سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیون دلاری غرب برای راهاندازی موزهها/تحول کنونی موزههای اروپا حاصل تلاش ایرانیان است
خبرگزاری تسنیم: برخی کارشناسان معتقدند که موزهها به علت داشتن نقش آموزشی سرمایهگذاران غربی را مجبور کرده است به جای اینکه ۲۰۰ میلیون دلار هزینه کند یک شبکه تلویزیونی راه بیندازند دو برابر این را هزینه کنند تا یک موزه راه بیندازند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، یکی از دغدغههای هر کشوری، آموزش و انتقال فرهنگ و تاریخ خود و ثبت و حفظ حافظه تاریخی مردمان خود است که هرچه به بیشتر آن بپردازد، هویت فردی و اجتماعی تک تک افراد آن جامعه، بیشتر تثبیت میشود و کار به جایی میرسد هر فرد جامعه به بودن در آن جامعه احساس افتخار میکند.
اگر از تاریخسازی برخی کشورها برای اثبات دروغین خود بگذریم، یکی از حوزههایی که میتواند در انتقال این مفاهیم موثر باشد موزهها هستند که متأسفانه گرد غفلت مسئولان و عدم توجه آنان را در این حوزه بر شانه موزهها مشاهده میکنیم که باید هرچه سریعتر گردوغبار آنها را بزداییم.
بایک نگاه سطحی درمییابیم که موزهها در ایران بیشتر به عنوان مکانی برای بازدید عناصر و اشیای تاریخی هستند که عدم تنوع و کارکرد دیگری به جزء بازدید در این مکان و عدم برنامهریزی برای تحول در این زمینه، موجب رکود در بازدید موزهها شده است و شاید نتوان تقصیر کمبازدیدبودن موزه ها را برگردن مردم انداخت این درحالی است که برخی از موزههای امریکا سالانه 2 میلیون نفر بازدید دارند و این نشان از اهمیت موزهها در جوامع غربی دارد.
یکی از راهکارهایی که مسئولان امر برای این حوزه پیشنهاد کردهاند تا شاید بتوان موتور خاموش موزه را استارت زد موضوع اداره موزهها به صورت هیئت امنایی است که برای بررسی این موضوع میزگردی با حضور دکتر یوسف منصورزاده، دارای مدرک دکتری موزهداری و استاد دانشگاه و مهران نوروزی، کارشناس موزهداری در خبرگزاری تسنیم برگزار کردیم که قسمت ابتدایی این میزگرد را در زیر میخوانید.
*تسنیم: در ابتدا لطفا در باره نقش و کارکرد موزهها در جامعه توضیح دهید. آیا موزهها طبق آنچه در جامعه رایج است فقط این نقش را دارند که گروهی برای گذران اوقات فراغت خود با بازدید از آن بپردازند؟ به عبارتی موزهها فقط نقش ویترین اشیای تاریخی را دارند؟
*منصورزاده: ببینید! موزهها پدیدههای جدیدی هستند که محصول رُنسانس اروپا محسوب میشوند، به طوری که این موزهها بودند که اروپا را با دنیای جدید آشنا و یک نوع تجدید حیات فکری برای اروپا ایجاد کردند و اروپا در سایه این موزهها بود که توانست یک نوع پیوند بین یونان باستان و عصر طلایی ایجاد کند، لذا طبیعتا موزهها کارشان تنها به گذشته نیست، بلکه پتانسیلی محسوب میشوند که میتوان بر اساس آن با تکیه بر گذشته، یک برنامهریزی برای یک آینده مطلوب انجام داد، بنابراین عامل اصلی تحولات اروپا و موتور محرک آن، موزهها بودند.
