ثبت تنها یک مصرع در دفتر حضرت زهرا(س) برای همه عمرمان کافی است
خبرگزاری تسنیم: وحید قاسمی، شاعر جوان آئینی گفت: این را مطمئن هستم که واقعا اگر یک مصراع از شعرهای من در دفتر حضرت زهرا(س) بماند و ثبت شود دیگر نیازی به هیچ چیز دیگری ندارم. به نظر من این از همه چیز مهمتر است.
وحید قاسمی متولد سال 61 و شاعری است که پیش از شاعر بودن، روضه خوان بوده؛ اما بیش از اینکه بخواهد او را به این دو عنوان بخوانند دوست دارد «گریه کن امام حسین(ع)» خوانده شود؛ این را خودش اعتراف کرد، زمانی که ما را برای دیدار و مصاحبه به خانهاش در تهرانسر دعوت کرد. چند روزی از ماه محرم میگذشت و صدایش از آنچه که آن را نوکری امام حسین(ع) میخواند، خسته بود.
او عاشق حضرت رقیه(س) است و شعرهایی که برای دختر کوچک امام(ع) گفته برای مداحان امروز آشناست. «رقیه خاتون» و «سه ساله» عنوانهای 2 پایگاه اینترنتی است که شعرهایش را در آن منتشر میکند. آنچه که درباره این شاعر جوان که تازه قدم به دهه سوم زندگیاش گذاشته جالب است، این است که او اگر چه از مدتها پیش روضهخوان بوده اما هیچ تجربهای از شاعری نداشته تا اینکه در بیست و چند سالگی پس از اولین سفرش به کربلای معلی احساس میکند که شاعر شده است! میگفت: «وقتی برگشتم حس کردم میتوانم شعر بنویسم» و شروع کردم. با همه اینها او صرفا از معتقدان شعر جوششی نیست و به عنصر تعقل و معرفت در اشعار بسیار تاکید داشت. میگفت: «به نظر من شعر اهلبیتی(ع) یا هیئتی صرفا برای هیئتها نیست، این شعر میتواند کارکردهای بیشتری هم داشته باشد.»
از سوی دیگر قاسمی خوش دارد که شعر در عین احساسی بودن مقام و منزلت ذوات مقدس اهل بیت(ع) را محترم بشمارد و چنان نباشد که صرفا ارتباط ارباب و رعیتی را انعکاس میدهد. با وجود همه اینها تاکید میکرد « در این وادی نمیتوان با چارچوب خاصی برای عرض ارادتها به حضرات معصومین(ع) داوری کرد، چه بسا شعرهای یک نوجوان که از نظر فنی هم چندان شسته و رفته نیست ارجی بیشتر از شعرهای شاعران نامدار تاریخ ادبیات داشته باشد.» راست میگفت و پیدا بود که منطق عشق کربلا را خوب فهمیده است. به همین خاطر هم گاهی در میان صحبتهایش سکوت میکرد و اعتراف داشت که خیلی از مسائل شاید توجیهی نداشته باشند، انگار اراده دست ما نیست و هر چه هست از بزرگی اهل بیت(ع) است.
با اینکه قاسمی سرودن را نزد استادی نیاموخته اما در همه قالبها شعر میسراید و قصد دارد به زودی برای نخستین بار یک مجموعه کامل از ششپارههایش را به دست نشر بسپارد که برای نخستین بار در تاریخ ادبیات آئینی منتشر میشود. علاوه بر نوآوریهایش در شعر و معنا، او دستی هم بر آتش پژوهش دارد. تا کنون غیر از آثار ادبیاش کتاب پژوهشی «قبیله سلمان» را منتشر کرده که ردیابی عشق و محبت ایرانیان به اهل بیت(ع) است. چند کار پژوهشی دیگر هم در دست دارد و امیدوار است بتواند آنها را تا سال آینده منتشر کند. آنچه در ادامه میآید گفتوگوی مفصلی با این شاعر جوان است که اینک بخش نخست آن را میخوایند؛
*تسنیم: آقای قاسمی کار سرودن شعر و ذاکری اهل بیت را چطور شروع کردید؟ شاعریتان بر روضهخوانی تقدم داشت یا برعکس روضه خوانی بر شاعری تقدم داشته است؟
من از 17 یا 18 سالگی روضه خواندن را شروع کردم و روضه خوانیام بر شاعریام مقدم بود. حدود سال 82 یعنی زمانی که 21 ساله بودم برای اولینبار به کربلا مشرف شدم و بعد از آن سفر توفیقی شد و شعر گفتن را شروع کردم.
