وزارت علوم فرصتهاوچالشهای پیشرو
خبرگزاری تسنیم: استاد یا دانشجویی که علیه اصل مترقی ولایت فقیه شبهه افکنی می کند و ارزشهای اسلامی را آشکارا به سخره میگیرد چگونه میتواند در کسوت یک استاد و دانشجوی نظام اسلامی فعالیت کند!
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، بعد از کش و قوسها و مجادلههای بسیار در پیرامون موضوع انتخاب وزیر علوم از جانب رئیس جمهور، سرانجام دکتر فرجیدانا توانست رأی نمایندگان مجلس را برای احراز کرسی وزارت علوم کسب نماید و حال تمامی نگاهها به وزیر علوم جدید دوخته شده است و اینکه ایشان به عنوان سکاندار وزارت علوم، چه سیاستها و راهبردهایی را در طول دوران تصدیگری خویش بر این وزارتخانه به مرحله اجرا خواهد گذاشت. حاجتی به گفتن نیست که وزارت علوم یکی از کلیدیترین و اثرگذارترین وزارتخانههای دولت به شمار میآید و درست از همین روست که سطح توقعات مسؤولین و نخبگان کشوری از این وزارتخانه در تراز بالایی قرار دارد.
ناظران آگاه به مسائل فرهنگی و سیاسی این سخن را به میان میآورند که دانشگاه در جهان غرب به مثابه گرانیگاه تمدن غربی عمل میکند به گونهای که دانشگاه، سایه سنگین خود را بر قلمروهای گونه گون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مغرب زمین گسترانیده است. به بیانی دیگر، دانشگاه در غرب به سان صنعت تولید شناخت عمل میکند؛ مدلول این سخن بدان معناست که دانشگاهیان در غرب در تناظر و هماهنگی بی چون وچرا با اوامر و نواهی سیاستمداران، مروج و مبلغ نعل به نعل اصول و مبانی سکولاریستی میباشند. برکسی پوشیده نیست که از دیرباز تا کنون، قاطبه اساتید و روشنفکران غربی، ارتباطاتی تنگاتنگ و علی الدوام با سرویسهای جاسوسی غرب داشته و دارند و غالب تئوریهای مطروحه توسط اساتید دانشگاهی، در ارتباط و تطابق با خواستها و منویات سیاستمداران غربی، جهت دهی و صورت بندی میشود.
مروری اجمالی و گذرا بر کارنامه و بیوگرافی اساتید مغرب زمین، به خوبی گویای این امراست که برخلاف ادعاهای درشتی چون اصل بیطرفی علمی، فرایند علم اندوزی در غرب، کاملا آغشته و آلوده به ایدئولوژی لیبرالیسم، خواستهای تجاوزگرانه و نیات شیطانی قدرتمداران غربی میباشد و مطرح نمودن شعار پرطمطراق پلورالیزم علمی و فرهنگی وتکثر عقاید و اندیشهها، گزافه گویی بیش نیست. اگر هم هر از چند گاهی تک مضرابهای به ظاهر خوش نوازی مبنی بر مخالفت با غرب از دانشگاههای آمریکا و انگلستان به گوش میرسد این مخالفتها بیش از آنکه خطری برای تداوم بربریت مدرن باشد، اتفاقا به حفظ و نگهداشت نظم ظالمانه غربی کمک میکند چرا که این اعتراضها و مخالفتها نسبت به عملکرد دولتهای غربی، مبنایی محکم و مستدل ندارد و نمیتواند وافی به مقصود باشد و گرهی از کار فروبسته مغرب زمین را بگشاید. اگر سیر کرنولوژیک آراء متفکران و اساتید غربی را در گذر زمان مورد بررسی و مداقه قرار دهیم به وضوح نسبت به این امر التفات پیدا خواهیم کرد که متفکران و اساتید غربی در ارتباط و پیوند ناگسستنی با مناسبات و رژیمهای حقیقت زمینه و زمانه خویش، داد سخن سر دادهاند و قلم بر کاغذ چرخاندهاند.
علیرغم وجود چنین شواهد و قرائن مستند و متقنی مبنی بر وابستگی دانشگاهیان کشورهای غربی به دولتهای متبوعشان و نبود آزادی حقیقی در مغرب زمین، بعد از گذشت سی و چند سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، عمده کتابهای درسیای که درخصوص علوم انسانی در بازار نشر ایران ترویج و تکثیر میشود و در دانشگاهها به خورد دانشجویان داده میشود، واگویی و تکرار همان نظرات پوسیده و نخ نمای کسانی چون فوکویاما، هانتینگتون و امثالهم میباشد. با وجود تلاشهای تنی چند از اساتید بنام و متعهد کشور در زمینه تدوین کتب علوم انسانی مرتبط با نیازهای کشور، متاسفانه قاطبه کتابهای علوم انسانی، صبغه و سویهای سکولاریستی و شرق شناسانه دارند که این امر، نقطه ضعفی بزرگ در سیستم آموزشی وزارت علوم به شمار می آید. در دانشگاههای داخل کشور، برخی از اساتید سعی در القاء و پمپاژ این تئوری دارند که تو گویی تنها به واسطه متشبث شدن به آراء وآموزههای متفکران غربی است که میتوان به سمت فلاح و پیشرفت رهنمون شد. ولی برخلاف ادعاهای بی پایه این جماعت که مدام برطبل غربگرایی میکوبند میتوان این سخن را به میان آورد که هر کشور و سرزمینی، اقتضائات و شرایط خاص خود را دارد و نمیتوان با رویکردی منفعلانه، ارزشهای اسلامی را وانهاد و راه و رسم غربی را برگرفت.
