دل «تنهای تنهای تنها» شور پرچم ایران را می‌زند/ زبان دراماتیک جامعه متاسفانه تهرانی شده است

خبرگزاری تسنیم:پدیده جشنواره فجر سال گذشته این روزها به روی پرده سینماهاست. عبدی‌پور، جوان شهرستانی سازنده فیلم، محکم پای فیلمش ایستاده است و از آن دفاع می‌کند.

جشنواره بی‌رمق سال گذشته نیاز به یک انفجار داشت و احسان‌ عبدی‌پور، کارگردان بوشهری و تازه‌کار سینمای ایران، بلد بود که چگونه همه جامعه رسانه‌ای پراکنده و پرتضاد سینمای ایران را یکجا دور کودک فیلمش جمع کند. یک فیلم شهرستانی با مجموعه محدودی از امکانات که در رقابت با فیلم های میلیاردی امسال با انبوهی از ستاره ها موفق بیرون آمده بود.و این آغاز راهی در ورود سینمای ایران به فاز عدالت رسانه‌ای بود.

با عبدی‌پور در مورد فیلمش گپ زده‌ایم، اما کاش می‌شد لحن و صدای او را هم از طریف فضای مجازی منتقل کرد تا متوجه شوید که «تنهای تنهای تنها» فقط یک اتفاق نیست. خود عبدی‌پور است. 

تسنیم: آقای عبدی‌پور دوست داریم از اینجا شروع کنیم که چه‌طور می‌شود فیلمی به نام " تنهای تنهای تنها" که تمام مختصات یک فیلم شعاری، از موضوع گرفته تا سرمایه گذار و تهیه کننده که صدا و سیما بوده را دارد و این اتفاق برایش نمی‌افتد، بیننده آن را پس نمی‌زد و در مقابل  ما شاهد فیلم های زیادی هستیم که کاملا خصوصی هستند و اصلا نمی‌توان نزدیکشان شد، از فرط شعار زدگی و فریاد در فیلم. فکر می‌کنم این مهمترین نکته فیلم است

سوال خیلی مهمی را پرسیدید. به عنوان مثال شما به عنوان رئیس سازمان ایکس فرهنگی هستید. به فرض هم شما یک انسان کاملا فرهنگی باشید. کما اینکه ما شاهد این بوده ایم که اکثر مسئولین فرهنگی ما در گذشته در کار صنعتی بوده اند و هیچ سنخیتی با کار فرهنگی نداشته اند.شما یک چیزی را می خواهید که نشان داده بشود. یعنی اینکه شما تاکتیکش را دارید. دیگر باید تکنیکش را به آدمش بسپارید. شما می خواهید هم تاکتیکش را طراحی کنید، هم می خواهید در تکنیکش دست ببرید، هم می خواهید بگویید دیالوگ ها چطور باشد، هم می خواهید بگویید کجا کات بزن. اگر این طور شد آن موقع یک چیز فاجعه ای خواهد شد.

حاتمی‌کیا حرف خوبی زد. گفت به ما اعتماد کنید. من الآن هم می گویم که هر کسی که در این مملکت مانده است و فیلم می سازد می خواهد که مملکتش وضعیت بهتری داشته باشد. هر کسی که دلش نمی خواست که اینجا وضعیت بهتری داشته باشد یا نا امید بود گذاشت و رفت. بنابر این من می گویم تاکتیک با شما و تکنیک با ما.

در فیلم من، تکنیک با من بود. کسی در تکنیک من دست نبرد. چون من رفته ام و درس خوانده ام و هزار مصیبت کشیده ام تا به این تکنیک رسیده ام. به فرض هم که شما یک مدیر خوبی هستید. شما که نمی توانید بگویید که این قصه و سکانس چگونه باشد بهتر است. و دلیل اینکه این فیلم با موضوعش با اینکه تمام ویژگی ها و امکانات شعاری شدن را داشت ولی شعاری نشد نیز به دلیل من همین است که صدا و سیما هیچ دخالتی در فیلمنامه و تکنیک فیلمسازی من نکرد.

به نظر من مشکل بزرگ مسئولان فرهنگی ما این است که حرفی را که می خواهند به وسیله فیلم بزنند به فیلمساز اجبار می کنند که در فیلم هم بزند. بعد هم می گویند که ما در فیلم 3 سکانس داریم که در آن نماز خوانده می شود. پس این فیلم خیلی فیلم معنوی ای است. در حالیکه اصلا هم فیلم معنوی ای نیست.

شما اگر فیلمی ساختید که بچه ای که مثلا در آن گناهی کرده است، همه تلاشش این است که این گناهش را برطرف کند. این می شود یک فیلم معنوی اگرچه در آن نماز هم نباشد.

