرهنگی ماندگار ایجاد کنیم.
مسئله اینجاست که انگار ما، داستان را به شوخی گرفتهایم و آن را بازی با کلمات میدانیم. فکر میکنیم مقوله فرهنگ از آن بحثهای بی در و پیکری است که میشود ساعتها درباره آن صحبت کرد، اما بعد از صحبتها برویم خانه بستنیمان را بخوریم و پاکت آن را از پنجره به بیرون پرت کنیم. یا مثلا در راه خانهمان نگاههای حراممان را داشته باشیم و در تلویزیونمان همان فیلمها را نمایش دهیم و سینمای ما هم همان سینما و... . ما هم به عنوان مسئول فرهنگی، هنرمند و منتقد دلمان خوش است که بحثهای عمیق فرهنگی و انقلابی کردهایم! این بحثها باید یک جایی جمع شود. اصلی ترین کار وزیر فرهنگ و ارشاد و مجموعه وزارت ایجاد فضای فرهنگی است.
ادامه دارد...
انتهای پیام/