آیا واقعا دیپلماسی آمریکا و عربستان به عنوان دو متحد تاریخی در خطر است؟
خبرگزاری تسنیم: از وقتی بحث حل اختلافات ایران و آمریکا از یکسو و عدم اقدام نظامی آمریکا در سوریه و دستیابی به راه حل مسالمتآمیز برای حل بحران این کشور از سوی دیگر مطرح شد، روابط واشنگتن-ریاض بحرانی شد، موضوعی که ناظران آن را امری گذرا میدانند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، روزنامه لبنانی «السفیر» در تحلیلی تحت عنوان «آیا واقعا دیپلماسی آمریکا و عربستان به عنوان دو متحد تاریخی در خطر است؟»، مینویسد: هرکس این روزها عازم واشنگتن شود و با پژوهشگران، روزنامهنگاران و برخی مسئولان آمریکایی دیدار کند، با وجود مشغول بودن دولت آمریکا به پیامدهای جاسوسی از کشورهای اروپایی، نمیتواند از موضوع روابط آمریکا با متحدانش به دور از جاسوسی و پیامدهای آن، غافل باشد. مسئلهای که منجر به تیرگی روابط – رابطهای که بیش از 40 سال استوار و عمیق بود - آمریکا و عربستان سعودی شد.
امتناع واشنگتن از اقدام نظامی علیه سوریه و گشودن کانال ارتباطی با دشمن سرسخت ریاض یعنی جمهوری اسلامی ایران از جمله مهمترین دلایل این تیرگی روابط است که باعث شده، عربستان سعودی سیاستهای سنتی خود را کنار نهاده و به صورت محرمانه و غیر علنی دست به اقدامات و فعالیتهای دیگری علیه آمریکا بزند.
خشم بیسابقه مسئولان عربستان سعودی از سیاستهای آمریکا خود را به صورت مخالفت این کشور با عضویت در شورای امنیت سازمان ملل نمایان ساخت و یک منبع سعودی در واشنگتن در اینباره گفت که این اقدام ریاض حتی برای برخی از دیپلماتهای این کشور نیز غافلگیر کننده بود، اما ریاض با این اقدام خود در صدد نشان دادن خشم و غضب خود به آمریکاییها به طور عام شخص «باراک اوباما»، رئیس جمهوری این کشور به طور خاص بود.
منبع مذکور با ابراز تردید درباره نتایج چنین موضعی، اظهار داشت: عربستان سعودی در صورت اتخاذ سیاست کاهش تکیه بر آمریکا گزینههای دیگری در اختیار ندارد، در حالیکه برخی شخصیتهای آکادمیک این کشور مانند «شاهزاده بندر بن سلطان»، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان، ریاض را به در پیش گرفتن این گزینه فرا میخوانند.
روزنامه نیویورک تایمز آمریکا با اشاره به این موضوع که «سردار قاسم سلیمانی» پرونده سوریه را از طریق «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و شاهزاده بندر بن سلطان پرونده سوریه را از طریق آنچه آنهار «انقلابیون» مینامد، ولی در واقع گروههای تروریستی مسلح هستند و همچنین معارضان سوری خارج نشین مدیریت و دنبال میکند، شاهزاده بندر را به قاسم سلیمانی عربستان سعودی تشبیه کرد و افزود: اما وی در عمل در تشکیل نیروی تاثیرگذار در سوریه و واداشتن واشنگتن به اقدام نظامی علیه این کشور با شکست و ناکامی بزرگی مواجه شد و همین خشم ریاض از دولت اوباما را به شدت برافروخته است.
موضعی که هم اکنون بندر بن سلطان اتخاذ کرده، در عربستان سعودی مواضع ضد و نقیض مواجه شده است، اگرچه در این خصوص اظهار نظر آشکار و علنی صورت نگرفته است. ولی یک منبع سعودی در اینباره میگوید که پس از ناکامیهای شاهزاده بندر و ناتوانی از ارائه راه حلهای جایگزین؛ وی درحال حاضر با همکاری برادرش «شاهزاده سلمان بن سلطان» در صدد سازماندهی مجدد گروههای مسلح فعال در سوریه از طریق ارسال سلاحهای سبک برای آنهاست که اکثر آنها را گروههای سلفی جهادی تشکیل میدهند و براورد میشود تعداد آنها بین 3 تا 5 هزار نفر باشد که 800 نفر آنها دارای تابعیت سعودی هستند.
منبع مذکور دلیل این مواضع متناقض ریاض به رغم حمایتهای پادشاه سعودی از بندر بن سلطان، را وجود دیگر طرفهای تاثیرگذار حکومت سعودی و خاندان آل سعود میداند.