تسنیم:‌«تنهای تنهای تنها» یکی از سیاسی‌ترین فیلم‌های این سال‌های سینمای ایران است. ممکن است شما قبول نداشته باشید، اما فیلم عملا به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی و ملی همه این سال‌های ایرانی‌ها اشارات مستقیمی دارد. اما یک اتفاق جالب‌توجه برای فیلم افتاده است.تقریبا سلایق و گروه های سیاسی نسبت به این فیلم دید مثبتی دارند. این اتفاق نادری در رسانه‌های ایرانی است.

بله. الآن چرا چپ و راست به این فیلم احترام می گذارند؟ چرا هیچ کس نسبت به این فیلم دید منفی ندارد و نقد منفی ای نمی کند؟ چون در لانگ شات پیداست کسی که دارد این فیلم را می سازد، معلوم است که دارد نق می زند که دیده بشود یا دارد سعی می کند یک دیالوگی برقرار کند تا یک چیزی را درست کنیم. معلوم است که این فیلم دارد شور پرچم ایران را می زند. بنابر این پرچم ایران نقطه اشتراکی هست که همه دور آن می ایستیم و کلاه از سر برمی داریم و یادمان می رود که چپیم یا راستیم

هیچ کس در مورد این شک ندارد که این فیلم دلش می خواهد که یک تصویر بهتری از وطنش بسازد. این فیلم می خواهد بگوید آقایانی که در دوردست نشسته اید و پای یک بندی را امضا می کنید، به تغییرات رفتارتان در زندگی انسان ها دقت کنید. برایتان مهم نباشد که با این عمل شما حزب شما رای می آورد یا نه. به فکر رزومه درست کردن نباشید. به زندگی آدم ها فکر کنید.

شما توجه کنید چه آدم هایی را انتخاب کردم. نیامده ام مثلا 4 نفر سپاهی یا 4 نفر از نهضت آزادی انتخاب کنم که بعدا بگویند که این ها خودشان دستی در سیاست دارند. 2 بچه 12 ساله انتخاب کرده ام که این ها اصلا دستی در سیاست ندارند و دستشان هم به عالم سیاست نمی رسد.

تسنیم:‌اصلا ایده این فیلم در ذهن شما چگونه شکل گرفت و چه شد که این موضوع را برای ساختن انتخاب کردید ؟ و چه مراحی طی شد تا به این فیلم برسیم 

ایده اولیه فیلم از خودم بود. من می خواستم و می خواهم در فیلم جدیدم هم یک تصویر خوبی از سرزمینم بسازم. یک دیالوگ درونی خوبی تولید کنم. همیشه هم این را گفته ام که وقتی ما دیالوگ تولید نکنیم، از آن طرف علیه ما مونولوگ تولید می کنند و ما دیگر نمی توانیم در مورد آن کاری کنیم و آن مونولوگ به صورت گسترده و جهانی توزیع می شود.
من می خواستم یک دیالوگی تولید کنم و تصویری نزدیک به واقعیت از سرزمینم بسازم. برای این هدف به یک متریال و ماده اولیه ای نیاز داشتم. زندگی من در بوشهر، وجود نیروگاه در بوشهر و برخوردم با روس ها و ... و ادبیات داستانی ای که از قبل در ذهن من بود، مرا به اینجا رساند که قصه من از کوچه نیروگاه اتمی گذشت.

من قبلا هم با صداوسیما کار کرده بودم و خیلی راضی بودم و کل کارهایم تا به حال برای صدا و سیمای بوشهر بوده است. خیلی فضای خوبی برای من بود. اصلا تلویزیون به من نگفت که چه کاری را بکن و چه کاری را نکن. حتی یک کلمه هم نبود.

درفیلمنامه هم افراد زیادی مرا کمک کردند که اسامیشان هم در تیتراژ هست که حداقل 9 نفر هستند. منتها نه در مرحله دیالوگ نویسی بلکه در مرحله پرداخت قصه خیلی به من کمک کردند. بسیاری از این افراد از اعضای انجمن سینمای بوشهر هستند. حتی خود انجمن در تولید فیلم خیلی مرا کمک کرد. منتها دیالوگ های فیلم را خودم نوشتم و رگه هایی از دیالوگ های این فیلم در کارهای قبلی ویدیویی من هم بوده است.