*تسنیم: یعنی پیش از آنکه به کربلا مشرف شوید، اصلا تجربه شاعری نداشتید؟
نه. قبل از آن اصلا شعر نمیگفتم و علاقه چندانی هم به ادبیات نداشتم. البته نمره ادبیاتم خوب بود، ولی به هیچ وجه پیگیر ادبیات نبودم. حتی زمینههایی هم در خانواده نداشتیم که بواسطه آنها جذب شعر و شاعری شوم. خانوادهام مذهبی بودند و تاثیر این موضوع با روضهخوانیام نمایان شد ولی تاثیر شعری بر من نگذاشت. بلافاصله بعد از سفرم به کربلا شروع کردم به شعر گفتن.
*تسنیم: هیچ آموزشی هم در زمینه شعر ندیدید؟
وقتی از کربلا برگشتم، دیدم میتوانم شعر بنویسم و چون از پیش روضهخوان بودم تکنیکهای ادبی را تا حدودی میدانستم و آشنایی سطحیای با وزن و قافیه و دیگر عناصر شعری هم داشتم. یعنی ابتداییترین عناصر شعری را بلد بودم. بعد بیشتر به دنبال شعر رفتم و خودم کتاب خواندم تا به اینجا رسیدم.
*تسنیم: چه ویژگیای در شاعری هست که در روضهخوانی نیست؟
راستش بعد از یک مدت که به کار شعر و شاعری هم پرداخته بودم، دیدم شعر آئینی چیزی نیست که فقط به درد هیئت و مراسم عزاداری بخورد؛ یعنی شعر آئینی فقط برای هیئتها نیست و میتواند به عنوان یک ژانر ادبی مورد مطالعه و دغدغه مخاطبان شناخته و دنبال شود.
*تسنیم: بیشتر تحت تاثیر کدام یک از شاعران بودید؟
نمیتوانم اسم خاصی را ببرم و بگویم که تحت تاثیر چه کسانی بودم. ولی از شعرای آئینی همنسل خودمان آثار رضا جعفری، آثار علی اکبر لطیفیان و محمد سهرابی را که از دوستانم هستند دوست دارم و پیگیری میکنم. شعرهای این عزیزان از مجموعه کارهایی است که خیلی پیگیر هستم. همچنین در این سالهای اخیر اشعار مهدی رحیمی را فوق العاده دوست دارم و میخوانم.
*تسنیم: بیشتر در چه حوزههایی شعر میگوئید و فکر میکنید شعر آئینی امروز در چه وضعیتی است؟
من به تمام حوزههای شعری ورود کردم، یعنی سعی کردم با همه حوزهها آشنا شوم و نسبت خودم با آن حوزه خاص را روشن کنم. مثلا شاید برایتان عجیب باشد که من حتی ادبیات پست مدرن را پیگیری کردهام. اگر چه معتقدم ادبیات پست مدرن تعریفی دارد که ما هنوز به آن نرسیدهایم ولی به هر حال من پیگیر این نوع ادبیات هم بودم. یا مثلا من حتی مجموعه شعرهای شاعران کشورهای دیگر را هم پیگیری میکردم ونسبت به شعر نگاه بازی داشته و دارم.
در حوزه شعر آئینی سالهای اخیر اتفاقات خیلی خوبی افتاده ولی من احساسم این است که ما بچههای شعر آئینی 4 یا 5 سال است که در حال درجا زدنیم. یعنی سالهای 85 تا 87 سالهای اوج ما بود و آثار درخشانی از شاعران نسل ما پدید آمد ولی بعد از آن به دلایل مختلفی از جمله عدم حمایت از این جریان شعری درجا میزنیم.
*تسنیم: دوست داریم به این دلایل بپردازیم. اساسا جریان جدیدی که از آن حرف میزنید با چه ویژگیهایی شناخته میشوند و چه تفاوتی با جریان شعر آئینی یا شعر مذهبی قدیمیتر دارد؟
من خودم به این اشعار معمولا میگویم شعر اهلبیتی(ع)، چون این نوع شعر یک تعریف خاصی دارد. آقا فرمودند بگوئید شعر مذهبی. عدهای هم شعر دینی میگویند، اما لفظی که غالب شده و جا افتاده است همان شعر آئینی است.