موزهها در دوره رنسانس محل تجمع روشنفکران بود و وقتی به مجموعهدارهای آن زمان توجه میکنیم، متوجه میشویم که اولین مجموعهدارها افرادی بودند که صاحبان فکر و اندیشه محسوب میشدند، برخلاف آن چیزی که ما تصور میکنیم که مجموعهداری، جمعآوری عتیقهجات است لذا به واقع یک نگاه جدیدی برای شیوه کسب علم و دانش محسوب میشد که نه مبتنی بر گفتهها و شنیدهها و آن هم ضعیف، بلکه مبتنی بر موارد ملموس و کاوشهای علمی بودند که بر اساس آنها، دانشمندان آن دوره در نظر داشتند که علمی را پایهگذاری کنند که مبتنی بر مشاهده باشد؛ لذا اروپایی که 10 قرن در قرون وسطی در ذهنیتگرایی غوطهور بودند، خودشان را آزاد کردند و به عینیتگرایی رسیدند و موزهها آنها را به این سطح رساندند و علم به صورت ملموس و محسوس و قابل مشاهده درآمد و طبقهبندی شد.
در همین راستا گیاهشناسی، جانورشناسی، تاریخ، هنر و حتی مردمشناسی در موزهها به شکل عینیت و واقعیت درآمد و همه تلاش میکردند که دانشی را کسب کنند که دیگر در اسطورهها و ذهنها به دنبال آن نباشند بلکه عینی باشد. تاریخ هم همینگونه بود که خودش را از اسطورهها جدا کرد و برای همین اشیای تاریخی و اسناد و کتیبهها را به عنوان تاریخ طبقهبندی کردند و دانشی مبتنی بر اشیا و کشفیات، نه گفتهها و شنیدههایی که عمدتا بیپایه و اساس بودند شد، تاریخی که قبل از آن با اسطوره یکی بود.
*تسنیم: به عبارتی تحول موجود اروپا که بر پایه علوم تجربی است یکی از کارکردهای موزهها بود؟
*منصورزاده: دقیقاً! این اتفاقات افتاد و موزهها در همه زمینهها، علوم را عینی کردند و این عینیتگرایی بود که این تمدن جدید را ایجاد کرد و بعد جامعه را به انقلاب صنعتی رساند. اگر موزهها نبودند دانش و نگرش هم نبود و این تحولات هم نبود، لذا نقش تاریخی موزه مشخص است. آنچه به ما رسیده است آن نیست که باید میرسید، بلکه ما کپیبرداری کردهایم، یعنی موزه، مرکز پژوهش و علم مبتنی بر مشاهده و تحقیق و همراه با تجربه و مهارت است و فقط دانشی نیست که فقط مدرک بیاورد و یکسری گفتههای گذشتگان را تکرار کند، در حالی که تا پایان قرون وسطی علم تکرار سخن گذشتگان بود.
*تسنیم: به نظر میرسد که نقش متفکرین اسلامی هم در این بین نقش پررنگی بود و به عبارتی اروپا این نگاه را وامدار این متفکران است.
*منصورزاده: همینطور است! متاسفانه باید بگویم که این نگرش از تمدن اسلامی وارد دنیای اروپا شد و متفکرین اسلامی ما همین کار را کردند، اما به موزه نیانجامید، یعنی موزهای که باید فکر و اندیشه را در حافظه تاریخی ثبت میکرد و به نسلهای بعد انتقال میداد انجام نشد و قرنهای سوم و چهارم و پنجم رنسانس اسلامی ایجاد شد که با آمدن مغولها تمام میشود، چرا که اینها در حافظه تاریخی نمیماند و این نگرش نبود که اینها باید طبقهبندی شود. دانشمندان اسلامی کارهای میدانی زیادی کردند و علم را در کتابخانه خلاصه نمیکردند، بلکه وارد میدان عمل شدند مثل رازی ، بیرونی و خوارزمی که تئوریسینهای بزرگ اسلامی بودند و البته جالب است بدانید که این هم درسهای قرآن بود، چرا که هرگاه به قرآن مراجعه میکنیم ما را به مشاهده دعوت میکند. "آیا شما به شتر نگاه نمیکنید که چگونه خلق شد؟" یا "آسمان را نظر نمیکنید؟" یا اینکه "در زمین سیر کنید"؛ نمیگوید در کتابخانه بنشینید یا گوش کنید بلکه میگوید مطالعه کنید و پژوهش کنید، ببینید خلقت چگونه شکل گرفت. کتابخانه عملاً نمیتواند به طور کلی به این موضوع کمک کند و حرکت بیافریند و فرضیه شکل دهد، بلکه آن چیزی که قرآن به آن توجه کرد و دانشمندان اسلامی به آن عمل کردند و رنسانسی که در یونان عقیم مانده بود را ادامه دادند، نمونه این کار، بیرونیها و ابوعلیسیناها بودند و ین موضوع به اروپا منتقل شد.راجر بیکو میگوید "من شاگرد ابن رشد بودم و افتخار میکنم که یاد گرفتم همه چیزها را باید مبتنی بر مشاهده یاد گرفت".
*تسنیم: پس چرا نتوانستیم ادامه دهیم و ما از این ظرفیت بالا،تحول حال حاضر اروپا را در کشورمان ایجاد کنیم؟
*منصورزاده:تمدن اسلامی اینها را خوب یاد گرفت، اما چون زمینه تاریخی در شرق برای شکلگیری موزه و عینیتگرایی وجود نداشت، نتوانستیم وارد موزه شویم در حالی که در اروپا این پتانسیل وجود داشت و اروپاییها آن را احیا کردند و به انقلاب صنعتی کشاندند لذا نقش موزهها کاملا آموزشی است. ارسطو که از دانشمندان بزرگ یونان است در مدرسه آتن یک مجموعهای در زمینه جانورشناسی گردآوری کرد که این مجموعه سیستم جانورشناسی را تا 2 قرن پیش در دانشگاهها تدریس میداد. این موزههای اولین موزههایی بودند که کاملا علمی بودند و در راستای تولید علم و اندیشه بود. بعد از رنسانس هم همینگونه شد و افرادی مجموعههایی جمع کردند که بر اساس آن کتاب نوشتند و تدریس کردند. وقتی به قرن نوزدهم میرسیم توسعه دانشگاهها نقش آموزشی موزهها را ضعیف کرد اما در قرن بیستم پی بردند که موزهها باید باشند و دانشگاهها نمیتوانند پاسخگوی نیازهای علمی باشند چون نمیتوانند تئوریپردازی کنند و نقش موزههای تقویت شد و بعد از شکلگیری ایکوم هدف موزهها فقط آموزش تعریف شد، یعنی اگر واژه لذتبردن آمده است آموزش توأم با تفریح است.
*تسنیم: شاهدیم که در اروپا هزینههای زیادی برای راهاندازی موزههای جدید میشود، این موضوع چه توجیه علمی دارد؟
*منصورزاده: درست است! اروپا به نقش موزهها پی برد لذا هزینههای گزافی که برای موزهها میشود بهرهبرداری بالایی برای آنها دارد چرا که در زمینه آموزش و تولید علم و کسب تجربه و ایجاد مهارت برای دانشآموختگان خود از موزهها استفاده بالایی میبرد. بعد از جنگ جهانی دوم 2 مرکز آموزش رسمی ایجاد شد یکی به صورت مستقیم که دانشگاهها بودند و مراکز غیررسمی که موزهها بودند. به این نتیجه رسیدند که آموزش رسمی نمیتوند جوابگوی همه نیازها باشد چرا که بیشتر جنبه ذهنی دارد در حالی که در آموزش غیرمستقیم، مهارت، آموخته و تجربه اندوخته میشود و اینجاست که موزهها به کارگاههای آموزشی تبدیل شده است. در قرن بیستویکم که کشورهای انگلیس و آمریکا که پیشتاز این حرکت هستند موزهها را با مراکز آموزش رسمی یعنی آموزش و پرورش و دانشگاه هماهنگ کردهاند که البته کار سنگینی است و بخش اعظم آموزشها به جای آموزش و پرورش و دانشگاه در موزه انجام میشود. موزهها خودشان را برای ورود دانشآموزان و دانشجویان آماده کردند، برای دروس علوم، تاریخ و ... .
از طرف دیگر آنها با آموزشهای مختلف به این نتیجه رسیدند که دانشگاهها با بهترین شیوه تدریس بالاترین قدرت یادگیری 10 درصدی دارد و فراموش میشود اما به این نتیجه رسیدند که وقتی در موزهها یک گالری مربوط به زیستشناسی را در کنار معلم میبیند و مرور میشود، 90 درصد قدرت یادگیری دارد، جامعه غربی به این موضوع رسیده است و امروزه همه موزهها بستری برای آموزش شدهاند و با دانشگاه و آموزش و پرورش هماهنگ هستند. روابط عمومی موزه در خدمت هماهنگی با مراکز آموزشی است و برای معلمها دورههای ضمن خدمت میگذارد که چطور در موزهها مطالب را انتقال دهند.
*تسنیم: نقش موزه از نظر شما چگونه است؟
*نوروزی: اینکه موزه،صرفا کاربردی تاریخی یا علمی دارد اشتباه است. موزه را در قالب یک پدیده چندبعدی باید نگاه کرد، به طوری که به عنوان مثال مانند یک رسانه میماند، در رسانه، گزینه فرهنگی، اجتماعی و... داریم و موزه هم همینگونه است و در زمینههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نقش ایفا میکند. به عنوان مثال یهود از عنصر موزه سوءاستفاده میکنند، لذا موزه امروز بیش از هر چیز یک رسانه است؛ رسانهای که با سایر رسانهها متفاوت است. مثلا رادیو به نوعی در بین رسانهها منحصر به فرد است از این جهت که وقتی تلویزیون نگاه میکنند یا روزنامه میخوانند برای این که مطلب را بفهمند باید به آن نگاه کنند اما رادیو تنها رسانهای است که نیاز به نگاهکردن ندارد. موزه هم منحصر به فرد است از این جهت که تنها رسانهای است که نمیتوان در آن سانسورینگ اعمال کرد و به طور مستقیم ارتباط بین مخاطب و اثر حامل خبر را میتوان دید. مثلا هر خبرگزاری با یک بکگراند ذهنی یک خبر را نقل میکند. همین خبر را ممکن است رسانهای دیگر به گونهای دیگر مطرح کند.
موزه جایی است که مخاطب مستقیم مقابل اثر میایستد و برداشت خاص خود را از آن پدیده درمییابد و هیچ جا در هیچ رسانه دیگر چنین موضوعی را نداریم. برای همین جامعهشناسان روی موزه دست گذاشتند. اتفاقا موزه زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که تلویزیون، اینترنت و سایر رسانههای اجتماعی کم میآورند.
معضلی مانند طلاق، بیکاری و فقر موضوعاتی هستند که امروزه دقیقا اسم موزهها هستند یعنی موزه طلاق، موزه جنگ موضوعاتی که تشریح کردن آن در رسانهها سخت است. این نقش آموزشی نیز در موزهها آنقدر توانمند است به جای اینکه 200 میلیون دلار هزینه کند یک شبکه تلویزیونی راه بیندازند دو برابر این را هزینه میکنند تا یک موزه راه بیندازند. در حالی که یک شبکه تلویزیونی میتواند در چندین نقطه جهان بازتاب داشته باشد ولی موزه بازه جغرافیایی محدودی دارد اما این پایگاه آنقدر ارزشمند است که نه تنها تعداد آن کم نمیشود بلکه هر روز مشاهده میکنیم موزههای حرفهایتر و جذابتر در دنیاراهاندازی میشوند.
