مهاجرت اجباری ادبای افغان؛ خواب خوش فرهنگی ما و فرش قرمز غربیها
خبرگزاری تسنیم: محمد حیدری، سیدضیا قاسمی، قنبرعلی تابش ... تنها نامهایی نیستند که در چند سال اخیر با مهاجرت اجباری روبرو شدند. مهاجرتی که ثمره خواب فرهنگی ما و فرش قرمز غربیهاست.
در چند روز گذشته خبری مبنی بر اخراج شاعر افغان، قنبرعلی تابش، از دانشگاهها منتشر شد که شاید این یکی از صدها موردی باشد که طی سالهای گذشته برای مهاجران افغان در ایران رخ داده؛ وقایعی که سالها در خاموشی رسانهها و بیتوجهی مسئولان روند خود را طی کرده است. طی سالهای گذشته به دلایل مختلف از جمله تمام شدن ویزای اقامتی، برخی از مهاجران افغان که جزو نخبگان به حساب میآیند و غالباً قریب به بیست سال است در ایران زندگی میکنند، مجبور به مهاجرت هستند.
بازگشت به افغانستانی که توسط بیگانگان اشغال شده اما تغییری در وضعیت امنیت و آموزش آن ایجاد نشده و در پیش گرفتن زندگی در سرزمین دیگری دو راهی است که پیش پای این مهاجران قرار دارد. این موضوع است که کار را برای تمامی آنها سخت کرده است. زندگی در کشور دیگری که هویتی جدید میطلبد، به همان اندازه مشکل است که در افغانستان بدون امنیت زندگی کردن. تمام این حوادث در شرایطی رخ میدهد که سالها هزینه و نیرو صرف آموزش این نیروها در ایران شده است؛ حالا زمان ثمردهی است و ما باید آنها را دو دستی تقدیم دیگر کشورها کنیم. این در حالی است که بسیاری از این نیروها معتقد به اسلام و انقلاب هستند و میتوانند آینده فرهنگی جدیدی برای افغانستانی که در معرض شبیخون فرهنگی است، قرار گیرد.
علیمحمد مؤدب، ادیب و مدیر مسئول مؤسسه شهرستان ادب، به مشکلات دوستان افغان خود در سالهای گذشته اشاره میکند و میگوید: به همین خاطر از نزدیک با مشکلات و دغدغههای آنها آشنا هستم. حضور این دوستان به دلیل تواناییهایی که دارند و تأثیر و تأثری که از فضای ادبیات ایران داشتهاند، غنیمت است، اما با این وجود مشکلات متعدد مانع از فعالیت آنها با آرامش میشود.
وی ادامه میدهد: این دسته از هنرمندان و فعالان ادبی، دوران تحصیل خود را در ایران گذراندهاند و در جلسات ادبی ما زوایای کار ادبی را میگیرند و بعد در جشنوارهها و جوایز ادبی موفق به دریافت جایزه میشوند. این زحمتی است که در کشور ما کشیده شده و از این فضا بهرهمند شدند، اما اغلب وقتی به سن پختگی میرسند و برنده جوایز ادبی میشوند، مشکل اقامتی برای آنها ایجاد میشود. در این صورت آنها دو راه بیشتر پیش رو ندارند؛ یا باید به کشور خود بازگردند که در این صورت با مشکلات فرهنگی و اقتصادی متعددی مواجه میشوند و یا مجبور میشوند به کشورهای اروپایی بروند و در آنجا به فعالیت خود ادامه دهند.
گره کوری به نام اقامت مهاجران افغان
سرمایههای فکری و فرهنگی به همین راحتی تربیت نمیشوند، دولتها مجبور به پرداخت هزینههای بسیار برای آموزش هر فرد هستند تا بتوانند امیدی به بهسازی آینده خود داشته باشند. این برای نخبگان افغان، با وجود آنکه از مهاجران هستند نیز صادق است. ایران و افغانستان به دلیل اشتراکات فرهنگی و کم بودن بعد مسافت در طول تاریخ تأثیر فراوانی روی هم گذاشتهاند که در آینده نیز میتواند پایدار باشد. این در حالی است که نیروهای غربی با وجود تمام بیگانگی با فضای فرهنگی افغان برای آن نقشهها و برنامههای عمیقتری طراحی کردهاند؛ این را گزارشها و اخبار رسانهها و تریبونهای این کشورها تأیید میکند.
