نگاهی جدید به ترکیه و نقش‌های خاورمیانه‌ای آن

خبرگزاری تسنیم: ترکیه درحالی پس از سال‌های پای به عرصه منطقه‌ای گذاشت که تلاش داشت، خود را به عنوان قدرت اول منطقه مطرح و رویای احیای امپراتوری عثمانی را در می‌پروراند، اما یکباره تمام این آرزوها یکباره برباد رفتند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، «مصطفی اللباد»، نویسنده مصری و مدیر اندیشکده تحقیقات منطقه‌ای و استراتژیک «الشرق» در قاهره در مقاله‌ای که روزنامه لبنانی «السفیر» آن را چاپ و منتشر کرد، نوشت: چندی پیش «حسین عونی بوطصالی»، سفیر ترکیه در قاهره از من جهت حضور در جشن برگزار شده توسط سفارت این کشور در مصر به مناسبت روز ملی ترکیه دعوت به عمل آورد.

جشن امسال از تمامی جشن‌هایی که سفارت ترکیه در قاهره حداقل از سال 2010 برگزار کرده متفاوت بود. برای نخستین بار تظاهراتی در برابر درب منزل سفیر انجام شد که توأم با شعارهای محکوم کننده «دخالت ترکیه در امور داخلی مصر» و در مخالفت با «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر ترکیه بود.

یکی دیگر از تفاوت‌های جشن امسال با سال‌های قبل این بود که تعداد مصری‌های حاضر در این مراسم برخلاف سال‌های قبل بسیار کمتر از دیپلمات‌های خارجی فعال در مصر بود که آنها نیز به این مراسم دعوت شده بودند.

برخلاف جشن‌هایی که دستکم از سال 2010 یعنی از زمانی که «عبدالله گل»، رئیس جمهور ترکیه به قاهره سفر کرد تاکنون در سفارت ترکیه در این جشن کسی در تمامی جشن‌های ترتیب داده شده توسط سفارت ترکیه در قاهره احزاب، جریان‌ها و شخصیت‌های مصری بسیاری برای حضور در آنها بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند، اما این‌بار هریک از این شخصیت‌ها، احزاب و جریان‌ها در عدم حضور در این مراسم و متوسل شدن به هر بهانه و دستاویزی برای توجیه عدم حضور خود بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند.

این تغییر و تحول در خلق و خوی مردم مصر بیانگر متزلزل بودن افکار عمومی در جهان عرب است که در دوره‌ای کوتاه این‌گونه به سرعت تغییر می‌کند.

اما فراتر از آن افزایش نفوذ ترکیه در منطقه با برجسته شدن وجهه و نقش این کشور در منطقه در افکار عمومی جهان عرب ارتباط پیدا نمی‌کند، زیرا نقش جدید ترکیه در منطقه بر اساس ساختارهای استوار و نهادی بنا نهاده نشد،‌ یه عنوان مثال عضویت در نهادهای منطقه‌ای که ترکیه را بیش از پیش در کنار کشورهای منطقه قرار دهد و یا تشکیل ائتلاف‌های جدید منطقه‌ای از سوی این کشور نبود که آنکارا متحد نیروهای منطقه‌ای نشان دهد، به همین دلیل می‌توان گفت،‌ افزایش نفوذ و اقتدار ترکیه موقت و مرتبط با قضایا و رخ دادهای ناگهانی و غیر منتظره بود که ارتباطی به خود ترکیه نداشت.

روشن است که ترکیه قبل از «انقلاب‌های عربی» نمونه‌ای از کشورهای دمکراتیک در منطقه در مقایسه با کشورهای عربی در قضایای انتقال مسالمت آمیز قدرت و رابطه با کشورهای دیگر و پیشرفت اقتصادی بود.

آنچه «الگوی ترکی» را در منطقه با استقبال مواجه و به بهبود وجهه این کشور در منطقه بیش از پیش کمک کرد، نبود الگوی عربی هم زمان با افزایش شکاف‌ها و اختلافات در جای جای جهان عرب بود. این قضیه پس از اشغال عراق در سال 2003 و روی کار آمدن دولت شیعی در این کشور و تمایل آن به ایران و تشدید قضیه سنی و شیعه و صف‌بندی بخش قابل ملاحظه‌ای از جهان عرب جهت رویارویی با طرح‌های ایران بیش از پیش تشدید شد تا الگوی ترکی به عنوان جایگزینی مناسب در اذهان ملل عربی تلقی شود.

