امام سجاد(ع)؛ احیاگر تابلوی غیرت دینی و عدالتخواهی نهضت عاشورا
خبرگزاری تسنیم: در بخشی از سخنان رهبر انقلاب آمده است: هرکس با زمزمه امام سجاد علیه السّلام آشنا باشد خوب مىفهمد که علت انقطاع از راه خدا و محرومیت از نیل به مقامات معنوى گرفتاریهایى است که دراثر پیروى از شهوات و اطاعت از نفس اماره دچار آن مىشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امام سجاد علیه السّلام، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر و شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس از ایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سختترین ادوارسیاسى ــ اجتماعى، در سال 95 هجرى قمرى به شهادت رسیدند. درباره علت شهادت ایشان و چگونگى آن، عمده تاریخنگاران تصریح کردهاند، ولیدبن عبدالملک ایشان را مسموم ساخته حضرت بر اثر همان مسمومیت به شهادت رسیدهاند.
عبدالملک نخستین کسی بود که بهصورت رسمی از فریضه امر به معروف و نهی از منکر جلوگیری کرد. او پس از کشتن عبداللهبن زبیر در یک سخنرانی عمومی گفت: هرکس مرا به تقوا دعوت کند، او را گردن میزنم، و بدین وسیله مردم را به خفقانی عمیق دعوت نمود. او برای اختناق بیشتر به قتل و غارت مردم میپرداخت. امام سجاد علیه السّلام در عصر حکومت عبدالملک در تنگنای فشارهای امنیتی، دوران سختی را میگذراندند.
از سیاستهای ثابت و همیشگی اهلبیت علیهم السّلام بعد از شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین علیه السّلام احیای نهضت عاشورا بود؛ زیرا نهضت عاشورا تابلوی زیبا و پرافتخار غیرت دینی و شجاعت و ظلمستیزی و عدالت خواهی است و امامان معصوم با احیای آن میخواستند این ارزشها را در جوامع مسلمان زنده نگه دارند. دراینباره امام سجاد علیهالسّلام نقش بهسزایی داشتند؛ چراکه در مدت 35 سال حیات پربرکتشان بعد از واقعه عاشورا، بهروشهای مختلف نهضت عاشورای حسینی را در جامعه زنده میکردند که خود مبارزه شدیدی علیه دستگاه حاکم به شمار میرفت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز پیرامون سبک و سیره زندگی امام سجاد علیه السّلام به نکات متعددی در سخنان خود اشاره کردهاند، بخشی از سخنان مقام معظم رهبری پیرامون شخصیت حضرت زینالعابدین علیه السّلام بهشرح ذیل است:
در دعاها و تضرّعات و در کلمات ائمّه علیهم السّلام، نفس بشرى و هواهاى انسانى و شخصى، اینهمه مورد مذمّت قرار گرفته، و براى این است که در دعاى صحیفه سجّادیه مىخوانیم: «هذا مقام من استحیى لنفسه منک.» یعنى پروردگارا! بهخاطر سبکسریهاى نفس خودم، از تو شرمندهام. توجّه کنید که این را امام سجاد علیه السّلام مىگوید! بنده عقیده ندارم که ائمّه علیهم السّلام، آنچه را که در دعا و در نیمهشب و در حال تضرّع و گریه مىگفتهاند، فقط براى این بوده است که ما از آنها یاد بگیریم؛ بلکه ایشان قصد انشا مىکردند و حقیقت را مىگفتند. منتها مسأله هواى نفس، در مراتب نفوس بشرى مختلف است. آنچه را که آن بزرگوار هواى نفس مىداند، ممکن است در زندگى ما، عبادت یا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگى و در ترکیب وجودىِ امام سجاد، هواى نفس است؛ چون اوج ایشان زیاد است، لطافت روح و صفاى معنوى و روحانىاش بالاست. (بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه ــ 1373/06/29)