محمدحسین جعفریان، مدیر دفتر فارسیزبانان در حوزه هنری که سالها در افغانستان زندگی کرده و با فضای فرهنگی دو کشور آشناست، مشکل مهاجران افغان را در سالهای اخیر گره کوری توصیف میکند که انگار نمیتوان آن را گشود. وی در این رابطه میگوید: قریب به 3 میلیون مهاجر افغان در ایران زندگی میکنند، که حضور حدود یک و نیم تا دو میلیون نفر آن ها ثبت قانونی شده است، از این تعداد کمتر از 500 نفر نخبه فرهنگی محسوب میشوند. از سالهای پیش که مهاجرت مهاجران افغان به اروپا شروع شد، من به همراه عدهای از دوستان مکاتباتی با مسئولان داشتیم تا بتوانیم از این مهاجرتها جلوگیری کنیم، چرا که این افراد سرمایههای فرهنگ فارسی محسوب میشوند.
جعفریان معتقد است؛ بسیاری از این افراد زمانی که مجبور به مهاجرت از ایران شدند، مطرح میکردند که رفتن از ایران برایشان خوشایند نیست، آنها ترجیح میدادند که در ایران با وجود وضعیت دشواری که داشتند بمانند، اما به دلیل فراهم نشدن اقامت در ایران مجبور به مهاجرت به خارج از کشور شده و بسیاری از آنها اکنون در کشورهای غربی مسئولیتهای مهمی گرفتهاند، برای نمونه محمد حیدری که در ایران در کلاسهای فیلم سازی نادر طالبزاده تقویت شده بود، مجبور به مهاجرت به ایتالیا شد و اکنون در تلویزیون ملی ایتالیا فعالیت میکند.
واگذاری عرصه فرهنگ کشور همسایه با وجود تمام داشتههای مشترک فرهنگی در حالی رخ میدهد که اروپاییها خوابهای خوشی برای آنها دیدهاند. چندی پیش دولت بریتانیا در اطلاعیهای اعلام کرد که برای افغانهایی که بر زبان انگلیسی مسلط هستند و حداقل یکسال به نیروهای انگلیسی مستقر در خاک افغانستان خدمت کرده باشند، اقامت آسان در این کشور فراهم خواهد کرد. این در حالی است که چندی پیش نیز دولتهای استرالیا و کانادا نیز در اطلاعیهای وعده مهاجرت و اقامت آسان به مهاجران افغان که بر زبان انگلیسی مسلط باشند را داده بودند.
موج مهاجرت افغانها بعد از جنگ با نیروهای سرخ در خاک افغانستان و پس از آن دوره سیاه طالبان و حضور تمام قد نیروهای غربی در خاک این کشور، سبب شد تا علاوه بر مضایق معیشتی، سایه امنیت نیز از خاک این کشور رخت بربندد. با توجه به همین امر بسیاری از افغانها در طی دو دهه گذشته اقدام به مهاجرت به کشورهای مختلف و اغلب به کشورهای همسایه چون ایران و پاکستان کرده بودند. اگرچه افغانها در طی این دو دهه از خاک کشور خود دور بودند، اما فرصت مغتنمی بود تا به تربیت نسل جدید از افغانهای مهاجر اقدام کنند؛ مهاجرتی که سبب شد تا نسل سوم و چهارم افغانستان با وجود تمام مشکلات زندگیای که هر مهاجری با آن دست و پنجه نرم میکند، نسلی تحصیلکرده و با آیندهای روشن برای کشورش تربیت شود.