 

نبود ائتلاف‌ها و هم پیمانی‌های منطقه‌ای

 

طی هشت دهه گذشته که ترکیه از صحنه منطقه‌ای غایب بود، این کشور درحالی توانست به تثبیت ساختارهای نظام جمهوری بپردازد که در مقابل شاهد فروپاشی ساختارهای کشورهای عربی مجاور خود بود و این غیبت هشت دهه‌ای آثار منفی روشنی بر توانمندی‌های منطقه‌ای ترکیه و قدرت تحرک در آن بر جای گذاشت.

اما ترکیه پس از هشت دهه با قانون اساسی جدید، نظام جمهوری سکولار، اقتصاد مدرن و پیشرفته و ارتش قوی به منطقه بازگشت؛ منطقه‌ای که شاهد شکست‌ها و ناکامی‌های بی‌شمار بود و در آن هیچ نام و نشانی از آزادی‌های فردی و مدنی مشاهده نمی‌شد.

بازگشت ترکیه به منطقه پس از این غیبت طولانی را می‌توان به مراجعت فردی تشبیه کرد که پس از دهه‌ها غیبت و مهاجرت به شهر هم اکنون به روستایش بازگشته، تا بار دیگر با نزدیکان و همسایه‌هایش آشنا شود و بالطبع در این راه تفاوت‌های بسیاری را ملاحظه می‌کند و از رفتار افراد، تعامل و شیوه برخورد و زندگی آنها ابراز تعجب می‌‌کند.

با این وجود ترکیه نتوانست از این بازگشت به عرصه منطقه‌ای برای تقویت نقش خود استفاده کند، اگرچه به ظاهر و به صورت نمادین به مقابله با رژیم صهیونیستی در واقع «کاروان آزادی» در سال 2010 پرداخت، زیرا فاقد هم پیمان و متحدی منطقه‌ای از عراق در شرق گرفته تا مصر در غرب بود.

نداشتن شبکه‌ای از هم پیمانی‌های منطقه‌ای توسط ترکیه بیانگر ناتوانی این کشور در تغییر موازنه قوا در منطقه بود، برخلاف کشورهایی همانند ایران و عربستان سعودی که نقشی اساسی و مهم را در منطقه بازی می‌کردند و می‌کنند.

این امر ترکیه را وادار کرد تا روی به جماعت اخوان المسلمین آورد که دارای پشتوانه مردمی قوی و گسترده به خصوص پس از مرحله اول انقلاب‌های عربی بود که باعث به قدرت رسیدن این جماعت در کشورهایی همچون مصر و تونس شد.

سال 2012 اوج رویا پردازی ترکیه برای تحقق رویاییش در به دست گرفتن رهبری منطقه بود، در حالی‌که در این سال منطقه شاهد شکل گیری «دومین ائتلاف کشورهای اهل سنت» و «محور مقاومت» به رهبری ایران و «محور اعتدال و میانه‌روی» به رهبری عربستان سعودی بدون حضور مصر و همچنین محور جدیدی به نام «محور اخوان المسلمین» با رهبری ترکیه و عضویت مصر و قطر بود.

موج دوم انقلاب مصر که در 30 ژوئیه 2013 رخ داد، باعث سرنگونی حکومت جماعت اخوان المسلمین در مصر و برکناری نماینده آنها از سمت ریاست جمهوری این کشور، فروپاشی «دومین ائتلاف کشورهای اهل سنت» و تقویت جایگاه «محور اعتدال» جهت بازگشت به دسته بندی‌های منطقه‌ای قبل از انقلاب‌عربی شد، امری که شکستی بزرگ برای نفوذ ترکیه در منطقه به شمار می‌آمد.

 

تصویر کنونی ترکیه در منطقه

 

جانبداری آشکار ترکیه از جماعت اخوان المسلمین در منطقه باعث شد تا ترکیه به الگویی نامطمئن در اذهان مردم جهان عرب مبدل شود و اختلاف این کشور با جریان‌های سیاسی مختلف جهان عرب بیش از پیش نمایان شود.

در این شرایط ترکیه به جای آنکه از سیاست‌هایش عقب نشینی یا در آنها تجدید نظر کند توجه خویش به اخوان المسلمین را بیشتر کرد و این ضربه وارده به ترکیه را بزرگ‌تر و شدیدتر کرد و موجب شد تا حتی لیبرال‌های عرب نیز ترکیه را الگویی قابل اتکا در منطقه نیابند، اگرچه به شکل صوری و با ترکیه در سر دادن شعار انتقال مسالمت آمیز قدرت و تعامل با جهان همسویی نشان می‌دادند.

