فرحبخش: اولین فیلم انرژی هستهای را من ساختم
خبرگزاری تسنیم: فرحبخش همیشگی یک غافلگیری است. چیزی به نام محافظهکاری را به رسمت نمیشناسد و بیمهابا آدمها و جریانها را نقد میکند. فرحبخش به همراه علیخانی، یار دیرینهاش و حسین انصاریان و مهدی گلستانه نویسنده و کارگردان «نازنین» میهمان ما بودند
"پویافیلم" یکی از قدیمی ترین و فعال ترین کمپانی های تولید و نمایش فیلم در ایران است.این کمپانی این روزها فیلم "نازنین" را به روی پرده دارد که همین خود بهانه ای بود تا با مدیران این کمپانی، کارگردان و نویسنده کار، دور هم جمع شده و در مورد اوضاع و احوال این روزهای سینماو ارتباطش با فیلم بحث کنیم که البته این بحث هم، مسائل روز سینمایی کشور را دربرگفت و هم به یک آسیب شناسی تقریبا جامع دست یافت.بخشی از این گفتگو با تلخیص سه روز پیش منتشر شد. این بار نسخه کامل آن را بخوانید
تسنیم: این روزها 5 فیلم تازه نفس به گردونه اکران درآمده که از این بین، تنها "نازنین" آمار فروش خود را اعلام نکرده و دیگر فیلم ها آمار و ارقامی در مورد فروش خود اعلام می کنند چرا شما تمایلی به اعلام رقم فروش فیلمتان ندارید؟
علیخانی: متاسفانه فروش را بالا و پائین گفتن، به یک عرف تبدیل شده که من تا به امروز متوجه دلیل این اتفاق نشدم.قبل از انقلاب، من به مدت 10 سال وارد فعالیت حرفه ای شده بودم، در آن زمان اطلاعات دروغ می دانند که البته استدلالی هم راجع به این موضوع داشتند چرا که وقتی فیلم، بعد از اکران تهران خود به شهرستان ها می رسید، سینمادار شهرستانی، به فروش تهران فیلم نگاه می انداخت و چون فروش فیلم به نسبت فیلم قبلی همان دفتر بالاتر بود در نتیجه با قیمت بالاتری نسبت به آن فیلم، آن را خریداری می کرد بنابراین اگر فیلمی در روز، 30 هزار تومان می فروخت می گفتند که 45 هزار تومان می فروشد و این، نرمی در دفاتر شده بود استدلالشان هم این بود که آنها شهرشان را می شناسند و اگر بدانند که این فیلم در شهرشان فروش ندارد، آن را خریداری نمی کنند در حالی که ما در روزگار کنونی چنین شرایطی را نداریم و شهرهای بزرگ و کوچک دیگر پورسانتی کار می کنند مثلا فرض کنید "نازنین" در تهران فروش 5 میلیاردی داشته باشد و در شهری مانند لنگرود، 500 هزار تومان فروش داشته باشد که سهم ما مثلا از فروش لنگرود 250 هزار تومان است و سهم ما از آن شهر، هیچ ربطی به فروش تهران ندارد حالا من مانده ام که چرا خیلی ها الان آمار فروش فیلم هایشان را به دروغ اعلام می کنند
تسنیم: شاید چون بار روانی دارد و تماشاگر را مشتاق می کند تا نسبت به تماشای این فیلم عجله کند.
علیخانی: دیگر تماشاگر ما توجهی به این حرف ها ندارد که چون این فیلم فروخته، من بروم آن را ببینم؛ تماشاگر امروز ما تماشاگر فهیمی است و کسی که این گونه فکر می کند سخت در اشتباه است.تماشاگر از عکس فیلم متوجه می شود که این فیلم، فیلم خوبی نیست و بنابراین به تماشای آن نمی رود.تماشاگر از من صاحب فیلم و دیگر عوامل حرفه ای فیلم، بیشتر و بهتر متوجه می شود چرا که از عکس و آفیش و پلاکارد فیلم چیزی را متوجه می شود که ما متوجه نمی شویم.