تسنیم: استقبال از فیلم «تنهای تنها تنها» در جشنواره فجر واقعا شگفت‌اور بود آقای عبدی‌پور... فکر می‌کنید واقعا فیلم چه ویژگی خاصی داشت که این اتفاق افتاد؟

تم اصلی این فیلم صلح است و این فیلم یک فیلم کاملا ملی است که دارد به تبعات بد سیاست زدگی در جامعه می پردازد و مهم ترین دلیلی که من دلم می خواهد که خانواده ها بروند و این فیلم را ببینند این است که این فیلم یک قهرمان کودکی دارد که دیر به دیر در سینمای ایران متولد می شود و هنگامی که فیلم تمام می شود و بچه ها در حال ترک سالن می باشند یک جسارتی را به بچه هایی که فیلم را دیده اند می دهد.

چون این فیلم کودکی را به تصویر می کشد که نسبت به مسائل و شرایط اطراف خودش منفعل نیست. و این فیلم یک قصه دیگری دارد که بچه ها را با خودش همراه می کند و بچه ها می توانند با آن رفیق باشند.

این کودک نقش اول فیلم برای اینکه شخصیت منفعلی نباشد استعداد خاصی ندارد.مثال می زنم. مثلا اگر این فیلم در مورد یک پسری بود که با یک هواپیمایی پرواز می کرد به دلیل اینکه عمویش در فرودگاه کار می کرد یا اینکه پدربزرگش یک خلبان بود، بعد من به عنوان کودک تماشاچی بعد از دیدن این فیلم می گفتم که خوب این ممکن است که کسی مثلا پدربزگش خلبان باشد و بتواند با هواپیما پرواز کند.

ولی در فیلم "تنهای تنهای تنها" این بچه هیچ چیز خاصی که دیگران نداشته باشند ندارد. پول خاصی ندارد. خانواده خاصی ندارد. لابی خاصی ندارد. قد و هیکل خاصی ندارد. ضریب هوشی خاصی ندارد. این شخصیت راحت تر به دل بچه ها راه پیدا می کند که از این الگو بسازند برای اینکه بی تفاوت نسبت به جهان پیرامونشان نباشند. برای همین است که می خواهم خانواده ها بروند و با کودکانشان این فیلم را ببینند.

تسنیم: ساخت اثر رسانه‌ای خنثی برای کودکان در این سال‌ها تبدیل به یک مد فراگیر به خصوص در تلویزیون و سینمای ما شده است.امروز با بسیاری از برنامه های تلویزیونی و فیلم ها و سریال هایی مواجه هستیم که برای کودکان ساخته می شوند ولی کاملا خنثی هستند، این ظاهرا یک اعتقاد فراگیر در رسانه‌های ایرانی شده است که بچه‌ها فعلا این چیزها را نمی‌فهمند و فقط قرار است سرگرم شوند و تفریح کنند. در حالی که واضح است که امروز در دنیا این حرف دیگر طرفدار ندارد. فیلم شما دقیقا روبروی این جریان ایستاده است. یعنی فیلمی است که سرگرم‌کننده است و در عین حال پر از حرف و خودش را به ندیدن دنیای امروز نزده است 

من این فیلم را فیلم کودک نمی دانم. چون خانه آخر این فیلم برای کودک ساخته نشده است. این فیلم در مذمت سیاست و با متریال کودک ساخته شده است. ما کودکی را برای ایفای نقش اول انتخاب کرده ایم که 12 سال بیشتر ندارد و تا سن رای دادنش هم 6 سال مانده است و در واقع هیچ دستی در سیاست ندارد و در وقایع سیاسی به ظاهر موثر نیست. این را گرفته ایم به عنوان مظلوم ترین و پاک ترین قشری که هیچ دستی بر آتش سیاست ندارد ولی اینقدر زیاد هم از سیاست متاثر است. به نظر من از این بهتر نمی شد تاثیرات سیاست در دور دست ها را بر زندگی مردم در دور دستی دیگر نشان داد.

تسنیم:‌چه‌طور این فیلم را فیلم کودک نمی دانید؟ کودکان بهترین ارتباط را با این فیلم برقرار می کنند و حتی این فیلم در جشنواره فیلم کودک، که داورانش کودکان هستند؛ بیشترین جوایز را می گیرد.

 شما می توانید هیچ نگاهی به پس‌زمینه سیاسی این فیلم نداشته باشید و یک قصه عاشقانه کودکانه را دنبال کنید. این فیلم یک لاو استوری (love story) کودکانه است. یعنی کودکان فقط می توانند به همین قناعت کنند و همین را ببینند و برای کودکان همین بس است تا با فیلم ارتباط برقرار کنند.

و می توان برای جامعه بزرگسالی که فیلم را تماشا می کنند هم این داستان عشق کودکانه را دید و علاوه بر این پس‌زمینه سیاسی فیلم را هم توجه کرد. بنابر این مزاحم همدیگر نیستند. منتها من جامعه هدف مخاطبینم کودکان نبوده اند. این فیلم را برای یک قشر دیگری ساخته ام که دست اندرکار یک اتفاقات دیگری در جهان هستند که فضای این فیلم را می سازند.

تسنیم:‌یکی دیگر از نقاط قوت این فیلم ریتم بسیار خوب روایی آن می باشد. به نظر می آید که این ریتم بیشتر از فیلمنامه می آید و کار کارگردان را راحت تر نموده است. بر خلاف بعضی از فیلم ها که فیلمنامه خوبی ندارند و ریتم فیلم کند است و فقط به خاطر هنر کارگردان فیلم بر روی پایشان ایستاده اند.

من در مورد فیلمم در مورد خیلی از چیزهایش از آن دفاع نمی کنم ولی از ریتم آن دفاع می کنم. فیلم من از لحاظ کارگردانی و دکوپاژ هیچ چیز تازه ای ندارد که به یک نفر که آن را می بیند آموزش دهد. منتها قالب و استایل این فیلم هم نمی طلبد که شما یک ژانگولر خاصی را برای گفتن حرفتان به کار بگیرید. این فیلم باید استایل خودش را در بدوی بودن مسائل حفظ کند. منتها در فیلمنامه کاملا این چکش کاری صورت گرفته است تا کار کارگردانی راحت باشد.

تسنیم:‌ فضای فیلم بین رئال و جادویی بودن حرکت می کند و بین این دو فضا متغیر است. این عمد از طرف خودتان بود که فضای این فیلم را اینگونه بسازید؟ ( ابتدای فیلم آرزوی کودک نقش اول این است که به خاطر خدماتی که از دید خودش برای موجودات فضایی انجام داده است حالا یک امتیازی از آنها بگیرد.منتها هر چه داستان فیلم جلوتر می رود آرزوی کودک هم تغییر می کند و به یک آرزوی واقعی و حقیقی نزدیک تر می شود.)

دقیقا. اگر غیر از این بود این کودک چگون می خواست برود و با رئیس جمهور کشورهای دیگر صحبت کند؟ این که با منطق اصلا نمی سازد. این نیاز به یک فضای نارئالی داشت که با یک پرداخت رئالی مجبور شوید آن را قبول کنید.

در ابتدای فیلم آرزوی این کودک این است که یک آرمیچری تهیه کند که تمام کره زمین در رفاه و آسایش زندگی کنند. چون فکر می کند که آرمیچر مسئله اصلی چرخاننده زندگی بشریت است. یعنی حتی برای آروزی نرمالش هم این بچه دلش می خواهد خیلی تاثیرگذار باشد. بعد هر چه جلوتر می رود آرزویش به حقیقت نزدیک تر می شود ولی آنجا هم باز کودک دلش می خواهد تاثیرگذار باشد.

به همین منوال هر چه آرزوی های کودک به فضای واقعی نزدیک تر می شود فیلم بیشتر به سمت رئال شدن جلو می رود و زبان فیلم هم بیشتر به زبان بزرگتر ها نزدیک می شود و با اینکه هنوز فضا فانتزی است ولی بستر آن فضای فانتزی فراهم است.

تسنیم:  فیلم شما کاملا با فضایی که در آن ساخته شده است یعنی استان بوشهر جلو می رود.یعنی از لهجه گرفته تا نوع پوشش و خانه ها و حتی آداب و رسوم مردم در این فیلم کاملا بومی هستند. این فیلم فضایی که از بوشهر نشان می دهد که یک فضای شریفی است. این برخلاف عرف رایج سینمای ایران است که اکثر فیلم ها در فضای پایتخت و کاملا با زبان و لهجه تهرانی و با پوشش ها و فضاهای اکثرا بالا شهری ساخته می شود. شما در مورد ساخت این فضای بومی فکر کرده بودید و آیا نترسیدید حالا که دارید بر خلاف فضای عرف رایج فیلمسازی فیلم می سازید شاید باعث لطمه خوردن به فیلمتان بشود و فیلمتان دیده نشود ؟

این تنها فیلمی از این دست نیست. اگر از حق نگذریم حداقل تلویزیون در این مسئله تلاش بسیاری داشته است. اینکه هر فرهنگی در ایران صاحب یک آنتن شد اتفاق خیلی میمونی است. ممکن است که بگویید که تلویزیون با همین امکانات و سرمایه می توانست راندمان بهتری داشته باشد. با این موافقم ولی بالذات تلویزیون این کار را کرد و این خیلی خوب بود.

در سینما هم مخصوصا فیلم سازان فیلم های کالتمان از کیارستمی و بیضایی گرفته تا ابوالفضل جلیلی از این دست فیلم ها زیاد داشته اند.

