بازنده‌ها در سوریه


خبرگزاری تسنیم: واقعیت آن است که آمریکا در راستای منافع راهبردی اش در خاورمیانه با دخالت‌هایش فضایی را باز کرده که گروه های تروریستی که خود را جهادگر تصور می کنند، در آن شروع به رشد و نمو کرده اند.

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، این روزها دو واژه در صدر اخبار و گزارشهای خبری در خاورمیانه قرار گرفته است. واژه «جبهه النصره» و واژه «داعش».

اولی علیه حاکمیت بشار اسد و گروه های میانه روی مخالف حکومت سوریه وارد جنگ شده و دومی در عراق و استان الانبار با تصرف بخشهایی از شهرهای رمادی و فلوجه مشغول نقش آفرینی است.

پرسش مهم این است که این گروه های رادیکال که با صفات تروریستی ملقب شده اند، از کجا و چگونه به این سطح از تأثیرگذاری روی تحولات سوریه و عراق رسیده اند که می توانند همزمان با ارتش سوریه و ارتش آزاد مخالفان اسد وارد جنگ شوند و در عراق تا بدان حد احساس قدرت کنند که شهرهایی مهم نظیر فلوجه و رمادی را به طور موقت هم که شده، به تصرف خود در بیاورند؟

پاسخ روشن و قانع کننده و در عین حال منصفانه به این پرسش ساده نیست، اما اگر بخواهیم به دور از پیش داوری زیانبار به آن بپردازیم، در یک کلام می توان گفت، جبهه النصره و داعش محصول اشتباهات همگانی، اعم از قدرتهای خارجی و قدرتهای منطقه ای هستند.

واقعیت آن است که آمریکا در راستای منافع راهبردی اش در خاورمیانه با دخالتهایش فضایی را باز کرده که گروه های تروریستی که خود را جهادگر تصور می کنند، در آن شروع به رشد و نمو کرده اند.

آمریکا و اروپا در پیگیری طرح موسوم به خاورمیانه بزرگ در کل منطقه از تونس، سومالی، لیبی و سودان در شمال آفریقا تا عراق، سوریه و لبنان به فضایی کمک کرده اند که خلأ اولین پیامد آن بود.

وقتی خلأ قدرت بوجود بیاید، نیروهای متضادی در صدد پرکردن آن برخواهند آمد. این تجربه در سایر مناطق جهان با اندک تفاوتهایی با توجه به ویژگی ها و مختصات محلی بارها تکرار شده است.

دخالتهای دنیای غرب در خاورمیانه در درجه اول متوجه کشورهایی شد که تصور می شد در دوره جنگ سرد وابسته به بلوک شرقی قدرت بین الملل بوده اند.

سوریه و عراق در چنین نگاهی می باید از چنگ روسیه، وارث اتحاد جماهیر شوروی سابق خارج می شدند و نظامهایی موافق خط مشی کلی غرب در خاورمیانه پیدا می کردند. روشن است چنین تحولی بدون مشکل و از طریق روندی کاملاً سیاسی و دموکراتیک امکان پذیر نبود و دخالت نظامی خارجی و یا با تحمل جنگ داخلی نمونه آن در عراق و سوریه اجتناب ناپذیر می شد.

اما این تنها قدرتهای خارجی نیستند که تحولات را به طرف جنگ و خشونت کشاندند. بلکه قدرتهای منطقه ای نیز خود درگیر آن شدند.

سوریه آزمایشگاه ورود کشورهای منطقه به جهت دهی تحولات است و به نظر می رسد لبنان و عراق نامزد های بعدی این فرآیند محسوب شوند.

جبهه النصره و داعش در چنین فضایی رشد کردند و توانستند نیروهای همفکر خود را از سراسر جهان جلب کنند.

بخشی از این نیروها سوری و عراقی هستند، اما بخش مهمتر آنها که به القاعده نزدیک هستند از همه ملیتها، از اروپا از جمله بلژیک، انگلیس، آلمان و فرانسه از جهان عرب از جمله تونس، مصر، لیبی، سودان، عربستان و یمن و از جنوب آسیا و حوزه قفقازو چچن و پاکستان وافغانستان و... به سوریه و عراق آمده اند تا در نگاه خودشان در امر جهاد شرکت کنند.

پرسش مهم دوم این است که این جنگجویان از چه مسیری و با چه امکاناتی وارد سوریه و عراق می شوند؟
گمان غالب در این خصوص آن است که مرزهای ترکیه، عربستان سعودی و اردن به روی این نیروهای رادیکال باز شده است و هزینه این جنگها را صاحبان حوزه های نفتی تقبل کرده اند.

ثروت نفتی این کشورها که علی القاعده می بایست صرف توسعه و مبارزه با فقر و عقب ماندگی می شد، امروزه در جهت تخریب زیر ساختهای ملل مسلمان منطقه به کار گرفته شده است.

اما خطر به همین جا ختم نمی شود. در سوریه و عراق جنگ قدرت به سرعت در حال فرقه ای شدن است.
به آنچه در استان الانبار عراق می گذرد، با تامل توجه کنید! وقتی نوری مالکی نخست وزیر عراق، جنگ با داعش را به خود مردم و عشایر منطقه واگذار می کند و ارتش، هر روز عملیات بر ضد داعش وفلوجه تصرف شده را به تاخیر می اندازد، آیا به درستی می داند چه خطری را متوجه دولت عراق و کشورش می سازد؟
داعش بخت بقای بلند مدت در فلوجه را ندارد، اما اگر به جای ارتش رسمی عراق، شبه نظامیان عشایری یا هر گروه دیگری بر فلوجه مسلط شود، آیا قابل تصور خواهد بود که منطقه را دو دستی تقدیم آقای مالکی کنند و خود به مدعی دیگری تبدیل نشوند. احتمال آن هر چند ضعیف را نباید نادیده گرفت.

در هر حال، عراق و سوریه هر دو در معرض خطر فرقه ای شدن جنگ قرار گرفته اند و دخالتهای خارجی و منطقه ای در آنها وجود دارد. اگر رهبران و صاحبان قدرت بقای خود را صرفاً از طریق اعمال قدرت نظامی تصور کنند و منافع شخصی و گروهی معطوف به قدرت را بر منافع ملی و آینده کشورشان ترجیح دهند، تداوم جنگ فرقه ای شده خطر تجزیه هر دو کشور را ایجاد خواهد کرد و در نهایت همه بازیگران چه در صحنه مستقیم جنگ و چه آنهایی که در پشت پرده آتش بیار معرکه شده اند، بازنده خواهند بود و آتش برافروخته شده دیر یا زود دامان خود آنها را نیز خواهد گرفت.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.