چرا آمریکا غیرقابل اعتماد است؟/ سرنوشت ۴ کشوری که به آمریکا اعتماد کردند، چه شد؟
خبرگزاری تسنیم: تاریخ نشان میدهد که آمریکاییها هیچگاه به وعدههای خود عمل نکرده و هرگاه رهبر کشوری و علیالخصوص رؤسایجمهور کشورهای مسلمان سعی در نزدیکی با غرب و آمریکا داشتهاند، دیر یا زود امنیت داخلی و نظام سیاسی کشورشان از هم پاشیده است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، مقام معظم رهبری هرگاه صحبت از مذاکره و یا گفتوگوی مستقیم با آمریکا به میان آمده است، از "غیر قابل اعتماد" و عهدشکن بودن این کشور سخن گفتهاند.
ایشان حتی زمانی که صحبت از نرمش قهرمانانه در سیستم سیاست خارجی کشورمان به میان آوردند، بر این مسئله تأکید کردند که نباید فراموش کنیم که روبهروی ما چهکسی قرار گرفته است و هدف اصلی او از مذاکره با کشور و یا برخی انعطافهای مقطعی چیست.
نگاهی به عملکرد سیاست خارجی آمریکا در هر دوره ریاست جمهوری، مهر تأییدی بر سخنان مقام معظم رهبری است. تاریخ نشان میدهد که آمریکاییها هیچگاه به وعدههای خود عمل نکرده و هرگاه رهبر کشوری و علیالخصوص رهبران و رؤسای جمهور کشورهای مسلمان سعی در نزدیکی با غرب و آمریکا داشتهاند، دیر یا زود امنیت داخلی و نظام سیاسی کشورشان از هم پاشیده است. از عاقبت لیبی و توافقش با آمریکا برای تسلیم همهجانبه برنامه هستهایاش گرفته تا کرهشمالی و عراق و مصر همه نشاندهنده نتیجه اعتماد بیچون و چرا به آمریکا هستند؛ کشوری که منافع ملیاش را به تمام وعدهها و قوانین بینالمللی ترجیح میدهد و از بیان کردن این مسئله در تریبونهای عمومی هم ابایی ندارد. در این گزارش به 4 نمونه از مذاکرات آمریکا با کشورهای شرقی و اسلامی و نتیجه این مذاکرات اشاره شده است.
* لیبی؛ مذاکره و مرگ
لیبی و برنامه هستهای قذافی برای کشورش نمونه بارزی از عهدشکنی و غیر قابل اعتماد بودن آمریکا بود. معمر قذافی بهدلیل دنبال کردن برنامههای هستهایاش بهشدت از لحاظ دیپلماتیک تحت فشار قرار گرفته و تحریمهای زیادی از طرف آمریکا و متحدان غربیاش علیه او اعمال شده بود. از یکسو تحریمها بود و از سوی دیگر فشارهای دیپلماتیک و قرار گرفتن نام این کشور در فهرست کشورهای حامی اقدامات تروریستی.
آمریکا هرازگاهی نیز با تجاوز به حریم هوایی لیبی، بههرترتیب ممکن قصد داشت با عملیاتهای هوایی محل استقرار قذافی را هدف قرار دهد. از سال 1979 یعنی سال 1357 شمسی که فشارها بر لیبی آغاز شد تا سال 2001 که آغاز گفتوگوهای رسمی دو کشور بود، لیبی تحت تحریمهای گوناگونی قرار داشت. در سال 2001 اولین گفتوگوهای مقدماتی لیبی با غرب آغاز شد و در سال 2003 سرانجام گفتوگوها تحت تأثیر جنگ آمریکا با عراق، چهره جدیتری به خود گرفت.
قذافی تصمیم گرفت ضمن پذیرفتن مسئولیت حمله به هواپیمای خطوط هواپیمایی پانآمریکن و یا بهقول رسانهها، «حادثه هوایی لاکربی» خسارت خانوادههای قربانیان را بپردازد و از سوی دیگر در مذاکرات با آمریکا برای برداشته شدن تحریمها از تمام حق این کشور در داشتن برنامه هستهای صلحآمیز نیز گذشت.