البته قبول دارم که یک نگاه غلط به شهرستانی ها و فضای بومیشان در سینمای ایران وجود دارد. مثلا شما ببینید همین برنامه های طنزهای ما مثل خنده بازار. هیچ عمدی هم در کار نیست ولی به صورت نا خود آگاه وقتی می خواهند یک انسان با ضریب هوشی پایین را نشان بدهند یک کشاورز را نشان می دهند. بعد بچه ما دیگر به چه شوقی برود کشاورز بشود؟ در صورتی که اگر به بچه ها نشان می دادیم که این انسانی که کشاورز است خیلی آدم خاصی هست و کشاورز هم هست، آن موقع این بچه ها هم ترغیب می شدند که بعدها بروند کشاورز بشوند.

وقتی پس‌زمینه ذهنی شما این می شود که آدمی که بد حرف می زند شهرستانی است و یک کلاهی هم بر سر دارد و مثلا یک سبیل آنچنانی هم دارد، شما به صورت ناخودآگاه دارید این فکر را تکثیر می کنید که تا می گویند شهرستانی همه یاد این تیپ و شخصیت بیفتند.

بنابر این زبان دراماتیک جامعه ما الآن تهرانی شده است.یعنی شما الآن نمی توانید درگیری یک زن و شوهر را نشان بدهید که تهرانی هم حرف نزنند و مخاطب پای آن بنشیند و مجاب بشود.

خب راه حل هم این است که باید فیلم هایی با فرهنگ بومی و شهرستانی و با داستان هایی کاملا دراماتیک تولید بشوند. این هم دستوری نیست که سازمان سینمایی از بالا دستور بدهد که از حالا به بعد فیلم ها باید اینجور باشند.

تسنیم:فکر نمی‌کنید یک دلیل دیگر موافقت عمومی با فیلم، هم همین باشد. اینکه بالاخره کسی حق روایت به خود شهرستانی‌ها داده است و یک خلاء بزرگ در سینمای را پر کرده است؟ آن هم نه با یک نگاه ابزاری.

شاید این مورد هم که شما می گویید درست باشد. وقتی یک چیزی کم است و همیشه در دسترس نیست، وقتی کسی به آن توجه می کند و آن را به شما نشان می دهد برای شما جذابیت دارد.

منتهای مراتب حرف من این است که گاهی یک فیلمی مثلا چند میلیارد می فروشد، دادمان در می آید که وای سینمای ما چه شد و چرا این فیلم این همه می فروشد. شما که نمی توانید به مردم بگویید نروید و این فیلم را نبینید. شما می توانید یک کار بکنید. می توانید یک فیلم خوب و شریف بسازید که وقتی مردم این دو فیلم را در کنار هم قرار می دهند و مقایسه می کنند بگویند که این فیلم خیلی از قبلی بهتر است.

فقط اینگونه است که می توان به پسند جمعی یک سوق دهی و زاویه جدیدی داد. با دستور و نامه نمی شود. حرف من این است که اگر ما نسبت به فروش بعضی از فیلم ها انتقادی داریم و گاهی عصبی هم می شویم و می گوییم این فیلم نماینده سینمای ایران نیست، این به خاطر کم کاری ما سینماگران است. ما از آن طرف کاری نکرده ایم که این طور فیلم هایی دارند می فروشند.

در مورد سینمای شهرستان ها و سینمایی که از فرهنگ تهرانی فاصله داشته باشد هم وضع به همین صورت است. ما هر وقت خواستیم یک فیلمی در جنوب بسازیم حتما اینگونه بوده است که یکی رفته است مروارید بیاورد و یک زنی منتظر کنار دریا ایستاده است که ببیند کی این مروارید می آورد. در صورتی که من در همین فیلم جدیدم هم دارم به یک مسئله خیلی به روز ایرانی و جهانی می پردازم و فقط آدم ها دارند با لهجه با هم حرف می زنند و در خانه هایی به غیر از خانه های تهران زندگی می کنند. ولی این طور نیست که عمیق ترین کشمکش های انسانی بین این انسان ها اتفاق نیفتد. دغدغه ها خیلی عمیق اند که در یک مختصات دیگری نشان داده می شوند.

ما فیلمسازان و هنرمندان شهرستانی به فرهنگ شهرستانیمان توریستی نگاه کرده ایم. یعنی مثلا می گفتیم تهرانی ها چه جوری خوششان می آید که یک بچه سیستانی را ببینند. آهان. مثلا حتما باید او را سوار بر شتر ببینند. پس به جای یک شتر اصلا 3 تا شتر در فیلممان می آوردیم. چون آن تهرانی ها دوست دارند. یا مثلا یک فیلم مشهدی باید حتما یک کسی باشد که برود به ضریح برسد و بعد هم به پنجره فولاد و از این قبیل.

