نیست جز دامن کرامت تو/ پردهٔ خانهٔ خدا هادی(ع)

نیست جز دامن کرامت تو/ پردهٔ خانهٔ خدا هادی(ع)

خبرگزاری تسنیم: شاعران همواره در طول تاریخ ارادت ویژه‌ای به خاندان اهل بیت(ع) داشته‌اند،‌ این خصیصه در روزگار معاصر و در میان شاعران جوان نیز مشاهده می‌شود و باید توجه داشت عنصر اصلی جاری در تشیع، جریان عاطفی متکی به منطق است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر و ادبیات فارسی در ایران بدون شک جریانی پویایی را طی سالیان گذشته تا به امروز سپری کرده است،‌ به گونه‌ای که شاعران معاصر امروزه برای خود هویتی مستقل تشکیل داده‌اند. شعر شاعران معاصر به  حوزه خاصی محدود نمی‌شودو موضوعات اجتماعی، سیاسی، عرفانی، و... مورد توجه واقع شده است. یکی از این موضوعات شعر آیینی است. شاعران همواره در طول تاریخ ارادت ویژه‌ای به خاندان اهل بیت(ع) داشته‌اند،‌ این خصیصه در روزگار معاصر و در میان شاعران جوان نیز مشاهده می‌شود.

از اولِ تاریخ تشیع تا امروز، یک عنصر اصلى و اساسى در تشیع و جریان تشیع، جریان عاطفى است؛ عاطفه‌ متکى به منطق، عاطفه‌ متکى به حقیقت، نه عاطفه‌ پوچ. خدشه‌دار کردن این محبت به هر شکلى و به هر صورتى، خیانت به جریان عظیم محبت اهل‌بیت و پیروى اهل‌بیت است. این محبت باید حفظ شود. شاعران بسیاری در سال‌های مختلف تاریخ با سرودن ابیات فراوانی ارادت خود را به ساحت ائمه اطهار(ع) نشان داده‌اند.

به مناسبت نزدیک شدن به نیمه ماه ذی‌الحجه و میلاد امام هادی(ع) چند سروده از شاعران آئینی کشور به ساحت مقدس این امام و دوستداران اهل بیت تقدیم می‌شود:

«حمیدرضا برقعی»

یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم

داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد

محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است

مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحه غار حراست

خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است

لب به لب کاسهً ظرفیت من پر شده است

***               ***               ***

همهً عمر دمادم نسرودیم از تو

قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم

عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد

شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم

رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

***                 ***                ***

«محمود کریمی»

بال کسی به اوج هوایت نمی‌رسد

حتی ملک به گرد دعایت نمی‌رسد

دسـتای آسمان به بلنـدای آسمان

بر خاک ریشه‌های عبایت نمی‌رسد

آقا بدون نور تو حتی فرشته هم

گمراه می‌شود به هـدایت نمی‌رسد

تو چهارمین علی سریر ولایتی

درک زمین به فهم ولایت نمی‌رسد

فخر گدایی سر کویت همین بس است

صد پادشاه هم به گدایت نمی‌رسد

وقتی قرار شد که کمی سروری کنم

باید همیشه پای شما نوکری کنم

روی زمین که رد و نشان از شما کم است

باید نظر به نقطه بالاتری کنم

وقتی قرار شد به تو نزدیک‌تر شوم

باید که التماس به چشم تری کنم

بار وصالت غم تو روی دوش من

پس می‌توان به عشق تو پیغمبری کنم

با این گدایی تو همیشه امام عشق

باید به کل عالمیان سروری کنم

چون دل میان زلف کسی ساده گم شدم

شکر خدا اسیر امام دهم شدم

***               ***                 ***

«علی‌اکبر لطیفیان»

آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

با شما می شود به قرب رسید

ای وصال خدا وصال شما

گاه با آدم و گهی با نوح

بی زمان است سن و سال شما

مثل جبرئیل می شود بالم

با همین غوره‌های کال شما

روزگاری است در پی دلم آید

گر چه ناقابل است مال شما

بال ما را به آسمان ببرید

تا خداوند لا مکان ببرید

هر کسی تو را سلام کند

به مقام تو احترام کند

کاش در صحن سامرات خدا

تا قیامت مرا غلام کند

پر و بال کبوترانه من

در حریم تو میل دام کند

هر که بی توست واجب است به خود

خواب احرام را حرام کند

بر دلم واجب است بعد طواف

عرض دین محضر امام کند

نیمه ماه حج که شد باید

شیعه در محضر شما آید

ای مسیحای سامرا، هادی(ع)

آفتاب مسیر ما هادی

علی ابن محمد ابن علی

نوه اول رضا هادی(ع)

نیست جز دامن کرامت تو

پردهٔ خانهٔ خدا هادی

ذکر هر چهارشنبه ام این است

یا رضا یا جواد یا هادی

به ملک هم نمی‌دهم هرگز

گریهٔ زائر تو را هادی

یک شبی را کنار ما ماندی

سر سجاده جامعه خواندی

تو دعا را معرفی کردی

مرتضی را معرفی کردی

با فراز زیارت سبزت

راه ما را معرفی کردی

مرتضی و حسین و فاطمه و

مجتبی را معرفی کردی

نه فقط اهل بیت(ع) را بلکه

تو خدا را معرفی کردی

سامرایت غریب بود اما

کربلا را معرفی کردی

با تو ما مرتضی شناس شدیم

تا قیامت خداشناس شدیم

ریشه‌های محبت ما تو

مزرعه‌های سبز دنیا تو

خواهش سرزمین پائین من

اشتیاق بهشت بالا تو

گاه ابلیس می‌شوم بی تو

گاه جبریل می‌شوم با تو

من نمی دانم این که من دارم

به تو نزدیک می‌شوم یا تو

چه کسی از مسیر گمراهی

داده ما را نجات؟... آقا تو

تو مرا با ولایتم کردی

آمدی و هدایتم کردی

دل من در کفت اسیر بود

به دخیل تو مستجیر بود

گر شود ثروتم سلیمانی

باز هم بر درت فقیر بود

شکر حق می کنم صدای بلند

حضرت هادی ام امیر بود

آبرو خرج می کنی بس که

کرم سفره ات کثیر بود

شب میلاد تو به ذی الحجه

مطلع شوکت غدیر بود

ریشه ناب اعتقاد علی

پسر حضرت جواد علی

دوست دارم گدای تو باشم

سائل دست‌های تو باشم

مثل بال و پر کبوترها

دائماً در هوای تو باشم

دوست دارم که از زمان ازل

تا ابد خاک پای تو باشم

نیمه شب‌های ماه ذی الحجه

زائر سامرای تو باشم

یا دعای قنوت من باشی

یا قنوت دعای تو باشم

ما فقیریم سفره‌ای وا کن

سامرایی حواله ما کن

با تو این عقل‌ها بزرگ شدند

اعتقادات ما بزرگ شدند

پای دل‌های شیعیان آن قدر

گریه کردید تا بزرگ شدند

با نگاه تو با محبت تو

اِبن سکّیت‌ها بزرگ شدند

خوب شد بچه‌های هیئت ما

پای درس شما بزرگ شدند

بچه‌های قبیله ما با

کربلا کربلا بزرگ شدند

بی تو دل‌های ما بهار نداشت

مثل یک شاخه‌ای که بار نداشت

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران