دلدادگى ولایى و جاذبه امت و امام، ضامن جاودانگى جبهه حق
خبرگزاری تسنیم: رابطه امامت و امت بر مفهوم ولایت استوار است و این رابطه نوعى رابطه محبتآمیز میان مردم و والى یا حاکم است و ولىّ در عین اینکه بر جامعه ریاست میکند، ریاستش «کالوالد الرحیم» است، یعنی مانند یک پدر رحیم نسبت به فرزندان خود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مهمترین عنصر مقوم تمدن را باید در عناصر انسانى و بهویژه نوع واکنش و برخورد میان حاکمان و مردم و جامعه سیاسى و مردم جستجو کرد. این عناصر انسانى شکلدهنده بسیارى از امورى هستند که در حیطه تمدنى اتفاق مىافتد و از این جهت مىتواند مورد لحاظ و بررسى قرار گیرد.
در تمدن اسلامى مقومات انسانى به نوع رابطه بین امامت و امت برمىگردد؛ رابطهاى که به جهت استحکام آن موجب انسجام اجتماعى مىشود.
رابطه امامت و امت بر مفهوم ولایت استوار است و این رابطه نوعى رابطه محبتآمیز میان مردم و والى یا حاکم است و ولىّ در عین اینکه بر جامعه ریاست میکند، ریاستش «کالوالد الرحیم» است، یعنی مانند یک پدر رحیم نسبت به فرزندان خود. در چنین نگاهى کل جامعه انسانى ذیل آن تمدن، مانند یک خانواده محسوب مىشوند. این نگاه در بنیان کل جهان اسلام وجود دارد و جهان اسلام اساساً نگاهى این چنینى دارد.
برخلاف تفکر غربى که بهدنبال تحقق یک دهکده جهانى است که در آن نیاز به کدخدایى است تا حرف آخر را بزند، در نگرش ما و در جهانبینى نهایى ما رابطه حاکم با مردم در سطح جهانى رابطه پدرانه خواهد بود.
سخن از خانه واحدى است که همه در آن عیال الله هستند و توسط امام معصوم و فرد فرهیختهاى که در رأس قرار مىگیرد و هم ویژگىها و ضروریات مادى و هم معنوى انسانها را مورد توجه قرار مىدهد و و رابطهاش با مردم «کالوالد الرحیم» است، اداره مىشود. این چنین نگرشى نسبت به جهان و مدنیت طبیعتاً فقط در فضاى اسلامى و آن هم در رویکرد شیعى است که کاملاً مىتواند خود را نشان بدهد.
حول این امام، امت اسلامى شکل مىگیرد و در دو سطح ولایت بین مومنین (بر مبناى پاىبندى به دین) و رهبرى دینى انسجام و حرکت بهسوى اهداف را تضمین مىنماید. در این مجال به بیان مختصرى از نمودهاى این رابطه ولایى که وجودش زیباترین و ضعف و عدمش اندوهناکترین صحنههاى تاریخ اسلام را موجب شده در مناسبتهاى آخر ماه صفر پى مىگیریم.
الف- جذب و انجذاب در زندگانى رسولخدا(ص)
1- اخلاق اجتماعى پیامبر(ص)
رفتار، اخلاق و عملکرد پیامبر اعظم(ص) نقش مهمى در جذب مردم به دین و حاکمیت دینىداشت. در روایات، احادیثى که با واژه «کان» آمده، معمولا بیانگر سیره همیشگى رسول خداست. انس بن مالک مىگوید: «کانَ رَسُولُ اللّهِ اَحسَنُ الناسِ خُلقا»؛ رسول خدا(ص) از نظر اخلاق، بهترین مردم بود.
رفق و مدارا در سیره عملى پیامبر(ص) فراوان به چشم مىخورد، برخوردهاى آن حضرت با ملایمت و به دور از خشونت و درشتى و در برخوردهاى اجتماعى، سازندهترین عنصر در اصلاح جامعه آن روزگار بود.