قذافی در آن زمان با کل مطالبات آمریکاییها موافقت کرد. آنها از لیبی خواسته بودند ضمن انهدام و انتقال تجهیزات هستهای این کشور به کشوری دیگر، دسترسی کامل و نامحدودی به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهد و در عین حال از تمام فعالیتهای هستهای اعم از تحقیق و تولید دست بکشد.
لیبی که برای برنامه هستهایاش تحت فشار بود، در نهایت مجبور شد اطلاعات مربوط به چگونگی دستیابی به تجهیزات هستهای را نیز در اختیار طرف غربی قرار داده و در عین حال برای مبارزه با شبکه القاعده در این کشور همکاری کاملی با آمریکاییها داشته باشد.
لیبی با به اجرا گذاشتن تمام خواستههای آمریکا توانست شاهد لغو شدن تعدادی از تحریمها نیز باشد اما در همان زمان نیز رییس سیا در کنگره و سفیر آمریکا در رژیم صهیونیستی بهشدت با برداشته شدن تحریمهای شورای امنیت علیه لیبی مخالفت کردند و هرروز اتهام تازهای را متوجه این کشور کردند.
در سال 2004 یعنی یک سال بعد از نزدیکی لیبی به آمریکا، این کشور معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کرد و بازرسان آمریکایی و انگلیسی برای ازبین بردن سلاحها وارد این کشور شدند. بر اساس مطالبی که منابع لیبیایی در همان زمان منتشر ساختند، مشخص شد بسیاری از این ورود و خروجها که حجم زیادی از مراودات بینالمللی لیبی را نیز تشکیل میداد، با ورود و خروج اطلاعات محرمانه از لیبی و تشریح زیرساختها و نقاط استراتژیک و حساس این کشور نیز همراه بود. بهعوض انگلستان در سال 2006 معاهدهای نظامی با لیبی با نام «نامه مشترک صلح و امنیت» امضا کرد تا در صورتی که لیبی مورد حمله قرار گیرد، انگلستان ملزم به حمایت از این کشور باشد.
آمریکاییها نیز برای اینکه حسننیت خود را اثبات کنند، پیمانهای همکاری اقتصادی و البته نفتی را با این کشور به امضا رساندند. با این حال این پیمانها هنوز به مرحله اجرای کامل درنیامده بود که عهدشکنیهای غرب آغاز شد. تنها پس از گذشت 5 سال آمریکا با متحد همیشگی خود انگلستان، بهدلیل بالا گرفتن اعتراضات مردمی در لیبی بهصورت هوایی به این کشور حمله کرد! انگلستان که زمانی متعهد شده بود از لیبی در صورت حمله نظامی کشوری دیگر دفاع کند، خود در حمله به لیبی تحت عنوان نیروهای ائتلاف یا ناتو حضور داشت. مسئولان سیاست خارجی انگلیس در همان زمان پا را فراتر گذاشته اعلام کردند تا زمانیکه ناآرامیها در لیبی ادامه داشته باشد، در این کشور میمانند. اینگونه بود که قذافی همهچیز را نیز از دست داد.
کرهشمالی؛ سازش و شکست مذاکرات
نگاهی به روند فشارهای بینالمللی بر کشورهایی که بهدنبال دستیابی به انرژی هستهای بودند، نشان میدهد که بعد از حوادث 11 سپتامبر در سال 2001 ، آمریکا با استفاده از جوّی که خود از این حادثه ساخته بود، بر شدت فشارهای بینالمللی علیه برخی کشورها از جمله ایران، کرهشمالی، عراق، افغانستان و لیبی اضافه کرد. حمله آمریکا به افغانستان و تهدید بوش پسر به حمله به کشورهای دیگر و محور شرارت خواندن ایران، کرهشمالی و عراق باعث شد کشورهای دیگر نظیر لیبی بهسرعت از مواضع قبلی خود کوتاه بیایند و کرهشمالی نیز راهی برای کاستن از فشارهای بینالمللی علیه خود بیابد.