تسنیم: یعنی اگر بار روانی هم تاثیر مثبتی بر روی مخاطب بگذارد باز هم شما علاقه ای به شانتاژ آمار فروش فیلمتان ندارید؟
علیخانی: ما کاری به این حرف ها نداریم.چه دلیلی دارد فیلمی که 1 تومان فروخته، ما بیاییم بگوئیم 2 تومان فروخته؟ چرا که سینمادار که می داند فیلم چقدر فروخته و نتیجه اش این می شود که من خودم را پیش یک مشت آدم خبره خراب می کنم یعنی اعتبار خودم را زیر سوال می برم مثلا وقتی فیلم من در پنجشنبه و جمعه سه سینمای مشهد، مثلا 7 میلیون بفروشد و من آن وقت این فروش را 12 میلیون تومان اعلام کنم، شخصیت من پیش این سینمادارها زیرسوال می رود و به عنوان فردی دروغگو شناخته می شوم.
تسنیم: شاید دلیلش این باشد که فیلم های این روزها، اکثرا با بودجه های دولتی ولو هنگفت ساخته می شوند و این آمارها، حکم گریزگاهی برای فرار آنان از این هزینه کرد را دارد که حالا که هزینه ای میلیاردی انجام دادیم، فروش ما هم مثلا میلیاردی است.
علیخانی: این حرف درست است اما نکته مهم اینجاست که یک بودجه میلیاردی گرفتم و این فیلم را ساختم حالا یک فروش میلیاردی را دروغ می گویم که بگویم این فیلم به پول خودش رسیده در حالی که وقتی فیلم 500 میلیون می فروشد و می گوید 700 میلیون فروش داشته، خب این چه دردی از فرار کردن از بودجه میلیاردی دوا می کند و چیزی را از بودجه 5 میلیاردی فیلم عوض نمی کند جز اینکه شخصیت خود آدم را زیر سوال می برد.
تسنیم: شاید هر دو مورد (تاثیرات مردمی و فرار از پاسخگویی هزینه کرد هنگفت) در این مساله کارگر باشد وگرنه دلیل دیگری وجود ندارد که تهیه کننده یا دفتر پخشی بخواهد آماری غیرواقعی از فروش ارائه دهد.
علیخانی: اصلا اینطوری نیست چرا که تماشاگر امروز ما، بسیار فهیم تر از این حرف هاست که بتوانیم با دروغ گفتن، او را به سینما بکشانیم مثلا تا دیشب (زمان مصاحبه)، فیلممان در تهران و شهرستان 230 میلیون فروش داشته است حالا ما بیائیم بگوئیم فیلم ما 300 میلیون فروش داشته آیا این دلیلی می شود که تماشاگر برود و بر مبنای این دروغ، فیلم را تماشا کند؟یک زمانی اینطوری بود که مثلا گیشه از 9 صبح باز می شد برای سئانس 30/9 دقیقه.اما در گیشه را 20/9 دقیقه باز می کرد و همین سبب می شد تا یک صف 50 نفری جلوی سینما تشکیل شود، استدلالشان هم این بود که این تبلیغ برای آدم هایی که در حال تردد در خیابان هستند می تواند چشمگیر باشد اما سینمای امروز ما چنین شرایطی را ندارد چون وقتی سینما 600 صندلی دارد و 5 نفر به داخل سینما می روند، نمی شود که این 5 نفر را پشت گیشه نگه داشت و با این تعداد کم، توجهی را جلب کرد.این نوع کارها دیگر منسوخ شده و کاربردی ندارد.
انصاریان : این اتفاق مربوط به بخش های دولتی است و بخش خصوصی را شامل نمی شود چون بخش خصوصی می خواهد به سود واقعی اش برسد اما آنها به صورت سازی مساله فکر می کنند که این هزینه را ما تراشیده ایم و این فیلم را ساخته ایم که نه انگیزه تاریخی دارد که بخواهد بخشی از تاریخ را برای مخاطب بازسازی کند و نه انگیزه سرگرمی سازی دارد بعد هم تماشاگر، چیزی عایدش نمی شود.