رسول خدا(ص) از حرکتهاى تند بدون مدارا، در میان مسلمانان بهره نگرفت، بلکه همانند انجام واجبات، مأمور به مدارا نیز بود؛ چنانکه خود فرمود: خداوند تعالى همانگونه که مرا به برپایى واجبات امر نموده، به مدارا با مردم نیز امر کرده است. و همین بیش از همه، فرصت هدایت جامعه و زمینه اصلاح اجتماعى را فراهم آورد؛ چنانکه فرمود: پروردگارم به من فرمان داده است با مردم مدارا کنم؛ چنانکه به تبلیغ رسالت فرمانم داد.
خداوند عالم به رسول گرامى(ص) دستور داد: (وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ) (شعراء: 215)؛ و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند بگستران.
این تعبیر قرآن کنایه زیبایى از تواضع و رفق همراه با مهر و ملاطفت است. همانگونه که پرندگان براى رشد دادن جوجههاى خود و براى اظهار محبت، بالهاى خود را پایین آورده، مىگسترانند و آنان را زیر بال و پر مىگیرند، پیامبر نیز مأمور بوده اینگونه رفق و مدارا کند.
رفق و مدارا از ویژگىهاى الهى است و از همین رو، پیامبر رحمت، بالاترین حد مدارا را داشت: خداى عزّوجل ملایم است و ملایمت را دوست دارد و آنچه بهخاطر ملایمت مىبخشد، نسبت به سختگیرى نمىبخشد.
نرم خویى و ملاطفت با مردم، در سیره رفتارى پیامبر(ص) فراوان به چشم مىخورد، برخوردهاى نرم و ملاطفتآمیز آن حضرت با دیگران، مایه قوام مناسبات اجتماعى و عنصرى مهم در اصلاح جامعه بوده است. رسول خدا با رفتار نرم و ملاطفتآمیز، توانست جامعه را دگرگون نماید و وحدت و همدلى را در میان مردم برقرار سازد که در غیر آن امکان ایجاد پیوند اجتماعى میسر نمىشد. خداوند مىفرماید: (فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ) (آل عمران: 159) پس به برکت رحمت الهى، با آنان نرمخو و پرمهر شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از گردت پراکنده مىشدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.
«فَظ» در لغت، بهمعناى کسى است که سخنانش تند و خشن است و «غلیظ القلب» به کسى مىگویند که سنگ دل باشد و عملا انعطاف و محبتى نشان نمىدهد. به این صورت، خداوند به نرمش کامل پیامبر(ص) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنه کار اشاره مىکند.
سرور آزادگان، حسین بن على(ع)، از قول مولاى متقیان در توصیف نرم خویى پیامبر در برخورد با دیگران مىفرماید: رسول خدا همواره خوش رو و خوش خوى و نرم بود، خشن و درشت خوى نبود.
گاهى فرزندان خردسال را به حضور پیامبر(ص) مىآوردند تا بهعنوان برکت یافتن و میمون شدن، برایشان از خداوند خیر و برکتى بخواهد، یا نامگذارى کند. رسول خدا بهخاطر دل جویى بستگان آن فرزند، وى را مىگرفت و در دامن خویش مىنهاد. گاهى اتفاق مىافتاد که کودک همانجا ادرار مىکرد. برخى که حضور داشتند، بر سرِ فرزند داد مىکشیدند و حضرت آنها را نهى مىکرد و صبر مىکرد تا ادرار بچه تمام شود.
پیامبر اکرم(ص) از راههاى گوناگون محبتورزى، مانند سلام گفتن، دست دادن و مصافحه کردن، خبرگیرى و تفقّد از حال و مشکلات پیروان خویش، در دلهاى آنان نفوذ داشت. پیامبر خدا چنان رفتار محبت آمیزىداشت که هرگز از یاران و اصحاب خویش غافل نمىماند و پیوندها و رابطهها را گرم و زنده نگاه مىداشت. به فرموده امام على(ع)، هرگاه کسى از برادران دینىاش را سه روز نمىیافت، احوال او را مىگرفت؛ پس اگر غایب و در سفر بود برایش دعا مىکرد و اگر حاضر و در محل بود به دیدارش مىشتافت و اگر بیمار بود به عیادتش مىرفت.
قطب راوندى روایت کرده است که پیامبر به بزرگ و کوچک سلام مىکرد.
