نایف بلژیکی، سحر عمانی، حسین آذربایجانی، محمدمهدی افغان و...:"قلب همه ما خامنهای است"
خبرگزاری تسنیم: از اقصی نقاط دنیا آمدهاند تا در به دریای عاشقان اهلبیت(ع) در راهپیمایی اربعین بپیوندند. از ملیتها، اقوام و فرهنگهای مختلفند، اما وجوه اشتراکی نیز دارند که از جمله آنها علاقه به نام ایران، انقلاب اسلامی و رهبران آن است.
خبرگزاری تسنیم؛ مهدی طوسی ــ خبرنگار اعزامی به عراق
1- روی زمین یک نفر نشسته و مردم دور او اجتماع کردهاند. کلاهی بر سر، فرچهای در دست دارد. بچه یزد است. میگوید «دیدم در اینجا هر کسی هر کاری از دستش بر میآید انجام میدهد. نذر ضریح که نمیتوانیم بکنیم نذر زائر کردیم. حداقل کاری که میتوانم بکنم همین است.» کفشهای زوار را از پایشان در میآورد و واکس میزند. تصویر او را تار گرفتیم.
جوان یزدی کفشهای زائران را واکس میزند
پاهای تاول زده و ترکیده در کفش، بعد از کیلومترها پیادهروی، کفشها داغ و مرطوب است. بو میدهد. میگوید:«امام حسین(ع) همه زشتیها را قشنگ میکند. چیزی نداشتم به ذهنم رسید این حداقل کاری است که میتوانم انجام دهم.» خیلی خاکی به نظر میرسید. یک نفر نشست کنارش، دستش را بوسید و رفت.
2- موبایلش را به دستم میدهد و از من می خواهد که با یکی از بچههای ما یک عکس یادگاری داشته باشد. نامش ابوزهرا است، از عربستان سعودی به اینجا آمده. میگویم شیعه سعودی از شیعه بقیه کشورها خیلی مظلومتر است. تأیید میکند. میگویم حکومت شما خیلی ستمگر است. تأیید میکند و می گوید معلم هستم و درباره ایران زیاد برای بچهها و دانشآموزان میگویم. ما به شما خیلی علاقه داریم. سربند «کلنا عباسک یا زینب» را برایش میبندم و یک عکس یادگاری با هم میگیریم. اما میگوید لطفاً عکس مرا منعکس نکنید که برایم دردسرساز میشود و با من برخورد میکنند. عکس اول که از پشت سر از او گرفته بودیم را منتشر میکنیم.
ابوزهرا (از پشت سر)، نمیخواست چهرهاش دیده شود عکس او را اینطور منتشر کردیم
از آیتالله عمری و مسجد شیعیان مدینه با هم میگوییم. بحث به پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت ایشان میکشد و یادی هم از شیخ النمر میکنیم. میگوید شیعیان عربستان نگران سلامتی ایشان هستند و براساس شنیدههای ما ایشان در زندان تحت فشار و شکنجهاند. «انقلاب شیعیان در عربستان» قیامی است که در آینده نزدیک رقم میخورد.
نایف؛ زائر بلژیکی کربلا/پشت لباسش عکس عبدالله دی روح را چسبانده بود
3- نایف از بلژیک آمده بود تهران، بعد از زیارت حضرت معصومه(س) در قم، از فرودگاه امام خمینی(ره) آمده بود به نجف. بعد از کربلا هم بنا داشت برود مشهد زیارت امام رضا(ع) و بعد برگردد کشورش. دو سال پیش هم آمده بود، ولی میگوید امسال جمعیت خیلی بیشتر از سالها قبل است. میگوید:«امام خامنهای در قلب من است.» پرچم کشورش در جیبش بود.
از بچههای همان مسجدی بود که چندی پیش عبدالله دیروح امام جماعتش را با ضرب چاقو به شهادت رساندند. همان شهیدی که بعد از کشتناش با تبر به جانش افتادند و بعد هم مسجد را به آتش کشیدند. پشت لباسش تصویر شهید مسجدشان را چسبانده بود تا در راهپیمایی اربعین به یادش باشند.
سرباز عراقی
4- سرباز عراقی اسلحهاش آمریکایی است. اکثر سربازهای دنیا اسلحهشان آمریکایی است. با او درباره جنایت فلوجه هم حرف میزنم. میگوید: «نام آمریکا برای ملتها با جنگ و بدبختی همراه است. فلوجه هنوز بچههایش ناقصالخلقه به دنیا میآیند.» آمریکا سال 2003 در فلوجه از سلاح اورانیومی استفاده کرده بود. سرباز عراقی میگوید «اسلحهام آمریکایی است و از جنگی که به راه انداختند ناراحتم. تعداد زیادی از ما کشته شدند، اما قلبم شیعه است و شیعیان را دوست دارم.»