گلستانه : ما می گوییم فیلمی با بودجه دولتی، 5 میلیارد تومان هزینه اش شده حال اگر با سندسازی ها و صحبت ها بخواهند بگویند فیلم، 5 میلیارد هم فروش داشته نتیجه اش این می شود که فیلم، 1 میلیون نفر بیننده داشته که این، حجم وسیعی از آدم است. این ادعا را نمی توان مطرح کرد چرا که این ادعا یعنی از هر 77 نفر، 1 نفر فیلم را تماشا کرده! هر فیلمی باید 3 برابر هزینه ساخت خود فروش داشته باشد تا تازه به سوددهی برسد یعنی فیلمی که 5 میلیارد تومان هزینه ساختش شده باشد باید 15 میلیارد تومان فروش داشته باشد تا سود کند. بنابراین فروش 500 میلیون و 700 میلیون و 1 میلیارد، دردی از این موضوع دوا نمی کند.متاسفانه هم اکنون بضاعت سینما به اندازه ای است که تنها پول هزینه اش را هم درآورد، همه خوشحال می شوند و می گویند فیلم فروخته در حالی که اصلا چنین چیزی نیست و آن فیلم نفروخته است.
انصاریان: البته برخی مواقع این صورت سازی ها صورت می گیرد تا پولی برداشت شود که در این شرایط، بحث فیلمسازی نیست بلکه بحث بر روی این است که پروژه ای راه بیندازیم که از قبل حاشیه هایش بتوانیم پول هایی به دست آوریم؛ معمولا در پروژه هایی که با نام فاخر همراه است متوجه می شویم که بیشتر این عوامل، به دنبال ساخت فیلم نبودند وگرنه با 5 میلیارد تومان می شد 10 فیلم خوب ساخت؛ 10 فیلم اجتماعی روز که به درد همه قشرهای جامعه بخورد.متاسفانه این اتفاق در تلویزیون ما هم به وقوع پیوسته است چرا که پروژه هایی جلوی دوربین می روند که نه درست ساخته می شوند و نه به آن درست پرداخته می شود مثل سریال "کلاه پهلوی" که واقعا سریالی نبود که 10 سال منتظرش باشی و چنین هزینه ای هم برای آن بشود و در نهایت چنین چیزی بیاید روی صفحه تلویزیون.
تسنیم: یعنی معتقدید این آمارسازی ها تنها در بخش دولتی وجود دارد و بخش خصوصی، وارد این مقولات نمی شود؟
علیخانی: شاید جالب باشد که بگویم که این فروش دروغ گفتن، اصلا از دو، سه دفتر بخش خصوصی شروع شد که آنها، فروش فیلمشان را دروغ اعلام کردند و من بارها با آن آدم ها صحبت کردم که چرا آمارهای دروغ اعلام می کنید و برای حرف خودم چند دلیل داشتم اول اینکه به مسئولان راه دروغ را نشان می دهید و دوم هم ما الان معافیت های مالیاتی داریم اما وقتی 4 تا مسئول، فیلم را تماشا می کنند می گویند که این صنف نیاز به معافیت ندارد چون آنها می توانند هزینه فیلم را تا حدودی حدس بزنند و وقتی تو، 4 برابر فروش واقعی فیلم را اعلام می کنی، خوب آنها هم می گویند چه دلیلی دارد وقتی ما از تمام صنوف مالیات می گیریم از این صنف که وضع فروششان هم خوب است، مالیات نگیریم.این اتفاقی بود که از بخش خصوصی شروع شد و بعد به نهادهای دولتی کشیده شد.
تسنیم: آقای علیخانی شما در صحبت هایتان به موضوع "تماشاگر فهیم" اشاره داشتید که حتی از روی پوستر فیلم می تواند به خوب یا بد بودن فیلمی حکم دهد این سخن شما با توجه به قیاس آگاهی مخاطب نیمه ابتدایی دهه هشتاد با مخاطب نیمه ابتدایی دهه نود، کاملا صحیح است به گونه ای که در ابتدا و میانه دهه هشتاد، مخاطب به واسطه وفور آثار ضعیف حوزه کمدی، از این ژانر رویگردان شد و زمینه را برای ورود کارگردانان و نویسندگان به گونه ملودرام باز کرد.اما گهگاه تناقضاتی دیده می شود که این حقیقت را باطل می کند مانند فیلم "جا به جا" که چندی پیش اکران شد و فیلم با وجودی که فوق العاده ضعیف بود اما از سوی همین مخاطب فهیم، از فروشی میلیاردی بهره مند شد.