پیامبر اکرم(ص) به طور معمول، هنگام ورود افراد به مجلس، به احترام آنها مىایستاد و براىآنها جا باز مىکردو هنگام برخورد با دیگران، مصافحه مىکرد.
هرگاه مصافحه مىکرد، هرگز دست خود را نمىکشید مگر زمانى که فرد مقابل دست خود را از دست حضرت بیرون مى آورد، تا مبادا طرف مقابل احساس بىعلاقگى نماید.
امام رضا(ع) از پدران خود نقل مىکند که پیامبر(ص) فرمود: از پنج چیز تا هنگام مرگ دست برنمى دارم: روى زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ بىپالان سوار شدن و بز را با دست خود دوشیدن و لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن تا اینکه پس از من سنّت شود.
2- عشق و علاقه وافر مسلمانان به رسولخدا
رسول خدا از چهرههاى محبوب دنیاى بشریت بود که چشم روزگار چنین محبوبیتى را در کسى ندیده است. حضرت چنان محبوب دلها بود که هنگام وضو ساختن، براى گرفتن زیادى آب وضویش، اصحاب مسابقه مىدادند.
عروة بن مسعود، که در ماجراى «صلح حدیبیه»، از سوى قریش براى گفتمان با پیامبر(ص) آمده بود، به قریشیان اینگونه گزارش مىدهد: من شاهان بزرگى را دیدهام؛ قدرتهاى بزرگى مانند قدرت کسرا، قیصر روم و سلطان حبشه را مشاهده کردهام، ولى موقعیت هیچ کدام را میان قوم خود، مانند محمّد(ص) ندیدهام. من با دیدگان خود دیدم که یاران او نگذاشتند قطره آبى از وضویش به زمین بریزد و براى تبرّک، آنرا تقسیم مىنمودند. اگر مویى از محمّد(ص) بیفتد فوراً آنرا برمى دارند.....
نمونههایى از تاریخ اسلام
در تاریخ اسلام از علاقهى شدید و شیدایى مسلمین نسبت به شخص رسول اکرم نمونههایى برجسته و بىسابقه مىبینیم. اساساً یک فرق بین مکتب انبیاء و مکتب فلاسفه همین است که شاگردان فلاسفه فقط متعلمند و فلاسفه نفوذى بالاتر از نفوذ یک معلم ندارند، اما انبیاء نفوذشان از قبیل نفوذ یک محبوب است، محبوبى که تا اعماق روح محب راه یافته و پنجه افکنده است و تمام رشتههاى حیاتى او را در دست گرفته است.
آنگاه که پیامبر عازم تبوک بود اصحاب از دور شبحى دیدند. یا رسول اللّه! شبحى را مىبینیم بهسوى ما مىآید گویا ابوذر است اما خستگى و تشنگى سخت او را از پا درآورده است. تا رسید افتاد. پیغمبر فرمود: زود به او آب برسانید. با صدایى ضعیف گفت: آب همراه دارم. پیغمبر گفت: آب داشتى و از تشنگى نزدیک به هلاکتى؟ ! آرى یا رسول اللّه! وقتى که آب را چشیدم، دریغم آمد که قبل از دوستم رسول اللّه از آن بنوشم بلال حبشى نیز وقتى قریش در مکه در زیر شکنجههاى طاقت فرسا قرارش مىدادند و در زیر آفتاب سوزان بر روىسنگهاى گداخته مىآزردندش و از او مىخواستند که نام بتها را ببرد و ایمانش را به بتها اعلام دارد و از محمّد تبرّى و بیزارى جوید.
نمونهى دیگر حادثهى «غزوة الرَّجیع» داستانىشنیدنى و دلکش دارد: عدهاى که ظاهراً با قریش همریشه بودهاند و در نزدیکیهاى مکه سکنى داشتهاند، در سال سوم هجرت به حضور رسول اکرم آمده اظهار داشتند: «برخى از افراد قبیلهى ما اسلام اختیار کردهاند. گروهى از مسلمانان را به میان ما بفرست که معنى دین را به ما بیاموزانند، قرآنرا به ما تعلیم دهند و اصول و قوانین اسلام را به ما یاد بدهند.».