نکته دیگری که کمتر مورد توجه اصحاب فکر و اندیشه ناب اسلامی قرار میگیرد این است که علوم انسانی در غرب، ریشهای الحادی و لوگوسمحور دارد که در برابر خدا محوری قرار میگیرد و دانش در غرب به تکنیک تقلیل پیدا کرده و ابزاری و دستاویزی برای اطفاء و ارضای حس جنون آمیز فزونخواهی و سلطه طلبی غربیان بیش نیست. علم سیاست در جهان غرب بر اساس اصل موازنه قوا، قرارداد گرایی و منطق قدرت محوری تنظیم میشود و این در حالی است که در منظومه فکری تشیع که انقلاب اسلامی داعیهدار و منادی آن میباشد، رابطه فرد با دیگری بر اساس دوستی و مودت پیریزی میشود و درست بر همین اساس است که رابطه مردم با ولی فقیه، رابطهای وجودی و باطنی میباشد و این درست همان نکتهای است که کوردلان و بدخواهان نظام اسلامی، چشم دیدن آن را ندارند. علوم انسانی، زمانی میتواند مفید فایده باشد که در مسیری صحیح و مبتنی بر آراء و ارزشهای اسلامی ریل گذاری شود و بدیهی است در راستای نیل به این مهم، وزارت علوم میتواند و میباید نقشی مهم و پررنگ ایفاکند.
یکی از مصادیق و مضامین درهم تنیدگی دانش و قدرت در سپهر سیاست آمریکایی-انگلیسی، حمایت تمام قد متفکران و اساتید دانشگاهی این کشورها از جنگهای متعددی است که هر از چندگاهی، دول استکباری به بهانههای واهی در اطراف و اکناف جهان به راه میاندازند. اینکه یورگن هابرماس-فیلسوف آلمانی و واضع تئوری دموکراسی گفتمانی از جنگ عراق به بهانه دفاع از نظم جهانی و حقوق بشر حمایت به عمل میآورد یکی از موارد و نمونههای عدیدهای است که نشان دهنده پیوند وثیق میان دانشگاهیان و سیاستمداران غربی میباشد و در این میان طنز داستان آنجایی است که وقتی در امالقرای جهان اسلام، دلسوزان و غمخواران انقلاب اسلامی از ضرورت بومی سازی علوم انسانی سخن به میان میآورند، بلافاصله و بلادرنگ، روزنامهها و سایتهای زنجیرهای که ید طولایی در هتک حرمت و اسائه ادب به بزرگان دینی دارند، با ابزار و یراق بسیار، سیل عظیمی از تخریبها وتهمتها را روانه مدافعان و حامیان تز بومی سازی علوم انسانی می کنند و از نبود آزادی و وجود فضای خفقان! در ایران لب به اعتراض میگشایند و رطب و یابس را به هم بافته و به لطایفالحیلی، تمامی تلاش خویش را جهت مخدوش نمودن ایده بومی سازی علوم انسانی به کارمیبندند.
اما برخلاف ادعاهای سکولارهای وطنی که سالیان متمادی است با قلمهای مسموم خویش، خاطر مؤمنین را مکدر میکنند، این حزب الله و اندیشه حزب اللهی است که امری مغفول و مظلوم در دانشگاههای کشور میباشد. این حزبالله است که سالیان بسیاری است زیر رگبار توفنده تهمت و تخریب اساتید و دانشجویان سکولار، حنجرههایش در ارتفاعات الله اکبر جا مانده و گاه و بیگاه، تیری زهرآلود و آغشته به تهمتهای ناروا به سمت او شلیک میشود. چرا علی رغم وجود اسناد بالادستی و نهادهای اجراییای چون شورای عالی انقلاب فرهنگی وهیأتهای جذب اساتید، هنوز هم که هنوز است شاهد حضور پر رنگ و چشمگیر اساتید و عناصر معلومالحال در فضای دانشگاهی هستیم! اساتیدی که سرسوزنی به ارزشها و آرمانهای انقلاب باور نداشته و ندارند و در بزنگاههای تاریخی در کنار جبهه ضد انقلاب ایستاده و برصورت انقلابیون پنجه میکشند.