علیخانی: به این جریان می گویند "تیری در تاریکی"؛ برخی اوقات، شرایط دست به دست هم می دهند تا اتفاقی اینچنینی رخ دهد مثلا بازار شب عید، شرایطی را به وجود می آورد که هر کس، آشغال های ته انبارش را نیز به دستفروش می دهد تا آنها را کنار پیاده رو بفروشد نه اینکه بگوئیم مردم ما متوجه نمی شوند که این جنس خوب نیست، نه، اما شرایطی به وجود می آید که در کنار اجناس خوب، آن جنس بنجل نیز فروش می رود.در سینما هم چنین اتفاقی رخ می دهد چرا که در هر فصلی، 2،3 فیلم خوب اکران می شود که در کنار اینها، فیلم ضعیفی هم به اکران در می آید.آن فیلم خوب که سالنش پر است پس آن خانواده هایی که برای تماشای این فیلم خوب از خانه بیرون آمده اند ناچار می شوند که به تماشای آن فیلم ضعیف بروند چون دیگر از خانه به قصد سینما بیرون آمده و چون حالا به هر دلیلی موفق نشده اند آن فیلم خوب را ببیند، می روند آن فیلم ضعیف را می بیند.در طول سال این اتفاق ممکن است چندین بار رخ دهد بنابراین نباید آن را به حساب ناآگاهی مردم گذاشت.
انصاریان: از اواخر دهه 70، جنبشی در تلویزیون ایران به راه افتاد که در واقع با برنامه هایی مثل "ساعت خوش" شروع کردند به جلب توجه مردم به مقوله سرگرمی.بنابراین سینما برای حفظ بقای خود آمد از بازیگرانی که در تلویزیون ساکن بودند و کسی پول بابتشان پرداخت نمی کرد، دعوت به همکاری کرد و بنابراین جای تماشاگر سینما و تلویزیون با یکدیگر عوض شد تعداد این بازیگران در دهه هشتاد افزایش یافت و شرایط، به گونه ای شد که آن قشری که از خانه بلند می شدند و به سینما می رفتند و از اینها حمایت می کردند، از آن تاریخ، دیگر بودجه اش را نداشتند که به صورت هفتگی پول بدهند و از آنها حمایت کنند بنابراین انتخاب های خود را محدود کردند و از برخی چهره های سرشناس که پرچمدارانشان "مهران مدیری" بود را انتخاب کردند که وقتی فیلمی با بازی وی به سینما آمد از آن استقبال کنند بنابراین تماشاگری که ضعیف است و خوراکش را از تلویزیون می گرفت، دیگر نمی توانست به سینما برود بنابراین سینما در آن سالها با افت معناداری مواجه می شود که دلیلش را نمی توان کیفیت بسیار پائین آن فیلم ها عنوان کرد بلکه به این دلیل بود که آن قشر، بیشتر از این بودجه نداشت که از این نوع فیلم ها حمایت کند برای همین تماشاگران اصلی سینما قهر کردند و به خانه هایشان برگشتند و تنها برای فیلم هایی خاص به سینما می رفتند.
فرحبخش: البته من به یک نکته اشاره کنم و آن اینکه، از اینکه فیلمی مثل "جا به جا" فروخت خیلی خوشحالم چون هم یک تهیه کننده حرفه ای پشت این فیلم بود و هم یک کارگردان متعلق به سینمای بدنه.فروش آن فیلم که شما هم به آن اشاره کردید، چند علت مهم داشت که مهم ترینش تیزرهای بسیار زیادی بود که مدام از تلویزیون پخش می شد چون یکی از دلایلی که هم اکنون فیلم های ما به فروش چندانی دست پیدا نمی کنند، عدم اطلاع رسانی از سوی صاحبان فیلم هاست چرا که اصلا مردم باخبر نمی شوند که فلان فیلم به اکران درآمده است.در تاریخ 35 ساله بعد از انقلاب، تنها از سال 76 تا 80 و در سال 90، سینما، آزادی عمل داشت و به غیر از این، در هیچ سالی، آزادی عمل وجود نداشت.از این 5 سال، 4 سالش متعلق به مرحوم "سیف اله داد" بود و یک سالش هم به شمقدری مربوط می شد؛ به همین دلیل بهترین فیلم های اجتماعی و بهترین فیلم های بسیاری از کارگردانان، در این بازه زمانی ساخته شد.
