۳۰ سال است که ساز نمی‌زنم / نوکر هیچ کس نیستم

خبرگزاری تسنیم: دیدار با عثمان محمد پرست از اتفاق هایی است که باید قدرش را دانست، وقتی چنین فرصتی مهیا می شود با او هم کلام می‌شویم تا از داشته هایش برایمان بگوید.

خبرگزاری تسنیم _ یاسر شیخی یگانه، مو بچه خوافُم. این جمله را چندین بار در طول زمانی که در کنارش بودیم تکرار کرد. در میان حرف هایش میشد دلیل این تاکیدش را فهمید. او برای اصالت ها و فرهنگ ایران اهمیت بسیاری قائل است. نمی خواهد فراموش کند و البته نمی خواهد فراموش کنی که او اهل شهرستان خواف است. از نظر عثمان محمد پرست، جوان های ما باید بیش از هر چیزی به فرهنگ ایران بپردازند و با این فرهنگ در ارتباط باشند. جالب این که دو شب پیش وقتی عثمان به فرهنگسرای ارسباران می رود برای دختری که پیانو می نوازد، دست نمی زند! دلیل این کارش را این گونه بیان می کند: ما سازهای ایرانی بساری داریم که جوان های ما باید نواختن این سازها را بیاموزند، نه این که بروند و ساز غربی یاد بگیرند.

عثمان محمد پرست  نوازنده دوتار و اهل خواف در استان خراسان رضوی است. این نوازنده دوتار از موسسان موسسه خیریه مدرسه سازان است و با همت و نوازندگی های او  737 مدرسه تا کنون در ایران از سوی این موسسه خیریه ساخته شده است. عثمان در این باره می گوید: این کار کیست؟ جز خدا کسی نمی تواند این کار را بکند.

دیدار با عثمان محمد پرست از اتفاق هایی است که باید قدرش را دانست. موسسه پیشکسوتان هنرمند این روزها به فکر هنرمندان پیشکسوت افتاده و برای تکریمشان هر یکشنبه چند تن از این هنرمندان را به دفتر این موسسه دعوت می کند. در حاشیه این دیدار پای صحبت های عثمان نشستیم که حاصل این صحبت ها را در اینجا می خوانید.

تفاوت های ما و امریکا از نظر عثمان

ما 2500 سال سابقه فرهنگی داریم در حالی که امریکا 250 سال سابقه دارد. امریکا نه فرهنگ و نه سرمایه اش از ما بیشتر نیست. اما ما باید بیش از این ها قدر داشته هایمان را بدانیم.

نفرین مادر درگیر نمی‌شود

در همه این سال های فعالیتم هیچ کس به من نگفت دستت درد نکند! هیچ کس از من تقدیری نکرد. حتی گاهی به من فحش دادند. پدر و مادرم من را نفرین کردند. خوشبختانه نفرین مادر درگیر نمی شود وگرنه در همان دوران جوانی مرده بودم. چرا که مادرم همیشه نفرین می کرد و می گفت؛ الهی که جوان مرگ شوی!(این جمله ها را با خنده و شوخی می گوید) همه این دردسرها به دلیل نوازندگی من بود و این که آنها این کار را حرام می دانستند.

وقتی می خواستم که ازدواج کنم هم، به من زن نمی دادند! آنها می گفتند که به دوتار نواز، دختر نمی دهیم!

ما پیامبر موسیقی داریم

اهل تسنن از موسیقی خوششان نمی آید و این مخالفتشان نسبت به شیعه ها خیلی بیشتر است. چندین سال پیش در مراسمی که وزیر هم حضور داشت، کسی از من پرسید که نظر بزرگان دینی اهل تسنن درباره موسیقی چیست؟! من هم پاسخ دادم؛ آنها با موسیقی عرفانی مشکلی ندارند، مگر نه این که ما در موسیقی پیغمبر داریم. آنها با تعجب از من پرسیدند مگر در موسیقی پیغمبر داریم؟!

پاسخ دادم که بله. حضرت داوود. داوود بیماران را با صدای زیبایش شفا می داد. موسیقی در ذاتش چیز بدی نیست. اما دروغ و دزدی حرام است. البته در عین حال موسیقی گاهی هم حرام می شود!

من خودم اجازه ندادم که بچه هایم موسیقی را به صورت جدی دنبال کنند. چرا که معتقدم همان گونه که موسیقی می تواند حلال و موجب سعادت شود، در مقابل هم می تواند انسان را از مسیر حقیقت دور کند.

نوکر هیچ کس نیستم

در یکی از مراسم های خیرین مدرسه ساز که برخی از مسئولان دولتی هم حضور داشتند، من خطاب به مردم گفتم؛ من نوکر هیچ کسی نیستم، اما نوکر این مدرسه سازها هسم که با دست ها و سرمایه خودشان جهل و نادانی را از کشور ما ریشه کن می کنند.
من راننده اتوبوس بودم. گواهینامه پایه یک دارم. اوایل انقلاب یکی از دوستان من که صدای ساز من را شنیده بود، من را به خانم سیما بینا معرفی می کند. ایشان هم تصمیم می گیرد برای دیدن من به خواف بیاید. آن زمان هنرمندان از ایران فرار می کردند و فضا چندان باز نبود. خانم سیما بینا از من خواست که به تهران بروم و در تهران دوتار را معرفی کنم. من هم بعد از مدتی به تهران رفتم و پس از نوازندگی های بسیار، در کمال تعجب طرفداران زیادی پیدا کردم.