در سال 2001 آمریکا به افغانستان حمله کرد و در سال 2003 به عراق. طی همین دو سال، این کشور محورهای شرارت را اعلام کرده بود و فشارهای بینالمللی را نیز افزایش داده بود. ایران در سال 2003 پروتکل الحاقی را پذیرفت و بازرسیها از تأسیسات هستهای ایران نیز شدت بیشتری گرفت. با این حال کرهشمالی که از محور شرارت خواندنش توسط بوش عصبانی بود، اعلام کرد که از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای بیرون میآید. این کشور در همین حال با اخراج بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی بار دیگر برنامههای هستهای خود برای تولید نیروگاه برق را ادامه داد.
کرهشمالی در همین حال با ادامه یافتن گفتوگوهای ششجانبه یعنی گفتوگو با چین، ژاپن، کرهجنوبی، روسیه و آمریکا موافقت کرد. دور اول این مذاکرات در همان سال 2003 به نتیجهای ختم نشد و در دور دوم و سوم در سال 2004 نیز خلع سلاح کرهشمالی مورد تأکید قرار گرفت و قرار بر همزیستی مسالمتآمیز این کشور با کشورهای حاضر در مذاکره شد. در دور چهارم گفتوگوها کرهشمالی سرانجام پذیرفت که برنامههای هستهای خود را کنار بگذارد؛ البته این پذیرش با این شرط بود که اعطای کمکهای مالی به این کشور ادامه یافته در عین حال قدرتهای بزرگ راکتورهای آب سبک را برای تولید برق کرهشمالی بسازند. در فاز دوم این گفتوگوها که از 13 تا 19 سپتامبر سال 2004 انجام شد، توافق «عمل در برابر عمل» مورد تأیید قرار گرفت و اصل بر عادیسازی روابط کرهشمالی با آمریکا و کرهجنوبی و ژاپن قرار گرفت.
در رابطه با کرهشمالی نیز از سال 2005 عمل نکردن آمریکا به وعدههایش آغاز شد. آمریکا در این سال با وجود انجام شدن قبلی مذاکرات و توافق نهایی، تحریمهای جدیدی علیه کرهشمالی به اجرا گذاشت. در فاز اول مذاکرات بهدلیل اینکه آمریکا حقی برای کرهشمالی در دستیابی به انرژی هستهای قائل نبود، مذاکرات به شکست انجامید و در فاز دوم نیز مخالفت آمریکا با تأسیس راکتور آب سبک در این کشور مذاکرات را به شکست کشانید. در فاز سوم این کرهشمالی بود که کوتاه آمد و قرار بر از بین بردن تمامی فعالیتهای هستهای این کشور و تعطیل شدن راکتورهای اتمی گذاشته شد. با این حال آمریکا در این سال بهبهانه اقدامات احتمالی برای پولشویی، نزدیک به 24 میلیون دلار از داراییهای کرهشمالی را مسدود کرد. در گفتوگوهای سال 2007 که همراه با اولین آزمایش موشکی کرهشمالی بود، آمریکا هرگونه توافق با کرهشمالی بر سر برداشته شدن تحریمها را رد کرد و سرانجام در 18 جولای سال 2007 کرهشمالی تحت تأثیر تحریمها و فشارهای بینالمللی موافقت کرد تمام برنامههای اتمی خود را بهازای دریافت کمکهای اقتصادی و فنی تعطیل سازد.
کره در این مدت 80 درصد فعالیتهای خود را تعلیق کرد اما خبری از کمکهای اقتصادی و فنی وعده داده شده توسط آمریکا نشد تا اینکه سرانجام در سال 2009 کرهشمالی از مذاکرات 6جانبه خارج شد و برای دومین مرتبه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را از این کشور اخراج کرد.
