نگاه غالب به فلسفه در ایران، سیاسی است/ اختلاف نظر شهید مطهری و داوری درباره هگل
خبرگزاری تسنیم: رئیس فرهنگستان علوم گفت: ما ایرانیها در طول تاریخ عموما سیاسی به فلسفه نگاه میکنیم، به همین دلیل تاثیری که هگل بر جان ما نهاد از طرف اندیشه چپ و نگاه مارکسیستی بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست بررسی «نسبت هگل و فلسفه معاصر ایران» عصر امروز 20 مهر با حضور رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم، محمدرضا بهشتی، سیدحمید طالب زاده و علیاصغر مصلح، با بررسی کتاب «هگل» نوشته علیاصغر مصلح در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست بیژن عبدالکریمی و پرویز ضیاء شهابی هم حضور داشتند.
رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم در این نشست با بیان اینکه آقای مصلح کتاب خوبی درباره هگل نوشتهاند، افزود: اگر خودشان میگویند این کتاب مدخلی به هگل محسوب میشود، من باید اضافه کنم که اگر مدخل است اما مدخلی روشن، روان، اندیشمندانه و بدون تکلف است.
این استاد فلسفه اظهار کرد: در این کتاب گفته شده که من هگل را اصالت وجودی میدانم، البته گفتن اینکه یک فیلسوف غربی اصالت وجودی یا اصالت ماهیتی است، بسیار دشوار است. سپس در جای دیگری اظهار شده که شهید مطهری هگل را اصالت ماهیتی میدانسته و برای این عقیدهشان به شباهت گفته هگل با گفته فخر رازی استناد میکردند. آقای مصلح اظهار کردند که این دو مقابل هم هستند و درست هم هست. اما من اگر میدانستم ایشان چنین نظری داشتند قبل از نوشتن چنین چیزی حتما از ایشان میپرسیدم که چرا به اصالت ماهیت در هگل رای دادهاند. در حالی که آیا میشود کسی به شدن و صیرورت قائل باشد و اصالت ماهیتی باشد؟
وی افزود: هگل کسی است که به بودن نمیاندیشد بلکه به شدن فکر میکند، پس چطور میتواند اصلت ماهیتی باشد؟ در چنین نگاهی اصلا تعین کجاست؟ و وقتی تعینات، تعینات کاملا تاریخی است، چطور میتوان برای او قائل به اصالت ماهیت شد؟ اصالت ماهیت با صیرورت و شدن جمع نمیشود بلکه با ثبات قابل جمع است.
رئیس فرهنگستان علوم ادامه داد: متاسف شدم که پیش از این چرا اطلاعی از نظر استاد مطهری نداشتم تا توجیه ایشان را درک کنم، اگر ایشان پاسخ میدادند من حرفم را پس میگرفتم و میگفتم اصلا نمیتوان درباره فیلسوفان غرب قائل به اصالت وجود یا اصالت ماهیت شد. اما هنوز هم اعلام میکنم اگر کسی مرا به زود مجبور کند که به اصالت وجودی بودن یا اصالت ماهیتی بودن هگل رای بدهم باز هم او را اصالت وجودی میدانم.
داوری در ادامه به اشاره مصلح به کنت دو گوبینو توجه داد و گفت: او 150 سال پیش درباره درخواست برخی علمای ایرانی برای آشنا کردن آنها با فلسفه اسپینوزا و هگل، گفته بود این دو فیلسوف نزدیکی زیادی با فلسفه ایران داشتند و من سعی نکردن آنها را به ایرانیان معرفی کنم، بلکه به فلسفه دکارت که چیز بیگانه و تازهای برای ایرانیان بود پرداختم تا برای فیلسوفانه ایرانی یک شوک باشد. اما البته فلسفه دکارت برای ایرانیان اصلا یک شوک نبود.
وی گفت: من از 40 سال پیش سعی کردم سندی پیدا کنم تا ببینم آیا گوبینو مجلس درس فلسفهای در ایران داشته و توانسته تاثیری بر کسی بگذارد اما هیچ سندی پیدا نکردم. حتی در آثار ملاعلی زنوزی که با گوبینو ارتباط داشته سندی که حاکی از تاثیرپذیری ایشان از اندیشه مغربزمین باشد وجود ندارد.
رئیس فرهنگستان علو خاطرنشان کرد: هر حرفی در هر وقتی شنیدنی نیست، گاهی حرفی در زمانی زده میشود اما انگار کسی نشنیده است ولی پس از گذشت زمان دفعتا میبینید همان حرف که قبلا زده شده به یک دیسکورس (گفتمان) تبدیل میشود. من فکر نمیکنم اگر هگل 150 سال پیش ترجمه میشد در تهران آن زمان کسی به او توجه میکرد. ما در دوران اخیر است که به هگل توجه نشان دادیم.