اما درباره این سوال؛ ببینید ممکن است یکی از شاعران بزرگ ما که حتی در تاریخ ادبیات ما یک قطب محسوب میشود شعری را برای حضرت سیدالشهدا (ع) بگوید اما میبینید که با این شعر هیچ اتفاقی در مخاطب نمیافتد. یعنی ممکن است آن شعر از نظر ادبی و شیوههای کلاسیک سرایش یک اثر شعری شسته و رفته و حتی شاهکار باشد، ولی آن تاثیری را که باید در قلوب مردم بگذارد، نمیگذارد. این حقیقتی است که وجود دارد و به خاطر همین هم بسیاری از بزرگان ادبیات ما میترسند به این حوزه (خصوصا مرثیهسرایی) ورود پیدا کنند.
به عبارت دیگر در یک سوی ادبیات آئینی ما عدهای هستند که دانش بسیار بالایی دارند و استاد فن و سرایش شعرند ولی به حوزه شعر اهلبیتی(ع) جدید با این تعریف خاص، وارد نمیشوند؛ اما از سوی دیگر من و امثال من هستیم که دانش خاصی نداریم و استاد فن شعر هم نیستیم ولی به خاطر امام حسین(ع) و عشقی که داریم به این حوزه ورود پیدا میکنیم. ورود ما هم به این حوزه با علم به حقیقت صورت میگیرد که کار برای اهلبیت(ع) خیلی باید شسته و رفته و دقیق باشد. در چنین شرایطی هنگامی که گروه اخیر یعنی شاعران جوان و سرودههای اهلبیتی توفیقاتی به دست میآورند، تا حدی توازن به هم میخورد.
چنین چیزی در سالهای اخیر در بستر ادبیات آئینی ما اتفاق افتاد؛ یعنی اولا اتفاقات قشنگی در خصوص شعر آئینی جوان رخ داد که همه آنها با همت و دغدغه شخصی جوانان شاعر بود و در ثانی آن استادی که شعر منِ نوعی را میبیند، به هر دلیلی به این وادی ورود پیدا نمیکند؛ بدین ترتیب شعر هیئتی ما به همت همین شاعران جوان بالا آمد و وقتی خودش را نشان داد، نهادها و سازمانهایی روی آن دست گذاشتند.
*تسنیم: این نکته دقیق و مناقشهبرانگیزی است که میفرمائید ارگانها روی آن دست گذاشتند؟ شما معتقدید شعر آئینی بچههای امروز به طور خودجوش و با دغدغه شخصی رشد کرد و بعد از این رشد اولیه حالا برخی از ارگانها به دنبال تصاحب آن هستند؟
تقریبا همینطور است؛ به نظر من این حرکت نوعی سهمخواهی ارگانها و نهادهای فرهنگی از جریان جدید شعر آئینی بود، نه اینکه بخواهند جایی را برای حمایت از این بچهها تاسیس کنند و آنها را زیر بال و پر خودشان بگیرند. زیرا این بچهها هنوز هم، همان گرفتاریهای آغازین کار خود را دارند و مشکلاتشان مرتفع نشده است. این خیلی مهم است که در نظر بگیریم بچهها خودشان کار کردند و شعر آئینی را به یک اوجی رساندند. ما در دیداری که در سال 90 با آقا داشتیم، ایشان فرمودند که شعر آئینی به یک اوجی خواهد رسید فراتر از آنچه امروز میبینیم و باید منتظر باشیم. این کاملا درست است اما منوط به حمایت است که متاسفانه امروز وجود ندارد.
*تسنیم: به نظر شما وجود ارگانها و انجمنها هیچ کمکی به شاعران نسل جدید نکرده است؟
البته که کار را برای شاعران آسانتر کرده و بیتاثیر نبوده؛ مثلا زمانی که ما شروع کردیم به شعر گفتن هیچ بستری برای ارائه آثار نبود. تعداد شاعران هم خیلی کم بود. مثلا من خودم به آقای جعفری زنگ میزدم و شعرهایم را از پشت گوشی تلفن برایش میخواندم. ولی الان الحمدلله میبینیم که بسیاری از ارگانها، انجمنها و کارگروهها تاسیس شده و امکانی برای شاعران فراهم شده تا آثارشان را ارائه کنند. اما مشکلی که وجود دارد این است که متاسفانه انجمنها و ارگانها خروجی مناسبی ندارند.