رسول اکرم شش نفر از اصحاب خویش را براى این منظور همراه آنها فرستاد ولى در میانه راه هذیلیها گفتند هدف ما این است که شما را تحویل قرشیان در مکه بدهیم و پولى از آنها بگیریم. سه نفر از اینها و از آن جمله عاصم بن ثابت گفتند: ما هرگز ننگ پیمان مشرک را نمىپذیریم. جنگیدند تا کشته شدند. اما سه نفر دیگر تسلیم شدند.
هذیلیها این سه نفر را با طناب محکم بستند و به طرف مکه روانه شدند. عبداللّه بن طارق نزدیک مکه دست خویش را از بند بیرون آورد و دست به شمشیر برد اما دشمن مجال نداد، با ضرب سنگ او را کشتند. زید و خبیب به مکه برده شدند و در مقابل دو اسیر از هذیل که در مکه داشتند آنها را فروختند و رفتند.
او را براى کشتن به خارج مکه بردند. مردم قریش جمع شدند که ناظر جریان باشند. زید را به قربانگاه آوردند. به او گفتند: «آیا دوست ندارى که الآن محمّد بهجاى تو بود و ما گردن او را مىزدیم و تو راحت به نزد زن و فرزندانت مىرفتى؟».
زید گفت: «سوگند به خدا که من دوست ندارم که در پاى محمّد خارى برود و من در خانهام نزد زن و فرزندم راحت نشسته باشم.»
دهان ابوسفیان از تعجب باز ماند. رو کرد به دیگر قرشیان و گفت: «به خدا قسم من هرگز ندیدم یاران کسى او را آن قدر دوست بدارند که یاران محمّد محمّد را دوست مىدارند.».
در جنگ احد نیز یکى از مجروحین سعدبن ربیع بود که دوازده زخم کارى برداشته بود. یکى از انصار گفت: اى سعد، پیغمبر مرا فرستاده که برایش خبر ببرم که مردهاى یا زنده. سعد گفت: سلام مرا به پیغمبر برسان و بگو سعد از مردگان است، زیرا چند لحظهى دیگر بیشتر از عمرش باقى نمانده است. بگو به پیغمبر که سعد گفت: «خداوند به تو بهترین پاداشها که سزاوار یک پیغمبر است بدهد.». آنگاه خطاب کرد به مرد انصارى و گفت: یک پیامى هم از طرف من به برادران انصار و سایر یاران پیغمبر ابلاغ کن. بگو سعد مىگوید: «عذرى نزد خدا نخواهید داشت اگر به پیغمبر شما آسیبى برسد و شما جان در بدن داشته باشید.»
ب - جذبه و انجداب ولایى در زندگى امام مجتبى(ع)
کرامات حسنى
بذل و بخشش در راه خدا، یکى از ویژگىهاى اخلاقى آن امام بزرگوار است که زبانزد خاص و عام مىباشد تا جایى که امام مجتبى (ع) سه بار تمامى دارایىهاى خود را در راه خدا بخشیدند. سفره کریم اهل بیت(ع) همواره براى مردم بهویژه فقرا و ضعیفان گسترده بود در این رابطه بیان یک ماجرا خالى از لطف نیست: عبدالله انس به همراه اسماعیلابن یسار براى گرفتن پول به شام نزد معاویه رفته بودند معاویه آنان را ناامید کرد و آنان دست خالى بازگشتند، اسماعیل در شعرى خطاب به ابن انس مىگوید: «لعمرک ما الى حسن رحلنا ولا زرنا حسیناً یابن انس» یعنى: «به جان تو سوگند اى فرزند انس که ما بهسوى حسن(ع) نرفته و به زیارت حسین(ع) نشتافته بودیم». به عبارت روشنتر یعنى: فقط زیارت این دو برادر و خاندان اوست که کسى دست خالى از در خانه آنها برنمىگردد.
وجود گرامى آن حضرت آرامبخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آنحضرت دست خالى برنمىگشت. هیچ آزردهدلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمىکرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده مىشد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف مىساخت و اجازه نمىداد رنج و مذلت درخواست را بر خود هموار سازد!
امام مجتبى(ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، یکجا به مستمندان مىبخشید بهطورىکه مایه شگفتىهمگان مىشود.