در واقع ما داریم در شهرستان هایمان با دید جهان سومی نسبت به تهرانی ها رفتار می کنیم. این خودزنی ما شهرستانی ها بوده است. امیدوارم که تغییر رویه خوبی بدهیم. سال گذشته هم در جشنواره شاهد بودیم که تعداد زیادی فیلم به غیر از تهران حضور داشتند. مثل فیلم آقای هادی محقق به نام "او خوب سنگ می زند" یا فیلم "تابستان طولانی" که از مشهد حاضر بود و یا فیلم "خسته نباشید" که محصول کرمان بود یا دانش اقباشاوی که "تاج محل" را داشت که همه این ها باعث شدند فضا از مونولوگی بودن خارج شود.

تسنیم:‌ خب وقتی این رویه  را که شما می گویید در فیلمسازیتان پیش بگیرید، باید طبعا از بازیگران شهرستانی بعضا نابلد و غیر معروف استفاده کنید. این کار را خیلی سخت می کند. شاید در فیلم اول و دوم قابل پذیرش باشد ولی ادامه این مسیر دشوار می نماید.

خیلی از کارگردانان این کار را کرده اند.من نه اولین نفر بوده ام و نه آخرینشان خواهم بود.مثلا آقای ابوالفضل جلیلی. تا به حال کلی فیلم با همین سبک و سیاق ساخته اند.

تسنیم: ولی همان آقای جلیلی هیچ کدام از فیلم هایشان اکران عمومی یا اکران گسترده نداشته است و شاید توانسته باشند با همان پارامترهای خودشان روند فیلمسازیشان را ادامه بدهند ولی مخاطب را از دست داده اند و هیچ گاه نتوانسته اند مخاطب عام و گسترده ای را با خود همراه کند. تنها در جشنواره ها دیده شده اند و مخاطبان محدود و خاصی را جذب کرده اند. ولی فیلم "تنهای تنهای تنها" این طور شروع نکرده است.یعنی این فیلم بسیار مخاطب پسند است و توانسته است مخاطب عام را با خود همراه کند. حالا سوال من اینجاست اگر شما بخواهید با همان فرهنگ شهرستانی کارهایتان را جلو ببرید، استفاده از بازیگران غیر معروف و نابلد و تاثیر آن در ریزش مخاطبین عام و ستاره پسند و معروف را چه می کنید؟

این هم خودش یک مسئله مهم است. ستاره نه مشکل من و شما و نه مشکل سینمای ایران است. ستاره موضوعی است که ادامه حیات سینما در جهان به وجود آن بستگی داشت. ستاره ممکن است یک حقیقت بزرگی در سینما نباشد ولی به نظر من یک انحراف بزرگی است. به نظر من سیستم ستاره سازی در هنر یک زاویه و انحراف بزرگی است که بشر به صورت فطری با هنر ایجاد می کند. منتها به یک واقعیت صرف تبدیل شده است.

حالا که من می گویم قواعد بازی عوض شده است، ما باید با قواعد جدید بازی گل بزنیم. یعنی حرف من این است که ما نباید به ستاره سازی لعنت بفرستیم. باید ستاره پذیری را بپذیریم و امکاناتش را دریابیم و با قواعدش آشنا شویم و یاد بگیریم که چگونه این قواعد را به کار ببریم.

تسنیم:‌برای مثال بازیگر نقش اول فیلم شما آقای علیرضا فرهومند را در نظر بگیرید. احتمالا دیگر هر کارگردانی که بخواهد از این بازیگر استفاده کند، مجبور است نقشی را برایش در نظر بگیرد که با لهجه بوشهری و با ویژگی های بومی این فرد سنخیت داشته باشد. چون شاید این بازیگر از لهجه بوشهری در بیاید اصلا کاراکتر خوبی نشود.

من این بچه را خیلی دوست دارم. ولی الآن که در مورد ادامه بازی این بچه فکر می کنم می بینم که ادامه حیات بازیگری اش باخت-باخت است. یعنی هیچ بردی برای این بچه متصور نیست. چون زبان دراماتیک فیلم های ما تهرانی هست و این بچه به خاطر زبان بوشهری اش این موقیعت را از دست می دهد. حتی به فرض اینکه خیلی هم توانا باشد و زبان تهرانی را هم مثل بچه ای که در ولنجک تهران به دنیا آمده و بزرگ شده است صحبت کند باز هم یک چیزهای دیگری را از دست می دهد.

این کودک یک امکانات زبانی با یک برون ریخت احساسی داشت که حالا اگر آن زبان به یک چیز دیگر تبدیل شود نمی تواند آن کار قبلی را بکند. بنابر این من برای این بچه و امثال این بچه هایی که در تاریخ سینمای ایران دیده ایم، متاسفانه آینده خیلی روشنی نمی بینم.

