امام حسین(ع) برای بی‌سپاه‌هاست/ برای بچه‌های زندانی؛ پدرو مادر و همه چیز بود

خبرگزاری تسنیم: رزاق کریمی با تاکید بر اینکه عاشورا یک نوید برای بهتر زیستن است، گفت:‌ امام حسین(ع) برای بچه‌های مجرمی که در کانون اصلاح و تربیت زندانی هستند، پدر، مادر، برادر و همه کس و همه چیز است. یک یاحسین گفتن آنها دلم آدم را می‌لرزاند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مصطفی رزاق کریمی کارگردان فیلم مستند «خاطراتی برای تمام فصول» است. این فیلم جایزه بهترین فیلم مستند چهارمین دوره جایزه بزرگ شهید آوینی را ازان خود کرد. مستند «مَحرم، مجرم، مُحَرَم» یکی دیگر از فیلمهای رزاق کریمی است که وی درباره برگزاری مراسم عاشورا در کانون اصلاح و تربیت ساخته است. با رزاق کریمی درباره این مستند به گفت‌وگو پرداختیم. در ادامه بخش کوتاهی از حرفهای رزاق کریمی درباره این مستند می‌آید:

چندسال پیش در بخش مفاخر شبکه یک سیما به من پیشنهاد شد تا در مورد عاشورا یک فیلم مستند بسازم. قرار بود در این شبکه مجموعه‌ فیلمی درباره عاشورا ساخته شود. در آن جمع 10 کارگردان کار می‌کردند که هریک از آنها سوژه‌ای خاص برای خود انتخاب کرده بودند. یک کارگردانها نوع  سینه‌زنی و کارگردان دیگر نذری دادن‌ مردم را سوژه کرده بود. اما من گفتم که نمی‌توانم با این سوژه‌ها فیلم بسازم. هیات‌های خوبی در ایران وجود دارد اما من دوست نداشتم درباره آنها فیلم بسازم. آنها تاکید کردند که باید فیلمی درباره عاشورا بسازم و من از آنها برای فکر کردن وقت خواستم. من در همه فیلمهای اجتماعی دنبال سوژه‌ای هستم که در موردش اطلاعاتی دقیقی ندارم. 10 روز بعد من سوژه ام را انتخاب کردم، می‌خواستم در مورد عزاداری کودکان مجرم فیلم بسازم. حتی آن موقع اسم کانون اصلاح تربیت را نمی‌دانستم.

در جلسه‌ای که با مسئولان شبکه یک داشتم، گفتم من این بچه‌ها را نمی‌شناسم و نمی دانم آنها در عزاداری امام حسین(ع) چه می‌کنند، برای همین می‌خواهم درموردشان فیلم بسازم. با دستیارم، نوروزی به کانون اصلاح و تربیت کودکان رفتیم و با بچه‌های آنجا آشنا شدیم. در آغاز کار گنگ بودم و نمی دانستم باید دنبال چه باشم تا اینکه یک بچه 13 ساله را در کانون دیدم. حدود دو ماه و نیم به عاشورا مانده بود. از او پرسیدم تو برای عاشورا نذر داری؟ گفت بله می‌خواهم شربت پخش کنم. از او پرسیدم عاشورا کی است؟ گفت پس فردا. این گفت‌وگو باعث شد که بفهمم باید چه فیلمی بسازم. برای آن نوجوان نذری که داشت مهمتر از روز عاشورا بود.

افرادی که در کانون اصلاح و تربیت زندانی می‌شوند، مجرم هستند اما مسئله‌ اصلی خیلی پیچیده تر از مجرم بودن آنها است. این بچه ها در زندگی کمبود دارند و این کمبودها سبب مجرم شدنشان شده است. شاید یکی از آنها مانند همه بچه‌های همسن و سالش دوست داشته یک دوچرخه برایش بخرند اما چون همچین امکانی وجود نداشت، دزدی کرده بود. این بچه‌ها بی یاور و بی سرپناه بودند و والدین خوبی نداشتند. یکی از این بچه ها سماور و زیر سماوری مادبزرگش را دزدیده بود و مادربزرگش از او شکایت کرده بود. این بچه‌ها بلد نبودند حرف بزنند و دردشان را بگویند. مانند نوزادانی که که نمی توانند تکلم کنند. همه آنها دنبال یک روزنه امید برای ادامه زندگی بودند اما قدرت بیان آن را نداشتند.

یکی از بچه ها می‌گفت یزید امام حسین(ع) را با تیرکمان زده است. آنها بصورت کامل از حوادث کربلا مطلع نبودند اما در پشت یا اباالفضل و یا حسین گفتنشان حقیقتی پنهان بود. امام حسین(ع) برای آنها پدر، مادر، برادر و همه کس و همه چیز بود. آنها از امام حسین(ع) می‌خواستند به آنها یک امید برای ادامه زندگی بدهد. درست است که آنها مجرم بودند ولی در عزاداریشان تزویر نداشتند. آنها خودشان بودند. یک یاحسین گفتن بچه یازده ساله‌ای که در آنجا بود، دل آدم را می‌لرزاند.

در برخی جاها نباید سوالات عقیدتی ریز کرد. شاید بچه یازده ساله ای که با پاکی و از ته دل برای امام حسین(ع) گریه می‌کند، نتواند به یکسری سوالات عقیدتی جواب دهد. باید به آن عشقی که این افراد به امام حسین(ع) داشتند پرداخته می‌شد. این بچه ها با واقعه عاشورا ارتباط داشتند اما نمی‌توانستند آن را بیان کنند. این بچه‌ها اگر از زندان بیرون هم می‌آمدند، آینده خوبی در انتظارشان نبود. آنها حداقل در کانون یک غذای خوب و یک سرپناه داشتند. اما عاشورا یک مژدگانی برای بهتر زیستن آنها بود.

این بچه ها بخاطر امام حسین(ع) رفتار خود را اصلاح می‌کردند. شام غریبانی که آنها برگزار کردند به گونه ای بود که نگهبانان را هم به گریه انداخت. حال و هوای آنها خیلی با انچه که ما در مراسم‌های عزاداری بیرون می‌بینیم تفاوت داشت. این افراد هم مجرم و محکوم بودند و هم آینده ای نداشتند. اما جامعه ما مقصر است که تعریف درستی از عاشورا نداده است. جامعه باید به این افراد بی دفاع کمک کند. آنها هیچ سپاهی برای حفاظت از خود ندارند.

بچه ها در زندان دعاهای قشنگی می‌کردند. در انتهای این فیلم می بینیم وقتی بچه ها عزاداری می‌کنند همه شهر ساکت است. در همه شهر صدای عزاداری بچه ها می‌پیچد، بی آنکه در جایی مراسمی برپا باشد. در انتهای فیلم می‌بینیم که یکی از این بچه ها از کانون بیرون می‌آید اما در شهر هنوز بچه های گل فروش وجود دارند. در فیلم من، عاشورا یک نوید و امید است. باید به آینده این بچه ها فکر کرد.

انتهای پیام/