*تسنیم: خروجی ندارند یعنی چه؟
ببینید اگر شما پیش بزرگترین شاعران آئینی هم بروید، مثلا فرض کنید حاج علی انسانی؛ ایشان هم به شما میگوید که اساسا شاعر آئینی هیچ کاره است، البته درست است که شاعر باید دنبال فن شعر و تکنیکها برود و تمام آموزههای ادبی را یاد بگیرد ولی باز خط را شخص دیگری میدهد؛ یعنی به اصطلاح ما روضهخوانها نمکاش از جای دیگری میآید. برای خود من بارها اتفاق افتاده که یک نصف روز نشستهام اما نتوانستم حتی یک مصراع بنویسم؛ ولی برعکس یک شب محرم با همه خستگیها و گیرهایی که داشتم در مدت زمان کوتاهی سه تا غزل نوشتم.
منظورم این است که خیلی خوب است آن کارگروهها و آموزشها و حمایتها باشد، اما از طرف دیگر شاعر اهلبیت(ع) باید برای خودش باشد و برای خودش خلوتی داشته باشد تا بتواند در اصطلاح سیماش را با حضرات معصومین(ع) وصل کند. حالا هر کسی به شیوه خودش این کار را میکند؛ یکی نماز شب میخواند، یکی اهل روزه است، یکی با سینه زدنها و روضه رفتنها وصل میشود. بنابراین کار سرودن برای حضرات معصومین با کار ادارهای و سلسلهمراتب ارگانی چندان جور در نمیآید؛ این کار هم دلی است، هم فنی و باید هر دو اینها باشد. به نظر میرسد در کارهای نهادی و ارگانی موضوع دلی بودن کار، فراموش میشود.
*تسنیم: این بحث مرا یاد جوششی و کوششی بودن شعر انداخت. خیلیها معتقدند شعر آئینی بیشتر جوششی است، اگر چه همانطور که فرمودید کوشش و فن هم اهمیت دارد؟ اما رهبر انقلاب در جایی فرمودهاند که شاعران مذهبی و آئینی شعرهای متوسط یا ضعیفشان را پیش خودشان نگه دارند و تنها شعرهای قوی و محکم خود را را منتشر کرده یا بخوانند. حال اگر معتقد باشیم شعر آئینی جوششی است چطور میتوان قوی یا ضعیف بودن آن را مورد داوری قرار داد؟
البته من خودم این جمله را از آقا نشنیدم ولی به هر حال حرف منطقیای است و باید هم همین باشد. آدم نباید کارهای ضعیفش را نشر دهد. ممکن است برخی شعرهای ما از نظر معرفتی اشکال داشته باشد. یا برخی از آنها جعل روایت باشد که اینها خیلی بدتر است.
اما نکتهای که اینجا وجود دارد این است که ما در شرایط کنونی فضای اینترنت را داریم که از جهتی خوب و از جهتی بد است. برخی از دوستان شاعر شاید در خصوص انتشار آثارشان مشکل دارشته باشند و حتی مجبورند برای چاپ آثارشان از جیب هزینه کنند. به نظر من اینترنت برای این دوستان خیلی هم خوب است. اما از طرف دیگر فرض کنید مثلا من در جلسهای حالتی پیدا میکنم و به قول معروف احساسی میشود و شعری را که فقط برای آن جلسه و جلسات مشابه خوب است میخوانم، یا اینکه در جلسه دوستانهای هستیم و همه شاعر و اهل روضه و مقتلاند، در این جلسه شعری میخوانم و عدهای از دوستان میروند و همان شعر را روی سایتها میگذارند. مثلا یادم هست که من حدود 3 سال پیش در بیتالزهرا(س) در جلسه حاج منصور آقا میخواندم و شعر بلندی را که برای امام زمان(عج) گفته بودم خواندم؛ دیدم با فاصله کمتر از 3 ساعت، 3 سایت مختلف این شعر را منتشر کردهاند؛ با اینکه شعر بلندی بود و من اصلا فکر نمیکردم چنین اتفاقی بیفتد. میخواهم بگویم که سرعت انتقال اطلاعات و نشر، طوری شده که به نوعی دست و پای ما شاعران را میبندد.
اما با همه این حرفها، اگر شعری با نیت خالص گفته شود و شاعر تکلیفاش با حضرات معصومین(ع) مشخص باشد کار میکند و چندان هم به موضوع نشر در معنای متعارف آن ندارد. مثلا منِ وحید قاسمی که معلوم نیست 10، 20 یا 30 سال دیگر در آستان این خانه نوکری خواهم کرد، این را مطمئن هستم که واقعا اگر یک مصراع از شعرهای من در دفتر حضرت زهرا(س) بماند و ثبت شود دیگر نیازی به هیچ چیز دیگری ندارم. به نظر من این از همه چیز مهمتر است.
