تجربه مردم آمریکای مرکزی از نظم نوین آمریکایی
خبرگزاری تسنیم: ارتش آمریکا اعلام کرد تا زمانی که قانون اساسی جدید کوبا، قانون آمریکایی«متمم پلات» را در خود نگنجاند، آن کشور را ترک نخواهد کرد. این قانون به ایالات متحده اجازه میداد هر زمان که بخواهد و به هر مقدار که بخواهد در امور کوبا دخالت کند
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) در سال 1949، به دنبال شناسایی دو منطقه بیثبات در آمریکای لاتین بود. دولت «آیزنهاور» در ارتباط با یکی از آن دو منطقه، -بولیوی- ارتش آن کشور را تحت کنترل در آورد و آن را با جنگافزار مدرن تجهیز کرد و صدها افسر را به «مدرسه کودتا» در پاناما و سایر نقاط فرستاد.
*بولیوی و عقبماندگی در اثر ارتباط با آمریکا
در سال 1964 کودتایی در بولیوی به وقوع پیوســت. کودتای 1980 نیز با کمک شخصی به نام «کلاوس باربی» انجام شد. او معروف به قصاب لیون، از رهبران حزب نازی و از سران گشتاپو در طول جنگ جهانی دوم بود. او عامل مرگ هزاران نفر از مردم لیون فرانسه بود و در 1984 به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه شد. باربی تحت کنترل آمریکا برای سرکوب مقاومت ضد فاشیستی در فرانسه کار میکرد.
در تحقیق اخیر «یونیسف» میتوان پیامدهای مداخله ایالاتمتحده در بولیوی را مشــاهده کرد: «یک نوزاد از سه نوزاد بولیویایی، در سال اول جان خود را از دســت میدهند. بنابراین بولیوی در کنار بالاترین میزان تولد، پایینترین نرخ رشد جمعیت را داراست».
«سازمان فائو» تخمین میزند که بیش از نیمی از کودکان بولیوی از سوء تغذیه رنج میبرند. در میان واجدین شرایط کار ،25% بیکار و 40% دیگر در بخش اشتغال غیرقانونی (مانند مواد مخدر و قاچاق) فعالیت میکنند. (1)
*هتک استقلال کوبا
آخرین سالهای قرن 19، دوران شورش مردم کوبا علیه استعمار دیرین اســپانیا بر این کشور بود. کوبا، جزیرهای مهم، نزدیک ایالت فلوریدا، همواره طعمهای لذیذ برای ایالات متحده بوده و هست. البته روشن بود بدون اعزام نیروی نظامی به آن جزیره، آمریکا نمیتواند منافعش را بیابد.
انفجاری مشــکوک در بندر هاوانا، پایتخــت کوبا، موجب نابودی ناو جنگی آمریکایی شد اما هیچ مدرکی که علت انفجار را نشان دهد، یافت نشد. اما درسال 1898، نیروهای نظامی رئیسجمهور «مک کینلی» وارد جنگ با اسپانیا در کوبا شدند که در نتیجه حدود 51 هزار سرباز آمریکایی کشته شدند. پس از تسلیم شدن اسپانیا، ارتش آمریکا طوری رفتار کرد که انگار شورشیان کوبایی اصلا وجود خارجی نداشتند و هیچ نقشی در شکست اسپانیا ایفا نکرده بودند.
ارتش همچنان در کوبا ماند و طولی نکشید که همزمان با دراختیار گرفتن راهآهن، معادن و مزارع نیشکر کوبا، سرمایهداران آمریکایی نیز وارد جزیره شــدند. ارتش به مردم کوبا اعلام کرد تا زمانی که قانون اساسی جدید کوبا، قانون آمریکایی«متمم پلات» را در خود نگنجاند، آن کشور را ترک نخواهد کرد. این قانون به ایالات متحده اجازه میداد هر زمان که بخواهد و به هر مقدار که بخواهد در امور کوبا دخالت کند. با این قانون عملا استقلال کوبا، هتک شد.(2)
*پاناما، قربانى همیشگى حرص آمریکایى
سراســر مدتی که جرج بوش پدر، مدیر سازمان سیا و «سزار مواد مخدر »بود، «مانوئل نوریهگا» رئیسجمهوری که ایالات متحده به بهانهی مقابله با او، ویرانیهای بزرگی را بر پاناما تحمیل کرد، از همکاران رسمی سیا و جزء لیست حقوق بگیران این سازمان بود.
طبق معاهده بینالمللی بنا بود کریسمس 1990، اداره و کنترل پاناما به دولت پاناما واگذار شود؛ از دیگر سو، پاناما به مالکیت 60% از یک خط لوله نفتی بزرگ در کانال پاناما میرسید. واضح بود در این شرایط که کارگزاران قدیمی آمریکا باید دوباره به قدرت میرسیدند و مجالی برای تلف کردن وقت نبود.
منافع دیگر تجاوز به پاناما، تنگتر کردن حلقه فشار علیه نیکاراگوئه و کوبا بود که از اقتصاد باز پاناما برای گریز از تحریم و مجازاتهای تجاری -غیر قانونی- آمریکا استفاده میکردند.
تحریمی که در لغو آن توسط سازمان ملل فقط آمریکا و اسرائیل برای منفی دادند! تجاوز به پاناما، موجب احیای قدرت نخبگان اروپایی سفیدپوست شد که از صحنه بیرون رانده شده بودند.