ما هنوز هم محرومیم

همین الان هم بعد از 32 سال ما هنوز محرومیم. من در جایگاه یک ایرانی همواره دوست دارم که مستقل باشم و هرگز نمی خواهم که زیر نظر و فشار کسی باشیم. ما در مملکتمان اشخاص بزرگی داریم که باید حمایت شوند.

برای نواختن ساز خارجی دست نمی‌زنم

شب گذشته در فرهنگسرای ارسباران بودم که نوازنده دختری به روی صحنه آمد و پیانو نواخت. در پایان برنامه همه برایش دست زدند اما من دست نزدم. گفتم این همه ساز ایرانی در مملکتمان داریم، چرا باید جوان ما ساز غربی بنوازد؟!

30 سال است که ساز نمی‌زنم
30 سال است که ساز نمی‌زنم، چیزی که امروز می نوازم نواختن نیست! چون انگیزه ای برای نواختن ندارم. شاید چیزی که بلد بودم هم از یادم رفته باشد.

من امروز کاری کرده ام که جوان های خواف با دیدن جایگاه من به سمت موسیقی آمده اند.

خشک سیم و خشک چوب و خشک پوست / از کجا می آید این آوای دوست

موسیقی را از خدا آموختم

من را دولت فرستاد ژاپن و آنجا من به تلویزیون ژاپن رفتم. با همین لباس و با همین چهره و با همین ریش آنجا رفتم.
موسیقی را از خدا آموختم. هیچ کسی به من نواختن این ساز را نیاموخت. خودم آن را آموختم.

گاهی ممکن است دو ساعت ساز بزنم، گاهی هم ساعت ها تلاش برای نواختن اثری ندارد. حس نواختن باید باشد.
در خواف و تایباد تربت جام، ساز دوتار هشت پرده دارد. من با ابکار خودم هشت پرد به این ساز اضافه کردم.

نخستین بار یک خیاط من را با دوتار آشنا کرد

من تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواندم و الان خواندن و نوشتن را می دانم. وقتی که مدرسه می رفتم در یکی از خیابان های خواف یک خیاطی وجود داشت که خیاط این مغازه یک دوتار داشت. این ماجرا مربوط به هفتاد سال پیش است.

جوان های آن زمان کاری برای انجام دادن نداشتند. بیشتر مشغول دامداری بودند. اهالی این مغازه می نشستند و دوتار می نواختند. وقتی من نوازندگی این صاحب مغازه را می دیدم با خودم می گفتم که؛ من می توانم این ساز را بنوازم.

من به صاحب مغازه گفتم که دوتارت را می خواهم. بعد از مدتی که با هم دوست شدیم دوتارش را به من داد. آن زمان یکی از سیم های این دوتار زه بود! بعد از این که ساز را به خانه بردم صدای پدرم درآمد.

بعدها همان صاحب مغازه خواستگار خواهرم شد و من هم برای موافقت پدرم با این ازدواج تلاش زیادی کردم.

راضی شدن پدر

پدرم همیشه مراقب من بود که ببیند من چه می کنم. ما باغی داشتیم که از خانه ما دور بود. یک شب که با یکی از دوستانم به باغ رفته بودیم تا اجرایی داشته باشیم، پدرم دنبال ما آمده بود تا ببیند ما چه می کنیم. همان شب من قطعاتی را در وصف پیامبر خواندم. بعد از مدتی که می خواستم از اتاق خارج شوم، ظدرم را ظشت در دیدم. خیلی ترسیده بودم. اما ظدرم گفت: تو راهت را درست انتخاب کرده ای و موسیقی را برای هدف درستی اجرا می کنی. بعد از آن بود که پدرم به من اجازه داد تا مسیری که انتخاب کرده ام را با خیال راحت طی کنم.

چهار پنج سال طول کشید تا پدرم به این نتیجه برسد.

روایت نوایی نوایی

بیشتر از شعرهای عبدالرحمان جامی استفاده می کنم که در وصف پیامبر(ص) و در وصف حضرت رضا(ع) سروده است.

شعر «نوایی نوایی» از طبیب اصفهانی است و من نخستین کسی بودم که این شعر را در سال 1342 با ملودی که خودم ساخته بودم، اجرا کردم.

اولین کسی هستم که به دوتار در ایران رسمیت دادم. شجریان و شهرام ناظری در کنار دوتار من آواز خواندند.

آنچه عثمان می‌خواهد

از خدا 125 سال عمر خواستم که موافقت کرده است. به خدا گفته ام؛ تو که حسود نیستی، منم که به کسی ضرری نمی رسانم، پس بگذار 125 سال زندگی کنم.
9 فرزند دارم. 6 پسر و سه دختر و 53 نوه.

نگذاشتم هیچ کدام از فرزندانم به سوی موسیقی بروند. چون ممکن بود راهشان را اشتباه بروند. بشر چیز خطرناکی است. از هر 100 نفر که به سمت موسیقی می روند، یک نفرشان راهش را درست می رود.

صداقت و درستی از موسیقی برایم مهمتر است.

عثمان برای بیان دردهای منطقه خود و همچنین برای نشان دادن تاثیر خود بر اوضاع خواف، دو بیت سروده است که در پایین این دو بیت را می خوانید.

ای خواف شگفت روزگاری داری  / درد و غم و رنج بی شماری داری
محروم ، بدون غمگساری اما / عثمان دوتار بی قراری داری

وقتی از او می خواهیم که برایمان ساز بنوازد، بی درنگ می پذیرد. او می گوید هر کجا که اشخاص با عشق موسیقی را طلب کنند، برایشان ساز می زنم.

ما هم با عشق شنیدیم و خاطره های آن گل بی وفا را در ذهنمان مرور کردیم.

همه با وفایند تو گل بی وفایی

انتهای پیام /