اما آنچه که اهمیت دارد این است که در این سالها که افغانستان با درد و رنجهای فراوانی روبرو بود و نیروی انسانی تحصیلکرده به اندازهای نبود که بتواند تمام ویرانیهای ناشی از حضور کشورهای بیگانه و یا دستنشاندههای آنها را آباد کند، کشورهای اروپایی همان محدودیتهایی که برای مهاجرت هر فرد معمولی قائل بودند، برای نخبگان فرهنگی این کشور نیز در نظر گرفته بودند. اما در دو سال گذشته وضع کمی تغییر کرد. با رفع محدودیتهای اینچنینی فضای مناسبی برای مهاجرت نخبگان فرهنگی افغان به کشورهای اروپایی فراهم شده است که در این گذر عدهای نیز به هوای زندگی بهتر و فضای مناسبتری برای نوشتن به این کشورها مهاجرت کردهاند.
پشت پا زدن به باورهای دینی، راه مهاجرت را هموارتر میکند
ابوطالب مظفری از جمله شاعران و شخصیتهای ادبی افغان است. او با بیان اینکه در دو سال گذشته تسهیلات ویژهای برای اهالی قلم افغانستان به منظور مهاجرت و اقامت ایجاد شده است، میگوید: مهاجرت از زمانی که جنگ در این کشور آغاز شده است، وجود داشت، اما با وجود آن مشکلات متعددی هم برای متقاضیان ایجاد میشد. مثلاً اگر در زمان طالبان کسی قصد مهاجرت و اقامت به کشورهای اروپایی را داشت، باید موانع متعددی را پشت سر میگذاشت، اما در حال حاضر اگر کسی علیه مذهب و سیاست حاکم بر کشور حرفی بزند، به راحتی ویزای رفتن به آن طرف آب برایش فراهم میشود.
او ادامه میدهد: زمینهسازی برای مهاجرت نخبگان کشورهای آسیایی و استفاده ابزاری از آنها در کشورهای غربی، امر تازهای نیست که فقط برای افغانستان اتفاق افتاده باشد. مهاجرت و فرار مغزها امر مبتلابه همه کشورهای آسیایی و آفریقایی است که نتوانستهاند امکانات رفاهی به اندازه کشورهای غربی برای پژوهشگران خود فراهم کنند، اما با توجه به وضعیت سیاسی کشوری مانند افغانستان که در چند سال اخیر با مشکلات فرهنگی متعددی دست و پنجه نرم میکند، وضعیت متفاوتی رقم می خورد.
مهاجر افغان در کشاکش فرهنگ غرب و سنت
مهاجرت نخبگان افغان نه تنها مشکلاتی را برای فضای فرهنگی این کشور ایجاد میکند، شرایط نامساعدی را نیز برای خود شاعر یا نویسندهای که با فضای دینی و سنتی خو گرفته و رشد کرده است، فراهم میکند. کارکرد شعر در افغاستان همچنان پایبندی به باورهای ملی و مقاومت از خاکی است که هزاران شهید داده است. عدهای از کارشناسان فرهنگی افغان بر این باوراند که خالی کردن صحنه مقاومت از شاعران یکی از عمده دلایل اقدامات اخیر برای مهاجرت است. محمدحسین فیاض با بیان اینکه بعد مسافت عاملی است که چهرهها و شخصیتهای فرهنگی افغان از رویدادهای مهم کشورشان دور باشند و به مسائلی بپردازند که با مشکلات جامعه آنها همخوانی ندارد و یا دور است، میگوید: مهاجر افغان در کشورهای اروپایی مجبور است که در وهله نخست زبان انگلیسی بیاموزد تا بتواند با اطراف خود ارتباط برقرار کند. همین امر سبب میشود تا در انزوا قرار بگیرد و استحاله شود. آموختن زبان جدید و زندگی در فضایی که تاکنون آن را تجربه نکرده بود، سبب میشود تا دیگر همان شخصیت قبلی نباشد، بلکه مطابق با وضعیت کنونی تغییر کند. یکی دیگر از ابعاد سوء این مهاجرت، خالی شدن صحنه فرهنگی از نخبگانی است که سالها برای تربیت و آموزش آنها زحمت کشیده شده است.