عملیات تجاوز، باجنگ اقتصادی و اعزام صدها متخصص جنگ روانی به کشور پاناما، آغاز شد. حملات ارتش آمریکا طبق آمارهای کمیسیون حقوقبشر آمریکای مرکزی، دو تا سه هزار کشته بر جای گذاشت. در این میان، هلیکوپترهای ارتش، ساختمانها، اتوبوسها و آمبولانسهایی را هدف قرار میدادند که فقط به غیر نظامیها اختصاص داشتند. محل سکونت و دفاتر تمامی اقشار سیاســی مخالف با این تجاوز، منهدم و اموال با ارزش آنها ربوده شد. سربازان متجاوز، حتی افراد مجروح را با سرنیزه به قتل رساندند و اجازه ندادند به صلیبسرخ دسترسی داشته باشند.
بنابر آمار رســمی ارتش، در برابــر هریک نفر نظامی آمریکایی، تقریبا 10 غیر نظامی پانامایی کشــته شدند. آمار واقعی این جنایات، به دلیل شرایط خشونتآمیز حاکم، ســوخته شدن اجســاد و دفن مردگان در گورهای دستهجمعی نامعلوم مانده است. دادستان عمومی پاناما نیز اجازه بازرسی از اجساد مدفون در گورهای مشترک را نمیداد.
بعد از این اتفاقات، پاناما به آزمایشگاه مدرنترین تکنولوژی جنگی تبدیل شد. برای کشوری که نیروی هوایی آن فاقد جنگنده و حتی رادار است، از جنگدههای «اف-117 ای» برای نخستین بار استفاده شد؛ درحالیکه به گفته سرهنگ «هک ورث »صد نفر از کادر نیروهای ویژه برای دستگیری رئیسجمهور پاناما کافی بود. با این همه، این عملیات بزرگ برای طبقه ممتاز سفیدپوست تاجر، رفاه فزاینده و جوشش ثروت به دنبال داشت که بعد از 20 سال، نفوذ خود را بازیافته بودند.(3)
*جوخههای مرگ در السالوادور و «گردان آتلاکتال»
استمرار سیاستهای آمریکا در السالوادور از اسناد «گردان آتلاکتال» به خوبی آشکار میشود. نشریه «آمریکا زواچ» ضمن بررسی دستاوردهای این واحد نخبه که توســط آمریکا تاســیس، مجهز و آموزشدیده شد، نوشــت: «در 1981 زمانی که 15 کارشــناس ضدشــورش از مدرسه نیروهای ویژه ارتش آمریکا، به الساوادور اعزام شد.
این گردان تشکیل شد و از همان سال در عملیاتی شرکت داشت که در آن صدها نفر غیر نظامی در جریان کشــتار وسیع، تجاوز به زنان و سوزاندن همه جا نابود شدند. گردان فوق بعدها در بمباران روستاها و قتل صدها غیر نظامی به وسیله تیراندازی مستقیم، غرق کردن و... شرکت داشت».
«کمیته وکلای حقوق بشر» مدعی شد: «قاتلان مسیحیان یسوعی تا سه روز پیــش از این قتل عام، تحت آموزش نیروهــای ویژه آمریکا قرار داشتند. این آموزشدهندگان نظامی چند روز بعد در هتلی در السالوادور به دام افتادند».
یکی از اعضاء جوخه مرگی که با «گردان آتلاکتال» همکاری داشته، در مورد تجارب دسته اول خود در دولت ارعابآفرین السالوادور اعتراف کرد و اطلاعات مشروحی درباره عملیات قتل و ترور با همکاری دولت و مستشاران اطلاعاتی آمریکا - تا بالاترین سطوح - ارائه داد. کمیسیون حقوق بشر در مکزیک نیز این اعترافات را تایید کرد.(4)
*خزان کردن «سالهای بهار» گوآتمالا
«پیرو گلیخروس»، محقق تاریخ آمریکای لاتین مینویســد: «سالهای 1944-1954 دههای اســتثنایی و بینظیر برای کشور غرق در استبداد گوآتمالا بود. در سالهای بهار گوآتمالا، نیم میلیون نفر زمینهای زراعی مورد نیاز دریافت کردند و این نخستین بار در تاریخ این کشور بود که به جای آن که زمینهای سرخپوستان غصب شود به آنها زمین داده میشد. نسیم تازهای در روستاهای گوآتمالا وزیدن گرفت. سیاستهای دولت «جیکوب آربنز» رضایت و حمایت تقریبا تمامی مردم را جلب کرد که سازمان سیا بعدها آن را نشانه «سطح پایین روشنفکری» آن مردم خواند. دولت برای «بسیج روستاییان» اقدام کرد و به وسیله سازماندهی کارگران، اصلاحــات ارضی و اصلاحات اجتماعــی یک جنبش قوی ملی برای آزاد کردن گوآتمالا از یوغ دیکتاتوری نظامی، عقبماندگی اجتماعی و استعمار اقتصادی پدید آورد. برنامههای دولت برای مشارکت مردم در این اهداف، در تضاد مســتقیم با منافع الیگارشی این کشور و صاحبان تجارت و اراضی بزرگ قرار گرفت».
این بهار، در کودتایی که توسط سازمان سیا و افسران خائن گوآتمالایی رخ داد، کشــور را به حالت گذشته بازگرداند. «رژیم رعب و وحشت»مجددا جان گرفت و در اواخر دهه 1960 با مشــارکت مستقیم دولت آمریکا به اوج رسید.
رهبــران تعاونیها، معلمان دو زبانه و رهبــران اجتماعات محلی مورد ترور قرار میگرفتند، یعنی درست همان الگوی مربوط به السالوادور و نیکاراگوئه. در اوایل دهه 1980، موج ترور به ســطح قتلعام وسیع در ارتفاعات متعلق به سرخپوستان رسید. این خشونت ارتش، با حمایت دولت ریگان، علاوه بر کنترل کلیسا، صدای مطالبات مردمی برای انجام اصلاحات را نیز خاموش کرد.(5)
انتهای پیام/