5- همراه با مادرش آمده است. چهراش خیلی جوان نشان میدهد اما 43 سال سن دارد. از عمان آمده و اسمش سحر است. مادرش فارسی صحبت میکند. میگوید:«من اخبار ایران را دنبال میکنم و برایم مهم است برای همین فارسی را خوب یاد گرفتم. امام خمینی(ره) را در هم حسینیه جماران دیدهام. اما آیتالله خامنهای را هنوز از نزدیک ندیدم، ایشان تاج سر ماست. خدا به ایشان سلامتی بدهد». سحر میگوید:«ما باید با هم باشیم در کنار تمام شیعیان دنیا. این انجام نمیشود مگر با جمع شدن دور یک رهبر واحد مثل آیتالله خامنهای. امروز تروریستها توسط دولتها منطقه حمایت میشوند و به شیعیان حمله میکنند ما باید متحد شویم علیه آنان.»
سحر و مادرش از عمان به راهپیمایی اربعین آمده بودند
مادر سحر میگوید: «از شیعیان سوریه و ایران حمایت میکنیم، به این دلیل که آنها ضد اسرائیل هستند. خوشحالم از اینکه در تمام این سالها پیرو امام خمینی(ره) بودهام. دشمنان ما از وحدت شیعیان و مسلمانان میترسند برای همین این راهپیمایی بزرگ را در رسانههای خودشان بایکوت میکنند. چون میترسند که اگر یک خارجی این تصاویر را ببیند و برایش این مسئله ایجاد شود که این حسین(ع) کیست که شیعیان برایش اینطور میکنند. امام حسین(ع) فقط برای ما نیست برای هر کسی که دلش آزاد باشد، میتواند الگو باشد و روی آنها تأثیرگذار است.»
زائر آذربایجانی در راهپیمایی اربعین
6- حسین از جمهوری آذربایجان، عکسی از رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در دستش دارد. بر روی چفیه برادر محمدمهدی از افغانستان هم عکسی از رهبر ایران و امام خمینی(ره) چسبانده شده است. حسین 29 ساله و محمدمهدی که از هرات آمده، 30 ساله است. دفعه اول آنان است که اربعین به کربلا آمدهاند. شغل محمدمهدی انگشترسازی است. دور هم جمع میشوند. عکس میگیرم و میگویند: «ما آقای خامنهای را خیلی دوست داریم.»
7- وادیم عباس قلیاف. متأهل است و یک معصومه دارد، 29 ساله از داغستان روسیه. داغستان نزدیک چچن است. از سال 1385 به ایران آمده تا معارف اسلامی بخواند. پدر و مادرش هم مسلمان و شیعه هستند. به حوزه آذربایجان هم رفته بود. او میگوید:«انسانها در آینده نزدیک میفهمند که نجات در دین و در پیروی از مکتب اسلام و شیعه است. این همان پیچ بزرگ تاریخ است که رهبر ایران فرمودند. کسی که در ایام فعلی در ضلالت است خودش را به خواب زده و بیدار نمیشود. اما اگر ما سختیها را تحمل کنیم افرادی که به واسطه هجمه رسانهها در خواب نگه داشته شدهاند، عاقبت پیروز میشوند و پیروزی نهایی از آن ماست.»
«امروز افراد زیادی به عراق آمدهاند، اینجا امنیت ضعیف است، انفجارهایی وجود دارد، مشکلات اسکان و بهداشت است، اما بازهم میآیند حتی با خانواده خود میآیند. این به دلیل علاقهای است که به این مسیر دارند. به نظر من ایران تنهاترین حکومت و کشوری است که در دنیا برای تشیع تبلیغ میکند. این امر باعث میشود که مردم دنیا با شیعه آشنا شوند و از این طریق دین را بشناسند. به این دلیل ایران برای ما خیلی مهم است و ما برای پایداری آن دعا میکنیم. ما هم برای تبلیغ که میرویم درباره این موضوعات زیاد صحبت میکنیم»
8- جماعتی بودند از کشورهای آفریقایی؛ از ماداگاسکار و آفریقای جنوبی. نه فارسی، نه عربی، نه انگلیسی. هیچکدام نتوانست زبان مشترک ما باشد. فرانسوی بلد نبودیم تا با هم حرف بزنیم. چند دختر شیعه هم با پدر و مادرشان از آلمان آمده بودند.
9- پیرمرد اصفهانی در راه دعا میخواند که بیهوا بر زمین افتاد. چون حواسش نبوده، دستانش را حائل نکرده بود و دماغش شکسته بود. اگر دست نداشت و از ارتفاع بلندتری میافتاد چه میشد؟ بالای سرش که رسیدیم خون بالا آورد. شانس خوبی داشت و بلافاصله یک پزشک ایرانی از بچههای دانشگاه شهید بهشتی رسید و شروع کرد به مداوا کردنش. دکتر هم گله داشت از وضعیت بد بهداشتی و فقدان دارو. اعتراض داشت به نوع حضور هلال احمر. پیرمرد پاهایش میلرزید. ضعف کرده بود. زبان گشود به شکر خدا که «ای بابا، چیزی نشده که این همه آدم دور مرا گرفتند. خدا خیرتان دهد.» گوشه چشمانش تر شد، نمیدانم شاید یاد روضه قمر عشیره افتاده بود.
انتهای پیام/