این منبع در عین حال به استقبال مقامات واشنگتن از شاهزاده «محمد بن نایف»، وزیر کشور عربستان سعودی و دیدارهای متعدد وی با مسئولان آمریکایی و در رأس آنها رئیس جمهوری این کشور و مسئولان سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی، وزیر امور خارجه و وزیر کشور آمریکا نیز اشاره و تاکید میکند: هیچگاه نباید نقش مهم وزیر کشور در حکومت سعودی و خاندان آل سعود و برنامه ریزی واشنگتن برای آینده به قدرت رساندن وی در عربستان پس از ملک عبد الله را از نظر دور داشت، به ویژه آنکه وی در دیدار خود با مسئولان آمریکا در مورد دستیابی گروههای سلفی جهادی مسلح فعال در سوریه به اموال و سلاح ارسالی برای دیگر گروههای مسلح در این کشور ابراز نگرانی کرده بود.
خشم آل سعود بعد از سیاست فضای باز آمریکا در قبال ایران به اوج خود رسید، به گونهای که سران عربستان از آنچه که آن را «ساده لوحی» آمریکا در اعتماد به ایران در زمینه ارائه پیشنهاد قابل اجرا درباره حل و فصل برنامه هستهای این کشور نامیده بودند، ابراز شگفتی کردند.
نزدیکی ایران و آمریکا باعث خشم متحد ثابت آمریکا، یعنی اسرائیل نیز شده است، موضوعی که عامل و انگیزه بسیاری از تماسهای تلفنی، پیامها و اعزام هیئتها میان تلآویو و ریاض شد.
باید گفت که عربستان سعودی علی رغم برخی تضادهای موقت و گذارا همچنان متحد استراتژیک واشنگتن در منطقه است، این تضادها بعد از انقلاب مصر در 30 ژوئن گذشته و عدم حمایت آمریکا از «حسنی مبارک»، رئیس جمهور اسبق مصر و موافقت با انتخاب رئیس جمهوری از جماعت اخوان المسلمین و توقف برخی کمکهای نظامی بعد از برکناری «محمد مرسی»، رئیس جمهوری معزول مصر، شروع و اولین نشانههای خشم آل سعود از رفتار آمریکا دیده شد.
کاخ سفید همچنان به سیاست عدم واکنش به اظهارات و اطلاعات ارائه شده، ادامه میدهد. پیامهای مستقیم مثل اظهارات منتسب به شاهزاده بندر بن سلطان در روزنامه «وال استریت ژورنال» آمریکا از امکان هم پیمانی ریاض با فرانسویها و اردنیها در مورد پرونده سوریه، موضوعی که هر دو کشور آن را تکذیب کردند، و تهدید به گسستن تدریجی علقهها وروابط از آمریکا همه در این راستا قابل ملاحظه بود. یک چهره آکادمیک و پژوهشگر مسائل خاورمیانه همه این اقدامات را غیر واقعی و تنها بیانگر خشم سران آل سعود ارزیابی و تاکید میکند، با فرونشستن این خشم همه چیز به سرجای اول خود باز خواهد گشت.
سیاست خارجی آمریکا به ویژه در مورد پرونده سوریه و ایران محور اصلی حمله وخشم عربستان از واشنگتن است. موضوعی که «جان مک کین»، سناتور جمهوری خواه آمریکا در مقاله خود «تحت عنوان شکاف در خاورمیانه» که روزنامه واشنگتن پست آن را چاپ و منتشر کرد، به آن اشاره میکند.
وی شکست دولت آمریکا در سوریه را از بین رفتن بخشی از مقبولیت آمریکا در خاورمیانه میداند و اینکه اسرائیل و هم پیمان عرب آمریکا اعتماد خود را در مورد تاثیرگذاری و توان دیپلماتیک دولت آمریکا در منطقه از دست داده و دیگر به آمریکا به شکل سابق آن نمینگرند و روابط ریاض و واشنگتن بر خلاف منافع آمریکا به سرعت تضعیف میشود.
علی رغم اهمیت و دشواری آنچه که در رابطه میان عربستان و آمریکا به وجود آمده است، این اولین بار از دهه هفتاد قرن بیست است که رابطهای از این نوع در بوته آزمایش قرار میگیرد و به رغم تهدید نفتی ملک فیصل، منابع آمریکایی و عربستانی بر پشت سر گذاشتن این مرحله بدون وارد آمدن خسارتهای سنگین به طرفین اتفاق نظر دارند.
دلایل آنها این است که دو طرف نیاز متقابل به یکدیگر دارند و حتی امروز نیاز ریاض با توجه به کاهش تدریجی نیازهای نفتی آمریکا بیشتر از واشنگتن است و اینکه عربستان سعودی به جز تهدید رسانهای دست به اقدامات عملی در این زمینه نزده است، علاوه بر این مذاکرات ایران و آمریکا به تازگی شروع شده و برای تبدیل شدن به روابط استراتژیک نیاز به زمان زیادی دارد و آمریکا تاکنون ترجیح داده که این رابطه به ضرر متحدان خلیجیاش نباشد.
تردیدی وجود ندارد که دیپلماسی آمریکا در تعامل با متحد عربستانیاش با شکست مواجه شده است، ولی همچنان این سوال مطرح است که آیا این مرحله در روابط محکم و تاریخی میان دو کشور گذرا است؟ یا اینکه شکافی که در عمق دیپلماسی ایجاد شده است در انتظار تغییر از طرف عربستان سعودی است؟
انتهای پیام/