تشییع یک شهید گمنام به روایت یک جانباز شیمیایی+ تصاویر

خبرگزاری تسنیم: پیکر پاک یک شهید گمنام همزمان با سالروز شهادت حضرت جواد الائمه(ع) در دانشکده شهید مفتح همدان آرام گرفت. امروز به بهانه اربعین خاکسپاری این شهید چند فریم از شکوه تشییع پیکر اوتوسط مردم همدان از هر قشر و هر نسلی منتشر می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پیکر پاک یک شهید گمنام در مهرماه 92 همزمان با سالروز شهادت حضرت جواد الائمه(ع)، با تشییع بر روی دستان مردم شهید پرور همدان در دانشکده شهید مفتح همدان آرام گرفت. این شهید گمنام که هفتاد و هشتمین شهید گمنام مدفون در همدان محسوب می‌شود در سن 19 سالگی در عملیات والفجر 8 به شهادت رسیده است. امروز به بهانه اربعین خاکسپاری این شهید چند فریم از شکوه تشییع پیکر او توسط مردم همدان از هر قشر و هر نسلی منتشر می‌شود که با هنرمندی عکاس و جانباز شیمیایی مجید مرادی به ثبت رسیده است.

مجید مرادی متولد 1346 همدان است. او در نیمه دوم سال‌های دفاع مقدس به جبهه رهسپار شد و تا دو ماه بعد از جنگ هم در مناطق حضور داشت. در عملیات‌های کربلای 4، کربلای5، کربلای8، والفجر8، نصر2، و ... شرکت داشته است. او سه بار در مناطق مختلف عملیاتی فاو، خرمشهر و حلبچه شیمیایی شده است. مرادی دانش آموخته رشته سینما و عکاسی، مدرس عکاسی در انجمن سینمای جوانان همدان، بنیاد شهید، حوزه هنری و باشگاه خبرنگاران همدان، دارنده چندین دیپلم افتخار از جشنواره های عکس داخلی و خارجی است. همچنین عضو انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس و دارای کد ملی عکاس دفاع مقدس، عضو انجمن عکاسان شاهد و ایثارگر کشور، طراح و مدیر اجرایی و داور  جشنواره عکس راهیان نور استان همدان و نویسنده کتاب "شب‌های ساسان" پیرامون جانبازان شیمیایی است.

شهید گمنام یعنی شهیدی که می‌توانست عقب بیاید، اما ماند

این جانباز شیمیایی در توصیف شکوه تشییع شهدای گمنام و انگیزه‌اش برای این تصاویر می‌نویسد: یادم هست که یک روز به من گفتند جنگ تمام شده و اسلحه‌ات را تحویل بده و برو. آن زمان من مسئول تسلیحات گردان غواصی جعفر طیار لشکر 32 انصار الحسین بودم. همه اسلحه‌های بچه‌ها را جمع کردم و تحویل دادم. اسلحه خودم هم روی همه. یادم نمی‌رود که برای آخرین بار وقتی از دژبانی پادگان شهید شهبازی خارج می‌شدم، برگشتم و به پادگان نگاه کردم  و به خودم در کمال ناباوری گفتم: برو دیگه، تمام شد. اسلحه بی اسلحه... می‌رفتم ولی همه دوستان شهیدم توی غرب و جنوب ایران مانده بودند.

مخصوصا گمنام‌ها. به شهرم برگشتم و از زمان آمدنم  تا به‌حالا تنها چیزی که برایم مانده، فقط دلتنگی برای روزهای خوب و آنان است. نمی‌دانم که چطور شد اسلحه‌ام  را دوباره دستم دادند. شکلش تغییر کرده و فقط دلتنگی شکار می‌کند. سال‌ها از آن روزها می‌گذرد و هنوز اسلحه‌ام در دستم است. با آن می‌روم توی جبهه‌های غرب و جنوب. هر وقت یک شهید گمنام می‌آید، من را هم مثل خیلی‌ها با خودش عملیات می‌برد.

یک جا یک دلنوشته دیدم. نوشته بود: "شهید گمنام یعنی شهیدی که می‌توانست عقب بیاید، اما ماند." دوستان شهیدم، شرمنده شما هستم که تک تیرنداز خوبی نیستم. این شکارها فقط سهم دلتنگی خودم است.دلتنگی‌های باران من...

عکس‌های مجید مرادی در تشییع شهید گمنام در ادامه می‌آید:

 

انتهای پیام/