او با بیان اینکه مهاجران افغان در ایران فرصت کافی برای تربیت و آموزش داشتند و از این فرصت کارشناسان خبرهای به جامعه ادبی و فرهنگی افغانستان تقدیم شده است، ادامه میدهد: نخبگان فرهنگی افغانستان حتی زمانی که در ایران هم بودند، میتوانستند در صحنههای فرهنگی و وقایع کشور دخیل باشند و با آثارشان پیام را به مخاطب برسانند، اما وقتی به کشورهای اروپایی مهاجرت میکنند، تأثیر محیط و بعد مسافت مانع این پیوستگی فرهنگی میشود.
دنیای رنگارنگ غرب و زندگی در فضایی که هنوز شاعر آن را تجربه نکرده است، خود مهمترین عامل برای دور شدن از فرهنگی بود که در آن ریشه داشت. دغدغههای جدیدتری در این دنیا متولد می شود، دغدغههایی که از رهگذر زندگی در غرب ایجاد میشود و با آرمانها و سنتهایی که ملتی قرنها با آن خو گرفته است، فاصله دارد. نمونه این آثار، منابعی است که از سوی خارج نشینان ادبی ایران هر ساله نوشته میشود. آثاری که با دغدغههای امروز ایرانیان فاصله دارد.
فیاض در ادامه سخنانش به این موضوع اشاره میکند و میافزاید: این مهاجرت تبعات زیادی در پی دارد. نخستین اثر آن این است که وقتی نخبگان فرهنگی به کشورهای اروپایی میروند، تا پنج سال در موقعیت خود گم شدهاند و نمیدانند که چه کاری باید انجام دهند. همین امر سبب میشود تا در انزوا قرار بگیرند.آنهایی که به اروپا رفتند، از نظر مادی در آسایش هستند، اما از نظر فرهنگی با کشور خود فاصله میگیرند و دیگر کارکرد گذشته را ندارند.
آب گلآلود معیشت و سایه سنگین تهدید؛ دستاویزی برای آسانسازی مهاجرت
بسیاری از نخبگان فرهنگیای که به غرب هجرت کردند، دغدغه مالی و امنیتی داشتند، اما هنگامی که زندگی در غرب را تجربه کردند، متوجه شدند فضای متصور شده با آنچه در واقعیت دیده میشود، فاصله بسیار دارد. یکی از مهمترین دغدغههای این افراد، بحران هویتی است که نسل آینده افغان مهاجر در غرب با آن روبرو است. محسن سعیدی از دیگر فعالان عرصه فرهنگی کشور افغانستان است که در این رابطه میگوید: شرایط در کشورهای مختلف متفاوت است. بسیاری از فرهنگیانی که به خارج از کشور میروند، از شرایط آنجا راضی نیستند. آنها نان بخور و نمیری دارند و علاوه بر این، از فرهنگ و دوستان فرهنگی خود جدا شدهاند. بحران هویت برای کودکان افغان که در خاک غرب به دنیا میآیند، موضوع دیگری است که فکر بسیاری از دوستان ما را به خود مشغول داشته است. جو فرهنگی غرب به صورتی است که برخی از شخصیتهای فرهنگی نگران چگونگی زندگی خودشان و مهمتر از آن فرزندانشان در غرب هستند.
محمد حیدری، سیدضیا قاسمی، محمدحسین محمدی، قنبرعلی تابش ... تنها نامهایی نیستند که در چند سال اخیر با مهاجرت اجباری روبرو شدند. اولین نبودند و ظاهراً آخرین هم نخواهند بود، اما... واضح این است که کشورهای غربی از آب گل آلود معیشتی و امنیتی افغانها به نفع خود استفاده میکنند، شرایطی که ما بر آن دامن زدهایم. طبلی که غربیها بر آن میکوبند، شرایط بهتر را نوید میدهد، حال آنکه هویت، تأثیرگذاری آثار ادبی در بیداری مردم و شناسنامه فرهنگی افغانستان را نشانه گرفتهاند.
انتهای پیام/