عراق؛ صلح برای آدمکشی
با وجود اینکه حمله صدام حسین به ایران در سال 1359 با حمایت کشورهای غربی مواجه شد و آمریکا و سایر کشورهای اروپایی از ارسال سلاح گرفته تا کمکهای مادی، هیچگاه او را در مقابل ایران تنها نگذاشتند، آغاز جنگ اول خلیج فارس و حمله عراق به کویت که در آن زمان محل استقرار نیروهای نظامی آمریکا و یکی از مراکز استراتژیک آمریکا در خلیج فارس بود، باعث تیره شدن روابط آمریکا با عراق و تحریمهای سازمان ملل علیه این کشور شد. البته تا قبل از این، به کار بردن سلاحهای شیمیایی علیه ایران هیچگاه مورد انتقاد کشورهای غربی و بهخصوص آمریکا قرار نگرفته بود و از زمانی که عراق به منافع آمریکا در خلیج فارس چشم دوخت، تهدیدها و تحریمهای بینالمللی وارد عمل شدند.
از سال 1991 یعنی زمان حمله عراق به کویت، ماجرای سلاحهای شیمیایی عراق و تلاش آمریکا برای بازرسی از این کشور نیز آغاز شد. صدام در سال 1998 شروع به همراهی با آمریکا کرد و اجازه داد در برخی از مراکز حساس نامی این کشور دوربین نظارتی گذاشته شود، اجازه بازدید از 8 سایت نظامی متعلق به ریاستجمهوری را صادر کرد و قانون آزادی عراق را برای تغییر رژیم در این کشور به اجرا گذاشت.
با وجود تمام این اقدامات، بازرسان سازمان ملل اعلام کردند "عراق با آنها همکاری لازم را ندارد". بر همین اساس بود که در آخرین روزهای سال 1998 حمله آمریکا به عراق و جنگ دوم خلیج فارس آغاز شد. در سال 2002 باز هم صدام به بازرسان اجازه داد به عراق بازگردند اما در سازمان ملل قطعنامهها علیه عراق تصویب شد. این در حالی بود که صدام، قطعنامه سازمان ملل درباره خلع سلاح خود را پذیرفته بود. به گزارش تسنیم علیرغم همکاریهای حکومت عراق، بوش به این کشور در سال 2003 حمله کرد ورژیم بعث را از بین برد!
هماکنون نیز در عراق همچنان کشتار و خونریزیها ادامه دارد. آمریکا پیشتر گفته بود برای به ارمغان بردن صلح و امنیت به افغانستان و عراق حمله کرده است، اما تاکنون هیچگاه امنیت بهطور کامل به این دو کشور بازنگشته است.
مصر؛ رؤیای ناتمام
انقلاب مردمی مصر رؤیای چندین ساله مردم این کشور برای رسیدن به آزادی و تشکیل دولت دموکراتیک غیرنظامی را به واقعیت تبدیل کرد. رییسجمهوری با رأی مردم انتخاب شد و دولت شکل گرفت. با این حال این رؤیای تحققیافته، با تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا به رؤیای ناتمام مردم مصر تبدیل شد و کشور دوباره در باتلاق حکومت نظامیان بر مردم و کودتا فرو رفت.
تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا در راستای کاستهنشدن از میزان کمکهای اقتصادی این کشور به مصر و ارتش آن، باعث شد آمریکاییها به یار جدید خود در منطقه نیز پشت کرده و در حالی که هیلاری کلینتون در سفر به مصر گفته بود برای تشکیل دولت دموکراتیک تمام تلاش خود را به کار میبندد، چند ماه بعد با کودتایی نظامی، رییسجمهور منتخب به زندان افتاد و دوباره نظامیان اوضاع را در دست گرفتند.
مسئله مصر نیز بهخوبی بیانگر در صدر قرار داشتن منافع آمریکاییها بر سایر مسائل را نشان داد زیرا رژیم صهیونیستی بهشدت از روی کار آمدن دولتی برآمده از حزب اخوان المسلمین در هراس بود و این کار آمریکا و حمایت از کودتای نظامی در مصر، برای تأمین منافع این رژیم در منطقه صورت گرفت.