نکته دیگری که باید بگویم اینکه دستگاه اهل بیت(ع) یک قاعده و قانون خاصی دارد، یعنی حساب و کتابش دست ما نیست. مثلا شما شعر «برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا ...» را در نظر بگیرید؛ این شعر حتی مشکل قافیه دارد و اصلا هم مشخص هم نیست که این شعر را چه کسی گفته است. اما همیشه این سوال برایم مطرح بوده که چرا این شعر در دستگاه اهل بیت(ع) تا این حد ماندگار شده! و آن را در همه جلسات میخوانند، هم در زیارت عاشورا و هم در سینهزنیها و ... . یا مثلا خیلی وقتها شده مردم بیتهایی از من را حفظ شدند که بیشتر نظم است و شعریتی ندارد. اما چون یک توسلی بوده یا درد دل عاشقانهای بوده، مخاطبان آن را حفظ کردند. من هیچوقت نمیتوانم با جرات تا آن حد ورود کنم و بگویم منِ وحید قاسمی که 4 تا شعر بیشتر از فلانی نوشتهام پس شعر من را قبول میکنند ولی شعر آن نوجوان را که تازهکار است مورد قبول نیست. میخواهم بگویم من چنین معیارهایی را برای شعر نمیگذرام. البته معتقدم که باید شعر در چارچوب ادبیات و با قواعد خاصی سروده شود و شعر اهلبیتی(ع) هم باید در چارچوب روایاتمان باشد و از نظر معرفتی هم مشکلی نداشته باشد.
*تسنیم: شعرهای امروزی که بیشتر هم توسط همنسلان شما سروده میشود وجوه احساسیشان غالب است و شاید کمتر به مباحث معرفتی و تعقلی بپردازد. این نکته گاهی اعتراض شاعران نسلهای قبل را هم به همراه داشته، نظر شما درباره این روند چیست؟
ببینید یکی از مشکلاتی که شاعران امروز ما دارند این است که آنقدر شعر را میبرند در وادی «ارباب و رعیتی» که هیچ جای تعقل و ورود روایات و احادیث باقی نمیگذارند. با اینکه ما یکی از مهمترین بحثهایمان در تشیع بحث عقل و عقلانیت است، امادر برخی شعرها هیچ بحث منطقی نداریم.
از سوی دیگر میبینیم که برخی شاعران ما آنقدر به اهل بیت(ع) نزدیک میشوند که انگار که دارند با پسرخالهشان یا دوست دانشگاهیشان حرف میزنند و آن رابطه امام و مامومی را از بین میبرند. قبول دارم که این مشکلات در شعرهای امروز ما وجود دارد.
خود من به شدت به بحث احساس و عاطفه در شعر اعتقاد دارم و آن را رعایت میکنم، چون فرمدهاند «و قبره فی قلوب من والاه» اصلا کار ما شاعران و روضهخوانان با قلبها و اشک مردم است و این احساس و عاطفه باید وجود داشته باشد، شکی هم در این نیست. اما برخی آنقدر این احساس و عاطفه را وارد شعر میکنند که انگار شاعر این شعر را برای معشوق زمینیاش گفته؛ یعنی شاخصهها و اِلمانها تاحدی در این شعرهای مذهبی - که ویژگی خاصی دارد - رعایت نشده، انسان خیال میکند شاعر آن را برای معشوق زمینیاش گفته است. بالاخره ما میخواهیم برای اماممان شعر بگوییم نه برای یک انسان عادی که دوستش داریم. بله این مشکلات دست به گریبان شعر ما است.
*تسنیم: نقش استادان پیشکسوت و تاثیرشان را در بهبود چنین شرایطی چطور ارزیابی میکنید؟
قطعا راهنماییهای استادان پیشکسوت راهگشا است و جوانان هم باید در مقابل آنها زانو بزنند و فن و معرفت را یاد بگیرند؛ اما حرفی را که در اینجا دارم قدری ظریف است و توجه ویژه میطلبد؛ ببینید من دستبوس همه بزرگان ادبیاتمان هستم و ارتباط نزدیک و خوبی هم با آنها دارم، ولی باید قبول کنیم که برخی از اختلافنظرها میان شاعران وجود دارد و هر چند شاعری جوان و دیگری پیشکسوت باشد. برای مثال یکی از بزرگان ادبیات ما شعر را فقط در عرفانی بودن آن میبیند و میپسندد و شاگردانی هم که دور او جمع میشوند، راه ایشان را دنبال میکنند، اینکه کسی شعر عرفانی را بپسندد که ایرادی ندارد اما اینکه هر شعری غیر از شعر عرفانی را رد کند، به نظر من درست نیست. یا مثلا بزرگ دیگری شعر را فقط شعر فلسفی میداند و اگر در شعری فلسفه نباشد آن را کنار میگذارد قبول نمیکند، دیگران هم به همین ترتیب هر کدام بر طبق سلیقه ادبیاتی خودشان با شعرهای جوانان و دیگر شاعران مواجه میشوند.