روزى مرد فقیرى به آن بزرگوار مراجعه کرد و درخواست کمک نمود. اتفاقا در آن هنگام امام مجتبى(ع) پولى در دست نداشت و از طرف دیگر از اینکه فرد تهیدستى از در خانهاش ناامید برگردد، شرمسار بود، لذا فرمود: آیا حاضرى تو را به کارى راهنمایى کنم که به مقصودت برسى؟
آن مرد پاسخ داد: چه کارى؟
امام فرمودند: امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و خلیفه عزادار شده است، ولى هنوز کسى به او تسلیت نگفته است، نزد خلیفه مىروى و با سخنانى که به تو یاد مىدهم، به وى تسلیت مىگویى، از این راه به هدف خود مىرسى.
ج - تعامل امت و امام در زندگى امام رضا(ع)
خادم امام رضا(ع) گزارش مىکند که: هر گاه امام تنها مىشد و فارغ از مسائل روزمره، اعضاء خانواده، اطرافیان و حتى کارگران را گرد خود جمع مىکرد، با آنها انس مىگرفت، بر سر یک سفره آنان را مىنشاند.
مطابق گزارش، مرد بلخى در جریان سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو در یکى از روزها که قرار شد طعام صرف نماید ایشان همه خدمتکاران از سیاهان و دیگران را کنار سفره فرا مىخواند. به امام(ع) مىگویند بهتر است بردگان در خوان دیگر غذا بخوردند. به ایشان مىفرماید: «مه ان الرب تبارک و تعالى واحد والام واحد والاب واحد و الجزاء بالاعمال؛ متوجه باشید که خداوند یکى است، مادر همه حوا و پدر همه آدم است و پاداش هم بر اساس اعمال به انسان داده مىشود.»
از توصیههاى امام رضا(ع) به غلامان و کارگران خود این بود که به هنگام غذا خوردن، اگر من بالاى سر شما بودم، قبل از تمام کردن طعام، هرگز از جاى خود بلند نشوید. بارها اتفاق مىافتاد که امام بعضى از بردگان خود را صدا مىزد، مىگفتند مشغول غذاخوردن هستند، مىفرمود بگذارید طعامشان را بخورند. آنچه دشمنىها را علیه امت اسلامى بر مىانگیزد، همین تمسک به ولایت در این معناى وسیع و ضامن حق حاکیمیت دینى و تحقق عدالت اسلامى است. و این تمسک در ابعاد مختلف فردى و اجتماعى بهمعناى پاىبندى به گفتار و سیره رهبرى دینى است.
د - رابطه ملت و رهبرى در نظام جمهورى اسلامى
درست است که امام خمینى(ره) بر قلبهاى مردم حکومت مىکردند و مردم از اعماق وجود خود به امام عشق مى ورزیدند و این اتفاق به وضوح در مراسم استقبال و حتى ارتحال امام قابل مشاهده است، اما اطاعت مردم نسبت به فرمایشات امام تنها نشات گرفته از شخصیت کاریزمایى ایشان نیست بلکه امام در درجهى اول بهعنوان مرجع تقلید و روحانى آگاه نزد مردم اعتبار یافتند زیرا مردم ایران به واسطه تفکر شیعى همواره براى مراجع احترامىخاص قائل هستند.
برخلاف آنچه که وبر بر آن تأکید مىکند و مىگوید امکان ندارد رهبر کاریزماتیک سخنى بگوید و مردم با آن مخالفت کنند و بهدنبال استدلال و منطق باشند اما جریان انقلاب نشان مىدهد اولا امام خمینى(ره) هیچ گاه پیرامون موضوعى صحبت نکردند بهجز آنکه از قبل زمینه پذیرش و آگاهى بخشى را براى مردم فراهم کردند و اگرکسىپیرامون موضوع مطرح شده سوالى داشت امام سفارش به تبیین مطالب مىکردند. دومأ در طول انقلاب اسلامى ایران و دوران رهبرى امام خمینى(ره) مواقعى بهوجود آمد که مردم و در موارد بیشترى نخبگان سیاسى مواضعى بر خلاف امام داشتند که مصادیق آن در صحیفه امام قابل مشاهده است که بدیهىترین آن مسائل مربوط به عزل ونصب بنى صدر است.