ایران و نگاه به آینده
نباید در این میان از تجربههای قبلی که خودمان در ایران داشتهایم، بگذریم. لیست اقدامات ضدایرانی آمریکا در ایران کم نیست. از ماجرای کودتای 28 مرداد و مخالفت با اراده ایرانیان برای به دست آوردن حکومتی دموکراتیک و همچنین از دشمنیهای دیرینه با ملت ایران و تحریمها و هدف قرار دادن هواپیمای غیرنظامی ایران در خلیج فارس و حمایت از صدام در 8 سال جنگ تحمیلی و یا پشتیبانی از اسرائیل در ترور دانشمندان هستهای کشورمان هم بگذریم، باید به تجربیاتی اشاره کنیم که عدم وفای به عهد آمریکاییها را نشان میدهد.
در جریان اشغال افغانستان و جنگ آمریکا علیه طالبان و بعد از آن روی کار آمدن دولت جدید افغانستان، دولت اصلاحات عالیترین میزان همکاری را با مسئولان آمریکایی موجود در منطقه داشت و مذاکراتی در سطوح بالای وزارت خارجه نیز میان دو طرف صورت گرفت. با این حال در همان سال ایران در زمره "محور شرارت" قرار گرفت و با وجود همکاری ایران با آمریکا در عراق نیز، آمریکا نام گروهک تروریستی منافقین را از لیست گروهکهای تروریستی بیرون آورد تا نشان دهد چندان هم قدردان همکاریهای منطقهای ایران نیست و باز هم با همان زبان تهدید هرروز بیان میکرد و میکند که تمام گزینهها از جمله حمله نظامی روی میز است.
موضع آمریکا در سال 2003 و در گفتوگوی هستهای ایران با گروه 1+5 که در نهایت منجر به امضای بیانیه تهران و تعلیق غنیسازی برای دریافت سوخت 20 درصد شد، نشان داد نمیتوان به این کشور و حتی کشورهای اروپایی که تضمین داده بودند سوخت مورد نیاز برای راکتور تحقیقاتی تهران را در اختیار ایران میگذارند، اعتماد کرد. در همان سال بود که ایران برای نشان دادن حسننیت خود فعالیتهای غنیسازی را تعلیق کرد اما با هیچ پاسخ مثبتی از سوی آمریکا و متحدانش روبهرو نشد و در ماهیت هیچکدام از تحریمها نیز تغییری به وجود نیامد؛ حتی غربیها پس از نامه ایران به آژانس انرژی اتمی برای آغاز مجدد فعالیتها، نامهای به ایران نوشتند و این اقدام داوطلبانه را، نقص یک موافقتنامه خواندند.
با روی کار آمدن باراک اوباما در سال 2008 (1387) وی با شعار تغییر تلاش کرد که نشان دهد از شیوه برخورد دولت بوش فاصله گرفته و سیاست گفتوگو با ایران را در پیش خواهد گرفت اما در عمل همان سیاستهای رفتاری را دنبال کرد و نشان داد که دستی را که بهسوی ملت ایران دراز کرده است، دست چدنی زیر دستکش مخملین است.
تشدید تحریمها، اعمال سیاست چماق و هویج، پیگیری بحث براندازی از درون و تغییر رژیم، حمایت از تروریستها، حمایت بیقید و شرط از اسرائیل و تهدید مکرر به حمله نظامی در زمره اصلیترین برنامههای اوباما در قبال ایران تا به امروز بوده است. او هنگام انتخاب دوباره خود در کاخ سفید موضوع گفتوگوهای دوجانبه با ایران را مطرح کرد اما همزمان با این ادعا تحریمهای شدیدتری را علیه ایران در نظر گرفت. آخرین سیاست تحریمی آمریکا در قبال ایران همزمان با روی کار آمدن دولت جدید در ایران اتخاذ شد.
اکنون پس از سالهای بیاعتمادی ملت ایران به آمریکا، پس از تقاضای مقامات آمریکایی برای دیدار با رئیسجمهور ایران در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل و عدم موافقت ایران با این درخواست، اصرار طرف غربی، فرصت 15 دقیقهای را برای مذاکره تلفنی دو رئیسجمهور فراهم کرد اما پس از این تماس، مقامات آمریکایی بار دیگر بیاعتماد بودن خود را با این ادعا که ایران تقاضای تماس تلفنی کرده، اثبات کردند.
انتهای پیام/*