امام سجاد علیه الصّلاة و السّلام، آن مرکز نورانیّت، آن معدن معنویت و کمال، زیْنِ همه عابدین عالم، در دعاهاى صحیفه سجادیه، با خود چگونه مواجه مىشود و خود را چطور در مقابل پروردگار عالم قرار مىدهد و استغاثه مىکند! در نیمهشب و بعد از نماز شب؛ آن هم نه نماز شبِ آدم معمولى و عادى، بلکه نماز شبِ سیّد سجاد، آن امام همام به پروردگار عالم رو مىکند و مىگوید: «و هذا مقام من استحیى لنفسه منک و سخط علیها و رضى عنک». یعنى «پروردگارا! من بهخاطر نفس خودم، بهخاطر ضعفها و نقصهاى خودم از تو شرمندهام. بر نفس خود خشمگینم و از تو راضىام.» این جمله را امام سجاد علیه الصّلاة و السّلام، به پروردگار عالم مىگوید: «فتلقّیک بنفس خاشعة و رقبة خاضعة.» بازنگرى در خود این است، که انسان، آسمان کمال را مرحله پس از مرحله طى مىکند و کامل مىشود. اگر انسانهاى والا پدید مىآیند و اگر معنویّات و زیباییها خود را ظاهر مىکنند و نشان مىدهند، همه بر اثر بازنگرى در خود و دیدن نقایص و عیبهاى خود است. برخلاف انسانى که چشم را بر روى همه این ضعفها ببندد؛ خود را فارغ بداند؛ مغرور به خود و مغرور به خدا شود؛ مغرور به اندک شعله نورانیّتى شود که در وجود او و بالاخره در وجود هر انسانى هست و خود را نشان داده است و نهایتاً به همین قانع شود. بعضى افراد هستند که به کمترین خیرى از خیرات در وجود خودشان قانعند. فردى که چنین است، دیگر کمال را نمىتواند طى کند. (بیانات در دیدار پرسنل و فرماندهان ارتش ــ 1375/01/28)
عبّاد بصرى، امام سجاد علیه السّلام را در راه حج دید و عرض کرد: «ترکت الجهاد و صعوبته و اقبلت على الحجّ و لینه» یعنى جهاد و سختیهایش را رها کردهاى و سراغ حج آمدهاى که کار آسانى است؟! این آیه را هم براى حضرت خواند: «انّ اللَّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة یقاتلون فى سبیل اللَّه فیقتلون و یقتلون». او براى امام سجاد علیه السّلام آیه قرآن مىخواند که چرا شما عوض جهاد، به حج مىآیید؟! جهاد زیر پرچم چهکسى؟ عبدالملک مروان! یعنى امام سجاد علیه السّلام زیر پرچم عبدالملک برود و جهاد کند؟ آیا این جهاد است؟ حضرت فرمود: دنباله این آیه را بلدى؟ عرض کرد: بله. فرمودند: بخوان. خواند: «التّائبون العابدون الحامدون السّائحون الرّاکعون السّاجدون الآمرون بالمعروف و النّاهون عن المنکر و الحافظون لحدود اللَّه». حضرت فرمود: هروقت که تائبون، عابدون، حامدون، سائحون، راکعون، ساجدون، آمرون بالمعروف، ناهون عن المنکر و حافظون لحدود اللَّه سر کار آمدند، من زیر پرچم آنها مىروم و آنگاه جهاد خواهم کرد؛ حالا روز جهاد نیست. (بیانات در دیدار با فرماندهان و جمعى از پاسداران کمیتههاى انقلاب اسلامى ــ 1369/10/10)
در یکى از دعاهاى صحیفه سجّادیه ــ صحیفه ثالثه سجّادیه ــ در آخر دعایى که مابین نافله و فریضه صبح خوانده مىشود، از امام سجاد علیه السّلام چنین نقل شده است: «اللّهم ارزقنى عقلاً کاملاً و عزماً ثاقباً و لبّاً راجحاً و قلباً زکیاً و علماً کثیراً و ادباً بارعاً.» آن حضرت، شش چیز از خداى متعال خواسته است. مىفرماید: خدایا! عقل کامل، اراده نیرومند، لبّ راجح ــ که من روى این خواسته سوم مىخواهم تکیه کنم ــ دل پاکیزه، دانش بسیار، و ادبى برجسته و درخشان به من عنایت کن!