اختلاف و شکاف ترکیه با کشورهای منطقه پس از «انتفاضه تقسیم» ترکیه بیشتر شد،‌ به ویژه وقتی «رجب طیب اردوغان»، نخست وزیر ترکیه نشان داد که بیش از پیش در زندگی شخصی و آزادی‌های شهروندان ترک دخالت می‌کند.

با بحرانی‌تر شدن اوضاع در سوریه پس از کودتای حکومت حزب «عدالت و توسعه» در برابر یکی از مهمترین هم پیمانان منطقه‌ایش یعنی سوریه و جانبداری آشکار ترکیه از جماعت اخوان المسلمین در برابر سایر گروه‌های معارض سوری، حساسیت‌های تاریخی اعراب در قبال ترکیه بار دیگر برانگیخته شد.

چپگرایان عرب نیز ترکیه حزب «عدالت و توسعه» را کشوری با گرایش‌های اسلامگرا، حامی ثروتمندان و سرکوب‌کننده فقرا در داخل و مجری سیاست‌های آمریکا در خارج می‌دیدند.

آنچه بر درستی این دیدگاه تأکید می‌کند آن است که ترکیه از زمان تشکیل نظام جمهوریش تنها با نظر آمریکا و خواست آن در منطقه عمل می‌کرد، از «پیمان سنتو» گرفته تا ورود به جنگ علیه عراق، دخالت در بحران سوریه و حمایت از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر و مخالفت با سقوط و سرنگونی‌ آنها.

موفقیت اقتصادی ترکیه که مهمترین موفقیت «حزب عدالت و توسعه» حاکم در این کشور به شمار می‌رود،‌ را هیچ‌گاه نمی‌توان انکار کرد، ترکیه‌ای که فاقد منابع نفتی و گازی است، اگرچه ممکن است، این موفقیت نیز با اما و اگرهای بسیاری نیز مواجه باشد، از جمله اینکه موفقیت‌های اقتصادی انکار ناپذیر ترکیه با از بین رفتن عدالت اجتماعی در این کشور و تکیه بیش از اندازه بر تکنولوژی‌های غربی به طور کلی و تکنولوژی‌های آلمانی به طور خاص همراه بود، در حالی‌که سهم بخش تکنولوژی ترکیه در ساختار اقتصادی این کشور بیش از پیش تضعیف گردید. علاوه بر این «حزب عدالت و توسعه» هیچ‌گاه در طول این مدت نتوانست راه حلی سیاسی برای مشکلات داخلی خود، از جمله تعامل با کردها به دست آورد، زیرا غیر معقول است که شما همسایه‌های خود را عرصه‌ سیاسی و رسانه‌ای به آزادی و دمکراسی توصیه کنی اما از بر آوردن آنها در کشورت چشم پوشی کنی.

 

درس‌های برگرفته

 

می توان از تجربه ترکیه پس از مرحله اول «انقلاب‌های عربی» درس‌های بی‌شماری گرفت:

اول: ترکیه همچنان همسایه تاریخی اعراب باقی خواهد ماند، همان‌گونه که مشترکات فرهنگی و تاریخی این کشور نیز با اعراب به قوت خود باقی خواهد بود و همانند این کشورها با توجه به متغیرهای سیاسی با صعود و افول نیز مواجه خوهد شد.

دوم:‌ داشتن اختلاف سیاسی با ترکیه به معنای از بین بردن و نادیده گرفتن روابط موجود یا برقراری رابطه با این کشور نمی‌شود، زیرا نمی‌توان جغرافیا و تاریخ مشترک موجود میان این کشورها با کشورهای عربی و غیر عربی منطقه را حذف کرد یا نادیده گرفت. بنابراین کاهش دامنه اختلافات با ترکیه و محصور کردن آن به ابعاد سیاسی به نفع طرف‌های ترک و طرف‌های منطقه‌ای است و ضروری است که برای تحقق آن تلاش شود.

سوم: رویای ترکیه برای به دست گرفتن رهبری منطقه مستلزم اقداماتی بیش از بهبود وجهه این کشور در میان افکار عمومی منطقه است، بلکه این امر به عوامل سیاسی چندی بستگی دارد که از جمله آنها فعالیت در منطقه خارج از ساختار ترسیم شده آمریکایی‌ها است و این مسأله‌ای است که از زمان پیوستن ترکیه به پیمان «سنتو» تاکنون توسط دولتمردان ترک محقق نشده است.   

انتهای پیام/