نمایش «تعبیر یک رویا»، تعزیه‌ای از پشت صحنه شبیه‌خوانان


خبرگزاری تسنیم:دکور نمایش «تعبیر یک رویا» مانند محل تعزیه است، تمهید مناسبی از طرف کارگردان که آکسسوآر صحنه را حذف کرده تا فقط نگاه‌ها متوجه تقابل شخصیت‌ها باشد، اندیشه اینکه تماشاگر در حال تماشای تعزیه است، شاید تعزیه‌ای از پشت صحنه شبیه‌خوانان...

وحید شیخی‌یگانه، از دانشجویان و مدرسان تئاتر درباره نمایش «تعبیر یک رویا» کاری از خیرالله تقیانی‌پور نقدی را نگاشته و در اختیار خبرگزاری تسنیم، قرار داده که بدین شرح است:

نمایش «تعبیر یک رویا» به کارگردانی و نویسندگی خیرالله تقیانی‌پور این روزها در تالار شهیدقشقایی تئاتر شهر روی صحنه است. داستان این نمایش در زمان مشروطه می‌گذرد؛ میرزاخان فردی که در میان مردم محبوبیتی ندارد سعی دارد با جلوه دادن خود به عنوان فردی دینی که به سنن و آیین‌های دین احترام می‌گذارد در بین مردم برای خود جایگاهی درست کند و به این طریق در دوره‌ای که حکومت در پی یافتن افرادی به عنوان وکیل رعایاست، بتواند از این طریق به مقاصد سیاسی خود دست یابد. در این بین سیداسد تعزیه‌خوان، سال‌هاست که برپا دارنده مراسم تعزیه‌خوانی است و در این راه فرزندانش عزیز و قریب به عنوان دو شبیه‌خوان امام حسین(ع) و شمر، اورا همراهی می‌کنند. میرزاخان دست دوستی به سوی سیداسد دراز می‌کند و حتی قصد می‌کند که مراسم تعزیه را بجای میدان شهر در منزل خود برگزار کند که با مخالفت سیداسد مواجه می‌شود. مخاصمه بین سیداسد و میرزاخان سبب می‌شود که میرزاخان عزیز را به اتهام قتل ذبیح گرفتار کند و اندکی بعد سیداسد به خاطر این غم از دنیا برود. در این بین قریب که بجز سید‌اسد در این دنیا حامی نداشته و در دامان خانواده او پرورش یافته و جذب آدم‌های میرزا می‌شود. میرزاخان در آستانه ماه محرم تصمیم می‌گیرد که عزیز را از زندان به صورت موقت آزاد کند تا با دسیسه چینی قلندر در مراسم تعزیه‌خوانی زمینه قتل عزیز، توسط قریب فراهم شود.

نمایش «تعبیر یک رویا» برگرفته از آداب و سنن ایرانی است و براستی یک نمایش تمام ایرانی محسوب می شود که بیشترین دغدغه آن روایت داستان است. داستان علیرغم ایراداتی که به آن وارد است ،نقش محوری را بر عهده دارد.اینبار داستان به صورت مستقیم به موضوع تعزیه خوانی نمی پردازد . بلکه ما شاهد داستان زندگی تعزیه خوانانی هستیم که تعزیه و نقش هایی که شبیه خوان آن هستند در زندگی واقعی نیز با آنها همراه است.گویی که آنان مابه ازای امروزی نقش ها هستند. نقطه حرکت داستان لحظه ای است که قریب خوابی را که دیده است ، برای سید اسد بازگو می کند وتعریف می کند که مردمی را در خواب دیده است که جنازه شمررا تشیع می کرده اند. از اینجاست که ما در پی یافتن رمز این رویا هستیم. تقابل بین خیر وشر که محور بسیاری از داستان هاست در اینجا نیز محور اساسی قرار می گیرد؛ یعنی تقابل میان سید اسد و میرزاخان به عنوان نمایندگان دو قطب مخالف که در این نمایش با توجه به موضوع تعزیه می تواند تمثیلی از اولیا و اشقیا باشد. چنانچه که میرزاخان همچون یزیدیان دست بیعت سوی سید اسد دراز می کند و سید اسد که تمثیلی است از اولیا خدا ، بیعت با اشقیا و غیر خدا را رد می کند.