بیقاعدهگی در سانسور، پدر سینمای ایران را درآورد
بیقاعدهگی در سانسور، پدر سینمای ایران را درآورد چرا که این سانسور، اصلا بر اساس قواعد نظام نبود و نیست وگرنه هر کسی می داند در چه حکومتی زندگی می کند و بر اساس آن فیلم می سازد.سانسور بر اساس قواعدی است که حاکمانی که بر سر قدرت گذاشته می شوند اجرا می کنند با اینکه اصل نظام سرجایش است اما سلیقه های حاکمان هر دوره متفاوت است مثلا قوانین شورای بازبینی سال 64 تا امروز دارد اجرا می شود بعد چگونه می شود در زمان اکران فیلم های "آدم برفی" و "دیدار" مدیرکل آن موقع به من می گفت اگر این فیلم ها اکران شود، اصلا نظام جمهوری اسلامی عوض می شود ؛ اتفاقا این دو فیلم را بعدا اکران کردند، نظام عوض نشد که هیچ، تقویت هم شد.ما در دهه هشتاد، ویدئو، اینترنت و ماهواره نداشتیم؛ سریال تلویزیونی شبکه نمایش خانگی مال این مملکت نیست چون باید در ازای آن، سالن سینما را تعطیل کرد اصلا دلیلی ندارد که یک عده از این راه نان بخورند اصلا نخورند قرار نیست که برای نان خوردن عده ای، نان خوردن یک سری دیگر را تعطیل کنیم.هنرپیشه ای که شما بردید در سریالی که هفته ای یک دانه اش در بقالی می آید، دیگر در سینما جایگاهی ندارد چون دیگر کسی نمی رود در سینما فیلمش را ببیند.
دقت کنید که قبل از انقلاب، تمام صحنه های زد و خورد فیلم ها را بیرون شهر می گرفتند یا در بیابان ها، چرا این صحنه ها در شهر و داخل خیابان ها گرفته نمی شد؟چون هنرپیشه نمی توانست داخل شهرها برود چون اگر می رفت، آن شهر به هم می ریخت.الان ستاره سینمای ما پوسترش را بزند روی سینه اش و به داخل شهر برود، باز کسی او را نمی شناسد.هنرپیشه استار که نباید این قدر در دسترس باشد که وقتی در دسترس شد دیگر استار نیست؛ هنرپیشه ای که سر در سینما هست، در سریال تلویزیون هست، در برنامه 90 شبی هست، در شبکه نمایش خانگی هست که دیگر هنرپیشه نیست.از طرف دیگر دولت می آید رقیب بخش خصوصی می شود الان 5 فیلم روی پرده سینماست که از این 5 فیلم، 4 فیلم را بخش دولتی ساخته و تنها فیلم "نازنین" متعلق به بخش خصوصی است.آن هم با صرف بودجه هایی گزاف که در آخر، فروش این فیلم ها را هم به دروغ اعلام می کنند مثلا جمعه قبل، فیلم ما در سینما آزادی 5 میلیون تومان فروش داشت و فیلم "استرداد"، 3 میلیون تومان، اما فروشی که من از استرداد در مطبوعات دیدم بیشتر از فیلم ما بود و این دروغ است.ما فروش دروغ به کسی نمی دهیم
دو سال پیش به شمقدری و حسینی گفتم عرضه ندارید استعفا بدهید و بروید
کسانی که در ارشاد مسئولیت دارند باید دست از محافظه کاری بردارند.فیلم اجتماعی زمانی فیلم اجتماعی می شود که آئینه تمام نمای جامعه باشد و این مهم تا زمانی که مسئولان سینمایی ما محافظه کار هستند به وقوع نمی پیوندد به جز "سیف الله داد" که با شجاعت کارها را پیش برد، شمقدری هم محافظه کار بود و فقط یک سال نتوانست مقاومت کند و در نتیجه در همان سال فیلم های خوبی ساخته شد بارها خود من به آقای شمقدری و حتی آقای حسینی، وزیر ارشاد وقت گفتم که شماها استعفا بدهید و بروید چون عرضه ندارید و نمی توانید از پروانهای که خودتان صادر کرده اید دفاع کنید.من هیچ زمان فیلمی نساختم که الان از بابت ساختش خجالت بکشم چرا که فیلمم طوری نبود که جامعه را به انحطاط بکشاند.اولین فیلم انرژی هستهای را من ساختهام. اینهایی که ادعا دارند نمیفهمند چه میگویند