تسنیم: متاسفانه امروزه شاهد این هستیم که قهرمان بسیاری ازکودکان ما شخصیت های افسانه ای فیلم های خارجی هستند. به نظر شما چگونه می شود در سینمای ایران برای بچه ها و کودکان قهرمان های مشترکی از همین سرزمین ایجاد کرد و تاثیر این قهرمان سازی را چه می دانید ؟

وقتی شما می خواهید برای کودکان فیلمی را بسازید، از آنجا که قهرمان کودک در سینما خیلی دیر به دیر تولید می شود، شما چگونه می توانید برای یک بچه سیستانی و یک بچه گیلانی و یک بچه از قصرشیرین مفهوم وطن را جا بیندازید تا به مفهوم آن پی ببرند؟ این بچه ها که نمی دانند وزیر کشور کیست یا رئیس جمهور چه کار می کند. این بچه ها چگونه به هم وصل می شوند و با هم ارتباط برقرار می کند؟ به وسیله قهرمان های مشترک. وقتی قهرمان یک کودک ما بتمن است و قهرمان دیگری مرد عنکبوتی است، این کودکان هیچ نقطه مشترکی ندارند. ولی ما همه مان "باشو" را می شناسیم.

حالا من در مورد فیلم خودم میگویم. این طور قهرمان سازی می تواند با بچه های ایران ارتباط برقرار کند، کما اینکه در جشنواره فیلم فجر در شهرستان های متفاوت و با فرهنگ های مختلف فیلم برگزیده مردمی شد. یعنی همدان،مشهد،اصفهان و شیراز ربطی به هم ندارند ولی همه آن ها به یک فیلم با لهجه بوشهری رای دادند.

من می گویم که اگر این بتواند یک قهرمان مشترکی برای این سال های این ها بشود، مفهوم وطن به وسیله قهرمان مشترک در ذهن یک کودک 8 و 9 ساله شکل می گیرد. مفهوم وطن با رود ارس یا با مختصات جغرافیایی خاصی شکل نمی گیرد. امیدوارم که این اتفاق بیفتد و با این لینک ها بتوانیم قهرمان های مشترک زیادی برای همه بچه های ایران ایجاد کنیم.
اگر این لینک ها کار کردند و اگر این "رنجرو" کار کرد، حالا اگر 2000 سرباز هم با اسلحه دور این مرزهای ایران بگذاریم تا از مرزها محافظت کنند، قدر این نمی توانند مرزها را حفظ کنند.

فردا اگر کسی خواست به نیروگاه بوشهر هم حمله کند، دیگر برای بچه های ایران بوشهر به علاوه "رنجرو" است. بچه گیلانی هم دلش می خواهد که بوشهر حفظ شود. چون یادش می آید از همین بوشهر یک "رنجرو" بود که برایش یک قصه آورد و تعریف کرد. یعنی الآن با این فیلم مردم دلشان بیشتر شور بوشهر را می زند. حالا اگر یک کاراکتر قهرمان سیستانی یا گیلانی هم باشد همین طور می شود. این طوری است که سرزمین عزیز می شود.

تسنیم:  در فیلم می بینیم که وقتی روس ها بر سر تعهدات خودشان نسبت به نیروگاه نیستند، مردم شهر واکنش بدی نسبت به دوستی کودک ایرانی با کودک روس نشان می دهند. آیا الآن در دنیای واقعی هم در بوشهر اینگونه است؟

نه. به نظر من اگر اینگونه باشد که خیلی مسخره می شود. ویل دورانت یک تعریف جالبی از همینگوی ارائه میدهد. او وقتی می خواهد در مورد هنر داستان نویسی همینگوی صحبت کند می گوید : "همینگوی در داستان هایش تفسیری از زندگی را چنان واقعی و مثل خود زندگی به شما نمایش می دهد که شما آن را با زندگی اشتباه می گیرید." در واقع این تفسیری از زندگی است که در غالب یک داستان و گفتگوی میان انسان ها برای شما روایت می شود.

فیلم من هم تفسیری از نگره های سیاسی ماست که من آن ها را به صورت دیالوگ و سکانس و کاراکترهای مختلف نمایش داده ام. در صورتیکه عین اتفاق نیست. بلکه تفسیری از اتفاق است که حالا دارم مثل خود اتفاق به خورد شما می دهم. بنابر این نباید دنبال این بود که اگر الآن در ژنو اتفاقی افتاد، مثلا در بوشهر عکس العمل خاصی نشان می دهند و شادی می کنند یا نمی کنند.