نکته و خواسته سوم، «لبّ راجح» است. معنایش این است که «باطن و مغزِ کار من، از ظاهر و شکل کار من، بیشتر باشد». ببینید امام سجاد علیه السّلام از خدا چه خواسته است! من مىخواهم براى شما مردم مؤمن، براى ملت بزرگ ایران، براى دلهایى که به نور ایمان روشن شد و با سخن و عمل خود دنیایى را روشن کرد، این نکته را تکرار کنم: «لبّاً راجحاً».
ما، دو نوع آدم داریم: یک نوع، آدمى است که هرچه هست، در ظاهر اوست. ظاهرش جذاب و چشمگیر و احیاناً خاشع کننده و خاضع کننده است. اما باطنش پوک و پوچ است؛ چیزى در او نیست. این، بدترین نوع آدمى است که مىخواهد منشأ آثار بزرگ باشد. پناه بر خدا! اما یک نوع دیگر، آدمى است که باطن او بر ظاهرش ترجیح دارد. ظاهرش هرچه هست، باطن او بهتر و بیشتر از ظاهر، جذّابیت دارد. امام سجاد علیه السلام به ما درس مىدهد که از خدا بخواهیم آدمى از نوع دوم باشیم. (بیانات در خطبههاى نماز عید فطر ــ 1372/12/22)
اگر زینب کبرى سلام الله علیها و امام سجّاد علیه السّلام در طول آن روزهاى اسارت ــ چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند ــ مجاهدات و تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفه عاشورا و هدف حسینبنعلى و ظلم دشمن را بیان نمىکردند، واقعه عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند.
چرا امام صادق علیه السّلام ــ طبق روایت ــ فرمودند که هرکس یک بیت شعر درباره حادثه عاشورا بگوید و کسانى را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههاى تبلیغاتى، براى منزوى کردن و در ظلمت نگهداشتن مسأله عاشورا و کلاً مسأله اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ، اینگونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنتآمیز مىکردند. در چنین فضایى، مگر ممکن بود قضیه عاشورا ــ که با این عظمت در بیابانى در گوشهاى از دنیاى اسلام اتفاق افتاده ــ با این تپش و نشاط باقى بماند؟ یقیناً بدون آن تلاشها، از بین مىرفت.
آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسینبن على علیهما السّلام بود. به همان اندازه که مجاهدت حسینبن على علیهما السّلام و یارانش بهعنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب سلام الله علیها و مجاهدت امام سجّاد علیه السّلام و بقیه بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه نظامى نبود؛ بلکه تبلیغى و فرهنگى بود. ما به این نکتهها باید توجه کنیم. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ــ 1368/06/29)
کسى که با زمزمه امام سجّاد علیه الصّلاة و السّلام آشنا باشد، خوب مىفهمد که علّت انقطاع ما از راه خدا، علّت دورى ما از معنویّات، علّت محرومیت ما و امثال ما از دست یافتن به آن مقامات معنوى و ملکوتى، گرفتاریهایى است که در اثر پیروى از شهوات و اطاعت از نفس امّاره، دچار آن مىشویم.
در دعاى ابىحمزه، امام سجّاد علیه السّلام عرض مىکند: «فرّق بینى و بین ذنبى المانع عن لزوم طاعتک.» یعنى اى پروردگار من! بین من و گناهى که نمىگذارد ملازم با اطاعت تو باشم، جدایى بینداز. پس معلوم مىشود که گناهان که اساس در معناى گناه، همین چیزهایى است که انسان بهتبع شهوات و نفسانیّات خود، به آنها دست مىزند و مرتکب مىشود نمىگذارند که انسان پرواز کند و اوج بگیرد. (بیانات در دیدار کارگزاران نظام ــ 1372/01/04)
انتهای پیام/*