دختر شهید تهرانیمقدم: پدر بود که برای اولین بار قصه یتیمی رقیه(س) را برایم گفت
خبرگزاری تسنیم:تهرانیمقدم مینویسد: عزیز زهرا(س)! پدرم همیشه میگفت که چطور در جنگ، عاشقانه برای باز شدن راه کربلا میجنگیدند و دوستانش میگفتند حتی تا این اواخر امکان نداشت موشکی را تست کنند بدون اینکه قبلش توسل به شما و خاندان مطهرتان پیدا کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "زینب تهرانی مقدم" فرزند سردار شهید حسن تهرانی مقدم همزمان با فرارسیدن ماه محرم و عزای سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع)که با ایام بزرگداشت شهید تهرانی مقدم همزمان شده است، نامهای خطاب به امام حسین(ع) نگاشته و در آن از ارادت پدرش به سید الشهدا(ع) و خاندان مطهرش گفته است. متن این یادداشت که برای خبرگزاری تسنیم ارسال شده است، به شرح زیر است:
سلام بر سالار شهیدان!
به اطراف که نگاه میکنم افراد متفاوتند، این روزها خیلیها در تقلای برپا کردن علم و عزای تو هستند، عدهای هم شاید تو را خیلی نشناسند ولی حال و هوای محرم، دلهای آنان را حسینی میکند، عدهای هم که تو را میشناسند در این ایام واقعا محزونند و هیاتی میروند و سینهای می زنند ولی از زندگی تو در فاصله ولادت تا شهادت چیزی نمیدانند یا اگر بدانند، چیزی توی زندگیشان تغییر نمیکند و با تمام شدن محرم باز برمیگرند به روال سابق.
ولی آقا جان! عدهای هستند که با کمیشان میارزند به همه قبلیها. کسانی که با تو زندگی میکنند و نفس میکشند، شنیدن اسم تو برای گریه کردنشان کافی است. سعی در احیای آنچه تو برایش از همه چیزت گذشتی دارند و آخر هم مثل تو شهید میشوند.کسانی که دغدغه دین دارند و امام شناسند،تابع رهبرند و عاشقانه همه چیزشان را فدای او میکنند. خلاصه امام شناسند، آنان که هرچقدر هم از لحاظ منصبهای دنیوی دارای درجه باشند برای آقایشان خاکند، آنان که روزشان همیشه با سلام بر تو آغاز میشود.
نمازشان همیشه باشکوه و اول وقت است فرزندشان که پاره وجودشان است هم نام شماست.کسانیکه شروع همه سخنانشان با صلوات بر مادرتان است و اسم هیئشان محبان فاطمه(س)... آنان که با تمام مشغلههای کاریشان در محرم عاشقانه برای تو هستند و برای تو هیات میگیرند. میشناسی که آقا! حتما پدرم را میدیدی که چطور یک گوشه از هیات مینشیند و زار زار گریه میکند و تعجب همیشگی ما از کودکی که "بابا چرا برخلاف همیشه که خندان است اینچنین میکند؟" میدیدی که چطور برای مظلومیتت اشک میریزد و میدانی که او بود اولین بار برای من قصه یتیمی رقیه(س) را تعریف کرد. آه! که هیچ وقت از یادم نمیرود.
عزیز زهرا(س)! خودش همیشه میگفت که چطور در جنگ، عاشقانه برای باز شدن راه کربلا میجنگیدند و دوستانش میگفتند حتی تا این اواخر امکان نداشت موشکی را تست کنند بدون اینکه قبلش توسل به شما و خاندان مطهرتان پیدا نکنند. شما که بهتر از من میشناسیاش. آخر من که شاخص خوبی برای معرفیاش نیستم! شاید شما آسمانیها بیشتر از ما او را بشناسید. او که همیشه از همه دوربینها فراری بود.
باور داشت که باید احیاء کننده امر به معروف و نهی از منکر در جامعه باشد و با عمق وجود یقین داشت که باید ایستادگی کرد هر چند تکفل تعداد زیادی از ایتام و سادات را بر عهده داشت و نامههای پر از محبت آنان را به پدر دیدم که او را لفظ بابا خطاب کرده بودند. کسانی که در پروازشان هم به تو اقتدا میکنند، درست بعد از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر همراه جمعی از یاران مخلص و عاشق تو به معراج پر میکشند.
امروز اما حرفم چیز دیگری است. این روزها که دومین سال عروج او به بهشت است خودت میدانی که هر لحظه ما او را کنار خود حس میکنیم و از او حاجت میگیریم و شاید بیشتر از وقتی که ظاهرا بود با او حرف میزنیم. امسال محرم آمدهام که باز با تمام وجود بگویم برای شما که میشناختیاش، برای عالمیان، برای آنان که پدرم را نمیشناختند میخواهم شهادت بدهم که پدرم عاشق حسین(ع) بود و حسینی شد تا اجازه دادند حسینی پرواز کند.
انتهای پیام/