وی با بیان اینکه 60 سال پیش تنها متنی که درباره هگل وجود داشت بخش هگل «سیر حکمت در اروپا»ی فروغی بود، افزود: وثوقالدوله در 1315 در سخنرانیاش از کانت حرف زده بود که برای یک سیاستمدار در آن زمان دور از انتظار است، اما از هگل هیچ متن یا سخنی وجود نداشت.خود من اولین جایی که با هگل آشنا شدم در «سیر حکمت» نبود بلکه در کتابی از «رژه گارودی» درباره ماتریالیسم بود که مختصری هم به هگل پرداخته بود.
داوری اردکانی گفت: هگل نخستین بار توسط نشریات چپ در ایران مورد توجه قرار گرفت، آن هم نه به خاطر خود هگل بلکه به خاطر دریافت مارکس و کتون مارکسیستی. در آمریکا و انگلستان هگل چپ غلبه نداشت، اما آنچه که در ایران از هگل بیان شد عموما تفسیر چپیها از هگل بود. اما در فرانسه همه فیلسوفانی که هم نسل من محسوب میشوند از کوچه مارکسیسم عبور کرده بودند و هگل را با تفسیر مارکسیستی ارائه میدادند. از لیوتار گرفته تا بودریار، فوکو و دیگران همه از مارکسیسم به نوعی اندیشه پسا مدرن رسیده بودند.
وی ادامه داد: همه اینها هم تحت تاثیر تعلیمات «کوژو» بودند که مهمترین هگلشناس فرانسوی است و او هم هگل را مارکسیستی تفسیر میکرد. حتی هیپولیت از شاگردان «کوژو» است؛ بدین ترتیب همه نویسندگان و فیلسوفان همنسل من در فرانسه که امروز بیشترشان از دنیا رفتهاند تحت تاثیر او بودند. کوژو یک هگلی استالینی هایدگری است. بیجهت نیست که همکار من پس از ترجمه کتاب استیس هگل که از نخستین ترجمههای ترجمه درباره هگل در فارسی است، وقتی میخواهد چیزی از خود هگل ترجمه کند به سراغ «خدایگان و بنده» میرود و آن را از جهت تاثیرش در اندیشه چپ ترجمه میکند. بحثی که بسیار مورد توجه مارکسیستها بود.
رئیس فرهنگستان علوم در ادامه اظهار کرد: ما ایرانیها در طول تاریخ عموما سیاسی به فلسفه نگاه میکنیم، به همین دلیل تاثیری که هگل بر جان ما نهاد از طریف اندیشه چپ و نگاه مارکسیستی بود. از کنت دو گوبینو و فروغی که صرف نظر کنیم فلسفه را عموما چپیها وارد ایران کردند. اما امروز باید به این نکته بیندیشیم که مواد فکرمان را از کجا به دست آوردیم. ما امروز به هگل نیازمندیم تا به خودآگاهی ویژه خودمان برسیم و بفهمیم که کیستیم.
استاد پیشکسوت فلسفه در ایران خاطرنشان کرد: عظمت هگل در این است که بهتر از هر کس دیگری تعارضهای یک تاریخ را درک و بیان کرده است. او با نگاهی موشکافانه به تعارضهای دورنی تاریخ غرب نگریست و آنها را نشان داد. او میگفت جامعه غرب در درون خودش دارای چنین تعارضهایی است. در اینجا ظرافتی وجود دارد که وقتی ما به هگل میپردازیم باید آن را درنظر بگیریم. ما وقتی به خودمان توجه میکنیم میبینیم که تعارضهای درونی و بیرونی داریم، تعارض ما مانند تعارض غرب صرفا تعارض درونی نیست زیرا در طول تاریخ چیزی بر فرهنگ ما عارض شده و ما را دچار تعارض کرده است.
وی افزود: نمیدانم قبل از اینکه چیزی بر ما عارض شود، چه بودهایم اما این نکته معلوم است که تاریخ ما و تعارضهای آن با تاریخ غرب تفاوت دارد. تاریخ ما دارای گشتها و پیوندها نیست بلکه پر از انقطاعها است. اینکه چیزی از خارج بر ما عارض شده عیب نیست، همه فرهنگها از دیگر فرهنگها وام میگیرند. اما تعارضهایی که الان با آنها مواجهایم صرفا با دروننگری فرهنگی حل نمیشود، باید هم به خودآگاهی محض برسیم و هم خودآگاهی سوژه و ابژه را حاصل کنیم.
انتهای پیام/