تسنیم: یعنی محافظه کار به معنای مقابله با ممیزی یا اعمال ممیزی های شخصی یا عدم دفاع از فیلم هایی که از ابتدا پشتش ایستاده بود اما در ادامه و بنا به دلایلی پشت آنها را خالی کرد؟
فرحبخش: تمام اینهایی که گفتید.ببینید، من این قول را می دهم که دولت مجبور می شود که دست از سر برخی سانسورهای بیقاعده بردارد.بچه های سینما خودشان خط قرمزها را می دانند مثلا من شنیدم که همین چند وقت پیش، یک فیلم سرگرم کننده را گفتند ابتذال دارد و جلوی نمایشش را گرفتند.آخر این چه حرفی است؟آقای روحانی در گزارش عملکرد 100 روزه اش در تلویزیون، حرف قشنگی زد و گفت وقتی فیلم مبتذلی ساخته شود مردم خودشان نمی روند آن فیلم را تماشا کنند و در نتیجه، آن کارگردان دفعه بعد، از این دست فیلم ها نمی سازد.بالاخره کسی که نمی خواهد فیلم مستهجن بسازد اصلا اینهایی که عنوان مستهجن را به کار می برند ابتدا باید بروند فرهنگ لغت را باز کنند و ببینند معنای این لغت چیست. اصلا مگر می شود کسی در جمهوری اسلامی، فیلم مستهجن بسازد. خود عوامل آن فیلم سر صحنه نمی روند چون هر کس بالاخره اعتقاداتی دارد.البته توجه داشته باشید که سانسور با نظارت فرق دارد.نظارت باید باشد منتها نظارت بر اساس قانون نه نظارت بر اساس اعمال سلیقه شخصی که آن زمان اسمش می شود سانسور. وگرنه کدام انسان عاقلی با نظارت مخالف است؟
50 سال است در تشکیلات امام حسینام میگویند فیلم مستهجن ساختهای
یک آقای آمد و گفت "زندگی خصوصی" فیلمی مستهجن است.اگر این آدم بتواند این ادعای خود را ثابت کند من که 50 سال در تشکیلات امام حسین (ع) بزرگ شدم سینما را می گذارم کنار و بابت ساخت این فیلم از 70 میلیون مردم ایران عذرخواهی می کنم.بنابراین در مقوله سانسور، بیشتر، مباحث شخصی مدنظر است و اینکه آقایان می خواهند این میز را نگه دارند چون این میز باعث می شود معاون وزیر بخواهد وزیر را نگه دارد و وزیر بخواهد رئیس جمهور را نگه دارد و . . . هیچکس به این فکر نیست که باید مردم را نگه داشت چون اگر همین مردم نباشند، همه ما ول معطلیم.
ما اگر می خواهیم در سینما موفق باشیم باید دست از این مطلق گرایی برداریم.من در این 30 سال حضورم در سینما، فیلمسازی را ندیدم که به دنبال ساخت بی بند و باری باشد چون فرهنگ ایرانی و فرهنگ اهل بیت، دو روی یک سکه اند که تفکیک ناپذیرند.این فرهنگ، تنها مختص به ایران است پس چرا ما باید اینها را ممیزی کنیم.باید از سانسور دست برداشت و بساط این تله فیلم ها و سریال های شبکه نمایش خانگی را هر چه زودتر جمع کرد.شما پوکی استخوان را در نظر بگیرید می گویند طرف خورد زمین و استخوانش شکست در حالی که اصلا نخورده زمین و اول استخوانش پوک شده و بعد می خورد زمین اما نمی فهمد چون استخوان به مراتب پوک شده سالن های سینمای ما هم ناگهان یک روز صبح از خواب بیدار می شوید و می بینید 150 سالن تعطیل شده است چون سالن ها، پول آب و برق خودشان را هم ندارند که بدهند چه برسد به حقوق پرسنلشان.سینما فیلم می خواهد، فیلم نداشته باشد تعطیل می شود.
ادامه دارد...
انتهای پیام/