چرا با وجود خیانتهای آشکار بعضی عناصر خودفروخته همچنان کتابهای این عناصر در دانشگاههای ایران تدریس میشود و جالب تر آنکه هیچ تلاش جدیای از ناحیه مسؤولین وزارت علوم جهت مقابله با چنین وضعیتی دیده نمیشود. وزارت علوم میباید چشم و گوش و قطب نمای نظام جهت نگاهبانی از دستاوردها و ارزشهای آن باشد و نمیتوان با این بهانه مضحک که کلاسهای درس نبایستی محل تبلیغ عقاید و آرمانهای انقلاب اسلامی باشد، اساتید انقلابی را تحت فشار قرار داد و آنها را به سکوت و خودسانسوری وا داشت. چند صباحی است که زمزمههای خطرناکی از برخی از مسؤولین وزارت علوم به گوش میرسد که لب لباب این صحبتها و بحثها، حول بازگشت اساتید و دانشجویان ستارهدار به فضای دانشگاهی میچرخد.
سؤالی که در این گیر و دار در ذهن نقش میبندد این است که استاد یا دانشجویی که علیه اصل مترقی ولایت فقیه شبهه افکنی می کند و ارزشهای اسلامی را آشکارا به سخره میگیرد چگونه میتواند در کسوت یک استاد و دانشجوی نظام اسلامی فعالیت کند! مسؤولین جدید وزارت علوم و به طریق اولی شخص دکتر فرجیدانا می باید این نکته را در نظر بگیرند که یکی از آبشخورهای فکری فتنه 88، فعالیت همه جانبه و چند وجهی اساتید و دانشجویان سکولار در ساحتهای سیاسی و فرهنگی بود که متأسفانه به دلیل تغافل و تجاهل مسؤولین وقت دو دولت سازندگی و اصلاحات و همچنین نفوذ جریان انحرافی در دوران آقای احمدینژاد، این جماعت قلم فروش و مزدور توانستهاند در درازنای زمان در بخشهایی از جامعه علمی کشور جا خوش کنند و منویات و نیات پلید و مشوش خویش را به مرحله اجرا گذارند.
امروز نیز فتنهگران، دولت تدبیر و امید را محمل و مدخل مناسبی جهت رخنه و نفوذ به گلوگاههای حساس نظام میبینند و از این رهگذر خوابهای آشفتهای را برای دانشگاهها دیدهاند و وجهه همت خویش را بر این امر قراردادهاند که از طریق به راه اندازی تشکلهای دانشجویی موازی-بخوانید فتنهگر-و جذب و به کارگیری اساتید و مدیران سکولار و شبه سکولار، بلوا و جنجال را همچون دوران اصلاحات به دانشگاهها بازگردانند. برکسی پوشیده نیست که در دنیای پیچیده امروز، فرهنگ و دانش به عنوان دو عنصر حیاتی و اثرگذار در معادلات جهانی و روابط میان ملتها و دولتها عمل میکند و درست از همین روست که وزارت علوم به عنوان متولی اصلی فرهنگ و دانش ایران اسلامی، میباید برنامه ریزی جدی و کیفیای را جهت مقابله و مواجهه با ناتوی فرهنگی دشمن تدارک ببیند. دانشگاه اسلامی زمانی میتواند تحقق عینی و انضمامی پیدا کند که جامعه علمی کشور یکصدا و همدل، مروج و مبشر ارزشها وآرمانهای اعلامی و اعمالی امام راحل و مقام معظم رهبری باشد.
شعار اعتدال که این روزها در باب آن بحثهای بسیاری درگرفته است و البته شعاری اسلامی و منطبق بر آیات و روایات میباشد نیز می تواند در عرصه دانشگاهی نمود و جلوتی پیدا کند و البته بلافاصله این نکته را نیز باید متذکر شد که تحقق این شعار همچون شمشیری دولبه است که هم میتواند فرصتساز باشد و هم فرصت سوز. فرصت ساز به این معنا که میتوان با چنگ زدن به اصول و مبانی اسلامی، راه را جهت تحقق ایده دانشگاه اسلامی هموار کرد و فرصت سوز به این معنا که تفسیر به رأی شعار اعتدال و برداشتی کژتاب از این مفهوم، میتواند منشأ و تجلیگاه تهدید و چالش جدی برای نظام باشد؛ به بیانی دیگر، اگر به نام اعتدال و میانهروی، اباحهگری فرهنگی و ماکیاولیزم سیاسی در دانشگاهها رواج داده شود، آن وقت شعار اعتدال به ضد خویش بدل گشته و راه را برای یکه تازی و تاخت و تاز معاندان فراهم خواهد ساخت.
مخلص کلام آنکه شرایط امروز وزارت علوم، شرایطی فوقالعاده حساس و پیچیده میباشد و هرگونه غفلت و اهمال مسؤولین مربوط در خصوص حرکات ایذایی ضد انقلاب در دانشگاهها، میتواند خسرانهای بنیان فکنی را بر پیکره نظام آموزشی و پژوهشی کشور وارد سازد. واقع امر این است که دانشجویان به عنوان سرمایههای عظیم انسانی کشور به مثابه موتور محرکی میباشند که در آیندهای نه چندان دور، سکان اجرایی و اداری کشور را بر عهده خواهند گرفت؛ فلذا ضروری و مبرم است که متولیان و بانیان فرهنگ و دانش درکشور، استراتژیهای چندلایه و به روزی را جهت پیشرفت علمی و فرهنگی دانشگاههای کشور اتخاذ نمایند.
منبع: کیهان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.