*تسنیم: با توجه به این نقش مهم موزهها در آموزش، چرا ما در موزههای کشورمان چنین کاربردی را نمیبینیم؟
*منصورزاده: ببینید! متأسفانه با اتفاقات آن زمان سیر تاریخی ما برعکس اروپا شد، یعنی در قرون 4 و 5 به رنسانس علمی رسیدیم و پیشتاز علم بودیم، ولی در همان زمان اروپا در اوج قرون وسطی به سر میبرد و ذهنیتگرایی محض حاکم بود. آنها مدارس و دانشگاههای ما را دیدند؛ نظامیهها، دانشگاههایی بودند که روی آنها کم کار شده است و باید بیشتر به آن بپردازیم، دانشگاه هایی بودند که در سطوح بالا در آن درس خوانده میشد، حلقه نجوم، تاریخ، طب و ریاضیات و فقه بود و دانشمندان بزرگی را تربیت میکردند. حرکتی آغاز شده بود ولی حمله مغولها این حرکت را به هم ریخت. دوره ایلخانی، نظامیهها تعطیل میشوند و خانقاهها مثل قارچ رویش مییابد و دروس تجربی میمیرد و عرفان و شعر به جای این نظامیهها مینشیند و جریان اصلی حاکمیت ذهنیتگرایی بود و به قاجار میرسیم، ضعیفتر میشود لذا اینکه انتظار داشته باشیم موزه به مفهوم واقعی شکل گیرد دور از واقعیت است، از قرن 5 ما وارد قرون وسطی شدیم، در قرن 13 اروپا، تجربهگرایی و عینیتگرایی را گسترش میدهد و در قرن 14 و 15 رنسانس اتفاق میافتد، ما از گذشتهمان فاصله گرفتیم و وارد قرون وسطی شدیم اما آنها پشت سرگذاشتند و ما دودستی این رنسانس و نوع اندیشیدن که قرآن به ما یاد داده بود که به طبیعت بپردازید و اسامی قرآن بقره، انسان، قلم و فیل است نشان میدهد که باید به تجربه پرداخت را به اروپا تقدیم کردیم.
ما از آن فاصله گرفتیم و موزههای ما امروز با وجود تلاشهای زیاد که همزمان با دانشگاه تهران موزه ملی را داشتیم، ولی آن تحولاتی که بعد از آن نیاز بود صورت بگیرد با دنیا هماهنگ نشد، قبل از موزه ایران باستان، موزه هنرهای ملی را داریم که هم آثار هنرمند است، هم دوستدار هنر و هم خود هنرمند وجود دارد و آنجا هنرمندانی در آن موزه تربیت شدند که خودشان صاحب سبک شدند مثل استاد صنعتی و امامی، اما از وقتی فعالیت موزه کمرنگ شد دیگر آن شخصیتهای بزرگ را نداریم دیگر و این نشان میدهد اگر موزهها فعال باشند تولید علم فعال میشود، امروز موزه را مکانی برای تولید علم در نظر میگیرند نه مکانی برای بازدید.
الان به موزه تاریخ طبیعی لندن که مراجعه میکنیم 70 میلیون اثر جمع شده است، وقتی بپرسید عقربهای کاشان چه ویژگیهایی دارند آنجا کارشناس و پژوهشگر دارد یعنی در هر زمینهای جدیدترین اطلاعات علمی در باره تاریخ طبیعی باید به آنجا مراجعه کنیم آنجا مرکز پمپاژ علم است، این کارکرد موزه است در حالی که متأسفانه موزهها در جامعه ما نگاهها صرفاً فکر میکنند که باستانشناسی است چون اولین بار موزهها با این عنوان باستانشناسی موزه شکل گرفت در حالی که این تصور در جوامع دیگر فرق میکند و در امریکا موزه، موزههای هنری است و مردم را عجیب به آنها علاقمند کردند، حتی در قمارخانهها، نمایشگاههای هنری بردند و وقتی بررسی کردند دیدند به مراتب از ورزش، موزههای هنری بازدیدکننده دارد و بازدیدکننده آنها میلیونی است.
ادامه دارد.....
گفتوگو از مسعود ملکی
انتهای پیام/