همچنین قریب که در این نمایش و در تعزیه شبیه خوان شمر است تمثیلی است از حربن یزید ریاحی است. حر از سپاه یزیدیان پس می‌کشد و به سپاه امام حسین(ع) می‌پیوندد و در مبارزه با لشگر یزید کشته می شود. قریب نیز که از پدربی ملاحظه اش رنجیده است او را ترک کرده و به سیداسد پناه آورده است اما بعدها به میرزا خان می گروید و هنگامی که از او خواسته می شود که عزیز را بکشد به میرزاخان و دار و دسته اش یورش می برد و خود کشته می شود و با کشته شدنش راز رویای تشیع جنازه شمر برملا می شود. شخصیت های فرعی این نمایش نیز دارای وجوه تمثیلی خاص خود هستند. از جمله شخصیت دو زن حشمت و عفت که گاها سد راه عزیزو قریب می شوند و دلباختگان آن دو هستند،تمثیلی از هواهای نفسانی و دنیوی هستند که آدمی را در راه رسیدن به مراتب عالی انسانیت و کمال باز می دارند. چرا که عزیز و قریب وقعی به علاقه و ابراز عشق آن دو نمی نهند. مگر اینکه آن دو در جهت مقاصد عالی آن دو حرکت کنند .آنگاه که عفت اخبار نهان درباره رابطه میان قریب و میرزاخان را برای عزیز فاش می کند. اما ذبیح که وصلت دخترش با عزیز را نمی پذیرد و توطئه گرفتاری عزیزرا فراهم می کند تمثیلی از مردم کوفه است که بیعت خود با امام را انکار کردند.

عناصر دیگری در این نمایش هستند که به خوانش درست ما از متن کمک می کنند. طراحی لباس و دکور از جمله آنهاست. لباس نیز بار دیگر یادآور خیر و شر است. همچون تعزیه که اشقیا، لباس سرخ بر تن دارند، در این نمایش هم؛ تقی و تیمور نوچه‌های میرزاخان به عنوان نماد شر، لباس سرخ برتن دارند و در طرف دیگر سید اسد و عزیز لباس‌های روشن برتن دارند و یا سید اسد که همواره کلاه سبز را بر سر دارد و تمثیلی از اولیا خدا در تعزیه هستند.

جایگاه قرار گرفتن بازیگران که در دو قطب مخالف هم قرار دارند و بالاخره سکویی که همچون سکوی تعزیه است و جایگاه تماشاگران که در دو طرف سکو قرار گرفته اند شکل و شمایل تعزیه را برای تماشاگر زنده می کند. گویی که ما باز شاهد تعزیه ای دگر هستیم ولی اینبار نه تعزیه ای از وقایع کربلا، بلکه تعزیه‌ای از وقایع روزانه زندگی که می‌تواند در هر دوره زمانی، مشروطه، حال و آینده رخ دهد. در واقع صحنه زندگی انسان همواره محل جولان شر و خیر است.

همان طور که اشاره شد صحنه که همچون محل تعزیه مورد استفاده قرار گرفته است، تمهید مناسبی بوده از طرف کارگردان که آکسسوار صحنه را به کلی حذف نموده تا فقط نگاه متوجه تقابل شخصیت ها باشد و اندیشه اینکه کماکان تماشاگر در حال تماشای تعزیه است، شاید تعزیه ای از پشت صحنه شبیه خوانان...

سکوی کوچک محل اجرا هیچ گاه مانع ارائه میزانسن‌های مناسب نبوده است و کارگردان دربسیاری از مواقع با اتکا به اصل تقابل، همراهی و بیعت میزانسن‌های مناسبی را طراحی کرده است از جمله تابلوی گفتگو و عجز وناله میزا خان با سید اسد برای دوستی که دو طرف مخاصمه با تعادل و تقارن خاصی در دو طرف صحنه قرار می گیرند و یا تابلوی عکس یادگاری که چرخیدن شخصیت به دو طرف صحنه و مقابل دیدگان تماشاگران به صورت نامتعارفی تماشاگر را وارد بازی می‌کند و لحظه های خنده داری را خلق می‌کند.