تسنیم:‌ شما با فیلمتان به عنوان فیلم اولی در جشنواره فیلم فجر حضور داشتید. استعدادهای زیاد دیگری هم در شهرستان ها وجود دارند. امکاناتی که برای شما فراهم شد به چه صورت بود که دیگران هم بتوانند از آن ها استفاده کنند و وارد فضای فیلمسازی حرفه ای شوند؟

اینجا دوباره پای تلویزیون به میان می آید. یک سال هایی که همه به یاد می آوریم خیلی سخت بود که وارد سیکل سینما شد. الآن تلویزیون خیلی کار را راحت کرده است. الآن من شاهد این هستم که اگر کسی مقداری قابلیت متقاعدکنندگی داشته باشد، می تواند در تلویزیون کار بکند و خودش را نشان بدهد. از این لحاظ فکر می کنم تلویزیون با همه نقدهایی که به تله فیلم هایش وارد است، یک عدالتی را به سینمای ایران آورده است و زمین بازی را فراخ تر کرده است.

من خودم از کانال تلویزیون آمدم و فکر می کنم برای ورود به سینما کانال سهل الوصول تری نسبت به بقیه کانال ها باشد.

تسنیم: ایده ای بود که به خاطر محدودیت ها و نبود هزینه کافی موفق به ساخت آن در این فیلم نشده باشید ؟

اینجا تنها جایی بود که بحث مالی یک مقدار دستم را بست. یک ایده خیلی خوبی داشتم که اول فیلم یک هیلی کوپتری یک جا می نشست و این زن روس هنگام فرودش را می دیدیم که اصلا چه می شود که دارد این قصه را تعریف می کند. ولی این یک کشور دیگری می خواست و امکانات خیلی خوبی را می طلبید. دیگر واقعا آنجا پولمان نمی رسید.

تسنیم:‌یک نقدی که به فیلمتان وارد است بحث فلاش بک های طولانی فیلم است که در چند صحنه فیلم باعث می شود که بیننده فراموش کند که با یک تعریف داستان در زمان حال و توسط یک شخص دیگری روبروست و این باعث می شود که از جذابیت کار کم شود. این نقد را قبول دارید ؟

بله. خودم هم این نقد را وارد می دانم. آن قسمتی که دارد روایت ایجاد می شود باید آن قدری جذابیت داشته باشد که ما هر بار که به زمان حال برمی گردیم بفهمیم که حالا آنجا دارد چه اتفاقی می افتد.

تسنیم:‌ برخی از کارگردانان ما وقتی فیلمشان را می سازند برخی از ملاک های جشنواره ها را هم مد نظر دارند و سعی می کنند که با پارامترهای مورد نظر جشنواره ها فیلمشان را بسازند. فیلم شما هم فیلمی بود که در جشنواره های مختلف مورد استقبال گسترده داوران قرار گرفت. آیا شما هم هنگام ساخت این فیلم با ملاک های جشنواره فیلمتان را ساختید ؟

نه. به خدای احد و واحد اصلا این حساب و کتاب ها در ذهن من وجود نداشت. اصلا نمی دانستم برخی از این جایزه ها وجود دارند. من حتی خبرهای مربوط به خودم را هم در اینترنت دنبال نمی کنم. فقط به خاطر اینکه استرس و انحرافی در کارم ایجاد نشود. من تا حالا سایت فیلمم را هم چک نکرده ام.

این جشنواره ها که مقصد برای کسی نیستند. نه من بلکه فکر می کنم 98 درصد سینماگران دیگر هم اینجوری فیلم نمی سازند. البته هر چه فیلمی از کوچه های جشنواره های بیشتری بگذرد بیشتر دیده می شود.

ولی فکر می کنم اگر آدم بخواهد یک چیزی بسازد برای این جشنواره و آن جشنواره خیلی چیز کوچکی می شود. اصلا این لباس ها برای تن سینما و فیلم تنگ است. شما یک ملتی دارید و دارید از یک وطن و فرهنگ و مفهومی حرف می زنید که این جشنواره ها پشت سرش جا می مانند. اتفاقا این هم شاید از رندی و هوشمندی باشد که وقتی شما به دور دست نگاه می کنید همه این ها هم پشت سرش می آید.

یکی از آرزوهایم این بود که در جشنواره فیلم کودک اصفهان این بچه های کوچک به فیلم من به عنوان برنده رای بدهند و به آن جایزه بدهند و من جایزه ام را از آنان دریافت کنم. چون اگر شما جایزه را از یک هیئت داوران چند نفره بگیرید شاید یک جای دیگر هم آن جایزه را نگیرید. کما اینکه در فجر نگرفتم. ولی وقتی 70 بچه 12 – 13 ساله کشورت می خواهند این جایزه را به تو بدهند این خیلی شیرین و جذاب است.

انتهای پیام/