و باز هم بر خلاف آنچه که وبر در خصوص شخصیت کاریزما تأکید مىکند و بر بحران جانشینى پس از کاریزما اعتقاد دارد اما انقلاب اسلامى ایران خلاف این مدعا را اثبات مىکند و مشاهده شد که پس از عروج ملکوتى امام خمینى(ره) جامعه نه تنها دچار بحران جانشینى نگشت بلکه قدرتمندتر از قبل به راه خود ادامه داد.
نکتهى مهمتر در رد نظریه وبر این است که گرچه ماکس معتقد است شخص کاریزما بنا بر آن خصوصیات خارقالعادهاى که خود به آن معتقد است سعى مىکند تا حرف خود را به کرسى بنشاند و از موضع تسلط و قدرت صحبت کند اما بههیچوجه نمىتوان این خصوصیت را در امام خمینى(ره) و رهبر معظم مشاهده کرد. امام(ره) در هیچ برههاى سعى نکردند تا با استفاده از قدرت مطلقهاى که فقه شیعى ایشان را مجاز به استفاده از آن مىداند توده مردم را به اطاعت از خود وادارند. حتى در حساسترین موقعیت، یعنى هنگام آغاز جنگ ایران و عراق در حالى که مىتوانستند با یک فتوا آحاد مردم را به حضور در جبههها فرمان دهند اما ترجیح دادند مردم خود با بصیرت و آگاهى تصمیم بگیرند که همین امر نشان دهنده اعتماد امام به مردم واحترام بر خرد وعقلانیت توده آنان است.
اسلام ناب ثمره استقرار رهبرى شایسته و رابطه ولایى امت و امام
آن چه فاصلهى بین اسلام ناب و اسلام آمریکایى را مشخص مىکند همین مسأله است و دین بدون حاکمیت دینى تمام و کامل نیست و مورد رضایت خدا نیست (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا (المائده 3) در آن صورت دشمن را به عافیتطلبان متحجرى که تنها به نفرینهاى اختلاف افکن چند نفر در 14 قرن پیش تمسک مى کنند و با تمرد در مقابل حاکمیت دینى و نقش آفرینى سیاسى واجتماعى دین و ظلم به مسلمانان در فلسطین و عراق و افغانستان و پاکستان و سایر جهان نقاط دنیا کارى ندارند، چه کار؟ دعوا سر عدالت اسلامى و دل بستن به آن و تلاش براى اجراى آن است نه جنگهاى زرگرى و شعارى بىتوجه به اقتضائات زمان و مکان و مصلحت امت اسلامى.
ضرورت عدم بىتفاوتى در مقابل تکالیف دینى و دفاع عاشقانه از رهبرى دینى (امامت) و امت اسلامى (من نام عن نصرة ولیه انتبه بوطء عدوه)، هزینه دادن براى دفاع از دین، اصلاح ضعفهاى خویش و جامعه دینى و مقابله با متحجرین و التقاطیون و خواص بىبصیرت و جاهلان متسنک و دانشمندان متهتک (که دین از جانب اینها بیش از دشمن خارجى در خطر است الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ (المائده 3)، پىگیرى ارزشهاى اسلامى ولو با دادن هزینه و گذشت از حق شخصى، پىگیرى مسائل امت اسلامى و تشکیل شبکهى جهانى ولایت مستضعفین (در مسائلى مانند غزه و پاکستان و....) پرهیز از انحراف یا بىمبالاتى یا تحجّر و جمود یا فراموش کردن نقش عقل یا التقاط و عدم سکوت و کنارهگیرى از عرصهى وسیع زندگى جمعى انسانها و جامعه و از آن مهم وحدت در کنار ولایت است که روح اسلام در اتحاد مقابل دشمن خارجى ذیل رهبرى دینى است. آن چه که در فتواى وحدت بخش مقام معظم رهبرى در مورد حرمت اهانت نسبت به عقاید اهل سنت نمود عینى یافت وچون تیر بر دیدهى همهى پیروان اسلام آمریکایى و وحدت شکنان بین شیعه و سنى افتاد بدون آن که ذرهاى از عقاید شیعى عقبنشنینى کند.
انتهای پیام/