نمایش «تعبیر یک رویا» گرچه به موضوع تعزیه می‌پردازد که خود مادر نمایش‌های تراژیک در فرهنگ ایرانی محسوب می شود و باز نمایش پایان تراژیکی به همراه دارد؛ اما آنچه که تماشاگر بر صحنه می‌بیند لحظه‌های شاد و مفرحی است که بر پایه طنز کلامی شکل می‌گیرد. اما دخیل شدن تماشاگر در نمایش و ایجاد ارتباط دو سویه میان تماشاگر و بازیگران جنبه ممتاز نمایش است. گویی که کارگردان تمام تمهیداتی را که از ابتدا در نمایش چیده است، همچون سکوی اجرا و جایگاه تماشاگران و... برای این لحظه طلایی نمایش است. صحنه پایانی نمایش که تعزیه در حال اجراست که خود بنا به عرف حاوی پیامی غم‌انگیز است و حس پالایش روحی زمانی رخ می‌دهد که اشک در چشمان تماشاگر حلقه بزند. در این هنگام حضور کمیک وار تقی و تیمور که در دو سوی سکو خطاب با تماشاگران با زبان جاهلی حرف می زنند و به آنها دستور می‌دهند که نخندند و یا با صدای بلند گریه کنند، در وهله اول قهقهه تماشاگران را به دنبال دارد چرا که تماشاگر این حرکت دو بازیگر را تمهیدی از سوی کارگردان می‌پندارد که طراحی گشته است تا در موقعیتی متفاوت سبب خنده او شود. اما وقتی به وجه دیگر این میزانسن می‌پردازیم می‌بینیم که ناخودآگاه ما در حال تماشای یک تعزیه هستیم وچه بسا ازابتدا هم شاهد یک تعزیه بوده ایم. این میزانسن حتی می تواند یادآور رفتارهای متفاوت تماشاگران امروزی تعزیه‌ها باشد. کسانی که در حال تماشای تعزیه نوشیدنی و خوراکی میل می‌کنند یا آنهایی که با نگاهی گذرا از کنار مراسم تعزیه خوانی عبور می‌کنند.

بی‌راه نیست اگر بگوییم نمایش «تعبیر یک رویا» در جذب تماشاگرانش موفق بوده است. ولی باید به این موضوع اذعان داشت که علیرغم رابطه‌ای که نمایش با مخاطبش برقرار می‌کند، باز نمایش در داستان پردازی دچار مشکلاتی است. برای مثال صحنه‌ی گرفتار شدن عزیز به جرم قتل ذبیح مجهول و نچسب است و فقط به صرف پیش رفتن داستان می توان با آن همراه شد. شاید کارگردان سریع از این مسئله عبور کرده است به امید اینکه تماشاگر خود جاهای خالی این پازل را در ذهن خود کامل کند؛ که البته شکل این پازل از اساس اشتباه است. باز می توان به استحاله قریب و گرایش به سمت میرزاخان اشاره کرد که اکتفا کردن به چند دیالوگ برای توضیح دادن آن به عزیز از سوی حشمت ناکافی است. نمایش گرچه ریتم مناسبی دارد که با یک ضرباهنگ مناسب شاهد صحنه‌های نمایش هستیم اما تلاش برای حفظ ریتم نمایش سبب گشته که از کنار بعضی صحنه‌های کلیدی نمایش به سادگی بگذریم.

در پایان باید به بازی خوب بازیگران نمایش نیز اشاره کنیم. آنچه در این نمایش بسیار خوب به کار رفته استفاده مناسب از بازیگران فرعی است. کنش های نمایش از سوی بازیگران اصلی شکل می‌گیرد و بازیگران فرعی در جایگاه مکمل به خوبی از عهده نقش خود برآمده اند. آنا همتی، شیوا مکی نیان دو بازیگر مکمل و محمد هادی عطایی و حسین شفیعی در نقش دو جاهل موتور محرکه نمایش هستند که بر سرعت ایجاد ارتباط با مخاطب می‌افزایند.

انتهای پیام /