این مشکل اتفاقی را ایجاد کرده که در حوزه شعر مذهبی ما چنددستگی بوجود آمده و متاسفانه مثلا طیفی که در قم هستند، شاعران تهران را قبول ندارند و یا طیفی که در تهران هستند شاعران قم را قبول ندارند؛ به همین ترتیب طیف شاعرانی که در مشهد و اصفهان هم هستند اعتقاد خود را دارند و هر کس راه خود را میرود و این خوب نیست.
*تسنیم: یعنی شما معتقدید پیشکسوتان ادبیات و شعر سلیقه و زبان شعری جوانان را به رسمیت بشناسند اما در کنار این کار هدایتگری و انتقاد در چارچوبهای فنی و معرفتی را داشته باشند؟
بله. مثلا شما میبینید که منطق یک استاد پیشکسوت این است که چون نگاه فلان شاعر شبیه نگاه من نیست، پس اصلا او شاعر نیست و من او را به عنوان شاعر قبول ندارم، در حالی که همه میدانند و تاریخ هم ثابت کرده که ادبیات دوره دارد و در هر برههای یک گروه در راس کار هستند، بدین ترتیب وقتی نوبت یک گروه میرسد خواه ناخواه سلیقه خود را اعمال میکند و در تریبونها و نهادهایی که دارد آن سلیقه و شیوه اعلام میشود. حرف من این است که کار برای اهلبیت(ع) نباید اینگونه باشد، به نظر من باید استادان و پیشکسوتان باید مسیر را باز بگذارند تا دیگران هم بتوانند فعالیت کنند.
چون دوستان شاعری که امروز شناخته شده هستند دیگر دوره آزمون و خطایشان را گذراندهاند و البته با در نظر گرفتن این مهم که هیچ کدام از ما معصوم نیستیم و ممکن است اشتباه هم داشته باشیم. اما قبول کنیم که شاعرانی که مردم آثارشان را دوست دارند و دارای زبان تاثیرگذاری هم هستند باید اجازه کار داشته باشند و بتوانند تاثیر خود را بگذارند.
مثلا عدهای از پیشکسوتان به یکی از دوستان شاعر ما که چهره شناختهشدهای هم هست ایراد میگیرند که کارهای ایشان خیلی اغراق دارد! به نظر شاخصه زبانیشان ایشان چنین است و ما نمیتوانیم به خاطر اینکه زبانشان اغراق دارد شاعری ایشان را زیر سوال ببریم. چنین مثالهایی خیلی زیاد است، بگذریم.
*تسنیم: از شما چه ایرادهایی میگیرند؟
از من خیلی ایراد میگیرند و حرفهای عجیبی هم زده شده که بماند (میخندد). اما آنچه که میخواهم به آن توجه دهم این است که وقتی از یک سو حمایت کافی وجود ندارد و از سوی دیگر این ایرادها و اعمال سلیقههای شخصی هم مطرح میشود، دوستانی که با این شور و شوق و عشق کار میکنند، آرام آرام تحلیل میروند. مثلا ما قبلا ارتباطهای بسیار خوب و فعالی با دوستان مداح و برخی ارگانها و... داشتیم، البته الان هم داریم و ارتباطمان را با بیرون قطع نکردهایم، اما در گذشته بیشتر پیش هم میرفتیم و خلاصه مراودات خوب و مفیدی با هم داشتیم. اما بعد از مدتی که چنین برخوردهایی زیاد شد، خِرد جمعی ما شاعران به این نتیجه رسید که استقلال و شخصیت شاعر گاهی در این مراودات زیر سوال میرود و دچار خطگرفتن میشود؛ به همین خاطر بیشتر شاعران شعر هیئتی از آنجا که اعتقاداتشان برایشان خیلی مهم است و مراقبتهای ویژهای دارند، تلاش میکنند از هر شخص یا جریانی خط و مشی نگیرند. من هم به چنین استقلالی باور دارم و معتقدم باید این اتفاق میافتاد.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/